سلام به همه دوستان شهوانی امیدوارم هر جا که هستید خوب و خوش و خرم باشید.
خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به سال 89 زمانی که اولین و به مراتب بهترین سکس رو با خواهرم سارا تجربه کردم.
امیدوارم خوشتون بیاد و در پایان نظر یادتون نره.در ضمن فقط اسامی مستعار هستند و بقیه داستان به طور کامل و بدون شاخ و برگ تحریر شده.
اسم من سینا ست و با خواهرم سارا در یک خونواده 4 نفری زندگی میکنیم .
نزدیک امتحانهای پایانی سال تحصیلی بود.اون زمان من 20 سالم و خواهرم 17 سالش بود. سارا با اینکه سنش کم به نظر میرسی اما ذهن عالی و نابغه ای داشت؟همیشه نمره اول کلاس بود.دختری با قد 168 و وزن حدود 51 کیلو.
من به طور کلی تا قبل از اون اتفاق علاقه زیادی به سکس نداشتم اما بعد از اون اتفاق تمام زندگی من عوض شد.نه اینکه از سکس چیزی نمیدونستم اما به کل علاقه ای نداشتم.
طبق معمول جلوی مدرسه با بچه ها نشسته بودیم که یکی از بچه ها گفت که توی آمریکا یه دختری از برادرش حامله شده.
این موضوع برای من خیلی سخت و غیر قابل قبول بود .
آخه مگه میشه آدم از خواهرش بچه دار بشه؟
اصلا مگه میشه که یه برادر با بی رحمی کامل با خواهر خودش سکس داشته باشه؟؟
توی حال و هوای این حرفها بودم که نفهمیدم چجوری رسیدم خونه.
به طور ناخود آگاه بعد از اینکه رسیدم خواهرم سارا رو صدا زدم و در پی جست و جوی اون بودم که یک دفعه با صدای مادرم به خودم اومدم.
سارا رفته بیرون.
گفتم مامان کجا رفته؟ گفت : با دوستاش رفته خرید؟ یکم جا خوردم اما به روی خودم نیاوردم.
بدون اینکه چیزی بگم رفتم توی اتاق و یک راست رفتم روی تخت سارا دراز کشیدم.آخه من و سارا توی یه اتاق هستیم.
توی این هنگام داشتم با خودم حس سکس با سارا رو تجسم میکردم.
یعنی میشه من با سارا سکس داشته باشم؟
یعنی میشه بدون اینکه از کسی بترسم تا صبح توی بغلش بخوابم؟
یعنی میشه سارا برای همیشه مال خودم بشه؟
توی این افکار بودم که نفهمیدم کی خوابم برد.
با صدای زنگ در از خواب پریدم.صدای سارا رو که داشت با مامانم احوال پرسی میکرد رو به وضوح میشنیدم.
احوالپرسی تموم شد و سارا طبق معمول وارد اتاق شد.
وقتی دید که من رو تختش خوابیدم خشکش زد. با صدای نسبتا بلند گفت که سینا چرا رو تخت من خوابیدی؟
به نشانه سکوت دستم رو گرفتم جلوی دهنم و گفتم هیسسسسسسسسسسسس؟ چرا صداتو بلند میکنی؟
دلم خواست یه بار هم که شده رو تخت سارا جونم بخوابم. اگه ناراحتی بلند میشم میرم رو تخت خودم.
نمیدونم چرا ولی با این حرفم انگار یه پارچ آب یخ خالی کردم روش.
با یه لحن ملایم و لبخندی دلنواز در جوابم گفت: بخواب ولی فقط چون داداشمی.
این حرفو زد و رفت که لباساشو عوض کنه. توی دلم بلوایی به پا بود. ناخود آگاه در حالی که داشت لباس عوض میکرد نگاهم افتاد بهش.
در حالی داشتم نگاهش میکردم که تمام لباساش رو به جز شرت و سوتینش در آورده بود.
تا حالا با این دقت به اندام خواهرم نگاه نکرده بودم. خیلی زیبا بود. اندامی ظریف و مانکنی با باسن و سینه های یه دختر 17 ساله.
