اولین سکس ضربدری ما با رها و احسان

1397/07/23

سلام من علی هستم وخانمم مینا ما هر دو ۳۰ساله هستیم داستانمون از اونجایی شروع شد که من زیاد تو سایت شهوانی میگشتم و داستان و عکس سکسی میدیدم و شهوتی میشدم و بعد سر مینا خالی میشدم
یه سری موقع سکس از مینا پرسیدم که دوست داری با کس دیگه ای سکس کنی که جوری جوابمو داد که خفه شدم
اون شب گذشت و ما چند وقت بعد رفتیم شهرستان با پدر خانومم اینا اونجا پدر خانومم اینا خونه دارن و همگی اونجا میموندیم خلاصه بعد چند روز اونجا موندن دیدم که باید یه حرکتی بزنم دارم اذیت میشم
بعدش رفتیم برا گشتن که تو راه با مینا حرفای سکسی زدم دیدم که عکس العملش عادیه بعد بهش گفتم که یه سوال میپرسم راستشو بگو و مطمعن باش که من ناراحت نمیشم که گفت بپرس و دوباره ازش پرسیدم که دوست داری باکسی به غیر از من سکس کنی که یه هو گفت ناراحت نمیشی که گفتم نه بگو
بهم گفت بعداز بار اولی که ازم پرسیدی هی به این سوالت فکر میکردم و حشری میشدم الانم بهت میگم که آره دوست دارم ولی چه فایده ما که دستمون به جایی نمیرسه
گذشت رفتیم بیرون و نهار خوردیمو تفریح کردیمو بعد توراه برگشت که یه جاده خیلی خلوت بود ازش پرسیدم مینا جوابی که دادی جدی بود که گفت آره و که یهو کیرم راست شد و دست انداختم رو سینه هاش و بازی دادم و دست گذاشتم رو کسش و بازی دادم و رفته رفته در حال رانندگی سینه هاشو در آوردم و شلوارشم کشیدم پایین و شروع کردم مالیدن کوس و سینه هاش بعد از ارضا شدنش دست انداخت کیرمو در آورد و شروع کرد ساک زدن منم از ترس اینکه پدر خانومم اینا نبینن پشت سرشون آروم با فاصله میرفتم مینا جوری داشت ساک میزد که تخمام داشت از کیرم میزد بیرون خلاصه بعد یه ساک زدن حسابی آبم اومد و پر کرد تو دهنش و یه دستمال برداشت ریخت تو دستمالو انداخت بیرون و گفت خیلی حال داد
از اون ماجرا دوسال گذشت و ما همیشه موقع سکس فانتزیمون شده بود سکس سه نفره و ضربدری که همیشه مینا میگفت پس چی شد میگفتی یکی رو میاری منو بکنه که میگفتم صبر کن تا اینکه شب هفتم محرم تو سایت شهوانی با یه تاپیک رو به رو شدم که که چشمم رو گرفت که نوشته بود کونی که عشقم ازش سیر نمیشه رفتم توتاپیک دیدم واقعا سیر شدنی نیست رفتم تو پروفایلشون دیدم دنبال زوج واسه موازی و ضرب هستن پیام دادم اهل ضرب هستید که جواب فرستادن که اگه زوجید آی دی بده که منم آیدی دادم و شروع کردیم به ارسال عکسو چت واسه اینکه ثابت کنیم زوجیم که بعدش تو پارک قرار گذاشتیم همدیگرو ببینیم واسه آشنایی بیشتر ولی بعد پیام داد که مهمون داریم نمیتونیم بیایم ساعت حدودا یازده شب بود که پیام دادم مهموناتون نرفتن که گفت نه و بعدش یه پیام داد که فکر نکنم تو بتونی جواب کس منو بدی گفتم چرا گفت کیرت کوچیکه منم گفتم مهم اون حسبه که موقع سکس به طرفت میدی
