اولین سکس من با سارا

1395/09/14

سلام.
داستان واقعی می باشد.
داستان من در مورد اولین سکس من با دختری هستش که از قبل اصلا نمیشناختمش.و کل آشنایی ما و داشتن رابطمون عرض دو هفته تا سه هفته طول کشید. قبل از سکس با این دختر قبلا فقط چند بار رابطه اس مثل ساک زدن و لاپایی رو داشتم نه سکس کامل. چون داستان واقعی هستش مجبورم مقدمه اش رو هم بگم تا تخیلی بنظر نرسه.همچنین داستان رو چند قسمت میکنم تا زیاد نشه0.
سارا(اسم مستعار) دختری بود که از شیراز برای کارآموزی اومده بود شهر ما تقریبا شهریور ماه بود.از طریق یکی از سایت های گردشگری باهاش آشنا شدم و قرار شدم بهش شهر رو نشون بدم.یکی دو روز بعد اینکه اومد هر بعدظهر میبردم و جاهای تاریخی و دیدنی رو بهش نشون میدادم( حدود یه هفته میشد). سارا یه دختر با قد حدود 160 و وزن 50 اینا میشد.موهاش مشکی و کوتاه و پسرونه بود.حدود چهار، پنج سالی از من بزرگتر بود.
آخر هفته برنامه دیدن شهاب باران بود و به همراه سارا و دو تا پسر دیگه از همون سایت قرار شد بریم نزدیکی ارتفاعات کوه های اطراف کمپ کنیم و شب رو هم بمونیم و شهاب باران رو ببینیم.کم کم با سارا صمیمی شده بودم ولی حریم رو رعایت میکردیم.سارا دختره راحتی بود و خیلی زود و خوب باهم صمیمی شدیم.
طرفای غروب بود که رسیدیم 4 نفری و چادر و آتیش رو برپا کردیم.از قبل دو آقای میانسال دیگه هم اونجا کمپ کرده بودند.شب تقریبا سرد شده بود و هرچی لباس گرم آورده بودم دادم سارا پوشیده بود.طرفای ساعت 4 بود که رفتیم بخوابیم.کیسه خوابم کناره کیسه خواب سارا بود.خیلی سردش بود و حتی گفت کیسه خواب ها رو بچسبون کناره هم تا گرما بیشتر حفظ بشه.اون شب کم کم یخ رابطه من با سارا شکسته شد و موقع خواب به من چسبیده بود و تو بغل من بود البته از روی کیسه خواب.و سرش مابین گردن وسینه من بود تا کمتر یخ بزنه.
فرداش وقتی که رسیدیم شهر قرار بود جدا شیم از هم ولی بهم گفت خونتون کسی نیست بزار بیام اونجا بمونم.خوابگاهم گرمه و کولر هم نداره.اول مخالف بودم ولی بعد با اصرار موافقت کردم.خانواده ام یه سفر 4 روزه رفته بودند سمت قزوین و تهران.خونه هم کسی نبود من برای برنامه شهاب باران نرفته بودم.
قبول کردم اومد خونه.دیگه باهم صمیمی شدیم و ازم حوله خواست تا بره حموم.رفت حموم و برگشت لباس معمولی تن اش بود شلوار و تیشرت بلند.نشستیم یکم فیلم دیدیم تا اینکه شب داشت میشد بهش گفتم برو خوابگاه اما قبول نمیکرد گفت اینجا خوبه و راحتم.گفت اگه برم ناراحت میشم.منم دیدم خب قرار نیست که اتفاقی بیوفته قبول کردم و شام یه چیزی درست کردم و خوردیم و هرکی مشغول کاره خودش بود.
موقع خوابیدن بهم گفت جات رو کناره من بنداز.قبل از خوابیدن یکم حرف زدیم وبرنامه چیدیم.طرفای ساعت 12 شب بود که کم کم خوابمون داشت میگرفت.دست رو گرفته بود و نزدیک سینه اش گرفته بود داشت میخوابید.منم بدجور حشری شده بودم اما هم میترسیدم هم نمیخواستم بی حرمتی بهش کرده باشم…با دسته دیگه ام صورتش رو اروم ناز میکردم بعد چند دقیقه گوش و گردنش رو ناز کردم…چیزی نمیگفت متوجه شدم که راضی هست به کاری که میکنم.از گردن به دست ها و بازو هاش رسیدم و نازش میکردم. خیلی زمان گذشته بود فکر کنم حدود 1 ساعتی گذشته بود برگشت بهم گفت میترسی؟گفتم نه.گفت تاحالا سکس داشتی؟ منم برای
اینکه ضایع نباشه گفتم تقریبا داشتم.تا یه جاهای پیش رفتم.بعد اونم با دست دیگه اش شروع کرد صورتم و گوش و گردنم رو ناز کردن…دیگه بدجور شهوتی شده بویدم… .
دستم رو کم کم بردم سمت شکمش و دوره ناف اش، پهلو هاش و کمرش. بعدش دستم رو بردم سمت سینه هاش که یکم کوچولو بودند.از روی سوتین اش اروم میمالیدم و نازش میکردم.دیدم داره لذت میبره و چیزی نمیگه.اونم گردن و سینه های من رو ناز میکرد. دستم رو بردم زیره سوتین اش و میمالیدم براش و فشار میدام سینه هاش رو.هرزگاهی یه آهی میکرد.دیدم دیگه نمیشه بیشتر از این کش بدم… .لباس و سوتین اش رو در آوردم.بعد تیشرت خودم رو درآوردم…شدت مالش سینه هاش رو بیشتر کردم بعد برای بار اول رفتم سمت لب هاش.اول بوسیدیم هم رو بعد شروع کردیم به لب خوری.کم کم گردن و گوش هاش رو لیس میزدم و با دستم بدن اش رو میمالیدم… تقریبا روش قراره گرفته بودم و از هم لب میگرفتیم… .

