اولین سکس سیاوش (۱)

1398/02/02

با سلام خدمت دوستان
داستانی که می خوام بنویسم واقعی ولی با کلی شاخ و برگ برای جذابیت بیشتر.اسامی عوض شده.

من سیاوش هستم .این داستانه اولین سکس منه.

تقریبا هفده هیجده سالم بود و آرزوی کس کردن گوشه دلم لک زده بود .اینم بگم آدم بد شانسی هستم .هر سری که قرار بود کسی بیاد که ترتیبش رو بدم ،جریان یه جوری کنسل می شد دیگه رو آورده بودم به دیدن فیلم سکسی .حداقل روزی دو دست جق می زدم .نمی زاشتم یه فیلم از دستم در بره .تا اینکه یکی از دوستان یه مغازه شرت و سوتین فروشی توی محل باز کرد. منم همش بهش می خندیدم که اینم شد کار واسه یه مرد، دوستم می گفت خودت می فهمی چه حکمتی توشه. گذشت یه روز آقا نادر به من گفت :سیا بمون در مغازه تا من برم دانشگاه کلاس دارم و برگردم. حالا از من انکار از اون اصرار ،که قراره بار بیاد، بمون ،بارو تحویل بگیر، مغازه رو ببند. منم نشستم داخل مغازه ،آقا هم تشریف بردن دانشگاه ،نیم ساعتی گذشت. یکی از خانوم های معروف محل، که اتفاقا منم خیلی توی کفش بودم و نصف تخیلات جق به خاطر ایشون بود ،اومد مغازه .گفت سوتین داری؟شاید باورتون نشه ولی اولین بار بود اسم سوتین به گوشم خورد .گفتم سوتین چی هست ؟خندید گفت یعنی تو نمی دونی سوتین چیه؟گفتم نه خدا شاهده ،از زبون شما دارم می شنوم. گفت همون پستون بنده. منم گفتم من سر در نمیارم بزار نادر بیاد ،بیا پیش خودش بگیر .اونم گفت پشت سرته ،دستتو دراز کنی خورده بهش .رومو برگردوندم ،دیدم داخل انواع پلاستیک ،با شماره روشون ،متوجه شدم شماره ها ماله سایزشونه. پرسیدم خانوم چه سایزی می خواین ؟ رفت در مغازه نگاهی به اطراف انداخت اومد داخل یهو چادر رو باز کرد ،زیرش مانتو داشت ،ولی دکمه هاش بسته نبود پستوناشو نشون داد ،گفت این سایزی .حالا من ریدم به خودم از ترس ،شهوتم زد بالا و دیگه نمی دونم اون لحظه چه حالی داشتم. افتادم سر صندلی با صدایی ضعیف گفتم :ببند تا کسی نیومده آبروریزی نشده .چادرشو بست ،منم گفتم سر در نمیارم فقط برو تا خودش بیاد . یه نگاه بدی بهم انداخت که حالت متاسفم برات و بی عرضه و سه چهارتا دیگه معنی توش جا می شد.تا ده دقیقه بعد رفتنش هنوز مبهوت صحنه بودم منه هیچی ندیده پستون از نزدیک دیدم وای داشتم دیوونه می شدم. بار اومد و خالی کردم و مغازه رو بستم و رفتم خونه.تا شبش ،اگه صبح هفتاد کیلو بودم، آخر شب شدم پنجاه و سه کیلو و صد گرم، از بس جق زدم به یاد اون صحنه .کارم شده بود نقشه کشیدن که چطوری بکنمش؟ )(تخیلات )1اومد داخل مغازه می گم ،بیا پشت ،خودت انتخاب کن ،منم می رم سمت در مغازه ،درو می بندم داخل مغازه سفت و سیر می کنمش، بعد می گفتم نه شاید سر و صدا کنه آبروریزی بشه.2می رم داروخونه اسپری بیهوشی می گیرم، اومد داخل مغازه ،دماغ خودمو می گیرم، می گم پشه اومده دارم پشه کش می زنم ،اون نفس می کشه بیهوش می شه ،بعد می کنمش .نه نه شاید زیاد زدم مرد ،یا به کسی گفته میاد مغازه ،دیر بهوش بیاد بیان سراغش ، بفهمن جریان چیه اعدامم می کنن .3بهش می گم اینا همه نمونه هستن انتخاب کن، بریم انبار تا بیارم برات ،میارمش خونه دیگه داخل خونه راحت می کنمش .نه بابا کس خل خو می گه اینا از همینجا ده تا دارین یه دون شو بده من داشتم .دیوونه می شدم که چطوری بکنمش .اینم بگم خجالتی و بی عرضه ترین آدم توی کس طور کردن بودم و هستم همیشه دوستام میارن یا با هم می ریم جنده خونه سیخ می زنیم میایم.نادر اومد و با هزار ترس و لرز سفره دلم رو براش باز کردم .دو دستی زد تو سرم خاک تو سرت ،زنه باز کرده جلوت هیچ کاری نکردی !!حالا می گی چطوری بیارم بکنمش؟ اینو فقط تو و خواجه حافظ نکردینش ؛گفتم منو که می شناسی ،روم نمی شه، تو بیارش تا من بکنمش؟ اونم قبول کرد .زنگ زد بهش از شانس کیری من جنده ترین زن شهر ،هی امروز و فردا می کرد و نمیومد دیگه تقریبا شده بودم صد گرم و بیست سوت از بس فکر کرده بودم و جق زده بودم یه روز همین جور که داشتم به بخت خودم لعنت می فرستادم، نادر زنگ زد بیا خونمون کارت دارم. منم چندتا فحش بعد تلفن بهش دادم ،از همین تریبون ازش معذرت خواهی می کنم ،که فلان فلان شده وسط این هی ری ویری چکار داره، یا الان کامپیوتر رو خراب کرده یا اسبابی چیزی داره باید واسش جابه جا کنم. با هر بدبختی بود رفتم خونشون به طرز طلبکارانه ای گفتم باز چه مرگته؟ گفت برو داخل اتاق تا من برم دستشویی ویندوز کامپیوتر رو عوض کن ،در اتاق رو باز کردم یه دفعه شل شدم افتادم زمین، خانوم روبروم ،داره نگام می کنه، می خنده بهم .نادرم می خنده می گه مگه نمی خواستی بکنی پس چته از بین نری یهو ؟برو تا صبح بکنش .با هر جون کندنی بود نشستم روبروشو سر به زیر مثل مراسم خواستگاری اون سوال می پرسید من جواب می دادم و عرق پاک می کردم .دیگه تقریبا از خجالت آب شده بودم غرق فرش شده بود که مینا خانوم گفت انگار بار اولته با تنه پته گفتم آره ،گفت عیب نداره رات می ندازم لخت شو، گفتم روم نمی شه ،گفت خو فقط شلوارتو در بیار ،دید من هیچ کاری نمی کنم ،خودش شروع کرد به لخت شدن ،منم مات و مبهوت لخت یه زن برای بار اول از نزدیک. داشتم می مردم به زور شلوار درآوردم ولی شرتمو در نیاوردم گفت :باید شرتت رو هم در بیاری یا حداقل کیرتو در بیاری وگرنه نمی تونیم کاری بکنیم ،کیرمو در آوردم .مرده بود زبون بسته از ترس .شروع کرد به ور رفتن باهاش ، من با صدایی که از ته چاه در می اومد گفتم :من کست رو نمی خورم؛ گفت منظورت چیه ؟گفتم ،تو داری برای من ساک می زنی، به جاش من کست رو نمی خورم .گفت :بدبخت من خودم دستم بهش نمی زنم چطوری تو می خوای بخوریش؟(اینم برای دوستان بگم چرا این حرف رو زدم ،من فکر می کردم هر عملی توی فیلم پورن انجام می شه ،توی سکس واقعی هم باید انجام بشه ،همیشه از نگاه کردن به صحنه کس خوری پورن ها هم بدم می اومد و میاد ) شروع کرد برام ساک زدن ،بالای پنج دقیقه ساک زد تا اینکه یه ذره روی من و سالار باز شد و خجالتمون کمتر شد، کیر من موقع خوابیده خیلی کوچیکه، مینا هم می گفت اینی که من می بینم نهایتا دودول باشه تا کیر .دیگه سالار کم کم داشت بلند می شد ،بلند شد، بلند شد تا اینکه دیگه دهنشو کامل پر کرده بود .گفت :نه امیدوار شدم. با خط کش اندازه گرفتم بعد این جریان بیست سانت طول و سرش کلفت ولی بقیش نازکه. روی پتویی که پهن کرده بود داخل اتاق دراز کشید و لنگاشو گذاشت رو شونه های منو گفت: یه تفی بنداز سر کیرت و بکنش داخل، منم تفی کردم کیرمو .لای پای مینا داشتم می گشتم دنبال سوراخ. چون پاهاش بالا بود دوتاشون روی یه شونم سوراخی پیدا نمی کردم ،یه شکاف بسته بود و زیرش یه دایره ی چروک ،منم گفتم طبق قاعده فیثاغورس همین سوراخ گرد و چروک کسشه، دوباره تفی کردم کیرمو مثل پورن استارها چند بار کشیدم لای شکاف کسش و گذاشتم روی سوراخ چروک ،نه برداشتم و نه گذاشتم یه دفعه هل دادم داخل !!!که یه هو یه سیلی اومد بیخ گوشم ، فلان فلان شده پارم کردی و داد بلند ،نادر یهو پرید داخل که چی شده دعواتون شده؟ مینا گفت :جاکش هلش داد یه دفعه داخل کونم، دارم جر می خورم ،منم مات که خدایا چی شده ؟مگه این کسش نیست ؟گفتم چی شده ؟گفت دیوس یعنی فرق کون و کس نمی دونی چیه؟ گفتم با مشاهدات من یه درز اون وسط بود و یه سوراخ، کیرو کجا باید می زاشتم ؟مینا همینجور که داد می زد و فحش می داد گفت :حیوون خو باید بکنیش داخل درز، سوراخ کونه ،نادرم دراز شده رو زمین داره می خنده ، خوبت شد صد تومن گفتم بهت می دم بزارم کونت قبول نکردی ؟سیاوش مفتی گذاشت کونت .اونموقع بود که دوزاریم افتاد چکار کردم. گفتم چکار کنم بکشم بیرون ؟مینا گفت یواش یواش بکش بیرون، یه ذره کشیدم بیرون ،دوباره داد زد گوه خوردم ،بزار بمونه داخل تا جا باز کنه ،گاییده شدم، جر خوردم ،نگاه کن ببین خون نمیاد ،منم نگاه کردم گفتم نه خونی نیست. یه چند دقیقه با وحشت گذشت تا اینکه ترس کار خودشو کرد و کیر من کوچیک شد و قلوپ از کونش زد بیرون نگاه به سوراخ کونش کردم دیدم مثل کون مرغ و قلب ادم داره می زنه. کشیدم کنار که کیرمو برم تمیز کنم که اقا نادر از موقعیت استفاده کرد و کون مینا خانوم رو فتح کرد…
ادامه دارد
خوشتون اومد بقیشم براتون می زارم .تا اینجای کار زیاد سکسی نبود ولی از اینجا به بعد پر سکس می شه
اولین داستانم هست به بزرگی خودتون ببخشید نظرات رو می خونم اگه مثبت بودن ادامش رو می نویسم.

