اولین کون کردنم تو آزمایشگاه مدرسه و بهترین تجربه ام

1397/10/24

درود به دوستان شهوانی و جقیه عزیز
اولین باره داستان مینویسم اگر ایراده تایپی داشت از همین الان عذرخواهی میکنم از همگیتون
من اسمم علی هست و ۲۳ سالمه درحال حاضر.اولین داستانی ک میخام براتون بگم داستان خودمو یکی از همکلاسیام هستش واسه سال چهارم دبیرستان یا همون پیش دانشگاهی که داشتیم برا کنکور اماده میشدبم و تو بحبوحه ی کنکور بودیم…تو یه مدرسه ی غیرانتفاعی خوب با سطح علمی بالا که اسم نمیبرم میخوندم و خیلی رفیقای خوبی هم داشتم و هنوزم دارمشون…سال اخر بود و ماهام کنکوری بودیم…سن بلوغ و هزار دردسرهاش…مدرسمون اردوی مطالعاتی گذاشته بود برا سال اخری ها که بعد از کلاسای مدرسمون از ساعت سه بعدازظهر تا ساعت ۹ شب بمونیم مدرسه درس بخونیم. هرکس مختار بود هرجای مدرسه که دوس داره درس بخونه و راحت باشه…من و چنتا از رفیقام تو یه کلاس رفتیم دورهم درس بخونیم و بگیم و بخندیم…ساعتهای مطالعاتی درس و تایم استراحت هم میگفتیم میخندیدیم…روال هر روزمون اینطوری بود…کم کم به سمتی رفت ک دیدم بگو بخند و تفریحه دورهمی تو یه کلاس با رفیقام داره صدمه میزنه به رتبه و ترازم…

