اولین سکس من نوجوان با دوست دخترم

1391/05/18

سلام من اسمم آرتین نیست و تمامی اسم ها و شاید هم مکان های وارد شده در داستان بخاطر حفظ آبرو و هویت عوض شدن …
کل داستان از اول تا آخر واقعیت … باور کردن یا نکردنش با خودتونه …


اسم من آرتین ، 13 سالمه اواخر سال 90 رفتم تو 14 سالگی و میخوام برم کلاس سوم راهنمایی خب از اینها که بگذریم … من همین حدودا یک ماه پیش
من امتحان علومم رو دادم و از مدرسه اومدم بیرون ، ساعت 10 میشد تا اومدم زنگ بزنم که پدرم بیاد دنبالم ، دوستم گوشیمو گرفت گفت ول کن بابا با هم میریم ، گفتم باشه …
بعد دیدم طرف خونه نمیره داره میره طرف مدرسه ی راهنمایی دخترا
گفتم :
ایول داش آرش حله میریم من تا ساعت 12:30 وقت دارم …
تو راه که میرفتیم گفت آرتین از دوست دخترت چه خبر گفتم بابا با اون بهم زدم شارژی بود گفت غصه نخور ( جای تعریف نباشه ) تو پسر باحالی هستی پیدا میکنم واست ، بعد گفتم بیخیال نمیخواد خودم پیدا میکنم ، بعد ازش پرسیدم گفتم تابستون چه کلاسی میری گفت زبان و بدنسازی … بعد گفتم باشه با هم میریم خلاصه همینجور حرف زذیم تا یه 10 دیقه ای شد و رسیدیم در مدرسشون بعد من یه نگاهی به دخترا انداختم دیدم نه چنگی به دل نمیزنن بیخیال بریم … گفت وایسا دوست دخترم بیرون بیاد … گفتم اهان باشه
تا اومد بیرون آرش بهم گفت اها اوناهاش بعد دیدم نه بابا سلیقش بد نیست گفتم اینا که دوتان کدومشون هردوتا خیلی چیزای خوشگلی بودن ولی فقط یکیشون مال اون بود اون خوشگلتره که چشاشم هفت رنگ بودو باید خودم تو تور میزدم…
من نمیدونم یهویی چطور شد ازش خیلی خیلی خوشم اومده بود تا تو راه که میرفتیم خونه ازش پرسیدم اون دوستشه گفت اره دوست دوست دخترمه بعد ازش خواهش کردم گفتم میشه شمارش برام بگیری ؟ … گفت باشه سعیمو میکنم …
حالا من رسیدم خونه ساعت 11:30 میشد خونه دوستم توی خونه های مهروزان ولی خونه ی ما یه 600 متری با اونا فاصله داره یه چند هفته ای گذشت و من هر روز بعد از امتحانا این کارم شده بود که با یکی از بچه ها برم جلو مدرسشون …