دستم رو بردم داخل شلوارش و از روی شورتش دستم رو به کس و اطرافش میمالوندم.شورتش قشنگ خیس شده بود. دسته سارا رو گرفتم و بردم داخل شورتم.کیرم بدجور سیخ شده بود . سارا هم کیرم رو برام میمالوند و بالا و پایین میکرد یکم.
بعدش بلند شدم و شلوار و شورتش سارا و خودم رو درآوردم و رفتم روش خوابیدم.کیرم رو روی کس و اطراف میمالوندن… .بعد چند دقیقه اومدم سمت شکم اش و یکم لیس زدم و بعد اومدم سمت کس اش.چند دقیقه کس و اطرافش رو لیس زدم ولی خیلی خوشم نیومده بود. آب کس اش یه جوری میکرد من رو…بعدش رفتم پایین تر سمت پاها و ران اش.منو کشوند بالا چسبوند به خودش.کیرم رو گذاشت دمه کس اش.گفت فشار بده بره داخل. منم چون دفعه اولم بود ترسیده بودم و تجربه اش رو نداشته بودم تا حالا.گفتم نه راحت نیستم…شروع کردم مالیدم کس اش رو با دستم.یکم روغن آوردم و به کیرمو کس اش مالیدم و بهش گفتم بشه میخوام لاپایی بزنم.پاهاش رو جمع کردم و کیرم رو لای کس اش و پاهاش گذاشتم و لاپای میزدم و هم زمان لباش رو میمکیدم و با دستم سینه هاش رو فشار میدادم.بعد چند دقیقه چرخودندمش و از پشت لاپای زدم براش… .صدای آه و ناله اش کم کم داشت زیاد میشد و کامل واضح بود.منم بیشتر و محکم تر براش لاپای میزدم.
بعد مدت کوتاهی برش گردوندم و از روبه روی هم لاپای میزدم. بعد یه مدت دیدم آه و ناله هاش پشت سره هم و بیشتر میشد و معلوم بود داره ارضا میشه. چند باری بهم گفت بکن توش و بکن تو کسم.اما حرف اش رو گوش نکردم و به لاپایی ام ادامه دادم.نفس هاش که تند تر شده بود که یک دفعه محکم مکن رو چسبوند به خودش عضلاتش منقبض شدند.فهمیدم که ارضا شده(کل مدت لاپای ام حدود ده دقیقه یه ربع بیشتر نشد). یکم لباش رو بوسیدم و نازش کردم.از شدت فشار چشماش و گونه هاش خیس شده بودند.کنارش خوابیدم و با دستم آروم کس اش رو ناز میکردم و میمالوندم.بهم گفت پس تو چی؟ گفتم برای من وقت هست هنوز.چند لحظه بعد بلند شد نشست روبه روم.روغن رو برداشت و بیشتر ریخت روی کیرم و با دست چند دقیقه کمی برای بالا و پایین کرد.نزدیک های ارضام بودم که خوابوندمش و برای ارضا شدنم لاپایی زدم.داشتم ارضا میشدم که گرفتم یه پلاستیک گذاشتم روی کیرم بعد دوباره لاپایی. چند ثانبه بعد تو بغلش ارضا شده بودم.کل بدنم سست شده بود.بغلم کرده بود صورتم رو میبوسید.یه لبخندی بهم زد.بهش گفتم چطور بود؟گفت خوب بود خسته نباشی پهلوان.جالب بود با اینکه گفتم بکن توش ولی مقاومت کردی و لاپایی زدی. رفتیم به نوبت خودمون رو تو دست شویی شستیم و برگشتیم و گفتیم بخوابیم که ساعتم حدود ساعت 3 اینا شده بود.بعد مدت طولانی خوابمون گرفت تو بغل هم بودیم.
فردا صبح بلند شدیم و آماده شد که بره برای کارآموزیش.خسته بود یکمم دیر شده بود که گفت نمیرم بیخیالش.
