اولین کون دادن سعید

1399/09/01

من از سن ۱۶ سالگی علاقه زیاد به سکس با همجنسم داشتم ولی بخاطر ابرو هیچوقت رو نمیکردم و تقریبا از همون سنین شروع کردم با کونم ور رفتن و وقتی تنهامیشدم با کون و کیرم ور میرفتم و یجور خودمو ارضامیکردم تقریبا تو سن هفده سالگی فهمیدم پسرعموم هم مثل من بی میل به همجنسبازی نیست همین باعث شد ما کم کم شروع کنیم به سکس ولی فقط در حد لاپایی ومالش هیچوقت اقدام به سکس دخولی نداشتیم واما قصه اولین کون دادنم از اونجا شروع شدکه یه شب تنها بودم‌ کمی باخودم ور رفتم دیگه مثل سابق حا نمیداد احساس میکردم باید سکس واقعیو تجربه کنم ول با کی؟؟
تو همین فکرا بودم که زد به سرم که یجوری پسرعمومو بکشونم خونمون ولی اون کیرش خیلی خیلی بزرگ بود من همیشه از اینکه کیرش بره توکونم وحشت داشتم پس قیدشو زدم باخودم گفتم برم یه دوری تو بیرون بزنم شاید خداروچه دیدی کسی به پستم خورد رفتم داخل شهر مدتی که چرخیدم خسته شدم رفتم تو پار رونیمکت کمی استراحت کنم هنوز ننشسته بودم که دیدم یه مرد با قد متوسط ونه خیلی شیک حدود چهل هفت هشت ساله اومد یه طرف نیمکت نشست سکوت برقرار بود ادم با کلاسی به نظر نمیومد تازه منم کیسم ایشون نبود ودنبال یکی همسن خودم بودم که یکدفعه شروع به صحبت کرد که دیروز هوا بهتر بودو امروز سردتره خلاصه سر صحبتو باز کرد بعد ازم پرسید بچه کجایی ؟من که نمیخاستم اطلاعات درستی بهش بدم الکی گفتم بچه شرازم اومدم رفیقمو ببینم ولی سر قرار نیومده ومنتظرم انگار فهمیده بودم حاجی دنبال کونه واسه گاییدن منم یه لحظه داغ شدم حرارت تمام بدنمو گرفته بود از طرفی استرس داشتم تو فکر بودم که چیکارکنم وا بدم یا نه که یکدفه حاجی گفت اینجا سرده میخای بریم توماشین من گرمه بی اختیار موافقت کردم راهی شدیم خیلی دور نبود رفتیم داخل ماشین حاجی ماشینو که یه پراید مدل پایین بودو استارت زدو بخاریشو روشن کرد گفت خیلی سردت بود؟؟گفتم اره من سرماییم منتظر بودم حرکتی بزنه که متوجه شدم کم کم دستش اومد سمت رونم و رونمو گرفت گفت میخای بریم یه جای خوب گفتم کجا؟گفت یه جای گرم ونرم من که دیگه وا داده بودمو توکونم غوغا بود الکی گفتم باشه فقط باید قبل اومدن رفیقم برگردیم گفت چشم حتما بلافاصله راه افتادیم چن دیقه ای طول کشید از شهر خارج شدیم کم کم ترس هم به استرسم اضافه شد نکنه بلایی سرم بیاره گفتم حاجی چرا اومدی بیرون شهر؟گفت نترس چیزی نمونده برسیم بعدش پیچید تو یه فرعی خاکی بعد چند دیقه از دور تعدا کمی نور لامپ نمایان شد که فهمیدم مکان حاجی اونجاست گفتم حاجی تنهایی گفت اره تقریبا دیگه رسیده بودیم چهار یا پنج تا قلعه نجاری بود ازدومی که ردشدیم حاجی ماشینو نگه داشت رفت وکلیدانداخت خیلی سریع درو وا کرد بعد به من گفت زود پیادشو بریم داخل سریع رفتیم داخلو دوباره درو قفل کرد منتظربودم چراغارو روشن کنه که گفت برقامونو قطع کردن بریم داخل با نور چراغ قوه گوشی رفتیم داخل عجب جایی بود فکرشم نمیکردم یروز پلمپ کونم همچین جایی