اخراین امتحان بود با آرش رفتیم جلو مدرسشون یه یارویی با ماشین پراید … ما که وایساده بودیم جلو مدرسه اومد پیشمون گفت شما اینجا هرروز چی میخواین ؟ … ما هم با ترس و لرز گفتیم خواهرمون اینجاس وایسادیم منتظرش بعد یارو به از من پرسید گفت فامیلت چیه برم بپرسم شاید مرخص شده … بعد ما گفتیم بگین مینا جمشیدی بعد یارو ماشینش گذاشت خودش رفت داخل … ما زدیم به چاک من که رسیدم خونه بعد از ظهر ساعت 4 دوستم زنگ زد گفت اماده شو میخوایم جایی بریم منم گفتم کجا گفت بریم ثبت نام واسه کلاس زبان گفتم باشه بعد مادرم گفت کی بود گفتم دوستم گفت بریم کلاس زبان بعد مادرم گفت بگو امروز نمیشه باید بریم جایی بعد با هزار تا التماس بالاخره تونستم یکاریش بکنم بعد من لباسامو پوشیدم کفشمو واکس زدم به قول بر و بچ تیپ خفن زدما ادکلن و عطر و هدست و شلوار لی جدیدا کلا باحال بود تعریف از خودم نباشه … .
ساعت 5:30 شد دوستم اومد با هم رفتیم جلو تاکسی تلفنی کنار تاکسی تلفنی تعمیرگاه بود توش یه افغانی ماشینارو تعمیر میکرد بعد به ما دو تا گفت بیاین من رو گذاشت تو یه ماشینی دوستمم جلو ماشین بهم گفت وقتی ما ماشینو هل دادیم دستیرو بکش بعد تا که وقتی دستی رو کشیدم و اومدم بیرون دیدم که هی وای من کفشام کثیف شده گرمم بوده عرق کردم یکمی خوشبختانه عطر داشتم تو جیبم دستمالم داشتم حل شد موضوع خلاصه سرتونو بدرد نیارم به تاکسی گفتیم یه ماشین میخوایم گفت الان میاد تا ساعت 6 الاف وایسادیم زیر گرما گفتیم پس چی شد میگه ماشین رو فرستادن پیش کلاس اشتباه فهمیدن نفهما :D
خب بالاخره با هزارتا دردسر رسیدم اونجا ، ساعت حدودا 6:15 میشد رفتیم تو دفتر کلاس ثبت نام کردیم ( یه موقع فکر نکنین عکس و کپی شناسنامه و این چیزارو فراموش کردیم اینارم بردیم ) گفتن روز یکشنبه کلاستون شروع میشه گفتیم باشه و بالاخره نمیخوام داستان زیاد طولانی بشه با اینکه هنوز نصفشم نگفتم … روز یکشنبه شد و ما یک تیپ خفن تر از اون زدیم و ارایشگاه هم خواستیم بریم موهامونو درست کنه دیدیم تعطیله گفتیم بیخیال
بعد که رفتیم تو کلاس زبان دیدیم اوهو داره میگه امروز کلاس لغو شده ما هم عصبانی برگشتیم خونه تا روز سه شنبه شد و با یه تیپ خیلی باحال و ارایشگاه هم رفتیم موهامونو درست کردیم و رفتیم ساعت 6:30 تو کلاس نشستیم چندتا از همکلاسیای دیگه هم نشسته بودن چندتا دختر هم بودن بعد تا کلاس شروع شد ساعت 6:45 میشد کلاس به خوبی و خوشی گذشت و تا از کلاس بیرون اومدیم دیدیدم روبروی کلاس یه ارایشگاه زنانه هست دیدم یه دختره ای ازش بیرون اومدم دیدم این همون خودشه که در مدرسه دیدمش و ازش خوشم اومد بعد دوستم بهم گفت بیا با هم بریم دنبالش ادرس خونشونو بفهمیم گفتم ول کن پسر دنبال دردسری …