قبل ظهر رفت خوابگاهش تا یکم به کاراش برسه. منم گفتم ناهار درست میکنم خواستی بیا اونم موافقت کرد و طرفای دو اومده خونمون.هر دفعه میرفت و می اومد استرس داشتم که یه وقت همسایه های مجتمع امون نبینند یا متوجه نشند.چون ما تو خانواده امون دختر تو این سن نداریم و تازه دو سه سالی هم هست که اومدیم تو این شهر.
بهش پیام دادم که اگه بشه بیا صیغه محرمیت بخونیم و عذاب وجدان هم نداشته باشیم.اونم گفت برای من فرقی نداره.بعد اینکه اومد خونمون و ناخار خوردیم صیغه خوندیم و محرم هم شدیم. یه استراحتی کردیم که طرفای ساعت 4 اینا بود که بهش گفتم اگه بازم دوست داری رابطه داشته باشیم برو تو اتاق لباس هات رو عوض کن بیا.اونم گفت ایندفعه میکنی توش ها.منم گفتم حالا ببینم چی میشه.
رفت لباس های بیرونی اش رو عوض کرد و لباس تو خونگی و دیشبی اش رو پوشید.اومد پیشم نشست منم دیگه فرصت ندادم و شروع کردم لب هاش رو بوسیدن و خوردن.چند دقیقه لب گرفتیم و گردن و گوش هاش رو میبوسیدم.لباس هاش رو درآوردم و سینه هاش رو میمالوندم و لیس میزدم.این دفعه ترسم کم شده بود.شلوار اش رو هم درآورده بود و لباس های خودم رو هم درآوردم.کیرم رو با دستش میمالوند و منم با کس اش ور میرفتم.در گوشم گفت 69 دوست دارم.خوابیدم اومد روم نشست و برای دفعه اول ساک زد.خوب بلد بود چطوری ساک بزنه.منم براش کس اش رو لیس میزدم و میخوردمش.هی لب های کس اش رو میکرد تو دهنم…منم یه جورای خیلی خوشم نمیومد هی خودم رو میکشیدم بالا و قسمت های بالای وکس اش رو لیس میزدم.بعد چند دقیقه بلند اش کردم و به کیرم یکم کرم زدم و گذاشتم لای پاهاش…یکم مالیدم به کس اش و لاپایی زدم بهم گفت بکن توش…گفتم بزار برای بعد… .بعد چند دقیقه دیدم داره التماس میکنه بکن توش…قبول کردم که فعلا فقط سرش رو بکنم توش.برای اولین بار داشت کیرم میرفت داخل یه کس. کس اش خیس و گرم بود و تنگ.چند باری تلمبه زدم دیدم اگه بگذره به دو دقیقه کشیده نمیشه که ارضا بشم.برای همین هر چند مدت میکشیدم بیرون و دستم رو میکردن داخل. دوتا از انگشتام رو تا ته کرده بودم تو کس اش تکون میدادم که هردفعه ناله هاش بیشتر میشد. دیدم چیزی نمیگه سه تا از انگشتام رو کردم داخلش…هی مگیفت کیرت رو بکن توش.منم برای اینکه سریع ارضا نشم و سارا بدون اینکه ارضا بشه بمونه هی وقت تلف میکردن تا ارض بشه.هم انگشت میکردن هم بعدش تلمبه میزدم یه مدت کوتاهی.یه بار هم کیرم رو کردن داخلش هم دوئتا انگشتم رو که صداش دراومد.گفت جرم میخوای بدی.منم گفتم خوشت نمیاد؟یه لبخندی زد و چشماش رو بست.هی براش جلو عقب میکردم و تلمبه زدم تا ارضا شد.تو بغل هم بودیم که خیالم از بابت ارضاش راحت شده بود منم شروع کردم به تلمبه زدن.یه پلاستیک هم کشیدم به کیرم و بعد چند لحظه تو لای پاهاش ارضا شدم.چند دقیقه ای تو بغل هم بودیم و بعد من رفتم حموم خودم رو شستم و اونم رفت دستشویی خودش رو شست.
تقریبا ساعت 5 اینا فکر کنم شده بود…