در همون حال بودم که دوباره سکس با سارا رو مجسم کردم.وای خدای من؟ چه باسنی؟
چه سینه های زیبایی؟ داشتم کم کم با دیدن اندامش دیوونه میشدم.کیرم نیمه بیدار شده بود. اصلا توی این دنیا نبودم.
وقتی به خودم اومدم دیدم سارا برگشته و با بدن نیمه عریان داره نگاهم میکنه.فکر کنم متوجه شده بود که کیرم بلند شده.
چند لحظه مکث کرد و بدون اینکه چیزی بگه ادامه لباساشو پوشید و برگشت و توی چشمام نگاه کرد و از اتاق رفت بیرون.
این حرکاتش داشت دیوونم میکرد.خلاصه چند روز به همین منوال گذشت و من خیلی تو کف سارا بودم
فکر کنم خودشم اینو فهمیده بو. آخه توی هر موقعیتی سعی میکردم اندامشو دید بزنم.
خلاصه بگذریم چون زیاد نمیخوام به هاشیه هاش توجه کنم.
حدود 15 روز کار من فقط شده بود دید زدن خواهرم.
حتی یه بار ازم پرسید: سینا من خر نیستم چرا اینقدر سعی داری بدن لخت منو نگاه کنی؟
من با پرسیدن این سوال کرک و پرم ریخت اما با پرویی تمام جواب دادم چون که عاشقتم.
فکر نمیکنم که منظورم رو به طور کامل فهمیده باشه اما حد اقل یه کمی از موضوع رو بهش رسوندم.
یادمه به خاطر این جواب که بهش دادم فقط لبخند زیبایی زد و از اتاق رفت بیرون.
2 روز بعد از این ماجرا داییم زنگ زد و گفت مادر بزرگم فوت کرده.
مامان و بابام برای مراسم به شهرستان رفتند و من موندم و سارا و یه خونه خالی و 1000 تا آرزو.
شب بعد از اینکه با سارا یه مقدار در مورد خاطرات گذشته و مادر بزرگ صحبت کردیم سارا گفت:سینا من خوابم میاد و میرم بخوابم.
اینو گفت و از جاش بلند شد.
منم در جواب گفتم باشه تو برو تو اتاق تا من برم در حیاطو قفل کنم و بیام.
وقتی برگشتم توی اتاق از تعجب خشکم زد.
وای خدا یعنی داشتم درست میدیدم؟
یعنی این سارا بود؟ اصلا باورم نمیشد؟ آخه تا حالا فرشتا ای به این زیبایی ندیده بودم.
تنها چیزی که تن خواهرم بود یه تاپ سفید با سوتین قرمزی که از زیرش کاملا معلوم بود و یه شلوارک تنگ که به وضوح زیبایی کس و کونش از زیرش معلوم بود.دوباره کیرم بلند شد. وای خدا داشتم خواب میدیدم.
متوجه شدم که سارا داره با دقت به کیر بلند شده من نگاه میکنه.
یک آن عرق سردی روی بدنم حس کردم و با گفتن یک شب بخیر چراغ رو خاموش کردم و رفتم رو تخت.
خدایا؟ یعنی داشتم درست میدیدم؟ من این خواهرو داشتم و تا حالا ازش کوتاهی میکردم؟
اونقدر با خودم کلنجار رفتم تا تونستم سر صحبت رو باز کنم؟
سارا؟
بله.
خوابی یا بیدار؟
بیدارم داداشی چطور مگه؟
سارا اگه یه سوالی ازت بپرسم راستش رو بهم میگی؟
آره داداشی جونم هر چی باشه.
قول میدی؟
قول میدم.
تا حالا شده دوست داشته باشی کاری رو انجام بدی اما نتونی؟
مثلا چه کاری؟
مثلا اینکه بخوای به یه نفر ابراز علاقه کنی؟
آره؟
به کی؟
به تو داداش سینا.
با این جوابش کم مونده بود سکته کنم.
بهش گفتم : منظورم غیر از خواهر و برادریه؟
گفت:آره دیگه منم که خواهر و برادری رو نمیگم؟
دیگه واقعا داشتم سکته میکردم.
