اگه نخوری می خورن اگه نکنی میکنن

1396/09/13

من و پسرم تنها با هم زندگی می کردیم . اون هشت ساله بود و من چهل ساله که باباش مرد . تا هفت سال آتیشهای خفته در خودمو کشتم و چیزی نگفتم و به تمام نگاههای حریصانه مردای فامیل و دور و بری ها و بقال و خراز و مغازه دارای محل پاسخ منفی دادم . من اسمم شیلاست و پسرم سامان هم پونزده سالش . آخرین باری که رفتم حمام و یه دستی به تن و بدنم کشیدم حس کردم که به نسبت هفت سال پیش که شوهرمو از دست دادم خیلی خوش بدن تر شدم . باسنم رشد داشته بر جسته شده بود . سینه هام سفت تر شده و دور نوکش لک قهوه ای کمتری داشت . پوست باز کرده بودم . کوسمو صابون مالی کرده و دستمو می کشیدم روش . هرچی دستمو رو کوسم می کشیدم هوسم بیشتر می شد یه چیزی باید می رفت اون داخل و بهم حال می داد .

تو آپارتمان بغلی یه پسر دانشجویی بود که با خواهر دانشجوش زندگی می کرد . خیلی چشم چرون بود و هیز . راستش من از مردای جا افتاده بیشتر خوشم میومد . حس می کردم شاید این بچه ها نتونن منو سر حال بیارن و راه و رسم سکسو وارد باشن . ولی حالا حتی راضی شده بودم که اون در این لحظه اینجا باشه . فرداشبش قرار بود سامان بره خونه پدر بزرگش . اون وقت من می تونستم تنها باشم … چقدر برم تو اتاق خودم بشینم درو از داخل قفل کنم و فیلمهای سکسی ببینم . سامان یه بار ازم پرسید مادر چرا درو قفل می کنی و من جوابی نداشتم که بدم . اون خواهر و برادره آپارتمانو دربست کرایه کرده بودند و من متوجه شده بودم که اسم اون دو تا دارا و تاراست . هفته پیش شب جمعه ای خونه تنها بود . نمی دونم چرا اون با خواهرش نرفت شهرستان . براش یه کاسه آش نذری برده بودم و خبر خواهرشو گرفتم . گفت که رفته شهرستان ولی از اونجایی که دو سه تا جمعه استادشون واسشون جبرانی گذاشته مجبوره بمونه .

وقتی می خواستم کاسه آشو بدم دستش زل زده بود بهم نگاه می کرد . این نگاهها رو به خوبی می شناختم نگاه کوس پرست بود . شب جمعه ای وقتی سامان باهام خداحافظی می کرد دارا رو دیدم که تنها وارد خونه میشد . در همین لحظه سامان گفت مامان اگه شب تنهایی می ترسی من نرم … -پسر دیگه کی منو کار داره . یه خورده تلویزیون می بینم می خوابم . دارا کمی مکث کرده بود و گوش می داد ما چی میگیم . یه ساعتی گذشت و دیدم در می زنند . پسر همسایه بود . هر دومون تنها بودیم . طوری به خودش رسیده بود که انگار به قصد مهمونی اومده در خونه مونو زده . دگمه های پیرهنش تا ناف باز بود و یه گردنبند هم گذاشته بود تو گردنش و یه پلاک هم به دست و یه ته ریش نیم بزی هم زیر چونه اش آویزون … کاسه آش منو توش پر از شیرینی کرده بود و آورده بود . من مثل اون زیاد به خودم نرسیده بودم ولی با این حال جینی که پام بود می تونست کونمو تو دیدش بندازه و دلشو ببره . بچه پر رو با یه تعارف اومد تو . راستش من که از خدام بود . نشست و از هر دری صحبت کرد . طوری که انگار صد ساله با هم آشناییم و یکی از فامیلای درجه یک من باشه . خبر داشت که شوهر ندارم . -منم امشب تنهام صبح کلاس داشتم . نتونستم با خواهرم برم -خب منظور -اگه شما می ترسین می تونم از شما و خونه محافظت کنم … -ممنونم داراخان آخه کسی نمیاد … می دونستم داره دنبال یه بهونه می گرده … به ! شما ماهواره هم که دارین … رسیور من خراب شده … اگه ممکنه من بر نامه مورد علاقه مو امشب اینجا ببینم . -ساعت چنده ؟/؟-یک نیمه شب -چهار ساعت دیگه ؟/؟ -پس من برم شام بخورم بر گردم -خواهش می کنم شامو همین جا تشریف داشته باشین -ممنونم دست شما درد نکنه … وای از اونایی بود که اگه یه خورده بیشتر روش می دادم سوارم می شد یه چیزی درست کردم و با هم خوردیم .