باز بشه حاجی رفت از ته اتاق یه زنبوری نفتی اوردو روشنش کرد تقریبا قسمت کمی از اتاق روشن شد به من گفت چیزی میخوری بیارم حقیقت کمی گرسنه بودم ولی چندشم میشد گفتم نه ممنون من تو روشنایی بودم حاجی رفت ته اتاق که تاریک بود از استرس داشتم میمردم باخودم گفتم اقا سعید این توبمیری ازاون توبمیریا نیست این حاجی تا نگادت ولت نمیکنه پس تصمیمتو جدی بگیر که یدفعه دیدم حاجی اومد منتها لباساشو کنده بود فقط یه شرت تنش بودبدنش پر مو بود خیلی دوست داشتم زود کیرشو میدیدم که یوقت خیلی کلفت نباشه حقیقتش من چندین بار خیار خیلی نازک توکونم کرده بودم ولی تجربه چیز کلفت اصلا نداشتم توهمین فکرا بودم که یوقت حاجی گفت عزیزم منتظر چی هستی مگه نمیخای زودی برگردی پیش رفیقت ؟پس زودباش کارمونو تموم کنیم یاخدا اصلا قابل وصف نیست چه استرسی اون لحظه داشتم دستمو بردم سمت دکمه پرهنمو یواش یواش باز کردم رکابیمم دراوردم که حاجی دست انداخت دروگردنمو یه بوس ابدار ازم گرفت بعد کمربندمو خودش باز کرد کمی شلوارمو دادم پایین دستشو از روشورتم لای کوپلام میکشید نشسته هم من اذیت میشدم هم اون بلند شدم شلوارمو کامل دراوردم حاجی گفت احسنت پسرخوب میخاستم بازم با شورت بشینم که دست انداختو شرتمو کشید پایین گفت بزار ببینم این تو چی داری؟؟ دیگه کاملا دراختیارش بودم منو به پشت خوابوندو شروع کرد به خوردن سینه هام چه لذتی داشت دستشم روی کونم بودو یه لحظه هم بر نمیداشت وحشیانه لیسم میزد دستشو برد وکیرمو گرفت وای داشتم از لذت میمردم کمی که کیرمو مالید گفت اماده ای؟من که مثلا خودمو زده بودم به خنگی گفت واسه چی؟گفت واسه گایبدنت گفتم حاجی بخدا من تا به امروز تویی به کسی ندادم گفت همه اولش همینو میگن گفتم ولی من راست میگم گفت از ارزش بدنت فهمیدم منو بگو کمی خیالم راحت شد گفتم حاجی اگه امکانش هست همون لاپایی بکن ابتو میارم گفت اگه اولش اینو گفته بودی اصلا قیدتو میزدم باید قبل حرکت میگفتی حالا که اومدی اشکال نداره من استاد فک پلمپم همچن افتتاحت کنم خود ایول بگی دیگه دیدم راهی نمونده کونی که ۲۸ سال پلمپه امشب دیگه بایدوا بدم تو فکر بودم که حاجی دستمو گرفت برد تو شرتش اشتیاقم واسه دیدن کیرش چن برابر شد خود شرتشو دادم پایین گفتم ببینم تو این توچی داری؟بلاخره دیدمش یه کیر متوسط ۱۸ سانتی سیاه اتظار داشتم بزاره دهنم ول چون حاجی چیزی نگفت منم به روم نیوردم حاجی گفت دیدیش بگیر دستت ببین خوشت میادبا استرس تمام کیری که میخاست چن لحظه دیگه بره تو کونمو دست گرفتم کمی ور رفتم حاجی رو ابرا بود دروغ نگم خودم داشتم حال میکردم بعد سه چهار دیقه حاجی گفت برگرد برگشتمو دمر خوابیدم گفت داگی شو حالت داگی شدمو کونمو تا میشد دادم بالا الانم که ۳۶ سالمه اندامدخیلی خوبی دارم عکس کونم واقعا دیونه کنندس بگذریم حاجی تامیتونست کیرشو با تفش چرب کرد بعد بادستاش لپای کونمو بازتر کردو یه تف گنده روی سوراخم انداخت کمی کیرشو در سولاخم بالا پایین کرد اونا که تجربشو دارن میدونن