اولین سکس شیما در دبی

1395/01/08

( قسمت اول )
سلام شیما هستم ۲۸ سالمه داستانی که براتون مینویسم مربوط میشه به ۶ سال پیش که بد جوری بی پولی روم فشار آورده بود و به پیشنهاد یکی از دوستام به نام ندا بلیط تهیه کردم و رفتم دبی
حس عجیبی داشت وقتی برای اولین بار وارد فرودگاه دبی شدیم بدون حجاب یک خوشحالی عجیبی بهم دست داده بود من یک شلوار استرچ سفید پام بود که قشنگ شورت قرمزم خودشو نشون میداد و کمک میکرد باسن برجسته و گوشتیم بیشتر خودشو نشون بده و یک تاپ قرمز که سفیدی بدنمو بیشتر نشون بده از صف چک کردن پاسپورت متوجه نگاه سنگین مردها روی باسنم میشدم طبق برنامه شری اومد دنبالمون و رفتیم هتل دلف، شری پسر پاکستانی بود که ۳۲ سال سن داشت و فارسی هم تا حدودی بلد بود یکم برامون توضیح داد و من احساس کردم حشری شده اومد کنارم و با دستش باسنمو مالوند و گفت لخت شو منم که اصلا انتظار اینطور رفتاری نداشتم عرق سردی بهم نشست و مخالفت کردم که ندا گفت شری مشتری میاره باید ببینم هیکلتو مشکل نداشته باشی راستش خیلی حشری شده بودم شلوارمو کشیدم پایین و تاپمرو هم در آوردم شری هم کاملا بر انداز کرد هیکلمو کیربزرگی داشت از زیر شلوارک جینش معلوم بود محکم زد به باسنم و گفت واست مشتری خوبی دارم فقط امشب برین دیسکو هتل و استراحت بکنین فردا شیخ میاد میبرمتون پیش شیخ فقط سکس نکنید اینکه حشری باشی شیخ بیشتر پول میده و گفت اگه شیخ نبود همین الان میکردمت و رفت واقعا حشریشده بودم و از طرفی از خجالت بدنم آتیش گرفته بود با ندا رفتیم حموم و ندا با سینه های من به شوخی بازی کرد ولی انگار اونم فهمیده بود چقدر حشریم میگفت از کنارت نمیشه رد شد از بس بدنت داغه نمیدونم چم شده بود کنار هم خوابیدم وشب با صدای دیسکو هتل بیدار شدیم ندا رو بیدار کردم گفتم بیا بریم دیسکو ولی ندا نیومد داشتم از فضولی میکردم واسه منی که بچه شهرستان بودم و تا بحال اینهمه ازادی ندیده بودم خیلی جالب بود