یه جین استرچی پوشیدم که دو طرف کونمو حسابی بندازه تو دید آقا دارا … نشستیم و بعد از شام با هم چند دست ورق بازی کردیم و از ماهواره هم باهم یکی دو تا از اون فیلمهای دوبله شده ای که ماچ و بوسه ها رو سانسور می کنند و لختی پختی های تو رختخواب رو نشون میدن دیدیم . چند تا از این صحنه ها رو با هم زیارت کردیم و چقدر هم با مکث این صحنه ها رو نشون می داد … اول تا آخر فیلم همین بود به ماچ و بوسه که می رسید قطعش می کرد . خیلی دلم می خواست بیفتم تو بغلش و تسلیمش بشم … -این فیلم عجب صحنه هایی داره شیلا خانوم -اگه سختتونه خامو شش کنم -نه دیگه این مسائل باید بین ما جا بیفته . فرهنگ روز و اقتضای دموکراسی ایجاب می کنه که یه جوری با این مسائل کنار بیاییم -نظر شما چیه شیلا خانوم -منم با شما هم عقیده ایم . وای دوتایی مون سکس می خواستیم و این کار شناسیهای ابلهونه رو می کردیم … بازم از این صحنه ها تکرار شد . رو کاناپه کنار هم نشسته بودیم . در یکی از این صحنه ها چشم در چشم هم دوخته و حس کردم که تا لحظاتی دیگه به مراد هم می رسیم . یه خورده هراس داشتم و می دونم که اونم حس منو داشت . نمی دونم کدوممون حرکت به طرف اون یکی رو زودتر شروع کرد .من یه چند سانتی به طرفش حرکت کردم و اونم همین کارو انجام داد . دیگه به این فکر نمی کردم کی استارت زده . لبهای داغمون رفته بود رو لبای هم . سخت همو می بوسیدیم . سفت و سخت ولی داغ و نرم . هردو تامون تا آخر خط همو خونده بودیم . همون یکی دو دگمه پیرهنشو باز کردم و اونم منو از نیمتنه لختم کرد . سوتینمو بدون این که درش بیاره داد بالا و لبشو گذاشت رو سینه هام … -آههههههه دارا دارا … نههههه نهههههه چه خوب شد که امشب پیشم موندی . من تنها توتنها حالا دوتایی با همیم . کمربند شلوارشو باز کردم اونو از پاش در آوردم و به یه طرفی پرتش کردم این بار من با یه حمله نرم دستمو فرو کردم تو شورتش و کیرشو که هنوز یه خورده جا داشت شق تر شه گذاشتم تو دهنم …