بعد از چند لحظه سکوت گفتم: من که همیشه کنارتم پس چرا حالا میگی؟
گفت آخه میترسیدم؟
گفتم : از چی؟
گفت از اینکه از دستم ناراحت بشی. آخه من میدیدم که همه دوستهام دوست پسر دارن اما من اصلا از دوست پسر خوشم نمیاد.
من از تو خوشم میاد سینا جونم؟
با گفتن این جواب هم کلم داشت از فشار میترکید و هم کیرم بلند شده بود.
در جواب بهش گفتم سارا من عاشقتم من فقط تورو از خدا میخوام.
در جواب بهم گفت سینا یه کاری برام میکنی؟
پرسیدم چه کاری؟
گفت بیا تو بغلم.
منم از خدا خواسته بدون اینکه جوابی بدم بلند شدم و رفتم کنارش روی تخت دراز کشیدم.
یه دفعه گرمای وجودشو روی تن و لبهام حس کردم.
داشت با تمام وجود لبهام رو میخورد. انگار صد سال بود که لب نخورده بود.اما اصلا وارد نبود چون اولین بارش بود
منم داشتم لباشو میخوردم و سینه هاشو میمالیدم.من دیوونه سینه هاش هستم .بعد بهش گفتم سارا جنم؟
گفت : بله؟
گفتم : لباسامونو در بیاریم؟ گفت چشم هرچی تو بگی و بعد اون لباسای من و من لبلسای اونو در اوردم
این دفعه کاملا لخت بودیم. لخت لخت.
داشتم سینه هاشو میخوردم که دیدم آه و نالش بلند شد
با نوک سینه هاش بازی کردم و یواش انگشتمو با آب دهنم خیس کردم و گذاشتم رو کسش.
توی همین لحظه بود که از شدت لذت ارضا شدم ولی به روی خودم نیاوردم
همینجور داشتم با کسش و سینه هاش بازی میکردم که بهش گفتم اجازه هست بخورمش؟
گفت سینا تو داداشمی تو عشقمی اصلا نیاز به اجازه نداری.
بعد یواش اومدم پایین و شروع کردم به خوردن و لیسیدن کسش. حدود 10 دقیقه داشتم این کارو میکردم که دیدم با دست سرمو فشار داد به کسش و گفت تندش کن دارا میاد و منم تند خوردمش و با یه آه بلند که کل اتاق رو فرا گرفت و یه لرزش خفیف ارضا شد و منم با تمام وجود تمام آبی که از کسش خارج شد رو خوردم.
بیحال افتاد رو من. بعد از چند لحظه بهش گفتم عشقم حالا نوبت منه گفت چشم داداشی جونم.
بلند شد و بی اراده کیرمو کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن.
بلد نبود و همش گازش میگرفت اما من از شدت بی حالی متوجه نبودم.داشتم با کسش بازی میکردم که یادم افتاد به کونش. بهش گفتم سارا میخوام از کون بکنم گفت هر طور دوست داری.
منم کیرمو از تو دهنش در آوردم و یه کم کرم نرم کننده مالیدم به سر کیرم و با انگشت یه کم هم مالیدم به کون سارا بعد به بغل خوابوندمش و با سوراخش بازی کردم تا آماده بشه
بعد از چند دقیقه آروم سر کیرمو گذاشتم در کونش و یواش هل دادم تو دیدم از درد یه جیغ کوتاه زد بهش گفتم نترس عشقم الان آروم میشه بعد از یه مکث کوتاه دوباره شروع کردم به فشار دادن اما این دفعه دیدگه دردش نمیگرفت تا جایی که تا آخر کردم توش دوباره بعد یه مکث کوتاه شروع کردم به عقب و جلو کردن.چون یه بار آبم اومده بود و بار دومم بود حدود 10 دقیقه داشتم میکردم که دیدم داره گرمم میشه بهش گفتم سارا جونم داره میاد چیکارش کنم؟
گفت تو مال منو خوردی منم میخوام مال تورو بوخورم بعدش بلند شد و کیرمو کرد تو دهن و شروع کرد به ساک زدن که یه دفعه تمام آبم اومد و خالی شد تو دهنش. با ولع تمام آبمو خورذ و گفت این اولین ابیه که میخورم خیلی خوشمزه بود. اومد تو بغلم و شروع کردیم لب گرفتن.