نوشته: سیاوش


👍 3
👎 1
5963 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

763074
2019-04-22 20:15:54 +0430 +0430
NA

کون همون مرغ تو دهنت کصکش

0 ❤️

763084
2019-04-22 20:34:05 +0430 +0430
NA

به قیافه داستان میخوره آخرش آقا نادر وقتی شما ترس داشت بهت غلبه میکرد تا دسته در ماتحتت جا کرد

1 ❤️

763096
2019-04-22 20:44:24 +0430 +0430

تا اونجا خوندم که زنه اومد تو سوتین فروشی و ازم پرسید سوتین داری??

فهمیدم ریدی با نوشتنت

0 ❤️

763103
2019-04-22 21:00:07 +0430 +0430

حتما بعدش هم شوهر زنه میاد همتونو یجا میکنه!

0 ❤️

763128
2019-04-22 21:37:29 +0430 +0430

طنز خوبی بود

1 ❤️

763178
2019-04-23 04:30:41 +0430 +0430

جالبه که صبح تا شب سوپر نگاه می کردی و تهش فرق کس و کون و نمی دونستی ، شاخ و برگای داستان تو کونت ، آخه دوزاری آدم انقدر دُب ، چجوری شب زفاف و می خوای بگذرونی حتماً نادر میاد کمک

0 ❤️

763258
2019-04-23 17:11:34 +0430 +0430

داستان باید برچسب طنز میخورد،چندجاش خندم گرفت خدایش لایک سوم

0 ❤️

763286
2019-04-23 19:49:43 +0430 +0430

کسخل خر .

0 ❤️