یه خورده که ساک زدم سست و بیحال رو کاناپه ولوش کردم . مدام حرکت عوض می کردیم . دوباره نوک سینه هامو به نوبت می ذاشت تو دهنش . منو یه دور رو کاناپه بر گردوند -شیلا ! شیلا … دستاشو گذاشته بود رو لی استرچ من و دو تا قاچامو می گردوند … -می دونی شیلا تو با این کونت چیکار می کنی … اگه یه مرد دیگه این جوری ببیندت حسودیم میشه … -پس بهش برس تا نشون کس دیگه ایش ندم . دارا کیر کلفتشو در آورد و اونو به وسط شلوارم مالید . کوسم کیرشو از پشت شلوار حس می کرد و یه لرزش خاصی پیدا کرده بود . لرزشی که به تمام بدنم نفوذ کرده بود . دارا شلوارمو کشید پایین و سرشو گذاشت رو کونم و یه خورده از قاچای کونمو گازشون گرفت . همچین کونمو می بوسید که دلم می خواست یه چند ساعتی به این کارش ادامه بده … باورم نمی شد که لخت لخت زیر کیر پسر همسایه یا مستاجر بغلی باشم . از همون پشت زبونشو گذاشت رو کوسم . از رو کوس رفت رو سوراخ کونم و بعدش هم انگشتاشو کرد تو کوسم . هرکاری که انجام می داد لذت می بردم -دارا … ولم نکن . کوسسسسسمو داشته باش … ارضام کن … حال بده … چهار تا انگشتشو می کرد تو کوسمو بیرون می کشید . کوسم چقدر واسش خیس می کرد . خیلی هم نرم شده بود . -من کیر می خوام دارا من کیر می خوام کیر کیر … بکن منو …بکن …بکن … خواهش می کنم کیرتو بکن تو کوسم . من کیر می خوام -شیلا جونم … کیر منم کوستو می خواد الان … ببین این کیر واسه کوسته که تیز کرده فرار که نکرده تا صبح تو بغلتم . تو تو بغلمی من و تو . دارا کیرشو کرد تو کوسم اونم از طرف کون -جوووووون بکن بکن کوس منو … بکن … ازرو کاناپه اومدم پایین وسط پذیرایی . دوست داشتم به این طرف و اون طرف غلت بزنم . آزادی عمل داشته باشم . دارا تند و تند حرکت عوض می کرد . پاهامو گذاشته بود رو شونه هاش و سرشو گذاشته بود لای کونم … چقدر از این بازیهاش خوشم میومد ولی همچنان دوست داشتم کوسمو بکنه … ودر آخرین مرحله قبل ازارگاسم از روبرو شروع کرد به کردنم . حالتی که منو بیشتر از حالتهای دیگه به هیجان می آورد . کیرش شاید هفده سانت هم نمی شد ولی کلفتی اون لذت خاصی بهم می داد … تند و تند اونو فروش می کرد تو کوس … -دارا … دارا ادامه بده ولم نکن … -شیلا داره میاد … -نگو نگو بذار اول مال من بیاد …

صورتش قرمز شده بود به خودش فشار می آورد . کف دستامو گذاشته بودم رو سینه هاش و لذتمو با فشار دادن سینه هاش پخشش می کردم . بعد از هفت سال حس می کردم که دارم دوباره متولد میشم . اونم با یه کیر تازه و جوون و آبدار -دارا خوشم اومده خوشم اومده خالی کن خالی کن … . هریک از دستاشو دور یه پام حلقه زد و اونو داد بالا با چند ضربه دیگه حس کردم که کوسم پر شده از آب کیر دارا … چشاشو بسته بود و منم با چشایی باز و خمار به اون نگاه می کردم و از این که داره کیف می کنه کیف می کردم … … وای … نه انتظار اینو نداشتم … مامان … مااااامااااان می کشمش … می کشمش … سامان پسرم بود که با یه کارد افتاده بود دنبال دارا که کیرشو از کوسم بیرون کشیده بود و شایدم به احترام من کاری به کار سامان نداشت .نمی دونستم واسه چی برگشته … -مامان برو کنار … آخه چرا تو چی کم داشتی . -اصلا کی به تو گفته بی اجازه وارد خونه شی . من یک زنم … حتما یه حس و نیازی دارم … تو اصلا معلومه چته ؟/؟ اگه می خوای دارا رو بکشی باید از روی جنازه ام رد شی . خجالت بکش پسر …

