اولین سکس من، جاتون خالی

1390/10/16

با سلام خدمت همه ی دوستای عزیزم. داستان من مربوط به سال گدشته، خرداد ماه میشه. من شهرستانی ام و دو سال از سال 88 تا 90 تهران درس می خوندم. خالم اینا هم تهران زندگی می کنن، من 1پسر خاله 14 ساله و 1 دختر خاله ی 23 ساله دارم. البته اون زمان خودم 22 سال داشتم. امتحانات خرداد ماه بود که خالم از من خواهش کرد که تو درس ریاضی به پسرش کمک کنم. من 2 شب خونه ی خالم بودم. البته این رو بگم که دختر خالم با اکثر پسرای فامیل ریلکس بود. از طرز لباس پوشیدنش گرفته تا صحبت کردنش و نگاه کردنش معلوم بود که اهل حاله. خودم قبلا یکی دو بار دستمالیش کرده بودم، ولی از رو لباس و در کل حالمون حال ساده بود، ولی اون شب تبدیل شد به حال استمراری! تو خونشون 1 اتاق بود که 2تا تخت داشت و پسر و دختر خالم شبا اونجا می خوابیدن. اون شب خالم جای منو تو اتاق بچه هاش رو زمین پهن کرد، مهدی (پسر خالم) رفت رو تختش، منم رو زمین دراز کشیدم و مائده (دختر خالم) هم احتمالا برای همدردی با من جاشو رو زمین انداخت و زیر پای ما دراز کشید. تازه لامپو خاموش کرده بودیم که به مائده گفتم شمارت عوض شده؟ چند بار اس دادم قبلا تحویل نداد. اونم گفت آره و شماره ی جدیدشو گرفتم و 1 اس دادم تا شمارمو داشته باشه. بعد گفت اگه اس ام اس جالب داری بفرست، چندتا من فرستادم و چندتا اون فرستاد و در طول این قضیه مهدی بیدار بود که یهو پاشد و گفت حالا می خواید تا صبح اس بازی کنید و نذارید بخوابیم، ( چون گوشی مائده رو سایلنت نبود و اس که می دادم صدای گوشیش در می اومد) این حرفو گفت و پاشد رفت تو حال پیش خالم خوابید. وقتی رفت من تو کونم جشن بزرگی به پاشد، البته راستش بیشتر تو فکر دستمالی بودم، فکر نمی کردم بتونم سکس داشته باشم. مهدی که رفت در اتاقو پشت خودش باز گذاشت. منم به بهونه ی دستشویی پاشدم رفتم بیرون و برگشتنی درو بستم، نه کامل، فقط طوری که تو اتاق پیدا نباشه. رفتم سر جام دراز کشیدم، نمی دونستم چطوری شروع کنم، 1 اس دادم بهش و یکی از لقب های دوران بچگیش که می اومد خونمون و ما بهش داده بودیم رو براش فرستادم، از اون لقبش بدش نمی اومد زیاد، ولی همیشه وانمود می کرد که بدش میاد. در جوابم نوشت : " پا میشم میام میکنمدا!!!" اینو که گفت فهمیدم بدجوری حالش خرابه، البته این حرف برام زیاد تعجب نداشت، چون قبلا هم از این حرفا زده بود. خلاصه منم گفتم بیا بکن، اونم گفت که حالا بیدارن و گذشت تا حدود 1 ساعت بعد، کم کم خودمو بهش نزدیک کردم و اول با انگشت پام بدنشو لمس می کردم، خودمو که خوب نزدیک کردم شروع کردم با دستم پستوناشو بمالم، اولش عکس العملی نشون نمی داد، اینم بگم که مائده تقریبا چاق بود، بعد از پستون رفتم بین پاهاشو بمالم، از رو شلوار رون و کسشو مالیدم، به محض اینکه دستمو بردم زیر شورت و شلوارش، اونم کیرمو گرفت و شروع کرد برام جق زدن، داشتیم همدیگه رو دستمالی می کردیم، ولی هیچ صدایی ازم ما در نمی اومد. من چون اولین بارم بود واقعا داشتم می لرزیدم، نمی دونم از ترس بود یا از شوق کس. همینطوری که داشت کیرمو می مالید آبم اومد. (بسوزه پدر جق که یکی از عوارضش زود انزالیه) ولی من که ول کن نبودم. تقریبا 5 ذقیقه ای کسشو با دست از زیر شورت مالیدم که خودش شلوار و شورتشو باهم کشید پایین، 2 دقیقه بعد از اینکه آب اولم اومد دوباره کیرم شروع کرد به راست شدن، حالا دیگه مائده داشت حال می کرد، ولی جرات اینکه صداش دربیادو نداشت و مدام لبشو گاز می گرفت، منم خودمو کشیدم روش و کیرمو گذاشتم لای پاهاش، دیدم خودش با دست کیرمو فرستاد تو کسش، حدس می زدم جلوش باز باشه، شروع کردم تلمبه زدن، چون یبار آبم اومده بود ایندفعه طول کشید تا آبم بیاد، ولی عجب چیزی بود، احساس می کردم کیرم داره میره لای 1 توده ی داغ دنبه، بعد چند دقیقه آبم اومد و ریختم رو شکمش و بعدشم مثل مرده افتادم کنارش، تو گوشش گفتم که دوسش دارم، اونم گفت همینطور، ولی خودمونیم، از شدت عذاب وجدان می خواستم خودکشی کنم. ازش پرسیدم کی باز شده جلوت که گفت پردم حلقویه و گواهی سلامت دارم، منم گفتم حالا دیگه برو گواهی سلامتتو بنداز دور.

نوشته: محمود


👍 0
👎 0
1800 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید


نظرات جدید داستان‌ها