خلاصه اونشب ما 4 بار دیگه این کارو تکرار کردیم تا حدی که بار آخر از هیچکدوممون آبی خارج نمیشد.
حدود 10 روز طول کشید تا بابا و مامان برگشتن. توی این 10 روز هر روز یک بار و هر شب یک بار باهم دیگه سکس داشتیم.
از اون به بعد من به خواهرم به چشم زنم نگاه میکنم.
خیلی دوسش دارم و آرزومه که بتونم یه روز باهاش ازدواج کنم اما حیف که این آرزو دست نیافتنیه.
امیدوارم از سرگذشت من و خواهرم خوشتون اومده باشه
اگه عمری باقی باشه و شما دوستان عزیز اشتیاق به خواندن ادامه داستاهای سکس من و سارا بودید میخوام داستان سکس در کوهستان رو براتون به رشته تحریر در بیارم.
با نظراتتون مارو خوشحال کنید.
امیدوارم همتون از سکستون لذت کافی ببرید
دوستتون دارم.
قربان شما
سینا.
من که اصلانخوندم. سکس بامحارم! ! ! ننویییس.اصلا بنویس بمن چه .حقته بذاربهت فحش بدن
جسارتا خواهرتون جنده تشریف دارن و بهت دروغ گفته دوست پسر نداره. کسی که به همین راحتی لباساشو جلوی برادرش بزرگترش عوض میکنه و با شرت و سوتین تو چشماش نگاه میکنه ، مطمئنا جنده پولیه. دفعه بعد که خواستی بکنیش یه پولی بذار لای کش شورتش ، ببین چجوری جنده بودنشو نشونت میده. خواهر جنده جقور.
اقايى كير تو كوسته اول و اخرت كه از اول تا اخرش كوس و شع تلاوت كردى
اخه اش و لاش كون گلابى دوس دارى همه كس و كارت و به كير خر بكشم؟
محارم!!
تخم سگ ننویس!
من موندم تخم شماها از اول حروم بوده یا بعدا و در طول زمان حروم شده؟
درخت نخل تو کونت ننویس!
سکس، محارم و غیر محارم نداره… این اصطلاح ها رو خود آدما ساختن. هرکی داد و تو بکن توش هرکی خر شد تو بشو پالونش هر کی در شد تو بشو دالونش.
البته این داستان هم تخمی تخیلی بود و بدرد گوز هم نمیخورد
داستانت تو حلقم اين چرت وپرتا چيه مي نويسي ننويس دادا ننويس.
من نمیدونم چرا هر کی داستان مینویسه شروع میکنین به فحش کشیدن
کس کش بیست سالته اما میری عین بچه ابتدایی ها دم در مدرسه میشینی؟؟؟…که مادر بزرگ به دیدار حق شتافتن ها؟؟؟…عیب نداره عزیزم منم نویسنده ام…دقیق مثل خودت…وقتی کم میاوردم یکی از فامیل رو مینداختم زیر دو تن خاک و د برو که رفتیم واسه سکس.
عزیزم این قضه لوث شده اینو بفهم.
به قول یکی از دوستان مرغ پخته هم با این اراجیف خنده اش میگیره.
بوی تعفن افکار مزخرفی که میخوای به این ملت شهوانی قالب کنی توی کل داستانت دماغ آ دم رو اذیت میکنه.