بعد دوستم زنگ زد به پدرش اومد دنبالمون مارو رسوند و روز چهارشنبه من به دوستام زنگ زدم گفتم بیاین با هم بریم امشب پارک یه کباب ترکی بزنیم تو رگ 6 نفر بودیم با تاکسی رفتیم فشرده شدیما … :D اخه پارک هم زیاد دور نبود رسیدیمو و شامی زدیمو کیفی کردیم پاستور هم اورده بودیم تا ساعت 10 ده و نیم فکر کنم میشد نشستیم جگورز هم داشتیم فردا شد دوباره با تیپ خیلی خیلی خیلی خیلی خن ها خدایی یعنی اگه من از اون موقع عکس میگرفتم همتون کیف میکردین بعد بازم ارایشگاه رفتیم ارایشگره رو میشناسم زیاد پول هم نمیگیره ولی خیلی جای تمیزیه بالاخره رفتیم سر کلاس و نشستیم دیدیم که اون دختره و دوست دختر دوست من با هم تو کلاس هستن یعنی واقعا کیف کردیما هم عجیب هم هم حال کردنی… از اینجا داره کم کم شروع میشه … سرکلاس معلم وقتی بچه ها میان تو کلاس معلم در کلاسو قفل قفل میکنه بعد 10 دقیقه از کلاس گذشته بود حدودا و یکی از بچه ها دیر رسید و تا معلم رفت در کلاسو باز کن موقعیتی پیش اومد و من تونستم یه چشمکی بزنم کسی حواسش نبودا حالا شایدم دیدن نمیدونم والا … کلاس که تموم شد من به دوستم گفتم خوش قول زود باش شماره اون دختره رو از دوست دخترت بگیر نصف شب میشد که دوستم بهم اس داد شمارشو منم که داشتم شبکه من و تو رو نگاه میکردم همه خواب بودن بعد اس دادم به دختره هرچقدر که اس دادم جواب نداد صبحش بهم اس داد گفت بله شما ؟ گفتم سر کلاس چشمک … و همینجور رابطه مونو تا روز یکشنبه ردیف و داغ کردما به جای باریک هم رسوندم البته من گفتم که نمیخوام زیاد طولانی بشه یکشنبه هفته بعدش بودا یعنی 10 روز بعد … چند ساعت قبل از کلاس دختره که اسمش ساناز بود بهم اس داد گفت امروز تو زنگ تفریح کلاس وقتی بهت اس دادم بیا پشت کلاس گفتم اوکی … زنگ تفریح شد و بهم اس داد موقعیتش بود بعضیا تو نماز خونه بودن بعضیا هم پیش ابسردکن و بعضیا هم … من رفتم پشت کلاس بهم گفت آرتین تو از من خوشت اومده نزدیک بهم نبودیما چون من با اولم بود روم نمیشد زیاد گفتم اره بعد بهم نزدیک شدیم و دستشو گذاشت رو شونه هام و سرشو کج کرد و منم سرم رو کج کردم و چند ثانیه ای ازش لب گرفتم که بچه ها گفتن آرتین گفتم یا خدا دختره سریع رفت رژ لبشم طعم شکلات بود چی بود یادم نیس بالاخره به خیر گذشت و از اون موقع هی اس سکسی بهم میدادیم و بهش گفتم من مکان دارم اگه واسه سکس میخوای گفت گمشو مگه دیوونم گفتم باشه…
روز سه شنبه سر کلاس بودیم که دختره یه نامه بهم داد کسی ندید … نامه رو تا اومدم بذارم تو جیبم اخه جیب شلوارم زیاد بزرگ نیست افتاد و همه دیدن گفتم چیزی نیست چک نویس ریاضیه بعد از کلاس که اومدیم بیرون من با بعضی از دخترای توی کلاس هم دوست بود و میشناختمشون یه پسره فکر کنم دبیرستانی بود با موتور بود اومد جلو کلاس وایساد موتورشو گذاشت اومد طرف من یقمو گرفت گفت ساناز چکارته که هی بهش نامه و اس میدی منم ترسیدم و گفتم فامیل دورمونه اخه زشت بدی پیش این همه دختر و پسر زشته ابروی ادم بره بعد دوستام اومدن گفتن ولش کن همون شب ساعت 8:30 به دوستام زنگ زدم و ماجرا رو تعریف کردم و گفتن پدرشو در میان دوستم نبود (آرش ) رفته بود خونه من با یکی دیگه از دوستام بود بعد رفتم خونه رفتم تو اتاقم دوستم زنگ زد گفت ما رفتیم پیشش گفتیم چرا آرتین رو اذیت کردین گفته شوخی کردم …