خیلی اینکار لذت بخشه خیلی طول نکشید که دیدم حاجی داره کیرشو با سولاخم تنظیم میکنه سرشو به ارامی وحرفه ای شروع به فشار دادن کرد داشتم دردمیکشیدم ولی دیگه کارازکارگذشته بود برگشتم عقب که نیگاه کنم سر کیرش رفت تو کل بدنم داشت میسوخت انگار یه تیرآهن تو کونم بود دستمو بردم ببینم تا کجا فرو کرده که دیدم اثری از کیرش نیستو فقط تخماش بیرونهحدود یک دیقه تو همین حالت بودیم بعدش حاجی شروع کرد تلمبه زدن داستم ازدرد میمردم صدای اخ اوخم کل محدطه رو پرکرده بود گفتم حاجی سوختم توروخداتمومش کن حاجی گفت عشقم تا ابم نیاد که نمیشه بعدش دوباره شروع کرد تلمبه زدن حدود پنج دیقه تلمبه زد دیگا واقعا داشت طاقتم تموم میشد میخاستم بلند شم که دیدم حاجی تلمبه هاش سریعتر شد صدای برخورد رونها وتخماشو به کونم احساس میکردم که یدفعه داخل کونم داغترشد فهمیدم حاجی ابشو توکونم خالی کرده همون لحظه اب خودمم امدو بی اختیار روی ملافه خالی شد حاجی بی حال منو درازکش کردو با تمام وزنش روم خوابیدبهد چن دیقه که کیرش کوچیک شده بود از کونم بیرون اومد حاجی کونمو بوسیدو گفت یکی از بهترین کونهاییکه تا بحال گاییدم مشغول قربون صدقم بود که من پاشدم رفتم سرویس اب کونمو خالی کردمو خودمو شستم حاجیم رفت خودشو شست اومد گفت ازاین به بعد تو زن منی گفتم حاحی من که توشهر شما نیست گفت اون سردنیام که باشی کونتو میخام خلاصه پاشدیم راه افتادیم تو راه همش حاجی از خوشکلی کونم میگفت رسیدیم به همون جایی که سوار شده بودیم حاجی ماشینو نگه داشتو گفت شمارتو بده هرکی اوکی بودم تماس بگیرم گفتم شما شماره بده من تماس میگیرم شمارش روی یه کاغذ نوشت داد راسش تا دوسه روز کونم هنوز درد داشت تامدتی دیگه به دادن فکر نکردم هرازگاهی به یاد اونشب خودارضایی میکردم وهمش خاطرات افتتاح کونمو مرور میکردم بعد چن ماه که یکبار دیگه هوس دادن کردم رفتم که شماره حاجی روپیدا کنم هرجی گشتم پیدا نکردم ولی بعدها دو سه بار با افراد مختلف سکس کردم ولی هیچکدوم اندازه اونشب حال ندادالانم که ۳۶ سالمه باز هرازگاه میل به کون دادنم غوغا میکنه ولی دوربرم ادم مطمعنی پیدا نمیکنم اگراز دوستان تو سایت اوکی بود پیام بزاره اشنا بشیم تجربه کنیم

نوشته: سعید


👍 7
👎 6
10901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

777836
2020-11-21 00:29:46 +0330 +0330

واقعن خوبه ادم برا یه بارم شوده با یکی هر دوش رو تست کنه چه مفعول چه فاعل اما ادم درست حسابی باشن دو طرف

1 ❤️

777843
2020-11-21 00:34:21 +0330 +0330

حاجی خوب نوشتی حیففففف. …

1 ❤️

777865
2020-11-21 01:10:06 +0330 +0330

با دختر برو اونی که دوست داری

0 ❤️

777869
2020-11-21 01:20:38 +0330 +0330

بچه کجایی

0 ❤️

777917
2020-11-21 09:03:29 +0330 +0330

کونکش خان
چطو اول داستان ۱۶…۱۷ سالته
وسطش کون ۲۸ سال پلمبی
آخرشم ۳۶ی چاقال

1 ❤️

777966
2020-11-21 18:08:11 +0330 +0330

بعد دادنت همه جا روشن شدو بدون چراغ رفتی دستشویی؟

0 ❤️