مادر صلواتی خیلی دوست داری سکس با خواهر رو یه چیز عادی جلوه بدی که میگی من تا الان این خواهر رو داشتم و ازش کوتاهی میکردم؟
پسره ی نره خر تو با خواهرت حداقل پنج سال توی یه اتاق بودید و و اون هر روز جلوی تو لخت میشد اما هیچ حسی بهش نداشتی؟
کون جنده ارضا شدن مرد نرمالش دو دقیقه است ولی تو چون بار اولت بود از فرط لذت کشکی و بدون هیچ کار خاصی آبت اومد و ارضا شدن یه زن بطور نرمال هشت دقیقه و با توجه به این که اونم توی لذت غرق بود و تو قبلش هم کلی سینه هاش رو خورده بودی چطور انتظار داری باور کنم ده دقیقه کسش رو خوردی و اون تازه گفت تند تر دارم به اوج میرسم؟
برو حاجی
اوسکول خودتی و اون ننه ی ناخلفت که معلوم نیست زیر کدوم بی بته ای خوابیده و تورو پس انداخته.
(بی حال افتاد رو من)
یه تریلی با بار میلگردش تو کونت میشه بگی دقیقا توی چه حالتی داشتی کس لیسی میکردی؟؟؟
برو عامو جمع کن کاسه کوزتو
در ضمن کیرت خلال دندونه که به همین راحتی رفت توی کون آبجی جونت یا اون جنده زیادی گشاد بود؟؟؟
خواهرت کیر گهیت رو کرد توی دهن دیگه؟؟
انشالا که روده ی خواهر مکرمه عاری از هر گونه فضله بوده باشه.
کس ننه ات اگه خوندم برای این نبود که از موضوع خوشم اومده برای این خوندم که چهارتا جوون با خوندن اراجیفت فکر نکنن واقعیه…در کل پای چپم تو کونت.
برو گمشو که به قول شادمهر دست تو رو شده برام.
داستانت کیری بود،بی مغز انقد تو حسرت سکسی که تخیلاتت گل کرده؟؟
در ضمن هاشیه نه و حاشیه
می تونست قشنگ باشه ولی خرابش کردی.
عزیزم من نمی دونم تا وقتی که تو می تونی دوست دختر داشته باشی
و باهاش سکس کنی چرا بامحارم؟
بی شرف.مقدس ترین موجودات روی زمین ناموسن.ما ایرانیا هر کثافتی هستیم حداقل ناموس پرستیم.متاسفم.همین
مشكل ، هدفمند بودن اين داستانها نيست مشكل از توست كه باور كردى، نه نويسنده كه گرگ ماهيتش كشتن است. آريزونا(ره)
<ستاد (ره)>
خاک توسرت بی شرف؛توحرومزاده ای شک نکن؛مرداهم مردای قدیم؛کسی به خواهرشون نگاه میکردپارش میکردن؛بی غیرت حالاتومیری خواهرتو؛؛؛میکنی?تف توذاتت؛فقط بروگهتوبخور؛
چرافكرميكني آرزوي ازدواج باخواهرت محاله؟ مثل آغاها برو به صفر زن ننت بگو يا تو زنش ميشي يا آبجيت بهت ميده.مشكلت حل شد بيا داستان كون دادن در راه عشق به خواهر اينجابنويس.
وقتی فراماسونا و کلم به سرا دستشون تو یه کاسه باشه همین میشه که میبینی!!
<سازمان ملل متحد در نشست امروز>
سلام دوستان.من پژمان هستم.بنظرمن بااینکه کمی تخمی تخیلی بود ولی بدک نبود.
ببین سوتیت خیلی تیکه بود 2ساعته دارم میخندم !!
خط 12 :
آخه مگه میشه آدم از خواهرش بچه دار بشه؟
:D.
محارم…
وقتی این داستانا رو میخونم اولین چیزی که میفمم اینه که بعضی از جوونا چقد مخشون گوزیده. که حتی تو توهماتشونم نمیرن با یه غریبه حال کنن. و میرن سراغ ننه و ابجی و عمه و خاله. ندید بدیدااااا.