بعد گفت ما اولش برا موازی اوکییم مشکلی نداری آدرس بده بیایم که آدرس دادم اونا هم گفتن تا ساعت یکونیم میرسیم که ساعت یکونیم پیام اومد ما جلو دریم درو باز کن از پنجره دید زدم دیدم آره دو نفر جلو درن تو دل خودم و مینا آتیش به پا شده بود یه ترسی داشتیم چون اولین بارمون بود خلاصه اومدن بالا و سلام و احوالپرسی و دست دادن نشستن و چایی آوردیمو شروع کردن به صحبت کردن که چجوری شد که به اینجور رابطه ها علاقه مند شدید که همون داستان بالا رو بهشون گفتم و بعد چایمون رو خوردیمو پسرم که ۶ سالشه بیدار شد مینا رفت بخوابونتش که نمیخوابید اومد گفت که نمیخوابه من رفتم و خلاصه خوابوندمش و جا انداختیم و رها و احسان دوتا دوست جدیدمون با هم و ما هم با هم شروع کردیم به لب و مالش بازی زنارو لخت کردیمو ‌خودمونم لخت شدیم و شروع کردیم لیسیدن کوس زنامون بعد من به مینا گفتم بیا ۶۹بشیم و بعدش بلند شدیم یهو احسان دست انداخت کوس مینا رو مالوندن و منم سینه رها رو گرفتم و مالیدم بعد به احسان گفتم بیا مینارو بمال که از رها اجازه خواست و رها هم گفت باشه و جابجا شدیم و من شروع کردم از گردنو گوش و سینه و همه جا لیسیدن تا رسیدم به کوسش و لیس زدم و زبون میکردم تو کسش که خیلی حال میداد هم به من وهم به رها از آهو اوه رها معلوم بود بعد رفتم بین پاهاش سر کیرم رو گذاشتم روی کوسش و آروم فشار دادم رفت تو انور هم احسان بعد از عشق بازی کیر کلفتش که از واسه نم نیمی کلفتر بود کرد تو کس مینا دیدم مینا دیگه تو این دنیا نیست داره تو آسمونا سیر میکنه منم که کم از اون نداشتم یه کوس خوشتراش زیر کیرم بود و داشتم میکردمش و در گوش رها میگفتم خیلی جیگری اونم میگفت خیلی خوب میکنی حدود نیم ساعت کردمش که داشت آبم میومد بهش گفتم داره میاد یه کم صبر کن که کشیدم بیرون و شروع کردیم به نگاه کردن مینا و احسان که مینا به احسان میگفت محکم بکن مینا ۳بار ارضا شده بود ولی ما سه تا نه بعدش جا به جا شدیم و من مینارو و احسان رها رو شروع کردیم به کردن که بازم مینا ارضا شد ولی ما نه که دیگه منم ارضا نمیشدم دیگه خسته شدیم رها و احسان گفتن ما نمیشیم حواسمون به شما میره نمیشیم دیگه بسه خلاسه پاشدیم و نشستیم و بعد اونا لباساشون رو پوشیدن و رفتن و من دوباره مینارو کردم که بازم ارضا شد ولی من نشدم که بهش گفتم سگی وایساد و آروم گذاشتم تو کونش و یواش یواش تلمبه زدم که دیگه راش باز شده بود تلمبه هامو تند تر کردم که دیدم داره آبم میاد که همونجوری ریختم تو کون مینا و دراز کشیدم رو زمین
که داستان سکس ما اینجوری تموم شد
بعدش از مینا پرسیدم چطور بود که گفت خوب بود و گفت فکر نمیکرد که همچین تجربه ای رو داشته باشیم