-مامان -خفه شو … من عاقلم و بالغ . حق دارم هر کاری رو انجام بدم . فردا پس فردا که تو می خوای زن ببری یا با یه دختر بخوای حال کنی من بیام بگم چرا این کارو می کنی ؟/؟ -مامان آب یه غریبه داره ازت چکه می کنه … -به تو ربطی نداره … مگه بهت یاد ندادن وقتی وارد میشی در بزنی … -من همیشه همین جوری میومدم … این دارا به احترام من کاری به کارت نداشته . ازش درس اخلاق یاد بگیر … بار آخرت باشه به مادرت می توپی . یاد نگرفتی به مادرت احترام بذاری ؟/؟ نخوندی که بی احترامی به مادر چقدر باعث عذابه ؟/؟ تو که می دونی بهشت زیر پای مادرانه . اونو به شدت کوبیدم . رفتم طرف دارا و کیرشو گرفتم تو دستم و گفتم پسرم من به این نیاز دارم . دستمو گذاشتم رو کوسم و گفتم تو هم به این نیاز داری … زانوهای پسرم سست شده بود . با خشم بهم نگاه می کرد … در حالی که به شدت اشک می ریخت و هی زیر لب با خودش زمزمه می کرد مامان جنده مامان جنده رفت اتاق دیگه صدای گریه اش میومد من و دارا هر کدوممون یه بار ارضا شده بودیم . دارا یه پیشنهاد عجیبی به من داد و این که سامان رو هم وارد سکس کنم . وقتی اون به ناگهان این پیشنهاد رو به من داد من یکه خوردم . ولی گفت که در دنیای متجدد امروز این مسئله حل شده . خیلی سریع از رو موبایلش یکی از داستانهای سکس با مامان رو برام خوند که خیلی منو به وجد آورده بود . منو آماده کرده بود که خودمو در اختیار سامان بذارم . شاید واسه این بود که بعد از 7 سال روم باز شده بود .

رفتم طرف سامان … رفتم بالا سرش … دیدم دست بردار نیست . هی داره به من میگه مامان جنده … یکی گذاشتم زیر گوشش و گفتم اگه مامان جنده تو هستم پس بیا منو بکن . کیرتو بذار تو کوسم . باهام حال کن . آدم با جنده حال می کنه . -بس کن مامان زشته .-عزیزم هرچی باشه تو پسر منی . اونم مهمون ماست . من که تو رو ول نمی کنم غریبه ها رو بچسبم -پس این چی بود مامان که روبرو ی من جلو چشمم رفتی با یه غریبه خوابیدی -من از کجا می دونستم تو میای . حالا بیا تو اگه باشی می تونی خوب رو کاراش کنترل داشته باشی نذاری رو من فشار بیاره . -مامان میگی من شاهد باشم ؟/؟ -حالا بیا نگو دوست نداری … دیدم داره ناز می کنه . زودباش بهت میگم بیا . به مادرت توجه کن . بچه این قدر کله شق که نمیشه . الان پونزده سالته واسه خودت مردی شدی … اگه نخوری می خورن . زرنگ باش پسر ! شمعی که به خانه رواست بر مسجد حرامه . بیا ثابت کن که مرد شدی . دوباره هم بهت میگم . اگه تو نخوری بقیه می خورن . من رفتم به کارم برسم . خواستی بیا خواستی برو خواستی بمون . من و دارا وسط هال مشغول شدیم … خیلی دلم می خواست که سامان هم بیاد به جمع ما بپیونده . به دارا گفتم که فرو کنه تو کونم . با این که کونم هفت سالی بود گاییده نشده بود ولی از بس پدر سامان کیرشو کرده بود توش هنوز هم بدون چرب و لغزنده شدن کیر رو قبول می کرد . -ببین دارا تو کارت نباشه . من الکی آخ و واخ می کنم . -وااااایییییی کوننننننننم جررررررررررخوردم … وووووو اوووووففففففف کیررررررررت درشته … کلفته … پاررررم کرده … با این سر و صداها هم می خواستم حس حسادت سامانو تحریک کنم و هم حس دلسوزی اونو …-وااااایییییی… کونم پاره شد . در همین لحظه سامان وارد شد . لخت … کاملا لخت … قربونش برم از آخرین باری که لخت دیده بودمش کیرش رشد باحالی داشت و درشت تر شده بود ولی به کلفتی کیر دارا نمی شد .