بعد از حموم رفتنم اومدم یه آبمیوه درست کردم با بستنی و خوردیم.سارا هم دیگه با شورت یه تیشرت بلند میگشت تو خونه…یکم باهم حرف زدیم و بهم گفت بعد چه مدت از سکس میتونی دوباهر سکس داشتی باشی؟ منم گفتم شاید نیم ساعت یا یه ساعت بتونم. اونم ساعت رو نگاه کردو یه لبخندی زد و گفت الان یه ساعت شده تقریبا نه؟؟؟؟ گفتم شیطون بازم میخوای؟گفت خب آره خوب بود. نم گفتم بزار یه استراحتی بکنم قبل شام سکس بعدی رو میکنیم. مشغول کارام شده بودیم و منم با لب تابم کارام رو میکردم و بعدش رفتم سراغ تداراکات درست کردن شام.به خانواده ام زنگ زدم و گفتند فردا ظهر میرسند خونه.منم بهش گفتم تا فردا وقت داریم.اونم ساعت رو دید گفت یه عالمه پس میشه هنوز سکس کرد.گفتم برای شما خانم ها راحته نه برای ما.
کارای شام رو انجام دادم و گذاشتم بپزه.اومدم پیش اش نشستم و یکم با کون و باسن اش بازی کردم…فرم بدنی خوبی داشت و کون اش خیلی خوب بود.گفتم شروع کنیم؟اونم از خدا خواسته بلند شد و دستش رو کرد تو شلوارم و کیرم رو درآورد و برام ساک زد.منم شلوار رو درآوردم و با کس اش بازی کردم تا اینکه خیس بشه.خیلی خوب ساک میزد و میمکید راحت میتونست با پنج دقیقه ساک زدن ارضام کنه.بعدش گفتم بیا بشیم روی کیرم.نشست و این بار تا ته کیرم کرد تو کس اش. یه اووووف کش دار و آهی کشید.گفت کیرت چقدر داغه.چه خبرته پسر؟.شروع کد به بالا و پایین کردن.بعد مدت کوتاهی خابوندمش و پاهاش رو گرفتم و یکم کس اش رو خوردم براش و بعد براش تلمبه زدم…سریع کیرم تحریک میشد و آماده ارضا میشد.فاصله میدادم تا زود ارضا نشم…بعد میگرفتم با انگشت هام میکردم توش.با دو انگشت و بعد یا سه انگشت. برش گردوندم و از پشت کردم تو کس اش و باز یکم براش تلمبه زدم و بعد دوباره با انگشت مالیدم براش.رفتم رو مبل نشستم و اومد روی مبل روی کسرم نشست و بالا و پایین میکرد و همزمان لب های همدیگه رو میخوردیم و آه و ناله اش بلند شده بود و نزدیک های ارضاش شده بود.منم داشتم ارضا میشدم که دوباره پلاستیک گذاشتم روی کیرم که یه وقت ارضا نشم تو کس اش آبم بریزه. دوباره بالاو پایین کرد تا اینکه تو بغلم ارضا شد.به اهی کشید و تو بغلم ولو شد…بعد چمد لحظه بهم گفت تو هم شدی؟منم گفتم نه نمیخوام ارضا بشم.بسه برام.بمونه دفعه بعد ارضا میشم.گفت مطمنی؟گفتم آره.پسرا مثل دخترا نیستند که.