نوشته: علی


👍 16
👎 21
100437 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

724048
2018-10-15 21:38:39 +0330 +0330

رها و احسان همین سایت ؟
فک کنم فقط اسمشون رو اوردی که واقعی بنظر بیاد

2 ❤️

724114
2018-10-16 04:14:58 +0330 +0330

که ممنون که زحمت کشیدی که ای داستان ره که نوشتی که عن “که” ره در آوردی که کیرم دهنت که :/

1 ❤️

724137
2018-10-16 06:37:33 +0330 +0330

نوش جان !دعا کن قسمت من وزنم بشه !خیلی لذت بخشه!مخصوصا اگه بشینی ودست زنتو بگیری واروم اروم لب بگیری در حالیکه یه نفر دیگه تو کوسش تلمبه میزنه!

1 ❤️

724218
2018-10-16 14:27:51 +0330 +0330

از دیشب موندم تو کف.حالم بده.دیشب خواب یکتا ناصر را دیدم،داشتیم با هم لاس میزدیم که من یه دفعه بقلش کردم و یکی از سینه هاشو از روی مانتو گاز گرفتم در همین حال بودم که یهو از خواب پریدم…؟ گفتم:ک.یرم تو این شانس کو تو خوابم نمیذارن حال کنیم(خودمونیما این یکتا ناصر عجب کوسیه،خوش به حال منوچهرهادی که کوس و کونشو یکی میکنه) شما هم از این خوابها دیدین؟

0 ❤️

724219
2018-10-16 14:42:04 +0330 +0330

زن و شوهر نفر سوم خواستن هستم سایزم ١9

0 ❤️

724224
2018-10-16 15:06:23 +0330 +0330

ما هم تقریبا همچین تجربه ای داشتیم

1 ❤️

724261
2018-10-16 20:57:36 +0330 +0330

دوستان ازتون خواهش میکنم بیشتر ازین به اینجور روابط دامن نزنین عادی جلوه ندیدش همجور ادمی با همجور سنو جنسیتی میان این سایت چند وقتیه تمام داستانا شده ترویج بی غیرتی تمام تاپیک ها شده ترویج بیغیرتی یه عده خیلی زیادیم در به در دنبال اینجور تاپیکان دوستان من یه زن بیشتر از هرچیزی تو دنیا احتیاج به مردی داره ک بدونه پشتوانشه و ازش حمایت میکنه با ترویج اینجور عقاید اید یه جرقه ای در ذهن مرد ایجاد بشه ک رفته رفته باعث تغییر نگرشش یا انحراف اخلاقی مرد بشه ازدواج چیز مقدسیه دوستان وقتی تصمیم به ازدواج میگیرین یعنی تصمیم گرفتین فقط و فقط متعلق به یک نفر باشین خواهشا اگر نمیتونین فقط با یک نفر باشید ازدواج نکنید و خواهشا برای تخلیه امیال خودتون به دروغ اینجور داستان هارو نشر ندید .

1 ❤️

724327
2018-10-17 03:20:59 +0330 +0330

ضرب عالیه
اما داستانت خوب نبود
متاهل واقعی بیاد تلگرام
asasas1988

0 ❤️

724374
2018-10-17 08:11:12 +0330 +0330

خیلی عالی بود من هم خیلی دوست دارم یکبار تجربه این چنینی داشته باشم

1 ❤️

724981
2018-10-20 07:42:25 +0330 +0330

من که دلم خواست

1 ❤️

743429
2019-01-24 14:09:22 +0330 +0330

زن و شوهری که نفر سوم میخان من هستم یه پسر با شخصیت و وحشی تو سکس

0 ❤️

799977
2021-03-28 00:53:10 +0430 +0430

واقعی به نطر میرسید

0 ❤️

864741
2022-03-20 21:13:27 +0330 +0330

خاک تو سر بی غیرتت مطمعنن زنت طمعش کشید و در غیبت خودت به دوس پسرش داده

0 ❤️

932773
2023-06-12 21:22:54 +0330 +0330

داستانت واقعی بە نظر میاد ولی بهتر بود جزئیات رو بیشتر مینوشتی

0 ❤️