تا پسرمو دیدم واسه این که یه شاخ و بالی بهش بدم گفتم به افتخار آقا سامان یه کف بلند … من و دارا دو تایی واسش کف زدیم . دارا به محض این که دید سامان داره میاد طرف ما کیرشو از تو کونم بیرون کشید و دستشو به طرف سامان دراز کرد . یه اشاره ای به سامان کرده که یعنی از ادب به دوره که باهاش دست نده . با هم دست دادند … -پسرم آقا دارا به افتخار تو کیرشو از تو کونم کشید بیرون . هر کدوم از این سوراخا رو که دوست داری و سلیقه ات می گیره در خدمت توست . اول شما بفرما . هر سوراخی رو که پر کردی اون سوراخو آقا دارا تر تیبشو میده … سامان یه بادی به غبغب انداخت و در حالی که کیف می کرد اومد و یه نگاههایی به دو تا سوراخم انداخت و دستی روش کشید و ظاهرا از اونجایی که حس کرد کیر دارا تو کون من بوده گفت مامان من میرم زیرت دراز می کشم تو کوستو بنداز سر کیر من … دارا همون کونتو بکنه تا ببینم بعد چی میشه … یه چشمه از کوس کردن بهش نشون بدم تا بفهمه کوس کردن یعنی چه … یه اشاره ای به دارا زدم که از این جور حرف زدنای سامان ناراحت نشه . هر چی باشه مامانشو زیر کیر یکی دیگه دیده و براش سخته . کوسمو گذاشتم رو سر کیر سامان . یه هیجان خاصی داشتم . -سامان یه تکونی هم تو به کیرت بده که بفهمم تو هم به کوس مامانت علاقمندی . یه تکونی به کیرش داد . وقتی سر کیرشو کرد تو کوسم منم یه فشار رو به جلویی به کوسم آورده و کیر پسرم تا ته رفت تو کوسم . از اون طرف هم که دارا کونمو می گایید . دوتایی حسابی منو سر حالم کرده بودند . نمی دونم سامان از روی غیرتش بود یا واقعا پر توان شده بود که مثل یک مرد کار کشته و با تجربه داشت منو می کرد . -سامان پسرم کوسسسسسم نمی دونی که کیییییررررررت چقدر کوسسسسسمو سر حالش می کنه … عزیزم با دستاتم دور و برشو بمال . دو تا دستشو گذاشت بود رو دو تا لبه کوس و اونا رو به پهلوها بازشون کرد -شیلا جونم … شیلا خوشگله من مامان خوبم … از اون طرف یه حس خوبی داشتم وقتی که دارا به نرمی کیرشو می فرستاد توی کونم و اونو بیرون می کشید .

حس می کردم که با بالهای دو نفر یعنی با کیر های این دو نفر در آسمان هوس در حال پروازم . سامان باهام خوب شده و از این به بعد حتما هر وقت که با هم تنهاییم باهام سکس می کنه . -مامان کیرو حال می کنی ؟/؟ -آررررررره اووووووففففف می میرم براش … واسه این که زیادی تعریف نکنه و تو ذوق دارا نخوره لباشو با لبای خودم بستم و با چشایی بسته رفتم تو عالم خلسه و خماری . وقتی که به سکسهای بعدی خودم فکر می کردم حس لذتم بیشتر می شد . کیر سامان داشت کوسمو می سوزوند . چقدر دلم می خواست یه آینه ای بود یا یه تلویزیون پخش مستقیمی که من می تونستم به راحتی ورود و خروج دو تا کیر به کوس و کونمو ببینم و لذت ببرم . یواش یواش حس کردم یه گرمی و لذت خاصی تو کوسم به وجود اومده . انگار فضای کوسم بی حس شده بود و بعد با یه حرارت و جهش خاصی یه مایع گرمی رو داخل تنم احساس می کردم . -سامان تو که آبتو نریختی تو کوسم -نه مامان خیلی دلم می خواد ولی دوست دارم اول تو حال کنی هر وقت دستور دادی -آفرین پسر خوبم . یواش یواش داری میشی پسر حرف شنو . آخخخخخخخ سامان سامان … ادامه بده … دارم شل میشم . دلم می خواد دراز بکشم … وااااییییییی واااااییییییی کوسسسسسسسسم کوسسسسسسم … بکوبون کیرتو محکم بزن به سقف کوسسسسس … آخیشششششش … جووووووون چقدر کیییییییففففففف داررررره . دلم می خواست دراز بکشم و سامان تو کوسم خالی کنه ولی از اون طرف باید به فکر دارا هم می بودم که کیرش کونمو سوزونده بود . -سامان حالا بریز آبتو بریز تو کوسم . از اون طرف با اشاره دست دارا رو هم متوجهش کردم که آبشو خالی کنه تو کونم … نمی خواستم با حرف زدن بهش بگم که تو کونم آب بریزه . آخه باید واسه سامان پسر گلم شخصیت قائل می شدم بهش اهمیت می دادم که یه وقتی بهش بر نخوره … حس کنه واسه خودش کسی هست و مامان منی اونو میخواد … دو تایی شون معطل نکردند … -جااااااااان مااااااامااااان چه کوس داغ و نرمی … هر چی آب دارم داره می کشه می بره بالا … کیرش سر بالایی تو کوسم خیس کرده بود . از اون طرف دارا هم کارشو کرده بود . درجا دراز کشیدم و چشامو بستم . نمی دونم دارا به احترام پسرم کجا رفت که حس کردم یه کیری داره میزنه به لبهام . مثل یکی که داره در می زنه . حال و روزش نشون می داد که کیر پسرم باشه . دهنمو باز کرده و واسش ساک زدم .