بلند شد و رفت خودش رو شست. منم رفتم وسایل شام رو آماده کردم و نشستیم شام رو خوردیم و که تقریبا ساعت 9 اینا شده بود.بعد شام یه فیلم گذاشتم و نشستیم تو بغل هم دیدیم.تقریبا طرفای ساعت 11 گذشته بود که رفتم جا رو آوردن و پهن کردم کناره هم.دراز کشیدیم وداشتیم حرف میزدیم و تلویزیون میدیدم.دستش رو زد به کیرم و گفت این دیگه شیطونی دلش نمیخواد؟منم گفتم دختر چه خبرته؟رحم کن به من.یه نازی کرد و یه اخمی گفت اخه آخرین شب باهم بودنمون هستش.یکم اصرار کرد و گفتم باشه.ولی این دفعه نمیکنم بشه فقط با خوردن و کس و ات و انگشت ارضات میکنم…با اکراه قبول کرد ولباس هاش رو درآوردم و یکم لباش و سینه هاش رو خوردم بعد رفتم سمت کس اش و شروع کردم به خوردن…سرم رو فشار میداد به کس اش میبرد قسمت های پایینی کس اش…منم همزمان با دو تا و سه تا انگشتام میکردم تو کس اش و تکونش میدادم.کس اش خیس شده بود و لبای کس اش رو کرده بودم تو دهنم و میمکیدم کامل براش.آه و ناله اش داشت زیاد میشد کم کم… .گفت بکن توش دیگه. گفتم نزدیک های ارضات میکنم توش…خوردن کس اش رو ادامه دادم که این بار 4 تا انگشتم رو کردم داخل کس اش یه آهی کشید و فشار بهش اومده بود…منم زیاد اذیت اش نکردم یکیش رو درآوردم و میمالیدم براش.
بعد گفت بکن توش دیگه آخراشه…منم درآوردن و یکم از خیسی کس اش مالیدم به کیرم و کردم توش…کیرم داغ داغ بود.همین که رفت توش یه اهی کشید و من روچسبوند به خودش و منم تلمبه زدنم هام رو بیشتر کردم که یه دقیقه نگذشته بود که بدنش لرزید و ارضام شد تو بغلم.کشیدم بیرون و با دستم براش آروم مالیدم و لباش رو بوسیدم…بعد چند دقیقه سرحال شد و گفتم خسته نباشی.گفت مرسی عالی بود.گفت نوبته تویه.منم مانع نشدم و گفتم برام ساک بزن…شروع کرد به مکیدن و خوردن اش…علاوه بر کیرم با دستاش تخمام رو هم میمالوند هرزگاهی میکرد تو دهنش و لیس میزد…با شدت ساک میزد که قبل ارضا شدنم باز یه پلاستیک گذاشتم و ادامه داد ساک زدنش رو .نزدیک ارضا شدنم بودم که با دستش هم بالاو پایین میکرد برام…همین که ارضام شدم و صدام دراومد از دهنش کشید بیرون با دستش ادامه داد.بعدا بهم گفت که حالم بهم میخورد اگه اونطوری تو دهنم نگه میداشتم کیر ات رو.بعدش رفتیم نوبتی خودمون رو مرتب کردیم و شستیم.اومیدیم دراز کشیدیم و بعد یه مدت خوابیدیم.