یه روز بعدازظهر بود که تصمیم گرفتم برا ساعات مطالعاتی جامو عوض کنم برم یه جای خلوت و تنها بشینم بخونم و بعداز درس برگردم پیش رفیقام…مدرسه ما سه طبقه داشت دو طبقه اول کلاسها و طبقه سوم هم چنتا اتاق و دوتا آزمایشگاه داشت…من هم حس کردم آزمایشگاه الان خالیه و به ذهن کسی نمیرسه که اونجا درس بخونه چون معمولا خیلی کم طبقه سوم استفاده میشد واسه همین وسایل و لباسامو ورداشتم کوچ کردم طبقه سوم.تو طبقات اول و دوم تازه مدرسمون دوربین کار گزاشته بود اما تو طبقه سوم هنوز مهلت نشده بود وصل کنن به همین خاطرم بود ک انگیزم برا رفتن به ازمایشگاه بیشتر شد بخاطراینکه دوربین نداشت میتونم کنار شوفاژهاش با زیرپیرهنی و لباسهای راحتتر درس بخونم…خستتون نکنم رفتم تو پله های طبقه سوم که برم بالا همینطور ک میرفتم و نزدیک و نزدیک تر میشدم تا نزدیکه در برسم یه صدای پچ پچ به گوشم رسید و حس کردم کسی تو ازمایشگاهه.اولش خورد تو ذوقم که اونجا کسی هست.رفتم درو باز کنم برم تو ببینم کیه اونجا که دیدم در باز نمیشه و انگار پشت در یه چیزی مانع باز شدنش میشه.از سوراخه در صدا زدم کی اونجاس درو چرا بستی؟!یهو دیدم صدای حامد دوستم اومد که نیا تو نیا تو دارم درس میخونم…صداش لرزون بود و استرس دار…راستی یادم رفت حامدو براتون توصیف کنم…خلاصشو بگم که ازین بچهایی ک کل بچهای مددسه روش سیخ بودن…واقعا کونه بی نظیری داشت…هم بزرگ بود و هم کمرش باریک…ازین سفید لاغرا هم نبود…پوست برنزه و بدن گوشتی داشت اما اصلن چاق نبود…یه کوچولو سینه داشت مثل تپلا ولی تپل نبود و فقط یه باسن گرد و خوش فرم داشت که واااااقعا محشر بود واس همین از بزرگ تا کوچیک از معلم تا دانش اموز همه تو کف کونش بودیم…همیشه ازیتش میکردیم و اون هم آنچنان بدش نمیومد…چنبار مالیده بودمش و چیزی نگفته بودو چنبارم شنیده بودم که میده اما باورم نمیشد که اینکاره باشه.سره کلاسها پشتش میشستم و انگولکش میکردم و یکم باهاش صمیمی شده بودم اما چون بعضی از بچهای کم عقل کلاسمون بیش از حد بهش تیکه متلک مینداختن یکم گوشه گیر و عصبی شده بود و زیاد صمیمی نمیشد و حس ترس داشت…خلاصه از سوراخ در صدا کردم کی اونجاس که حامد با استرس زیاد و صدای لرزون صدا زد من دارم میخونم نیاااا و بعد صدای خنده ی رفیقم شاهین اومد…شاهینم از بچه محلای من بود و رفیق صمیمیه من.گفتم شاهینم اونجاس؟گف اره برو اینجا ما درس میخونیم نیا و همینطور ک حرف میزد شاهینع دیوث هم میخندید و من دیدم انگار از روی میز یه نفر پرید پایین…حدس زدم که اینا داشتن یه خلافی میکردن و دسپاچه شدن…زور زدم درو وا کردم دیدم بعلهههه شاهین داره کمربندشو میبنده و یه لبخند ملیح رو لبشه و حامدم خیس عرق داره دکمه های لباسشو با عجله میبنده…گفتم پفیوزا چه غلطی مبکردین؟!حامد گف هیچی بابا کشتی میگرفتیم…قشنگ معلوم بود دارع کوس میگه ولی شاهین دیوث باخندش فهموند بهم که داشتن صفا مبکردن باهم…گفتم شاهین چیکار میکردی؟!کردیش ؟!حامد عصبانی شد و گف به تو چه؟