دو سه قطره ای هم ازاون آبایی رو که اون داخل گیر کرده بود با میک زدن کیرش خوردم . لحظاتی بعد که پسرم کیرشو بیرون کشید دستمو گذاشتم زیر بیضه هاش و گفتم پسر عجب چیزی درست کردی . کار پدرت حرف نداره . -مامان راستشو بگو کیر من بیشتر بهت حال داد یا دارا -معلومه دیگه عزیزم کیر تو -پس دیگه دنبال کیر دارا نیستی ؟/؟ دوباره داشت عصبی ام می کرد -بچه به حق خودت قانع باش … واسه این که ناراحتش نکنم گفتم عزیزم این جوری که من حس می کنم کیر تو باید از اون کیر های ناب و سر زنده باشه … من باید یه امتحانی رو بقیه بکنم تا قدر این کیر رو بیشتر و بهتر بفهمم … لبخند ی رو رو لباش دیدم . حس کردم با این حرفام یه غرور خاصی بهش دست داده و احساس می کنه واسه خودش کسی شده و مردی . از اون به بعد سعی کردم روزا وقتی که مطمئنم سامان خونه نمیاد دارا رو بیارم و شبا هم مال سامان باشم . چند روز گذشته بد جوری هوس دو کیر خوردن به سرم افتاده … راستش حوصله غر غر های سامان رو ندارم ولی دارا بهم قول داده که یکی از دوستاشو بیاره و یکی از این روزا دو کیره بیفتن به جون من وای که چه حالی میده ….

پایان

نوشته: گی دوست


👍 9
👎 33
114083 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

664263
2017-12-04 22:13:01 +0330 +0330
NA

توديگه ازدست رفته اى

1 ❤️

664266
2017-12-04 22:19:10 +0330 +0330
NA

ﺣﺎﮊﻱ ﺍﻭﻥ ﺩﺍﺭﺍ ﺳﺎﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻛﺰﮔﻔﺘﻲ :,(
ﺗﻮ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻻﺑﺪ ﻧﻨﻪ ﺯﻳﺰﻭﮔﻮﻟﻮﻳﻲ ﭼﻴﺰﻱ ﻫﺴﺘﻲ
ﻣﻦ ﺗﻮ ﻣﺮﺩﻣﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﻛﺲ ﺭﺍ ﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺴﺎﺯﻳﻢ
ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻜﺴﺎﻱ ﻧﺎ ﻓﺮﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﻒ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﻨﺎﺯﻳﻢ

1 ❤️

664278
2017-12-04 22:36:35 +0330 +0330

هم تکراری بود هم کسشر.
بی احترامی به مادر گناهه؟کردن همون مادر گناه نیست؟ مرز های اعتقادات رو جابجا کردی

1 ❤️

664280
2017-12-04 22:38:53 +0330 +0330

من فکر میکردم نسل پیر جقی های شهوانی منقرض شده اما با خواندن داستانت فهمیدم سخت در اشتباهم

1 ❤️

664286
2017-12-04 22:56:01 +0330 +0330

انصافا با فانتزی های مسخرتون گند نزنین به باور و اعتقادات دیگران و حریم خانواده رو اینجوری از بین نبرین****

0 ❤️

664294
2017-12-04 23:48:17 +0330 +0330

یعنی فقط عنوانش از پهنا در کون پاره ات
بی احترامی به مادر حرامه احیانا کردن مادر حرام نیست یا شیخ ؟!!!افرین بر. تو که وسط کس وکون دادن اخلاقیات و تربیت فرزندکونی و بیغیرت این مهم را فراموش نکردی! همانا که بهشت زیر پایت از پهنا در ماتحت بی انتهایت ;)