یک لباس شب فوق العاده سکسی مشکی پوشیدم و حسابی به خودم رسیدم و رفتم طبقه پایین تو دیسکو لباسم خیلی تنگ بود برای باسن برجسته و سینه های سایز ۸۰ من با ترس وارد شدم پر از نور بود و صدا یک پسر اومد گفت تازه کاری یا مهمون منم گفتم تازه کار گفت تنها بخوای باشی باید پول بدی مگه بری سر میز کسی بشینی داشتم باهاش حرف میزنم که دیدم یکی از پشت شونمو گرفت یک مرد عرب ۴۵ ساله بود و شروع کرد عربی صحبت کردن رفتم باهاش نشستم سر میزشون ۳ نفر بودن ۴۰-۴۵-۶۰ سال همه چشمشون تو کون و سینه من بود مخصوصا اون پیرمرد ۶۰ ساله چند پیک مشروب خوردم دیگه رو زمین نبودم بلند شدم برم توالت تو راه پر بود از مردهای حشری که اومده بودن دنبال طعمه خوب تا رسیدم دسشویی فقط دستی بود که کونمو میمالوند و قیمتی بود که بهم میدادن کسم خیس خیس بود واقعا طاقت نداشتم حس خوبی بود بین اونهمه کیر باشی و بدونی همه دنبال این که بکننت برگشتم تو مسیر همون مرد ۶۰ ساله به اسم خالد جلوم سبز شد نفهمیدم چی گفت فقط دستمو گرفت و رفتیم اپارتمانش من یک جوون ۲۲ ساله و اون یک پیرمرد ۶۰ ساله وقتی رسیدیم آپارتمانش تازه فهمیدم چه غلطی کردم من فکر کردم اون مرد ۴۰ ساله باشه ولی نبود هیچی پولم نداشتم که برگردم خالد حسابی تو ماشین کسمو متلونده بود واقعا کسم خیس خیس بود و کیر خالد از زیر دیشداشه سفید بلندش معلوم بود بهمگفت لباسامو در بیارم نمیتونستمانگار خشکم زده بود اومد نزدیک و از پشت بهم چسبید وای نمیتونستمانگار باور کنم اینقدر ممکنه کیرش بزرگ باشه همینطور که سینه هامو میمالوند منو انداخت رو تخت و مثل انسانهای اولیه افتاد به جونم منکه شکه شده بودم و نمیدونستم داره چکار میکنه که یهو احساس سوزش و درد عجیبی لای پام حس کردم به طوری که شاید حدود ۳\۴دقیقه از حال رفتم فقط وزنش رو رو خودم حس میکردم و یک کیر بسیار بزرگ که میخورد به آخر کسم و صدای نفسهاش و بوبی گند الکل انقدر شهوتی بودم که حتی حال داد زدن هم نداشتم واقعا داشتم می مردم از لذت و درد وقتی تو اینه سکسمون رو ندیدم حیفم نیومد واسه خودم به این هیکل سکسی و سفید که زیر این تن لش کثیف بود که یهو احساس کردم کسم اتیش گرفت و خالد مثل خرس رو من افتاد و نفسهاش تند تند شد تازه متوجه شدم که بدون کاندوم منو میکردم و آبشو کامل خالی کرد تو کسم …و این داستان ادامه دارد
نوشته: شیما


👍 8
👎 10
43413 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

534695
2016-03-27 20:47:56 +0430 +0430

واقعا که ج.ن.ده واست کمه .دست کسخول رو هم از پشت بستی

0 ❤️

534705
2016-03-27 21:20:12 +0430 +0430

ای بابا…چرا همه یاد گرفتن آب ببندن توو داستان ها…چه وضعشه…

0 ❤️

534719
2016-03-27 22:01:43 +0430 +0430
NA

فقط می تونم بگم که :

وبهتره اضافه کنم

1 ❤️

534721
2016-03-27 22:03:51 +0430 +0430

سلام
داستانتو خوندم اما شما فکر کن نخوندم و برای اولین بار ادامه شو بنویسی نمیخونم…ضمنا با دخترِ هِ ؟! دختره بِه؟! دخترِ بَه؟!دختر بِده؟! دخترِ بَده؟!(کی میگه دختر بده؟والا تا جاییکه من دیدم دختر، بد که نبوده هیچ، خیلیم خوب بوده) (چی شد! :) )موافقم!!!

0 ❤️

534785
2016-03-28 09:59:01 +0430 +0430

چرت بود ی داستان خلاصه و کسل کننده ننویس عزیزم بهتر تا فحش بخوری

0 ❤️

534786
2016-03-28 10:10:55 +0430 +0430
NA

اول باید یه خسته نباشید جانانه به شیمای عزیز بگم که این همه تو دوبی کار کرده و عرق جبین ریخته تا نون حلال دربیاره
یه خسته نباشید هم به خوانندگان و کاربران محترم سایت
فقط شیما جان چند تا سوال ذهنمو درگیر خودش کرده که با اجازت بگم
دوستای ما وقتی ببینن بی پولی بهمون فشار آورده بهمون میگن بریم سرکار ؛نمیگن بریم دوبی
به پولی بهت فشار آورده بود بعد یه بلیط تهیه کردی رفتی دوبی ؟ شما که پول نداشتی ،تو ایران هم دادی ک بهت بلیط دادن ؟
مگه دوبی خونه ی خاله جونته ک همینجوری رفتی دوبی ؟
اونجا که گفتی داشتی از فضولی میکردی ، دقیقا داشتی کیو میکردی؟
تو ک پول نداشتی،لباس شب مشکی سکسی تنگ رو از تو کس نداجون درآوردی ؟
از قیمتایی ک تو دیسکو بهت دادن کست خیس شده بود یا دیگه فرصت نکردی بری wc ؟
پیرمرد 60ساله اومد تورو برد ترتیبتو بده بعد تو فکر کردی 40 ساله باشه ؟
خالد جون تو ماشین،از پشت فرمون چجوری چسبونده بوده بهت؟
تو که 24 سالته چجوری سکس انسان های اولیه رو دیدی گلم ؟