فک کنم ترسیده بود :D

روز پنجشنبه من و آرش رفتیم سر کلاس معلممون فکر کنم عوض شده بود سر کلاس بود تا مارو دید گفت میدونم شما دوتا چیکار کردین دیگه نیاین سر کلاس بعد ما نمیدونیم چی شد اصلا ماجرا چیه همینجور در کلاس وایسادیم همه بهمون میخندیدن بعد معلم اصلیمون اومد و اون راهمون داد اصلا همچی قاطی شده بود خدا میدونه چی شده بود بعد روز جمعه همینجور به ساناز اس میدادم گفت اس نه زنگ بزن من رفتم تو حیاط زنگ بهش زدم هی گفتیم دوستت دارم و از این حرفا بعد بهم گفت نظرم راجع به سکس عوض شده گفتم خب باشه کی ؟ ولی کاندوم از کجا ؟ گفت هر وقت تو بگی بعد گفتم هر وقت خونه خالی شد خبرت میکنم به من گفت تو بیا خونه ما خالیه گفتم ساختمونه بده خبر میره صدا میره ول کن گفت اوکی… اخه اونا خونشون تو ساختمون بود … بعدش یه حدود دو هفته ای شد و من هم برام چند بار موقعیت پیش اومد که ازش لب بگیرم و گرفتم 3 بار
مادرم کلاس داشت یه شهر دیگه نزدیک بود 40 دقیقه میشد
پدرم هم که بعضی وقتا تا شب سرکار بود خواهرم هم خونه ب خالم بوذ روستا من تنها بودم مادرم زنگ زد گفت امشب نمیام چون فردا کلاس دارم بعد پدرم هم که ساعت 5 اومد رفت گفتم کی میای گفت شام برات گذاشتم گرم کن یا سوپ درست کن واسه خودت من ساعت 10:30 یازده میام منم که از خودام زنگ زدم به ساناز گفتم الان میتونی بیای ؟ گفت دیوونه الان بیام به مادرم چی بگم …؟ گفتم بگو با دوستات میری پارک گفت حالا بخاطرتو یکاریش میکنم اون روزم دوشنبه بود …
ساعت 6:30 بهم اس داد گفت میخوام با تاکسی بیام خونتون کجاست ؟ ادرس دادم گفتم بیا ولی چند متر عقب تر پیاده شو تا راننده شک نکنه بعد یک ربع دیگه رسید و اومد داخل پدرم زنگ زد گفت شام میخوری یا برات از رستوران بیارم قلبم میزد بوم بوم بوم گفتم نه خوبه (با لرزش صدا ) گفت چرا صدات میلرزه گفتم الان حموم بودم کولر روشن بود گفت باشه مواظب باش …
بعد ساناز بهم گفت چرا تلوزیون خاموشه گفتم ول کن شبکه های ++++ رو پاک کردیم … بعد بهش گفتم کاندوم اوردی ؟ گفت نه بهت کس که نمیدم گفتم اوکی بعد رفتیم تو اتاق من رو تخت خوابید ولی نمیدونم چرا تو حال بهم لب نداد رفتم روش ازش حدود 5 دقیقه ازش لب گرفتم منم چند روز پیش تو یاهو از بر و بچ پرسیده بودم کاندوم از کجا بیارم گفتن پلاستیک بکش دور کیرت بعد از لب گرفتن از ساناز جون یواش یواش مانتوی تنگشو در اوردم و سوتین نوجوانی پوشیده بود چیز باحالی بود ولی اونو باز نکردم اول با دستم مالیدم سینه هاشو یه خورده سفت شد ولی هر چی بود زیاد بزرگ و خوردنی نبود بعد اون شرت قرمزشو در اوردم و دوباره ازش لب گرفتم و سوتینشو باز کردم و سینه هاشو خورده همون موقع چوچولشو هم با دستم میمالوندم بعد با دست زد تو سرم گفت چرا تو لباستو در نمیاری گفتم تو درش بیار اول پیرهنمو در اورد و دید موی زیر بغل دارم و بعد شرتمو در اورد و خایمو مالید و گفت پسر چه کیری داری گفتم ساک بزن گفت نه خوشم نمیاد ساک بزنم بعد دیدم تخمام داره درد میکنه تپش قلبم زیاد گفتم بیا بریم دستشویی گفت باشه بریم رفتم نشستم رو توالت اونم جلوم ایستاد و من کسشو لیس میزدم همون چوچوله بعد تحریک شد و گرفت منو و باهم رفتیم تو اتاق و من رفتم یه پلاستیک فریزری برداشتم و پاهاشو باز کردم و میگفت آرتین تورو خدا نکن نه نه نه
بعد بازم چوچولشو با دست مالوندم و سر کیرمو گذاشتم داخل گفت آرتین نکن هم واسه من هم واسه خودت دردسر میشه دیم راست میگه هم تنگه هم پرده داره هم بده بیخیال بعد پلاستیکو انداختم تو سطل و هی کس خوشمزه و تراشیده شدشو لیسیدم هی پاهاشو میبست و باز میکرد هی میگفت اه اه اه ه اه نکن وایی وایی منم میگفتم اووم اووم
بعد من خوابیدم روش و گردنشو لیسیدم و یه لب دیگه ازش گرفتم
توصیف ساناز : پوست سفید - قد : 1/55 حدودا چون هم قدمه - لب های متوسط - ابرو باریک و کمون - بینی کوچیک - چشم هفت رنگ و درشت و اندام خیلی قشنگ خیلی خیلی خیلی - مو خرمایی