:Sp
آخه آدمهاي بدبخب اگه شماها راست مي گيد به من بگيد اگه آدم خواهرشو نميكرد ننه جندتون چجوري بدنيا ميومد كيرم تو افكار تون كه هرچي بگم كمها
دمتون گرم كه شستينش
اين عامو از بس حروم زادست حتى كسشراش هم از نوع حروم زادگيه
گيريم داستانت درست باشه
الان خاهرت شبى چند ميگيره
شمارشو بده
rf69
توروحت ريدم كه نميزاري دهنم ببندم قول داده بودم فحش كشدار ندم اما ديدم
گوه خوري بزرگتراز وجودت كردي مجبورشدم زيپم باز كنم افعي يك چشم حوالت كنم: اولا مادرجنده جد آباد و صغير و كبيرته،دومأ نفهم آدم خواهر نداشت كه بكنه آدم حوا ، روكرد.سومأ سوال درمورد راز خلقت ننت كردي، الاغ جون درباره سكس انسان با انسان بحث ميكنيم سكس انسان باحيوان كلاس بعديه. بچه چاقال كه زير هزارتا كير خوابيدي هيچ وقت بحث خانوادگيت در جمع عنوان نكن دوست داشتي ايميل بده ميخام درمورد خواهرت اطلاعات كسب كنم.
جناب abdol tabeta چرا به حرفى كه ميزنى عمل نمى كنى ؟
rf69
قول فحش كش دار دادى پس چى شد؟
وقتى به قولى كه بهش دادى عمل نميكنى با خودت نميگى دلش ميشكنه؟ اينجورى كه ديگه رستگار نميشه!
آريزونا عزيز دلم سلام
بي تعارف بگم دلم ميخاست هرچي كشدارو بي كش هست حواله اين نفهم كنم چون به جمع توهين كرد، دوستان خيلي به اعصابشون مسلط هستن كه جواب اين احمق ندادن متاسفانه قول دادم اگرفحش ناجور بدم خودم مثل بچه آدم ازاينجا برم دوست ندارم به خاطر يك احمق،از دوستان گلي چون شما دل بكنم.
نميدونم خصوصي ترتيبش بدم بازهم قوانين سايت زير پا گذاشتم يا خصوصي ميتونم بازيرشلواري برم؟
مردیکه خر خواهرت جندست.بعدم خواهرت که با شورت و کرست بود تو چه جوری لباسشو از تنش بیرون اوردی.فکر کردی همه مثل خودت تعطیلا
سلام دوستان
بهترین کار اینه که اگه تحمل ندارید و به اعصابتون مسلط نیستید اینگونه داستانها رو نخونید
هتاکی نکنید که قوانین سایت رو زیر پا بزارید و مورد لطف و تفقد ادمین قرار بگیرید
و اما درمورد این داستان
تاسف میخورم که کاربرای سایت البته بعضیهاشون حتی به خواهر خودشون هم رحم نمیکنن چه برسه به بقیه
نوبت به خوهار و مادر که میرسه همه غیرتی میشن ولی به بقیه که میرسه همه کیر به دست قربون صدقش میرن
این است عدالت
سلام پسرغيرتي
منظورمن نويسنده داستان نبود شما يكبار كامنتrf69 بخونيد دقيقأ متوجه منظورم ميشي. داداش درسته عبدول تابه تام،ولي اونقدرها هم مشكل اعصاب و روانم حاد نشده كه بخام بي دليل به كسي توهين كنم.درمورد عدالت حق باشماس، حرف حساب جواب نداره.
نه خصوصى با زير شلوارى نرى بهتره احتياط شرط عقل.
جاده خاكى كه عوارضى نداره ازاينا كم نيستن اهميت ندى بهتره كارشون همينه
کیرم توخودتو داستانتو وخواهرت باهم مارو خر گیر اوردی
با این داستان تخمیت
کس کش خان
کیری که کرم نرم کننده زده بودی بهش دادی دهنش؟؟
آخه کس کش در این حالت باید میمرده
آخه تو کس مغز رو چه به نوشتن
آخه من چی بهت بگم ،بگم کفتار یا …خوب .بچه عوضی آدم خواهر خودشو کونی میکنه.به به خواهر خودت نظر داشتی .حیف که به شما بگن مرد.هیچی از مردیت در وجود نحس ات نیست .