0 ❤️

534788
2016-03-28 10:13:33 +0430 +0430
NA

تویی که اومده بودی دوبی که بدی و پول دربیاری،وقتی خالد جون داشت میبردت تو ماشین یا رو تخت و کلی هم مالونده بودت و تو هم که از اول تا آخر داستان خیس بودی ،چطور شوکه شده بودی و نمیدونستی میخواد چیکار کنه ؟
آها ؛شاید فکر کردی میخواد نقش گاد فادرو برات بازی کنه و سرپرستیتو به عهده بگیره تا دیگه بی پولی بهت فشار نیاره
ولی ناموسن وقتی دستتو گرفت و داشت میبردت ، واقعا نفهمیدی میخواد کس و کونتو به 74 روش سائوپائولویی جر بده ؟
بعد این آخر آخر کست کجاست دقیقا که کیر خالد میخورده به اونجا و تو هم حسش میکردی ؟
ولی در کل عجیب بود ، تو شوکه شده بودی و نفهمیدی میخواد چیکار کنه؛ بعد یهو کست آتیش میگیره میفهمی بدون کاندوم ترتیبتو داده
میگم خب تو که تواناییشو داشتی ، کپسول آتیش نشانی رو هم میکردی تو کست که از کار افتادی نشده با یه کس جذغاله شده

1 ❤️

534789
2016-03-28 10:19:14 +0430 +0430
NA

ولی درکل از پروردگار درخواست دارم ک هیچکوم از دخترای سرزمینم به سرنوشت شیما جان عزیز دچار نشن
ولی آخر نگفتی چجوری برگشتی هتل کلک

0 ❤️

534797
2016-03-28 10:53:55 +0430 +0430

کیریا اینقدر نرید دبی به این اعراب زنا زاده کس و کون بدید. می دونم داستان ساختگیه اما در کل گفتم.

1 ❤️

534841
2016-03-28 16:13:17 +0430 +0430

راست می گه demordragon جان دیگه.
عیب نداره خوب میشی ،توهم زیاده

0 ❤️

534911
2016-03-28 21:50:49 +0430 +0430

جالب نبود و شایدم دروغ ینی امیدوارم که دروغ باشه چون ارزش دختر ایرانی بالاتر از اینه که به عربای آشغال که هر چی میکشیم از اوناس سرویس بده

0 ❤️

535026
2016-03-29 11:40:02 +0430 +0430

? ? ? ? ? ?

0 ❤️

535045
2016-03-29 14:53:33 +0430 +0430

در کل تو دوبی کس دادن هنر نیست
همینجا دل هموطنتو شاد کن
با اینکه داستانت کس شعر بود
ولی قابل توجه که سرو مشروب
تو دیسکو آزاد, وبعضی هتلها
در کل این قضیه که میگن سرو مشروب
فقط تو برج العرب آزاد, کس شعر محضه
به این عربها پول بدی زنشون میذارن تو
طبق اخلاص چه برسه به مشروب

0 ❤️

535154
2016-03-29 23:34:37 +0430 +0430
NA

همش چرت بود یه مشت دروغ اخه مگه مرض دارین میاین دروغ می گید مگه مجبورتون کردن

0 ❤️

535267
2016-03-30 17:44:29 +0430 +0430
NA

ک ی ر م در راستای عمود صاف تو ک س ننه آل سعود

0 ❤️

548601
2016-07-12 05:14:02 +0430 +0430

واسه همینه ک خیلی وقته ب زن تنها اجازه سفر ب دوبی نمیدن دروغگوی مغز فندقی

0 ❤️

799968
2021-03-27 23:05:38 +0430 +0430

خارکسده من چرا هی منتظر بودم بگی چقد پول گرفتی ازشون😆😆😆😆

0 ❤️