برو بیرون اینجا جای ماس شاهینم خندید و گف نه عاقا نکردمش بنده خدا فقط یکم ساک زد برام…حامدم ناراحت شد ازینک شاهین لو داده بودش و منم اون علیه لاشیع درونم رو نشون دادم و گفتم اگه نگی چیکار کردین میرم پهلوانی(ناظمه سگ اعصابمون)رو میارم اینجا…شاهینم که داشت میخندید لبخندشو جمع کرد و گف بابا دو دیقه ساک زد فقط جون مادرت عن بازی درنیار برو پایین ماهم میشینیم درسمونو میخونیم…منم گفتم اناناس باید واس منم بخوره بعد میرم راحت به هرکاری ک دلتون خاست برسین…حامد گف گمشو بابا مگه من جندتونم کسکشا برید اصن جفتتون بیرون…گفتم بجون مادرم اگ نخوری میرم صاف میزارم کف دست پهللوانی ابرو و شرفتونو جلو خانوادتون میبره و صدرصد اخراجتون میکنه…بدبختا تا اینو گفتم پشماشون ریخت و شاهین گف این عن بازیا چیه؟بچه شدی مگه؟گفتم تو یکی زر نزن کارتو کردی حالا به ما رسید وا رسید؟گف بمن چه اون باید بخوره…حامد بخور یکم جون مادرت این کسخله میره ابرومونو میبره حامد گف عمرا نمیخورم پرو میشی گفتم خود دانی من رفتم پایین…اومدم سری بیرون از کلاس و باحرص که برم پایین و یهو حامد افتاد دنیالم که غلط کردم بیا میخورم و با یه خنده ی بیچارگی گف چرا اینکارارو میکنی بیا میخورم برات فقط ساکت جون مادرت بچها صدا بشنون میریزن بالا دگ نمیشه اینجا اومد…منم مث فشنگ رفتم تو کلاس و به شاهین گفتم هو پفیوز تو واستا بیرون کلاس یه کتاب بگی دستت اگ کسی داشت میومد بالا یه ندا بده جمعش کنیم منم میز میزارم پشت در…گف نهههه منم میخام ببینم گفتم گمشوووو الان خودت دادی خورده دگ دیدنه چی؟دیوث خندید و رف بیرون و دویدم میزو با عجله گزاشتم پشت در و اومدم ته کلاس نشستم کناره میزه ازمایش و وسایلاش و گفتم بیا بخور زود…اومد نشست کنارم رو میز و گف در بیار فقط سریع توروخدا دارم از استرس میمیرم…گفتم خودت بازش کن بخورش ابشو بیار دوباره بزارش سره جاش…خندید و دکمه شلوارمو باز کرد و زیپمو ارووووم کشید پایین…گف پاشو وایسا منم میرم زیر میز…پاشدم وایسادم شلوارمو اروم کشید پایین و شورتم هم بعدش خیلی اروم کشید پایین…کیرم لای پشمام داشت عین یه تیکه چوب سفت رخ نمایی میکرد…گف کثافت لاقل این پشمارو بزن گفتم تازه زدم خدایی زود درمیاد…دستشو انداخت رو کیرم و یکم مالید کیرمو…کیرم تو اون سن کوچیک بود هنوز و خیلی زود راست میشد و زود هم ابم میومد…اون سن هنوز راجب تاخیری و شستشوی مقعد و اسپری و قرص و این چیزا چیزی نمیدونستم و کاملن بی تجربه بودم…دستشو یکم مالید به کیرم و از سر کیرم میگرفت تا ته کیرم میمالید…گفتم بخور دگ منتظرم…اروووووم لبای گوشتیشو گزاشت رو سر کیرم و اورد تا وسطای کیرم…دوباره لباشو از وسطه کیرم کشید بالا تا سره کیرم…نمیدونین برای اولین بار چه لذتی داشت…تاحالا همچین حسی رو باکیرم تجربه نکرده بودم فقط ازین فیلم سوپرا یاد گرفته بودم…لباشو ارووووم رو کیرم عقب جلو میکرد جوری که کیرم مثل سنگ سفت شده بود…خیلی یواش و با ریتم اروم لباشو رو کیرم حرکت میداد و وقتی که لباش با برامدگی های کیرم برخورد میکرد یه حس لزت شدیدی تخمامو فشار میداد…نمتونم توصیفش کنم…ریتمو یواش تند کرد و چنبار کیرمو از دهنش دراورد و مثل این پورن استارهای خارجی زیر گیرمو لیس میزد که کیرم نزدیک بود منفجر بشه…تو اون لحظه گفتم اگ الان کونشو فتح نکنم از دستم میپره…نزاشتم ابم بیاد و کیرمو خیلی یواش از دهنش کشیدم بیرون و گفتم پاشو بشین رو میز مثل فیلم سوپر از پشت بکنمت…شاکی شد گف چییی؟؟؟گمشوووو بابا عمرا نمیدم…گفتم یا پاشو یا میرم پایین دهنتو میگام…گف خیلبییییی لاشی ای همین الان گفتی فقط ساک بزن و منم زدم و بازم یکم دگ میزنم بیخیال شو بریم پایین الان تایم تفریح میشه بچها یموقع میان بالا به گا میریم…گفتم برگرد من کسخلم میرم ابروتو میبرم…گف توروخدا بیخیال کونم درد میگیره یبار به این شاهینه دیوث دادم واس هفت پشتم بس بود گفتم برگرد وقت تلف نکن زود ابم میاد الان تموم میشه…یه نوچ گف با حرص و عصبانیت برگشت و خاست بشینه رو میز دستشو گرفتم از پشت چسبیدم بهش و کیرمو که خیس بود مالیدم به کونش از رو شلوار…حتی از روی شلوار پارچه ای برامدگی های کونش معلوم بود ازبس گوشتی بود و خوش فرم…کیرمو میمالیدم رو کونش و با دستام سینه هاشو گرفتم و حدود بیست سی ثانیه مالیدم همه جاشو…دستمو انداختم رو زیپ شلوارش و یکم دستمو رو کیرش بازی دادم یکم کیرشو سفت کردم که با علاقه و لذت بده بهم…دکمه شلوارشو باز کردم زیپشو کشیدم پایین دس انداختم رو پهلوهای نرم و گوشتی و باریکش ارووووم شلوار و شورتشو باهم کشیدم پایین تا زیر باسن…کونش مثل توپ افتاد بیرون از شلوار داشتم دیوونه میشدم…کیرم داشت منفجر میشد یکم کیرمو لای کونش مالیدم و تکون تکون دادم ازبس حشری بودم ابم باز داشت میومد که کیرم خشک شد از لاش دراوردم و گفتم برو رو میز بشین بکنم…گف جون مادرت بیخیال همینطوری لاپایی بزن بریم گفتم خفه شو دگ بحث نکن دولا شو زود تموم میشه…رفت رو صندلی بعدم رقت رو میز بصورت سگی نشست و شلوارشو داد تازانو پایین گف توروخداااا اروم بکن اگ بلد نیسی کیرتو بده تو دستم خودم بکنم توش گفتم باشه اول بزار یکم دگ بخورش خیس شه بعد بکنم…دور زدم رفتم اونور میز کیرمو گرفتم جلو صورتش دوباره اون لبای ناز و گوشیشو گزاشت رو کیرمو ایسنری تندتر ساک زد و کیرمو خیس کرد…واقعا لزت بخش بود…اومدم پشتش و یکم خودمو کشیدم بالا ک کیرم برسه روبروی سوراخش…گفتم با دستات لپای کونتو بکش سوراخت گشاد شه راحت بره تو…کونشو از دو طرف کشید و سوراخشو دیدم…کونش خیییییییییلی صاف و تمیز بود و خییییلی مو کم داشت و تقریبا بی مو بود چون حامد صورت و بدنش هم کلن کم مو بود برخلاف بقیه بچها…یه کون برنزه و گوشتی و گرررد جلوی کیرم بود…روزی که قرار بود درس بخونم به چه روزی تبدیل شده بود…سر کیرمو گرفتم دم سوراخش و چون وارد نبودم و نمیدونستم که کیرم کثیف میشه اروم سر کیرمو فشار دادم تو…بااینک سوراخش از سوراخه معمولی گشادتر بود اما خیلیییی دردش اومد و کمرشو داد بالا و کیرم دراومد از کونش…یه اووووخ گفت و بازم تکرار کرد توروخدا بیخیال خیلی درد داره میترسم خون بیاد ابروم بره…گفتم نع اروم میکنم اینسری خودت بکنش تو کونت…به یه دست کیرمو گرفت اورد نزدیک سوراخش اروووووم سر کیرم رفت توی کونش…باز یکم کمرشو داد بالا اما کیرم درنیومد گفتم تکون نخور درمیاد…بدنامون خییییس عرق شده بود و صورتم خیسه عرق…گفتم تکون نخور دردش کم بشه کم کم و با دستم کمرشو فشار دادم سمت پایین و کیرم و نگه داشتم تو همون حالت یه ۱۰ ثانیه…خیلی اروم یکم هول دادم تو کیرمو که دیدم دردش کمتر شده و دگ بدنشو مثل دفعه اول سفت نمیکنه…دستمو رو گودی کمرش که از گودی کمره همه گودتر بود فشار دادم و کونش کاملاااا قمبل شد…سر کیرم داشت منفجر میشد و باورم نمیشد بلخره کون حامدو فتح کردم…اروم کیرمو لیز دادم تو کونشو تا نصف دادم رفت توش…خیلی اروم کشیدم بیرون و دیدم بعلههههه کیرم کثیف شده و اشقال روش نشسته یه تیکه اما توجه نکردم و دوباره دادم رفت تو کونش اما اینسری بیشتر…دیگه مقاومتش تقریبا ازبین رفته بود و درد نداشت…اما من بخاطر سن کم و طبیعی بودنه سکسم مجبور بودم اجازه بدم آبم بیاد…نزدیک ۱۰ ۱۵ بار کیرمو فشار دادم تو کونش و کشیدم بیرون و با دستام کونشو محککککم میمالیدم و پهلوهاشو با دستام میگرفتم…کونش واقفااااااا حرف نداره باید ببینین خودتون…بعد از ۱۰ ۱۵ تا تلمبه دیدم ابم داره میاد اما واقعا دوس نداشتم بیاد بخاطر همین توجه نکردم و سرعته تلمبرو زیاد کردم و دوسه تا دگ تلمبه زدم تو کونه خوشگلش که دگ منفجر شدمممم…کیرمو اوردم بیرون ابم ریخت رو صندلیه میز و تماااام بدنم مثل یه تبل تو خالی شل شد…یکم کیرمو ماساژ دادم ک ابش تخلیه شه و دستم و کیرم هردو کثیف شده بود…حامدم که درد داشت و خیس عرق بود شروع کرد شورت و شلوارشو بالا کشیدن و منم حواسم به این بود ک الان چجوری تمیز کنم اینارو…یه کاغذ از دفتر شاهین کندم و کیرمو تمیز کردم یه خورده و دستم هم تمیز کردم یه کاغذم ورداشتم ابمو تمیز کردم از رو میز بردم تو یه مشما مشکی ته ازمایشگا انداختم و درشو گره زدم اوردم انداختم اشقالی و همونجا تو ازمایشگا دستامد شستم و دگ کارم تموم شده بود…اومدم دیدم داره وسایل جمع میکنه بره پایین…خیلی عصبی بود…دس انداختم از پشت رو کونش و مالیدم دستامو رو کونش و با شلوارش دستامو خشک کردم و با حالت عصبانیت و حرص هول داد دستمو و میزو از پشت در ورداشت و گف شاهین بریم زود…شاهینم خندون اومد تو کلاس گف چیکار کردی خیوون؟زدی توش توام؟!گفتم اره حاجی نمتونم راه برم انقد تخلیه شدم…دیوث خندید و رفتن پایین منم ولو شدم رو یه صندلی تا یکم استراحت کنم و شروع کنم ب درس…اونشب رفتم خونه بدون اینک از درسو کتاب چیزی بفهمم و دو دست جق زدم تا ساعت ۲ نصف شب تو اتاقم به یاد کون خوشگل و نرم حامد و قشنگ بدنم تخلیه شده بود…اینم از داستانه بچگی ما و داستان بعدیم هم باز راجب حامده واسه همین چنوقت پیش که اگر خوشتون اومد و لایک کردین دومی رو میگم براتون که چیشد و چطوری شد که دوباره…
بازم شرمنده اگر بد بود
بدرود

نوشته: علی.دسپرادو


👍 14
👎 8
24381 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

741465
2019-01-14 23:30:22 +0330 +0330
NA

بنویس از کون دادنت هم بنویس عکسش هم بذار
عکس حودش و کونش

0 ❤️

741484
2019-01-15 01:32:52 +0330 +0330

جقولکی
دیگر ننویس.

0 ❤️

741491
2019-01-15 02:58:52 +0330 +0330

و اما بقیه داستان اون دوستت رفت مدیرو صدا کرد اونم اومد تا جا داشتین‌هر دوتاتونو کرد

0 ❤️

741492
2019-01-15 03:27:35 +0330 +0330

عزیزم جق میزنی زیاد هیجان زده نشو برات خوب نیست

0 ❤️

741501
2019-01-15 05:00:50 +0330 +0330

مرد سن بالای ۴۳ میخوام از گرگان یا شمال کشور واسه گی واقعی.
من ۲۹ مفعولم از گرگان

0 ❤️