1 ❤️

664297
2017-12-05 00:26:11 +0330 +0330

حالم بهم خورد
متاسفم واسه این نوع تفکرها

0 ❤️

664304
2017-12-05 01:15:23 +0330 +0330

مرزهاي تلاوت و كس و شعر و كيلومترها جابه جا كردي همون قلمت از عرض و طول تو كونت

1 ❤️

664315
2017-12-05 04:10:37 +0330 +0330

اولین باره توی یه این سایت به یکی میگم کس مغز مجلوق الهویه.هر وقت کامنت های داستانای مختلف رو میخوندم میگفتم حالا شاید راست باشه و طرف کس نگفته, ولی حتی اگه بخوام هم نمیتونم به خودم بقبولونم که این کاره مغزه نه کاره آب کیر کفه دست .خیلی وضعت خرابه مجلوق الهویه.منم زمان مجردی تو کفه مادرم بودم ولی دیگه نه با این توهمات.واقعا مخت مشکل داره یه خط درمیان خوندم و به شدت کس مغزیت پی بردم . چی میزنی داش بگو که دیگران حواسشون باشه نزنن اوردوز کنن . تو توی این تراوشات آب کیره کفه دستت توهمات مجلوقت رو از زبانه مثلا مادرت بیان کردی.داستانت رو حقیقتا نصفه و یه خط در میان خوندم.اعتراف میکنم اولین داستانه شهوانیه که نصفه رهاش کردم . قراره داستان و خاطره بخونیم نه توهم نوشته .یه دیسلایک واسه توهم نوشتت تا وقته مردم به گا نره . داستانت اینقدر از تصور خارجه که بیشتر ضد شهوته تا شهوت آفرین

0 ❤️

664318
2017-12-05 04:16:02 +0330 +0330

شما چه دیوانه هایی هستین فکر کردین اینو زن نوشته صد در هزار با قلم آغشته به آبکیر ناشی از جق نوشته شده.من زمان مجردیم روز بود 8بار جق میزدم و در واقع اعتیاد به جق داشتم ولی اینطور توهم نمیزدم بدبخت برو بده مثل فرعون مغزت رو سوراخ کنن بلکم بخارات آب منی از کلت در بیاد .اینقده جلق زدی مخت از سره کیرت در اومده و واشر سر خایه سوزوندی و بخارات منی رفته بالا رسیده به کله خالیت

0 ❤️

664345
2017-12-05 10:47:53 +0330 +0330

چقد داستانا کسشعر شده

0 ❤️

664361
2017-12-05 13:18:07 +0330 +0330

به قول بابام هر ننه قمری 2روز میره دانشگاه واسه ما آدم میشه کارشناسی میکنه.
گوزیدید به تجدد گوزیدید به تمدن.شک ندارم این فانتزی واسه یه بچه 14 سالس.خاک بر سر جامعه ای که چشمش دنبال زنای بیوه باشه.بازم تکرار میکنم شماها گوزیدید.اونم بدجور

0 ❤️

664371
2017-12-05 14:34:38 +0330 +0330

کثافت دروغگو و عقده ایی

0 ❤️

664388
2017-12-05 17:02:49 +0330 +0330

واقعا مزخرفترین داستانی بود ک.خوندم. جه واقعی چه داستان وااااقعا مزخرف بود

0 ❤️

664397
2017-12-05 19:50:18 +0330 +0330
NA

کپی از سایت لوطی

0 ❤️

664766
2017-12-08 17:14:26 +0330 +0330

به ما هم بده فرو کنیم

1 ❤️

747055
2019-02-10 08:34:20 +0330 +0330

من میرم یه گالون عرق زیره بخورم چون هر کاری میکنم نمیتونم افکارتو که تو داستان پیاده کردی هضم کنم ولی بهت تبریک میگم شما به مقام مریض ترین و از دست رفته ترین ذهن شهوانی دست یافتید حالا بگو دارا و سامان بیان برای تو کف بزنن

0 ❤️

890709
2022-08-17 11:13:17 +0430 +0430

😐یه مشت اراجیف نخونید

0 ❤️