توصیف خودم : پوست تقریبا سبزه - قد 1/55 - لب متوسط و صورتی هر کی میبینه فک میکنه رژ لب زدم - ابرو متوسط و کمون - بینی تقریبا کوچیک - چشم سیاه مایل به خرمایی- اندام ذاتا هیکلی - مو خرمایی

بعد من نشستم رو تخت و گفتم ساناز بیا خودش اومد رو نشست و کیرمو کردم تو کونش که وای نگو چه تنگه ولی خیلی خب بود تند تند بالا و پایین رفت منم با دست سینه هاشو میمالوندم و کسشو و بسختی گردنمو میبردم جلو تا لب ازش بگیرم و اونم هی ناله میکرد تا ابم میخواست بریزه در اوردم و ریختم روش بعد بهم گفت وایسا وایسادم اونم کیرمو مالوند و جلق میزد باهش بعد منم کسشو دست میگرفتم وای که چه حسی باحالترین لحظه زندگیم بود ساعت 8 هشت و نیم میشد که گفت آرتین من باید برم گفتم خواهش میکنم بمون گفت نه گفتم ساعت 8 تمومه گفتم باشه تا از رو تخت بلند شدیم سر هر دومون گیج میرفت انگار میخواستیم غش کنیم بعد با هم رفیتم یه حموم چند دیقه ای و اونجا هم همش به حال داد ولی من توان ایستادن نداشتم بدجور حالم خراب بودا … بعدش رفت خشک کرد خودشو
ازش پرسیدم به خانوادت چی گفتی اومدی گفت گفته رفته استخر بعدم یه لب دیگه ازش گرفتم و زنگ زد تاکسی و رفت منم دوباره یه حموم دیگه رفتم تمیز و مرتب و بازم سرم گیج میرفت و تخمام درد میکرد ولی رفتم شام خوردم و خوابیدم و فردا بهم اس داد و هی از سکس دیشبمون میگفت و فرداش هم تو کلاس اینقد شاد بودم که نگو امیدوارم خوشتون اومده باشه تک تک جاهای باحالشو گفتم … همش راست بود بغیر از اسم ها و برخی مکان ها … تمام . … . هنوزم با ساناز رابطه دارم این داستان تازه ی تازه بود …

اگه تا چند روز دیگه هم سکس داشتم اینجا مینویسم

نوشته: آرتین


👍 1
👎 0
103770 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

329064
2012-08-08 11:20:08 +0430 +0430
NA

کس مغز منگل عزیز،خواهش میکنم دیگه حتی مشقاتم ننویس چه برسه به داستان سکسی.سمندون بهترازتو مینویسه

0 ❤️

329065
2012-08-08 12:06:57 +0430 +0430
NA

کس کش آخه تو ماله سکسی برو برو کونی…آخه بچه 13 ساله و واژه سکس

1 ❤️

329066
2012-08-08 12:18:23 +0430 +0430

عزیزم به ولله قسم برات زوده…نمیخوام فحشت بدم به دو دلیل
1:هنوز بچه ای و روت تاثیر منفی میذاره
2:موقع نوشتن و تعریف کردنش کلی ذوق و شوق داشتی…این مساله رو با شکلک گذاشتن پشت حرفایی که از نظر من بی مزه بودن میشه تشخیص داد.
البته یه دلیل دیگه هم که میشه بعنوان چاشنی محسوبش کرد حوصله نداشتن خودمه.
داستانت رو تا تعمیرگاه خوندم.
این دغدغه های نوجوونیت منو کشته.