نوشته: shinara


👍 0
👎 6
24819 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

567412
2016-12-04 23:59:57 +0330 +0330

یارو میگه بیا بکن توش ناز میکنی؟تا نصفه خوندم.عادت به فحاشی ندارم فقط در حد مسخره بهت میگم ریقوووو
شاشوووو

0 ❤️

567436
2016-12-05 03:20:26 +0330 +0330

بچه کرمانشاه نیستی عایا ؟؟؟از پهلوان گفتنش معلومه
بعدش چقده تو نازی شیطون بلا!!!دیگه کمتر ناز کن
برو ام الجق کاسه کوزتو یه جا دیگه پهن کن منبعد اون کاندومه نه پلاستیک معلومه توی عمرت کاندوم هم ندیدی!!!
همش کف دستی زیر پتو و با شامپو شبنم توی حموم رفتی
میسپارمت به بچه های فنی سایت

0 ❤️

567440
2016-12-05 04:30:49 +0330 +0330
NA

موفق باشی جقيه محترم. اون دوتا انگشت های ک بیرون بود رو برا خودت استفاده کن

0 ❤️

567445
2016-12-05 05:09:16 +0330 +0330

موندن اين پلاستيك كه ميذاشتي چي بوده؟؟!!!

0 ❤️

567461
2016-12-05 08:28:04 +0330 +0330

مجلوق :(

0 ❤️

567484
2016-12-05 13:04:39 +0330 +0330

پلاستیک فریزر ای تمام ایران دونه دونه تو کونت

0 ❤️

567486
2016-12-05 13:40:36 +0330 +0330

اینکه از توش کردن میترسیدی مشکلت چی بود؟ احمق جان طرف التماس میکنه بکن تو لاپایی میزدی . ازون جونورای خیلی کمیابی تو ؛ نسلت در حال انقراض هستش ؛ قدر خودتو بدون واقعا
اصلا قابل درک نیستی واسم

0 ❤️

567496
2016-12-05 14:56:38 +0330 +0330

به جان خودم پروفایلت رو باید پلاستیک گذاشت…

0 ❤️

567602
2016-12-06 16:00:19 +0330 +0330

در خصوص این خاطره باید عرض کنم که این خاطره در 5 قسمت و سری نوشته شده که در قسمت اول سکس کامل صورت نمیگیره.
پسری که تا حالا سکس کامل نداشته بوده و فکرش رو هم نمیکرده که موقعیتش پیش بیاد وقتی دختری میاد و ازش میخواد که اینکار رو بکنه در وهله اول کاملا عادی هستش که ممانعت کنه…به دلایل مختلفی همچون اینکه فکر میکردم دختر باشه طرف و پرده داشته باشه…یا اینکه از روز های قاعدگیش خبر نداشتم و احتمال حاملگی هم باید درنظر گرفت. با این منطق باید حق داد که شخص بترسه و این کار رو انجام نده.
بعد اینکه نوشتم پلاستیک منظور پلاستک فریزر هستش نه کاندوم. در حالت عادی کاندوم تو خونه وجود نداره که… .من بر خلاف تمامی اعضای سایت که فاکر ها و بکن های معروف ایران هستند اهل سکس و اینکارا نبودم و توفکرش هم نبودم. هدف از پلاستیک هم این بود که آب منی و ارضا پخش نشه اطراف و اینکه به کس طرف مقابل نرسه.
باط طبق معمول اکثریت گفتند داستانی بیش نیست… .مهم نیست برام.این تو زندگی من صورت گرفته.حالا بعضی ها بیاند بگند الکی بوده. معلوم شد برام که تمامی نظرات افراد تو داستان های مختلف الکی هستش و چه داستان باشه چه خاطره باز افرادی هستند که حرفای خودشون رو میزنند و قبول نمیکنند.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها