اپیزود 1 (کاخ مجلل)
واقعا زیبا بود و موجب حیرت من شده بود . خیلی مجلل با دیوارهای بلند و تمام سنگ از جنس مرمر. چند پله نیمدایره عریض که ختم میشد به یه سالن . پنجره های بزرگ با پرده های بلند و طلایی رنگ ، نمای باشکوهی به سالن داده بود . زنها همه آرایش کرده با لباسهای شیک و هیکلهای خوش فرم باعث فوران شهوت میشدن. با نگاهی به اطراف چند قیافه آشنا به چشمم اومد . مژگان و خواهرش مهرانه ، بهاره ، فروغ ، رویا ، ناهید وای خدا همه جیگرای محل بودن . پله های دو طرف سالن به طبقه دوم ختم میشد . بالا رفتم 12 تا اتاق خواب بزرگ و فوق العاده با تختهای دو نفره سلطنتی که با روکش ساتن و یه تاج بزرگ بالای تخت پوشیده شده بودن و هر اتاق یه رنگ ، اتاق نارنجی رنگ واقعا رویایی تزیین شده بود . هر اتاق یه حمام با وان بزرگ داشت . تو اتاق چرخ میزدم ، به سمت پنجره رفتم که مشرف به باغ و یه استخر کم عمق پوشیده از نیلوفر آبی بود . صدایی از پشت سرم شنیدم . برگشتم 4 نفر از بچه محلهای خوشگلمون بودن که اونها هم به اتاق نارنجی رنگ جلب شده بودن . مژگان و مهرانه وبهاره و فروغ به اتاق نارنجی اومده بودن و در بزرگ اتاق رو پشت سرشون بستن .
مژگان و مهرانه که مثل دوقلوها لباس پوشیده بودند . لباس طرح رومی مشکی که به پوست سفیدشون جلوه خاصی داده بود . همزمان تک حلقه لباساشون رو درآورده بودن و به سمت من میومدن . گردی بالای سینه هاشون کاملا مشخص بود . هردو نسبتا قد بلند با صورت زیبا با چشمهای درشت عسلی رنگ که واقعا شهوانی به نظر میومدن .
بهاره تپل با چشم و ابروی مشکی و پوست سفید مثل سفید برفی بود ، که نیمه عریان کنار اونها ایستاده بود . سمت راست بهاره فروغ با اون پوست برنزه براق و زیبا و موهای طلایی بلند و چشمهای سبز و خاکستری ، که رنگ واقعیش قابل تشخیص نبود . مثل چشم مار واقعا مسحور کننده بود و هیکل ترکه ایش آدم رو به رویا میبرد.
چهار نفری جلو اومدن و من رو که بهت زده نگاهشون میکردم لخت کردن و خودشون هم لخت شدن . بهاره با اون لبهای گوشتیش شروع به ساک زدن کیرم کرد مژگان رو نزدیک آوردم و از لبهای قلوه ایش یه لب درست وحسابی گرفتم و شروع به لب بازی کردیم . با دست راستم با سینه خوشگل فروغ ور میرفتم و دست چپم با سوراخ کس و چوچول مهرانه که کاملا خیس بود ، بازی میکرد . فروغ کسشو به رون پام میمالید تمام رون پام با آب کس فروغ خیس شده بود و احساس خوبی داشتم . لبهای مژگان و سینه فروغ رو رها کردم . و سر بهاره رو فشار دادم تا کیرم بیشتر تو دهنش بره خیلی خوب ساک میزد . بلندش کردم وایستادم ، مژگان که قدش از بقیه بلندتر بود ، لب تخت دولا شد و یه زانوشو گذاشت لب تخت ، کس قلمبش از بین رونهاش بیرون زد . بهاره خوابیده بود رو تخت و با مژگان لب بازی میکردن. مهرانه هم داشت برام ساک میزد ، قبلش گفت : میخوام خیسش کنم تا کس آبجی خوشگلمو جر بدی . و شروع به مکیدن کیرم کرد . با فروغ هم داشتیم لب بازی میکردیم با اون چشمهای رنگی جادوم کرده بود دوست نداشتم کیرمو به بدنش بزنم فقط میخواستم تماشاش کنم ، واقعا تماشایی بود .
مهرانه خوابید یه گوشه تخت و فروغ افتاد روش و شروع کردن به مالیدن همدیگه بعد 69 شدن کس و کون همدیگرو مکیدن و لیسیدن . منم تو این فاصله کیرمو کردم تو کس مزگان که حشری حشری شده بود و داشت با بهاره لب بازی میکرد و سینه همدیگرو مالش میدادن . یه سوزش خفیف کف پام حس کردم آروم تلمبه میزدم کیرمو تا آخر میکردم تو و تا کلاهک بیرون میکشیدم و دوباره فرو میکردم تو کس مژگان که فروغ و مهرانه اومدن دو طرف من نشستن و کیر من رو که تا آخر از کس مژگان بیرون میومد از دوطرف لیس میزدن و با زبون هم بازی میکردن . احساس کردم آبم داره میاد کیرمو بیرون کشیدم مژگان برگشت بهاره هم کنار اون سرش از تخت آویزون بود و آب کیرمو پاشیدم رو صورت و بدن هر 4 نفرشون . فروغ با اون لبای خوشگلش کیرمو کرد تو دهنش و شروع به مکیدن کرد تا باقی آب کیرمو ازش بیرون بکشه و بخوره . وقتی کارش تموم شد رمقی برای وایسادن نداشتم افتادم رو تخت ، اونا رفتن حموم خودشونو تمیز کنن منم خوابیدم . یهو کف پام سوزش وحشتناکی حس کردم و یه جیغ بلند کشیدم . یه جیغ بنفش .
اپیزود 2 ( خانه مادربزرگ )
زمستون سال 74 جشن عروسی خواهرم بود تعداد مهمونایی که از شهرستان اومده بودن خیلی زیاد بود . تعدادیشون خوابیدن خونه ما . بقیه هم رفتن خونه فامیلامون. منم دیگه جا نداشتم ضمنا کمبود رختخواب هم بود.
همراه تعدادی از مهمونا رفتیم که بخوابیم خونه عمو قاسم منم رفتم پیش مادربزرگ که زیر زمین خونه عمو قاسم زندگی میکرد یه زیر زمین کوچیک بود که یه آشپزخونه جمع و جور یه گوشش بود و یه تخت فنری و دو تا پنجره کوچک به سمت حیاط داشت .یه بخاری به عنوان گرم کننده بقیشو پر میکرد از اون بخاری نفتی قدیمیا که کاربراتوری نبود و شیر کم و زیاد چکه ای داشت یه وقتایی که آشغال میگرفت جریان نفت کم میشد و با یه ضربه یا تکون آشغال از راه نفت کنار میرفت و درجه حرارت بخاری میرفت رو هزار و بدنه فلزیش سرخ میشد .
پیژامه با خودم نبرده بودم رفتم بالا ، عمو جون یه پیژامه راه راه رنگ روشن بهم داد . و رفتم پایین خوابیدم ، مادر بزرگ طبق معمول رو تخت فنری مورد علاقش منم با یه تشک نرم با روکش سفید و یه پتو . تمام اتفاقات اپیزود یک تو خواب برام اتفاق افتاد . نصف شب محتلم(به قول بعضیا شیطانی) شده بودم .
تو خواب و زمانی که داشتم کس مژگان رو میکردم پام با بخاری برخورد میکنه و آشغال مربوطه از سر راه شیر نفت کنار میره و تبدیل میشه به یک کوره داغ و سرخ . بعد که فروغ شروع میکنه به مکیدن کیرم و خوش خوشانم میشه و بعدش میافتم روی تخت کف پام کامل میچسبه به بدنه گر گرفته بخاری و با یه جیغ بنفش از خواب بیدار میشم .
پای نیم سوزمو دستم گرفته بودم و مینالیدم .
همه اینا یه طرف…
آب منی اطراف بیضه و شکم و ملافه پتو و تشک و پیژامه عمو جون رو خیس کرده بود . یه لکه رو تشک بود اندازه نعلبکی به رنگ زرد . یه لکه رو پیژامه بود اندازه یه پیش دستی راه راه به رنگ زرد. روم نمیشد بلند شم آخه عمو و زنش و دخترش با یکی دو تا از مهمونا ، اومده بودن بالا سر من و چششون به کف پای سوخته من و لکه تابلوی روی تشک بود . سوزش دماغم از سوزش کف پام وحشتناکتر بود . مثل خر تو گل گیر کرده بودم .
اگه شما بودید چکار میکردید ؟
با کلی فلاکت و سرافکندگی بلند شدم لنگون لنگون خودمو انداختم تو دستشویی و بدنمو با قسمت پشت زیر پوشم تمیز کردم و خودمو شستم . شورت و زیرپوشم و پیژامه عمو جون رو کردم تو یه پلاستیک که از مادر بزرگ گرفتم و گره زدم و لباسای بیرون رو با خجالت صدا زدم بهم دادن و بدون شورت و زیر پوش پوشیدم و رفتیم سوانح سوختگی .
حالا … همه اینا یه طرف .
زن عمو جون با مادرجون سرصحبتشون باز میشه .
پسرت خونه ما شیطانی شده فکر کنم با خیال سحر(دختر عمو جون) خوابیده !!!
بنده خدا انقدر شیدا بوده نفهمیده پاش با بخاری برخورد کرده !!! (خارکسته بازی)
مادرم: خب حالا منظور؟
زن عمو جون : عقد دختر عمو ، پسر عمو تو آسمونا بسته شده (سیاست زنانه،همون خارکسته بازی).
مادرم : با اکبر آقا(بابام) صحبت کنم(به خیال خودش پلیتیک زد) .
یک ماه بعد از ماجرا
عمو جون : خب داداش شنیدم پسرت خاطر خواه دختر ما شده.(یک کلاغ چهل کلاغ).
پدر جون : با اعظم خانم صحبت کردم من که نظرم مثبته(محبت خاص به برادر زاده ، مخصوصا اگه دختر باشه). همین شب جمعه میایم خونتون ، تا پسره از راه به در نشده(دلسوزی پدرانه).
آیا شما حاضرین به خواستگاری قورباغه سبز برید ؟
اون سال نزدیک بود به فاک فنا برم .
راستی … اگه شما جای من بودید چکار میکردید ؟
كفتار مي دوني مشكل داستاناي شهواني و نقاداي داستانش چيه?
حشرات ببخشید دیگه… :(
یهویی شد
تازه من ذوق زده هم نشدم ها.
پاسور بفرما تشریح کن ببینم چیه خوشگل پسر.
مشكل من و تو نقاداي ديگه هستيم
تنها برتري لوتي نسبت به شهواني داستاناشه.
ولي اينجا ايطوري نيست.
تو لوتي طرف داستان مي نويسه50قسمت كه فقط 2قسمت سكسيه ولي كسي بهش اعتراض نميكنه و برعكس تشويقش ميكنن!
ولي ماها اينطوري نيست تا يكم قسمت سكسيش كم باشه طرفو مي بنديم به فحش
به خاطر همينم هست كه داستانا افت داره
اگه من جای تو بودم کیرمو تا ته میکردم تو حلقت. بچه جقو. ریدم تو دهنت
اووووم نمیدونم چرا ولی داستان رو یه بار دیگه خوندم البته دفعه ی دوم با دید طنز…
دفعه ی اول که خوندمش انتظار نداشتم با یه مطلب طنز روبه رو بشم یعنی خیلی جدی با اخم و تخم و ابروهای فرو رفته تو هم وارد داستانت شدم و وقتی اپیزود دو شروع شد یه کوچولو جا خوردم.
الان میبینم 65 نمره ی خوبیه.
ولی آبجی یا داداش گلم اگه طنزه کنار اسم داستان بنویس طنز تا خواننده ذهن خودش رو آماده کنه.
ممنون از اینکه نوشتی و خسته نباشی.
پاسور تا حالا توی لوتی نرفتم ولی توضیحی که درباره ی شهوانی دادی درسته.
اگه ما بودیم میکردیم تو کون خپلت که اینقدر کس شعر نگی.
منم داش پژمان کلمه(طنز) جا افتاد از صبح انواع کیر حواله علیا و سفلای اینجانب شده . فکر میکنم فقط تو متوجه شدی .
…
چراسمتوزیرداستانت ننوشتی آمیرزاخان دریک؟
ماکه نزدیک بودحسابی شرمندت بشیم پسرخوب.
نکن ازین کاراداداش.
اصولازیادباداستانای این مدلی حال نمیکنم ولی بخاطرزحمتی که کشیدی خسته نباشی…
خوب شد اتفاقا كه اسمت پاى داستان نبود تا دوستات نظر واقعيشونو بگن اخه مى دونى كه تو قسمت نظرات بعضى داستانا به علت مرام رفقا حق مطلب ادا نميشه ؛)
اپيزود اول رو تا سر قسمت سكسش خوندم، اپيزود دوم بد نبود ولى ميتونست خيلى بهتر باشه
سلام به همه دوستان گل شهوانی .
این اولا داستان نیست و یک خاطره برای من بود .
اون روز که این اتفاق برام افتاد بدترین خاطره بود .
همین الان بعضی افراد که اونجا بودن ، وقتی میبینمشون بازم سرخ و سفید میشم .
اینو نوشتم برای جماعت پاستیل خور ، هرچی باشه این خاطره مربوط به دوران جالقیت میباشد .
ادمین چرا اسم منو از زیر داستان حذف کردی ؟
حالا حقه بگم
کونی
کونی
کونی
تکاور جون چشم دیگه نمینویسم . البته این مدلی .
در ضمن میخواستم ببینم چه مدلی بهم فحش میدی .
من از همون شروع داستان فهمیدم نویسنده آقا محسن
خسته نباشی
جالب بود ولی اگه یکمی بیشترروش کار میکردی بهتر میشد بخصوص از نظر طنز.
سبک این داستانت جدید بود ولی خیلی با عجله نوشتی قبلا دیدم تو داستانت صحنه پردازی داشتی ولی اینجا زیاد شاخ و برگ ندادی همین باعث افت کارت شده، سعی کن با حوصله بنویسی .
موفق باشی
محسن جان سلام
ببخش ديگه كه بعضي بچه ها اومدند و يه مقدار ناراحتت كردند شما از نويسنده هاي تواناي اين سايت هستي و اينو بارها ثابت كردي
داستانهاي اپيزوديك يه مقدار با بقيه قصه ها متفاوتند و حتي امكان دارد هر اپيزود قصه جداگانه اي داشته باشه كه هيچ ربطي هم به بقيه اپيزودها نداشته باشه و يا خط باريكي كه خواننده بايد اونو كشف كنه كليه قسمتها (همان اپيزودها) را به هم وصل ميكنه البته داستان شما كه شامل ٢ قسمت بود ارتباط اين دو قسمت با هم بسيار پررنگتر بود و در كل من خوشم اومد هرچند منم با نظر يكي از دوستان موافق هستم كه نسبت به ساير آثارت يه مقدار با عجله بيشتري نوشته شده ولي بابت زحمتي كه متقبل شدي ازت ممنونم خسته نباشي و موفق و پيروز و شاد باشي
هول هولکی بود اینجوری ننویس. . . . . . . . . .
راستش خیلی جا داشت که با جزئیات بیشتر بنویسیش. خیلی زود سر و ته قضیه رو به هم چسبوندی. خوشم نیومد. اپیزود اول خیلی غلو کرده بودی و فورا فهمیدم که داری خواب میبینی. در اپیزود دوم خوب شروع کردی و خوب پیش میرفت که یهو تموم شد. اگه میخوای اینجوری بنویسی که ننویس ولی اگه شاخ و برگ بهش بدی و با حوصله بنویسی خیلی توپ میشه. در کل دستت درست.
خوب شروع کردی. به قول کفتارپیر یه طوری که انگار مهندس ارشیتکت هستی. توصیفاتت واقعا جالب و راست کار جماعت پاستیل خور دست به تنبان بود. مخصوصا اینکه چهار تایی هم بود.اگه اون وسطها یه کف دستی هم میرفتی دیگه محتلم نمیشدی و ابروت هم نمیرفت. بچه مثبت بازی رو بذار کنار…
اپیزود دوم زیاد مال نبود و همونطور که تکاور هم گفت هول هولکی بود اتفاقا با نظر ساغر هم موافقم که اگه بیشتر روش کار میکردی خیلی بهتر میشد. به هرحال من اگه جات بودم همین کارو میکردم…
خسته نباشی محسن خان واقعیتش وقتی متوجه شدم داستان کار شماست تعجب کردم البته شاید توقع من خیلی بالا رفته, البته از نظر موضوعی خیلی باحال بود و متفاوت راستی محسن جان اگه ممکنه لیست تمام داستانهاتو تو خصوصی برام بذار ممنون میشم
اگر من مرد بودم و این اتفاق برام می افتاد از رختخواب بلند میشدم یه بادی به غبغبم مینداختم و یه نگاه عاقل اندر سفیه بهشون مینداختم و با غرور میگفتم…من مرد هستم.
این جواب سؤالت،اما داستانت… قسمت دومشو دوست داشتم
motefavet boood. inke yejoore dg boodo doos dashtam. mishod kheili behtar bashe vali haminam ok bood. go on…
سلام یه زن صغه ای و پول دار می خواهم واسعم پی ام بزار سنش مهم نیست سکسی هم باشه
خسته نباشی .
در کل داستانت بد نبود ولی میتونستی بهتر تمومش کنی . ;) ;)
هیچی داداش تو اون لحظه رسما به گا رفته بودی .
ولی کلی خندیدم .
مهندس عمرانی داداش؟
آرشیتکت ساختمونی؟
طراحی دکوراسیون میخونی؟
اپیزود 1 که کلا کس شعر بود یعنی میخواستم بیام خفتت کنم این پایین ها والا ما هم خواب میبینیم اما دیگه قصر و تاج پادشاهی و این چیزا رو نمیبینیم
تازه همون صحنه های سکسی هم انگار پیکسل هاشو بزرگ کردن لاکردار واضح نیست حالا تو چطور این همه واضح دیدی بماند ;-)
اپیزود 2:
اپیزود یک اونقدر مزخرف بود که اپیزود دو نتونست بخندونتم البته بد نبود ولی همچین چیز دندون گیری هم نبود.
آخراشم که دیگه زدی تو فاز کس ملنگ بازی :(
کلا من اگه نمره بدم از 40 بیشتر نمیگیری.
راستی چه خوش اشتهایی تو.
نه یکی نه دوتا نه سه تا لا مذهب 4 تا؟؟؟
هیچی دیگه کیر قاسم تو دهنت.
کس مهرانه و بهاره و بقیه هم تو دهنت برو حال کن.