بی نامووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
جلق زیاد فیل رو هم ازپا در میاره تو که 1دیوس کوچولویی پس جلق نزن که دیگه به گاااا رفتی
اولندش که خیلی داستان تخمی بود
چون از اول تا آخرش همش سوتی بود که دوستان عزیز اشاره ای به اونها کردن
دومندش ما ایرانی ها همه ناموس پرستیم یعنی اگر سرمون بره نمیزاریم کسی چب به ناموسمون نگاه کنه
سومندش اگر از همون اول هم مینوشتیدکه داستانت جز تخیل هیچی نیست شاید بچه ها کمتر بهت کیر تقدیم میکردن ولی الان حقته
کیرم تو کس چد و ابادات لاشی ننویس.تو به خواهرت نظر دادی اینارو مینویسی اخه لاشی من اندازه موهات کس کردم تو هیچکدوم همچی نشدم
فقط يه حيوون ميتونه با ناموسش حال كنه!!!
بچه ها ايراني بودنتون رو فراموش نكنيد :
ايراني يعني ناموس پرستي ،
خاله ميترا ( ادمين ) ذهن بچه ها رو بهم نريزيد ،
شايد يه بچه 14 ساله جقي اومد اين داستانو خوند و باورش شد و خواست انجامش بده!!!
یه کم کتاب بخون پسر کمتر خالی ببند. تو به سکس علاقه نداشتی کسم ندیدی اولین کس آبجیت بوده یعنی خیلی حالیت بوده آفرین قوه تخیل بالایی داری. چی میزنی
داستانت خوب بود و من باهاش حال کردم ولی یه نکته اینکه کیری رو که از توی کون درمیاد رو نمیشه خورد جون هم کثیف میشه و هم بو میده… تو فیلمای پورن که اینکارو میکنن داستان فرق داره
خیلی دلت می خواد مثل نویسنده های حرفه ای بنویسی ولی خداوکیلی کسشر تفت می دادی
نمیدونم چرا پایه همه سکس با محارم مخصوصا با خواهر فوت یه فامیل یا دعوت شدن به یه مهمونیه والا ماکه نفهمیدیم
جداازاینکه امثال این اقابه ظاهربرادرفقط هدفشون ازنوشتن اینجورداستانارواج دادن سکس باخواهرهست…اینه که توتمام این نوع داستاناهمه شون یه خانواده چهارنفرین وپدرومادرشاغل خواهروبرادرهردویه تایم مشابه مدرسه اتاق مشترک وفوت اقوام وسفرپدرومادروشروع عملیات
این داستان خیلی قدیمی هست اما امیدوارم که نویسنده این داستان خانواده گی خانواده فا حشه، کامنت منو ببینه،
تمام اون مواردی رو که باید گفته میشد گفتند فحش بهت دادن که احتمالا از فحش خوردن از کون حامله شدی و چند وقت بعد یک خوک بدنیا آوردی اما من تا اینجا خوندم فقط
)میدیدم که همه دوستهام دوست پسر دارن اما من اصلا از دوست پسر خوشم نمیاد.))
اما چرا تمام اون برادرهای که تو فکر بی ناموس بازی با خواهرشان هستند
همیشه خواهر میگه از دوست پسر متنفره، لز هم نیست دلیلش میدونید چیه؟ نویسنده از ترس اینکه همه بفهمند آبجیش اینقدر جنده هست که محل سگ به داداشی نمیده چون وقتش با بچه محل ها و فامیلها و دور و نزدیک و گاهی اوقات با حیوانات س ک س میکنه
همون اوایل کستان میگن ابجی من نمیدونم چرا از دوست پسر متنفره یا ابجی میگه من از پسر بدم میاد، جاکش المقام رفیع المستوا کونی
نکنه تو رو اصلا آدم بحساب نمیاره یا دختر حسابت میکنه،
بی شرف ترین آدمها کسانی هستند که ترویج بی ناموسی میکنند شک نکن اگر حتی یک نفر فکر این کارو از داستان تو بدست آورد
تا ابد و العابدین تمام ناموست بیچاره به زندگی ادامه میدنند چوب خدا بی صدا هست .
ببخشید دوستان
ولی … دهنت:|
ننویس.ننویس.ننویس
خیلی دیـــــــــــــــــــــــــوثی