اولین لز با دختر خاله سحر

1392/05/08

سلام دوستان.ممنون كه داستان منو ميخونين.ميخوام داستان لز خودمو با دختر خالم بگم.اسم من هانيه اس.من از بچگي با دختر خالم كه اسمش سحره بزرگ شدم.البته اون 3سال ازم بزرگ تره.اين داستان مال زمانيه كه من 17 سالم بود.بذارين يكم برگردم به عقب.خانواده ي ما پر جمعيته و من غير از سحر كلي دختر خاله و دختر دايي دارم.سحر خيلي نازه.از بچگيم همينطوري بود.با اينكه از من بزرگتره اما خيلي باهم راحتيم.من اونو از بقيه بيشتر 2س داشتم.با اينكه خونمون خيلي دور نيس ولي اگه 1روز نبينمش يا صداشو نشنوم خوابم نميبره.ولي ميخوام از داستان لزمون بگم.من از وقتي كه 13_14 سالم شد 1نگاه ديگه اي به سحر پيدا كردم.آخه ما از بچگي با ميرفتيم حموم.من كم كم خودمو تو حموم بيشتر بش ميماليدم.اونم فكرشو نميكرد كه من قصد خاصي داشته باشم.حتي انقد پررو شده بودم كه روم شد بش بگم پشماي كس و كونمو برام بزنه!آخه مال اون هميشه تر و تميز بود منم دوس داشتم م3 اون باشم.اونم چيزي نگفت و اين گذشت تا 1روز تو گوشيش فيلم لز پيدا كردم.من خودم تو گوشي دوستام ديده بودم اما فكرشو نميكردم اونم اين كاره باشه.ما از همه چيه هم با خبر بوديم اما اين چيزا رو از هم قايم ميكرديم(طبق گفته ي خودش)اما از وقتي كه اون فيلمو ديدم 1فكرايي به سرم زد كه خودمو بش نزديك كنم.واسه همين 1بار تو حموم تا داشت خودشو ميشست و حواسش نبود لبامو گذاشتم رو لباش.اونم سريع خودشو كشيد عقب و 1سيلي خوابوند تو گوشم.داش بم بد و بيراه ميگفت و تهديد كرد كه به همه ميگه.منم كه داش گريم ميگرفت بش گفتم منم به همه ميگم چه فيلمايي تو گوشيت هس.اون روز بابا مامانم سر كار بودن و كسي خونه نبود.اونم دست منو گرفت و همونطور از حموم برد بيرون.كلي كتكم زد.منم زورم بش نميرسيد.كثافت خيلي زورش زياد بود.منم افتادم به پاش و التماس كردم.ولي اون گوش نميكرد.تا اينكه صداي آيفون در اومد.اونم سريع منو برد تو حموم تا ضايع نشه.لباسامونو پوشيديم و سحر درو وا كرد.1هو ديدم خالم با شوهرش اومده.سحرم ماس مالي كرد كه تو حموم بوديم وا3 همين دير درو وا كرديم.اونام چيزي نگفتن.منم رفتم تو اتاق سحرم سريع اومد تو اتاق اول منو بوسيد.منم محلش ندادم.بم گف اگه قول بدم ببخشمش اونم با من لز ميكنه.(البته اين طوريم نگفت) منم كه تو كونم عروسي بود قبول كردم.اون شب كه اونا رفتن تا صبح خوابم نبرد.2هفته بعد ديدم بم اس داد كه برم خونشون.زنگ زدم بم گف خونشون خاليه.منم زود رفتم.خيلي استرس داشتم.تا رسيدم ديدم لباساي سكسي پوشيده.تا من به خودم بيام ديدم منو لخت كرده داره ازم لب ميگيره.منم خودمو سپردم بهش.آروم آروم اومد سمت پستونام.منم كه تو آسمونا بودم.بعدش اومد سمت كسم.كلي داش ميليسيد.آه و اوه 2تامون در اومده بود. 1هو از زير بالش 1 خيار نازك در اورد.منم ترسيدم ولي چيزي نگفتم.ميخواستم خودمو حرفه اي نشون بدم.بعد رف 1كرم اورد.منو به حالت سگي چرخوند و كرمو ماليد در كونم.از ترس داشتم ميمردم.ولي اون كارشو بلد بود.اول 1انگشته كرد تو كونم.خوشبختانه ناخوناشو گرفته بود.خيلي درد نداش ولي خيلي حال ميداد.بعدش 2 انگشته و بعدش 3 تايي.نامرد تا ديد چيزي نميگم و دارم حال ميكنم بدون مقدمه خيارو تا نصفه كرد تو كونم.با اينكه من زياد خودمو انگش ميكردم ولي واقعا دردم گرف.اما زود دردم به حال تبديل شد.همش نقش مفعول داشتم.گفتم بسه ديگه تو بيا من بگامت.ولي آشغال قبول نكرد همينطور تلمبه ميزد.بعد خيارو در اورد و با زبون افتاد به جون كسم.انقد ليسيد تا ارضا شدم.بعدشم پرو پرو منو فرستاد برم.

نوشته: هانیه


👍 0
👎 0
143093 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

394447
2013-07-30 12:38:46 +0430 +0430

بد بود، ننویس. . . . . . . . . . . . .
مگه شما به خاطر هر حرف که مینویسید پول میدید که چهار کلمه سر و ته داستان رو به هم میارید؟ داری اس ام اس میفرستی یا داستان؟ ننویس خانم، ننویس.

سحر در کون تو چیزی فرو کرد
برایت فصل زیبایی شروع کرد
همینگونه اگر پیوسته باشد
بهار جند‌ه‌گی را رو برو کرد

0 ❤️

394448
2013-07-30 13:13:21 +0430 +0430
NA

سلام عزيزم . زيبا گفتي. خسته نباشي. شاهينم استاد ماساژ/

0 ❤️

394450
2013-07-30 15:42:25 +0430 +0430
NA

سلام عزيزم بيا تا حال بهت بدهم

0 ❤️

394451
2013-07-30 16:10:41 +0430 +0430

يه دوست خانوم از تنکابن ميخوام

0 ❤️

394452
2013-07-30 16:43:53 +0430 +0430
NA

j,di;glif’lhcfs;sk,ajd;dvlfhn;vn
خوب اون متن بالا رو واست نوشتم ببینم میتونی بخونی ؟
اون نظرم راجع به داستانه :D :D :D :D :D :D :D (راهنمای شیفت دل برعکس) :P :P :P :P :P

0 ❤️

394454
2013-07-30 19:42:15 +0430 +0430
NA

چنان راست گفت تکاور جان
که رود خیار و کیر به کونت همزمان
من نیز با تکاور جون موافقم
…سامی شهوتی…
σαμι σηαηωατι

0 ❤️

394456
2013-07-31 07:10:47 +0430 +0430

در آن کون گشادت کیر کردم
خیار سبز چمبر سیر کردم
چو خواهی بیش هان حد نگه دار
که شاید من تو راچون شیر کردم

0 ❤️

394458
2013-07-31 11:19:04 +0430 +0430
NA

اینا در دریایی از خیالات غرق شدن میگی نه ؟ اگه دست به قلم هستی از کشتی بپر تو دریا خخخخ

0 ❤️

394459
2013-08-01 23:51:56 +0430 +0430
NA

خوشم اومد
خوب بود
مخصوصا اونجا که به پاهاش افتادی
منم خودمو با هویج کردم
فقط یه بار برا امتحان
خیلی حال داد

0 ❤️