0 ❤️

329067
2012-08-08 12:53:54 +0430 +0430

کوچولو برو پیک تابستونتو حل کن تورو چی به داستان نوشتن

0 ❤️

329068
2012-08-08 14:06:26 +0430 +0430
NA

شایدواقعی بودنشوباورکنم تواین سن که اوایل بلوغه نهایت شهوت روداره اما آقاخوشگله که هر روربیشترازدیروزتریپ خفن میزنی آخه توروچه به سکس برو کلاس تابستونتوبگذرون تامغزت پرشه نه اینکه جلق بزنی کمرت خالی شه

0 ❤️

329069
2012-08-08 16:34:57 +0430 +0430
NA

Pesare kholam?amooee? sar dare site chi zadan?neveshte +18…kelas tabestunito boro amdoo jun…

0 ❤️

329071
2012-08-08 17:52:52 +0430 +0430

من به واقعی بودن داستان کار ندارم به سنتم کار ندارم (اینجا شده کاروان سرا سر در اینجا “بفرمایید” خیلی بهتره تا اون جمله) به تخیلاتت و عقده ی خشگلی و تو کف موندنت هم کار ندارم اقای تام کروز چند دفعه تو داستانت گفتی “چون” نه جون اون رفیقت ادمین جان خودت گشادی به درک داستان ها رو برا ی نفر بفرست بخونه غلت املایی هم نگیره بهت بگه اینو بذار اونو نذار اینم جک من:
يه بچه به باباش ميگه : يادته به من گفتي معدلت 20 بشه بهت 20 هزار تومن ميدم ،باباش ميگه : آره ، بچه ميگه پس الان 8 هزار تومن بده.

0 ❤️

329072
2012-08-08 18:02:12 +0430 +0430
NA

کیرم تو کله ی کچلت تخمی با این داستان خیالیت مادرت شغلش چیه؟فکر کنم میره میده بابات هم کون میده خودت هم که بچه ها میدونن دیگه نمیگم چه کار میکنی

0 ❤️

329073
2012-08-08 18:09:39 +0430 +0430
NA

کس کش روده درازاگه دیگه نوشتی میکشمت سینه فحش…بارآخرت باشه کس شعرتلاوت میکنیا!!

0 ❤️

329074
2012-08-08 19:01:55 +0430 +0430
NA

ابجيت رفته بود خونه بسر خالت !

0 ❤️

329075
2012-08-08 20:33:00 +0430 +0430
NA

نمیدونم من که چند سال ازت بزرگ تر هستم یه کس ناز به تورم نمی خوره یا تو خوش شانسی یا من بد شانسم یا دخترهای محله ی شما جنده هستند که به پسر 13ساله کس میدن نمیدونم ولی هر چی هست دیگه ننویس و ما رو مجبور به فحش دادن یک بچه سوسول نکن

0 ❤️

329076
2012-08-08 20:52:35 +0430 +0430
NA

تمام داستان یکطرف اعتماد به نفس به توان nنویسنده هم همون طرف یره دمت گرم من را بخودم امیدوارکردی یارو با دومترقد اینقدری که نویسنده ی کیرقد داستان ادعا داره نداره

0 ❤️

329078
2012-08-09 06:59:48 +0430 +0430
NA

عجب توهمی…

0 ❤️

329079
2012-08-09 07:22:23 +0430 +0430
NA

“بعد من لباسامو پوشیدم کفشمو واکس زدم به قول بر و بچ تیپ خفن زدما ادکلن و عطر و هدست و شلوار لی جدیدا کلا باحال بود تعریف از خودم نباشه … .”
ماشالا به جونت پسرم.تعريف كن از خودت ولي ماشالاشم بگو.اينجا چشم شور زياده.
از ادمين عزيزمونم سپاسگذارم كه اين سايتو اينقدر باز گذاشته كه تو وبچه هايي مثل تو بيان و استعداداشونو از كودكي شكوفا كنن…

0 ❤️

329080
2012-08-09 09:07:19 +0430 +0430
NA

داداش اگه میشه برا من پیغام بزار بیشتر اشنا بشیم

0 ❤️

329082
2012-08-09 12:34:42 +0430 +0430
NA

کس کش بی شرف برو گمشو درست رو بخون . کیر خر ته کونت

0 ❤️

329083
2012-08-09 19:14:43 +0430 +0430
NA

کوچولوی خوشتیپ تیپت ماروکشته .برودخترخالتو یادت بندازویه جلق حسابی بزن داستان نویسی پیشکش

0 ❤️

329084
2012-08-09 20:56:57 +0430 +0430
NA

اولا كون دختر 18ساله هم كه بذاري دفعه اول توش نميره
دوم توي كوني 14ساله اگر يك دختر به كيرت دست بزند ارضا ميشي (البته هنوز آب نداري)
سوما تو اين سايت ورود زير 18سال ممنوع است

0 ❤️

329085
2012-08-11 00:59:44 +0430 +0430

بچه گونه بود دیگه ننویس. . . . . . . . . . . . .
ببین کوچولو وقتی میری جیش میکنی شاشت کف میکنه؟ باید صبر کنی وقتی کف کرد یعنی تازه داری بزرگ میشی. رفتید تو مستراح سکس کردید؟ اونجا روش خوابیدی؟ تو مستراح؟ یعنی حتی نمیدونی سکس چطوریه. خیلی خندیدم به ذهن بچه‌گونه و رشد نیافته‌ات. فکر میکنی که سکس رو مثل شاشیدن و ریدن میرن تو دستشویی انجام میدن. نکنه فکر کردی که خودت تو توالت عمومی به دنیا اومدی؟ نه عزیزم تو رخت خواب سکس میکنن. راستی مامانت که میره درس میده تو یک دهات دیگه که 40 دقیق فاصله داره شب اونجا میگیره میخوابه؟ قضیه چه جوریاست؟ تو هر روز وقتی میری بیرون یا کلاس زبان قبلش میری آرایشگاه؟ میدونی من اسمت رو یادم رفت ولی تا آخر داستانت که رسیدم همش فکر میکردم دختر هستی که انقدر قمیش میایی. مخصوصا لبات که خودت میگی دخترونه است. توی مدرسه پسرا خودشون رو بهت نمیمالونن؟ کلا اینقدر تخمی و بچه گونه نوشتی که مثل جوک بود. ولی بی مزه بود. پسرم اینجا واسه تو زوده که اومدی. بیا این آبنبات رو بگیر و برو خونه درس و مشقتو بنویس. بعدا که بزرگ شدی راجع به این موضوع با بزرگترها صحبت کن تا متوجه قضیه بشی. کفتار پیر بهت فحش نداد من هم نمیدم ولی یک بار دیگه اینطرفا پیدات بشه خایه هات رو میکنم تو حلقت بچه قرتی سوسول. دیگه ننویس.

0 ❤️

329086
2012-08-14 19:59:24 +0430 +0430
NA

آخه کس مغر مجبوری بیای کس شعر بنویسی وقت ما هم بگیری؛مثل کیر جلق زده ای هستی

0 ❤️

329087
2012-08-14 20:19:53 +0430 +0430

کفشاشو واکس زده و شلوارش لی . خودشم 13 سالشه
بابا خوشتیپ > کیرم تا ته تو تریپت

شبیه تخم چپمی

کس مغز انجا جا تو نیس . برو بشین مشقتو بنویس و جلقم نزن فک نکنم هنو رنگ گرفته باشه

ادمین کس شره بچه 13 ساله رو میزاری چرا …

0 ❤️

329091
2013-01-10 15:58:47 +0330 +0330

ما تا جایی که یادمونه از16 سالگی موهای زیر بغلمون در اومد و شما تو لس آنجلس هستید که کلاساتون قاطیه و چه جالب ننت وباباتو خارت تا ساعت 11 بیرونن منم مثل دوستای گلم برات فهش نمیزارم چون شما بچه های امروزی یه چیزتون میشه یهو دیدی تو کاندوم موتور بچه دبیرستانیورو گذاشتی و داری میکونی تو کن خودت و

0 ❤️

329092
2013-01-19 13:09:31 +0330 +0330
NA

ببینین بچه ها بگیریم راست
اخه اون چیزی که تو اون سن داری کیر نیست دوله
دوما بچه تو برو جلقتو بزن البته هنوز ابی نداری که بیاد که بگم کمرت خالی بشه

0 ❤️

329093
2014-05-29 05:40:50 +0430 +0430
NA

شاید واقعی باشه
اما…
تو ترمز دستی می کشی کفش هات کثیف میشه؟؟؟برو دکتر

0 ❤️

329094
2014-08-28 02:53:41 +0430 +0430
NA

ازهر چي داستان نويس درغگوست حالم به هم ميخوره

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها