این شورت مال کیه؟ (۳)

1400/11/13

...قسمت قبل

من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
خوش باشین
جبرجغرافیا

قسمت سوم
یک هفته ای از این ماجرا گذشت،تا آخر ماه فقط ۷۰۰تومن تو کارتم داشتم،بعد اورژانس،یکی دو ساعتی با اسنپ کار میکردم.ساعت ۹شب بود که رسیدم خونه،تو پارکینگ ،وسوسه شدم یه نگاه به پیج فیک اینستگرامم بندازم.یه پیام از طرف مونا داشتم
-سلام رامین جان.حمید سه تا زوج پیدا کرده که باهم سکس گروهی انجام میدن،میترسم تنها بریم، اگه میشه شما هم با ما بیاین خوش میگذره…

بااینکه به خودم قول داده بودم دیگه بغیر از خانمم با کس دیگه ای سکس نمی کنم ولی پیشنهاد مونا خیلی وسوسه انگیز بود،در مقابل سکس ضربدری اونام با چند تا زوج ،کاملا بی اراده بودم.همونجا به سارا زنگ زدم
-سلام شوهر جوونی.نیستی؟
+سلام این هفته یکم سرم شلوغ بود .چه خبر خوبی؟
-از احوال پرسی شما بد نیستم.چه عجب؟؟امروز خوای بیای؟
نمی خواستم برم پیشش ولی پیش خودم گفتم اگه بهش نه بگم و بهش دوباره پیشنهاد ضربدری بدم،ممکنه قبول نکنه
+آره. عصر تایمت آزاده؟
-نه رامین جان پریودم،البته آخراشه،امروز دوشنبه اس،پنج شنبه بیا
تو دلم خوشحال شدم که نشد،چون اگه ته مونده پولمو خرجش میکردم،تا آخر ماه چیزی برام نمیموند ولی پیشدستی کردم
+واااای حیف شد،بدجور زده به سرم…
-قربونت برم،می خوای بیا برات یه ساک مجلسی بزنم
-نه بیخیال بمونه واسه یه وقت دیگه
+راستی دوباره ضربدری باشه میای؟؟
یکم مکث کرد
-با حمید و مونا؟
+راستش حمید سه تا زوج دیگه پیدا کرده که گروهی یجا سکس می کنن،منم اطلاعاتم در همین حده، گفتم اول از تو بپرسم،اگه پایه ای جزییاتشو بپرسم
-امان از دست فانتزی های تو!! راستش خودمم از این بازی خوشم میاد…چی بگم؟؟؟؟باااااشه
+دمت گرم.بهت خبر میدم.فعلا

روز موعود فرا رسید،شب قبلش یه سکس اساسی با خانمم داشتم،نمی خواستم اونجا همون اول آبم بیاد.بازم تمیز و شیک و پیک ، رفتم سمت خونه سارا.
تقریبا ساعت ۶بود که رسیدم در خونه اش،سارا تو ماشینش نشسته بود و منتظر من بود،ریموت پارکینگشو زد و ماشین خودمو تو پارکینگ خونه اش پارک کردم.هیجان زیادی داشتم،سارا هم بنظر مضطرب میومد
لوکیشنی که برامون فرستاده بودن،سمت تجریش بود
یک خونه بزرگ قدیمی یک طبقه که بین آپارتمان های چند طبقه اون محل،جامونده بود .از سمت حیاط وارد شدیم یه برالیانس سفید پارک شده بود،جلوی در یه آقای حدودا ۴۰ ساله موجوگندمی عینکی با قد متوسط و که نه چاق بود نه لاغر ، به استقبالمون اومد،خیلی صمیمی و با خنده احوال پرسی کرد، خودشو حسن معرفی کرد. وارد خونه که شدیم یه خونه بزرگ بود که وسایل مدرن و شیک داشت،البته ساعت و یک دست مبل خیلی قدیمی و مجسمه های خیلی عتیقه ای هم داشتن،بنظرم ‌رسید این خونه باید به حسن ارث رسیده و الآنم با کمی تغییرات داره توش زندگی می کنه
همین که نشستیم از یکی از اتاق ها،یه خانم قدبلند، هایلایت کرده که پاهای توپول و گوشتی داشت،با یه لباس مجلسی سرمه ای ،لبخندزنان ،خیلی پر انرژی اومد بهمون خوش آمدگویی کرد،باهامون دست داد و روبوسی کرد.این خانم جاافتاده که شاید ۵سال از حسن کوچکتر بود،اسمش راحله بود.
میز پر از تنقلات و شیرینی بود، برامون نسکافه آوردن،هنوز نسکافه سرد نشده بود که زنگ خونه زده شد،مهمون های دوم ،مونا و حمید بودن،با اونا هم مثل ما استقبال خوبی شد و نشستن کنار ما.
مونا و سارا رفتن لباس عوض کردن،سارا طبق معمول یه دامن خیلی کوتاه و نیم تنه پوشیده بود و مونا یه لباس مجلسی بالای زانوی پلنگی،وقتی اومدن دیدم که حسن حسابی اونا رو داشت آنالیز میکرد.یه ربع بیست دقیقه ای باهم گرم گرفتیم بود ،حسن و راحله طوری رفتار میکردن انگار سال های سال با ما رفت و آمد دارن.صحبت شیرین شده بود و داشتیم در مورد لباس خانم ها شوخی میکردیم که دوباره زنگ خونه به صدا دراومد
این بار یه زوج نسبتا کم سن و سال وارد شدن که هر دوتاشون خیلی قدبلند و تو پر بودن،مارال یه دختر برنزه و چشم عسلی با آرایش غلیظ که سینه های بزرگش اول از همه خودنمایی می کرد و محسن هم یه پسر سبزه با موهای فرفری و بدن ورزشکاری . از همون برخورد اول از محسن خوشم نیومد و ازش انرژی منفی گرفتم.
شاید دو دقیقه بعد اونا آخرین زوج هم به جمع اضافه شد.از لباس های برند و آیفون پرو ویدا و شهرام ،معلوم بود وضع مالی خوبی دارن،خیلی مودب و گرم با همه احوال پرسی کردن،از برخورد این دو تا زوج جدید با میزبان،معلوم بود از قبل باهم آشنایی دارن. ویدا چشم آبرو مشکی و خیلی فیتنس بود،شهرام چهره خشن و موهای کم پشتی داشت و شکم بزرگش رو با پیراهن گشادی که تنش کرده بود تا اندازه ای مخفی کرده بود
مارال و ویدا رفتن تا لباس عوض کنن،دل تو دلم نبود که ببینم چی میپوشن، وقتی اومدن مارال با یه لگ بادمجانی که باسن خوشگلشو خوشگلتر نشون میداد و یه تاپ بنفش اومد، ویدا هم یه سرهمی قرمز که با یکم دقت میشد کلوچه اش رو دید به جمع اضافه شد.
یکم خوش و بش کردیم،راحله شراب آورد و بسلامتی هم خوردیم، با اشاره راحله، حسن رفت و سینمای خانگی رو باز کرد،آهنگی که پلی شد،آهنگ توکیو ساسی مانکن بود،خانم ها با یه جیغ کوتاه اومدن وسط رقصیدن،رقص مونا و ویدا از همه سکسی تر بود،بعد آقایون هم به رقص اضافه شدن و هر کس با خانم خودش میرقصد، آهنگ بعدی بوم بوم نیکیتا بود، زوج ها عوض شدن ،من با ویدا میرقصیدم و سارا داشت با محسن میرقصد،یواش یواش،مالیدن ها شروع شد،یه لحظه چشمم خورد به مارال که از رو شلوار به کیر حسن دست میکشید و شهرام داشت مونا رو از پشت بغل میکرد و دستش رو سینه هاش بود… با تموم شدن آهنگ ،حسن سیستم صوتی رو قطع کرد، راحله یه قاشق چایخوری رو چند بار زد به یه فنجون،وقتی همه ساکت شدن شروع کرد به صحبت کردن
راحله :مهمون های گلم الان دیگه باهم صمیمی شدیم و یه خورده یخمون باز شد،دیگه وقتشه ضربدری رو شروع کنیم. اینو برای مهمون های جدیدمون میگم که با روال ما آشنایی ندارن،انتخاب زوج ها از روی قرعه انجام میشه،البته گوی و کاغذ قرعه کشی نداریم،ما این کارو با شورت انجام می‌دیم،خانم ها تک تک برن اون اتاق و شورتشونو در بیارن بندازن تو کیسه پارچه ای که گذاشتم پشت در، رسم اینه مهمون هایی که زودتر اومدن،اونا اول شورت رو برمیدارن و قراره راند اول جلوی هم و به نوبت سکس کنیم…
تا اینجا خیلی هیجانی شد،اصلا فکر نمی کردم همچین کاری بکنن،دروغ چرا خودم دوست داشتم ویدا یا مارال برام بیوفته. همه داشتیم به هم نگاه می‌کردیم،یهو سارا درحالی که انگار ذوق کرده باشه پرسید
سارا : حالا اگه یه آقا شورت خانم خودشو برداره چی میشه
حسن : با افتخار با همسرش می‌خوابه
مارال : من که دلم می خواد حسن جان به پستم بخوره
راحله : دفعه قبل بهت ساخته هااا !!!ببینیم چی میشه؟؟!!
محسن: خانم ها زود باشین که شق درد کشت منو
راحله: کسی سوالی نداره؟؟
صدایی از کسی در نیومد،مونا دوباره سرخ شد،بنظرم خیلی استرس داشت،حمید هم قیافه اش یجوری بود انگار به مرحله فینال لاتاری رسیده.
خانم ها به ترتیب میرفتن اتاق و برمیگشتن،تو اون فاصله حسن و شهرام مبل راحتی بزرگ رو گذاشتن وسط پذیرایی،نگو این مبل از اون مبل هایی هست که تخت خواب میشن، مبل رو تخت خواب کردن و مبل های تک نفری رو دورش چیدن .آخرین نفری که از اتاق در اومد راحله بود که یه کیسه پارچه ای دستش بود
راحله :اگه به ترتیب ورود حساب کنیم،میزبان از اول اینجا بود پس حسن جان بیا شانستو امتحان کن. حسن رفت و سریع یه شورت پلنگی از کیسه درآورد
همه به خانم ها نگاه میکردن
راحله: این شورت مال کیه؟
مونا : مال منه
در حالی که از اضطراب داشت میخندید،یه نگاه به حمید کرد و وقتی حمید با لبخند سرشو تکون داد خیلی آروم درحالی که نمیدونست باید چی کار کنه رفت پیش حسن و مثل دانش آموزی که درسشو نخونده و رفته پای تخته سیاه،انگشتاشو بهم چسبونده بود و بی حرکت وایستاد
ویدا در حالی که غمزه تو نگاهش بود: نترس مونا جون حسن سکسش عالیه
مارال آروم گفت: کوفتت بشه
حسن اول پشیونیشو بوسید بعد ازش لب گرفت. مونا چشم هاشو بست و دستاشو دور حسن حلقه کرد،حسن سینه هاشو از رو لباس پلنگیش میمالید ،بعد دستشو برد سمت پاهاشو انگشتشو گذاشت رو کوسش،بعد خوابوندش رو تخت،گردنشو بوسید و لباسشو داد بالا،نشست رو زمین و شروع کرد به لیسیدن کوسش،آه و ناله مونا شروع شد،یه نگاه به بقیه کردم که کیر ها داشت شلوارها رو پاره میکرد یهو محسن گفت: من دیگه نمیتونم خودمو نگهدارم؛ اینو گفت و کیر سیاه و کلفتشو از شلوارش آزاد کرد. حسن مونا رو حسابی حشری کرده بود،بهش کمک کرد لباسشو دربیاره و بعدش سینه هاشو با حوصله میخورد.مونا حسابی آه و ناله میکرد،حسن از روش بلند شد ،پیراهنش رو سریع درآورد،بعد که شلوار و شورت رو درآورد فهمیدم چرا مارال حسودیش شده بود!!!کیر حسن خیلی کلفت و بزرگ بود،همچین کیری فقط تو فیلم پورن میتونست دیده بشه.حالا مونای خجالتی مونده بود و یه کیری که اندازه دسته بیل بود .حسن کنار تخت ایستاد و مونا نشسته شروع کرد به ساک زدن به زور یکم پایین تر از سر کیرش تو دهنش جا میشد، شهرام هم شلوارشو درآورد و با کیرش ور میرفت، راحله و ویدا هم هراز گاهی سینه و کوسشونو میمالیدن، شهوت تو چشم های همه موج میزد. بعد ساک زدن، مونا خوابید رو تخت و پاهاشو باز کرد،حسن آروم سر کیرشو فشار داد تو کوسش،مونا یه جیغ از روی درد کشید
مونا: آااییی آروم سوختمممم
حسن تو حالتی که سر کیرش تو کوسش بود ثابت نگه داشت و سینه هاشو میمالید ،آروم آروم فشار داد ،جیغ زدن های مونا ادامه داشت،حسن خیلی آروم شروع کرد به تلمبه زدن،بعد یکی دو دقیقه، ازش خواست تا قمبل کنه. کون مونا واقعا عالی بود، شهرام وقتی قمبل مونا رو دید بلند به جووووون گفت و کیرشو محکمتر مالید.منو حمید بهم نگاه کردیم و شلوارمونو درآوردیم.این بار کیر حسن راحتتر تو کوسش جا گرفت و سریعتر تلمبه زد،حالا ناله های مونا از رو لذت بود و وقتی حسن تلمبه نمیزد،خودشو رو کیرش عقب و جلو میکرد.یه لحظه نگاهم به سارا افتاد که رو مبل لم داده بود و انگشتش رو چوچولش بود، نفس های مونا به شماره افتاد و تخت رو داشت چنگ میزد،با یه آه گفتن بلند و طولانی ارضا شد،حسن هم همون لحظه کیرشو درآورد و با جق زدن آبشو ریخت رو باسن و کمر مونا.
مونا نفس زنان رو تخت دراز کشید حسن کنارش رو تخت نشست ،بعد با دستمال کاغذی باسن و کمر مونا رو تمیز کرد،راحله یه هوله داد به مونا و حموم رو بهش نشون داد و خودش باهاش تا در حموم رفت،حسن مونا رو بوسید و ازش تشکر کرد و رفت سمت دستشویی.
قلبم به تاپ تاپ افتاد الان نوبت من بود،راحله کیسه رو گرفت سمت من ،اولین شورتی که به دستم خورد ،برداشتم،یه شورت سیاه توری بود
راحله: این مال منه
در حالی که چشم هاش برق میزد،کیسه رو گذاشت زمین و نشست رو زمین،کیر منو گرفت تو دستش انگشتاشو حلقه کرد،سر کیرمو گذاشت تو دهنش…زنم مهناز همیشه برام ساک میزد،ساک زدن های سارا هم عالی بود،ولی راحله محشر این کارو انجام میداد،بعد اینکه کیرمو کامل خیس کرد،ناخن هاشو میکشید رو سر کیرم و همزمان تخم هامو یجور میخورد که رو آسمونا بودم، بعد همه کیرمو تا حلقش فرو کرد،اگه ادامه میداد آبم میومد، رفت رو تخت دراز کشید شلوارمو در آوردم و رفتم رو تخت، پاهای سفید و توپولشو مالیدم بعد شروع کردم به خوردن کوسش،خیلی زود کوسش آب انداخت
راحله: بکن، می‌خوام
خوابیدم روش و با یه فشار کیرمو تا ته کردم تو کوسش،تا حالتی که بهش چسبیده بودم و روش حرکت میکردم ازش لب می‌گرفتم ،اونم پاهاشو کامل باز کرده بود،بعد محکم بغلم کرد و با فشار بدنش فهمیدم می خواد من رو تخت دراز بکشم.وقتی دراز کشیدم اومد نشست رو کیرم و بالا پایین میکرد،سرعتشو زیاد کرد ،داشتم ارضا میشدم ،چند بار زدم رو باسنش و نوک پستون هاشو مالیدم تا فکرم عوض شه و آبم نیاد ،راحله ناله میکرد،یهو بدنش لرزید ،منم دیگه مقاومت نکردم و باهاش ارضا شدم،یکی دو دقیقه تو بغل هم همون جوری موندیم.
بعد از ما نوبت حمید بود،اونم یه شورت سفید پاپیون دار درآورد که مال ویدا بود،اونا هم رفتن رو تخت و شروع کردن،حمید تاخیری یا چیزی مصرف کرده بود ،خیلی محکم و سریع تو چند تا پوزیشن سکس کرد و چند بار ویدا رو ارضا کرد.وقتی کنار تخت ایستاده بود و پاهای سفید و کشیده ویدا رو شونه اش بود، مارال اونقدر با خودش ور رفت که آه و ناله اش بلند شد ،حمید همزمان با تلمبه زدنش نگاهش به مارال افتاد،مارال محکم چوچولشو میمالید و خودشو ارضا کرد،حمید هم در حالی که به مارال نگاه میکرد آبشو ریخت تو کوس ویدا.
حالا فقط دو تا شورت مونده بود ،شورتی که محسن درآورد شورت زن خودش بود…خیلی پکر شد و یه نگاه با حسرت به سارا کرد و رفت سمت مارالی که تازه جق زدن بود،سکس اونا زیاد طول نکشید و سریع ارضا شد.
الان نوبت شهرام بود که سکسب ترین خانم این جمع رو باید میکرد، سارا هم هر کاری بلد بود واسه شهرام انجام داد ،طوری که شهرام بعد سکس به زور سرپا وایستاد
تقریبا نیم ساعت دور هم نشستیم ،محسن مثل آدمی که تو قمار همه چیشو باخته باشه دایم سیگار می‌کشید و مشروب میخورد، در خونه زده شد و حسن رفت و با چند جعبه بزرگ پیتزا برگشت،شام خوردیم و قلیون و مشروب زدیم و باهم حرف می‌زدیم این وسط تنها کسی که حرف نمی‌زد محسن بود
یهو دوباره راحله قاشق و فنجونش رو بهم کوبید
راحله: بچه ها به من و حسن که خیلی خوش گذشته ،شما رو نمی‌دونم.الان وقت راند دومه، این بار قراره گروهی کنار هم سکس کنیم.
دوباره شورت ها رو تو کیسه گذاشت و به همون ترتیب هر مردی به شورت از کیسه درآورد
چند تا پتو آوردن و رو زمین پهن کردن، من رفتم و دست مارال رو گرفتم و رو یکی از پتو ها نشستیم ،برام ساک زد و کیرمو گذاشت لایه سینه هاش،بعد خوابیدم روش و شروع کردم به تلمبه زدن، حسن و ویدا هم اومدن کنار ما،با همون تلمبه اول جیغ و داد ویدا شروع شد ، رو تخت خواب هم حمید و شهرام ،با مونا و راحله سکس میکردن،اون طرف هم روی مبل سه نفره ،محسن افتاده بود روی سارا،
صدای آه و ناله خونه رو پر کرده بود، شهوت به اوجش رسیده بود،هیچوقت تصور نمی‌کردم همچین چیزی رو تجربه کنم. مونا همزمان که رو شهرام بود از حمید لب می‌گرفت و راحله برای حمید ساک میزد، اولین کسی که ارضا شد حسن بود که با یه آه بلند آبشو ریخت رو لب و صورت ویدا، بعدش من آبمو ریختم تو کوس مارال،بعد سکس بغلش کرده بودم و دست رو سینه ها و موهاش میکشیدم و همزمان به حمید و مونا نگاه میکردم که عاشقانه بهم نگاه میکردن و از سکس با آدم های جدید لذت می‌بردن که ناگهان صدای سارا که رو مبل داگ استایلی با محسن بود بلند شد
سارا : آاییی محسن از پشت نه.من از پشت نمیدم
محسن : تکون نخور زود تموم میشه
سارا : نمی خوام ولم کن
محسن سارا رو از پشت محکم گرفته بود و به زور می خواست از کون بکنه، سارا جیغ زد.نمیتونستم بی تفاوت باشم
من: محسن ولش کن نمی خواد دیگه
محسن : خفه بابا حق منه الان بکنمش
سارا یه جیغ محکم کشید،حمید بهشون نزدیکتر بود، رفت و سعی کرد سارا رو نجات بده که محسن محکم هولش داد و خورد زمین،ناخودآگاه رفتم سمت محسن یه مشت محکم کوبیدم رو صورتش

ادامه...

نوشته: جبر جغرافیا


👍 40
👎 2
98301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

856921
2022-02-02 02:00:12 +0330 +0330

قلمتو دوس دارم . منتظر ادامشم

0 ❤️

856994
2022-02-02 13:08:45 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

857012
2022-02-02 15:14:11 +0330 +0330

فک کنم جنایی بشه از این به بعد عالی بود خیلی سریع و بدون حاشیه

0 ❤️

857043
2022-02-02 20:45:48 +0330 +0330

لعنتی چرا اخر این داستان اینجوری شد.
دل تو دلم نی ببینم بعد اون مشت چیشده لتنی خب وسط دعوا داستانو تموم میکنی 😕 🌹

0 ❤️

857056
2022-02-02 22:27:30 +0330 +0330

انصافا فردا پس فردا قسمت بعدو بده که تو کفیم خیلی جالب شد داستان

0 ❤️

857148
2022-02-03 08:06:59 +0330 +0330

وسط سکس قطع میکردی مهم نبود ولی وسط دعوا و مشت اول که یهو تموم میشه مثل کارتن فوتبالیستها تو دهه 60 که سوباسا پاشو میبرد بالا شوت نکرده کارتن تموم میشد و بایستی ی هفته صبر میکردیم و ضد حال میخوریم و الان هم دقیقا همون حس رو داشتمو یادش افتادم حح خخخ خخخ
ولی در کل خوب بود لایک داشت و همین الان لایکو دادم نه که ی هفته بعد

1 ❤️

857164
2022-02-03 09:35:28 +0330 +0330

عالی بود 👍

0 ❤️

857167
2022-02-03 10:01:56 +0330 +0330
RSZ

عالی ادامه بده 💋💋💋💋

0 ❤️

857169
2022-02-03 10:09:06 +0330 +0330
RSZ

یه پیشنهادیم دارم توقسمت بعد مهناز وسارارو باهم آشنا میکردی وحتی سه تایی بارامین باهم زندگی میکردن وخیلی ازفانتزیهاشونو عملی میکردن خوب بود البت این یک پیشنهاد ودرکل کارت خیلی عالیه ادامه بده💋💋💋❤❤❤

1 ❤️

857184
2022-02-03 12:04:38 +0330 +0330

من تا حالا در مورد هیچ داستانی نطر ندادم چون هیچکدومشون حتی ارزش خوندن هم نداشتن چه برسه به نظر.
ولی داستانت قشنگ بود. خوشم اومد. ادامشو بزار لطفا.
مثل قصه گوی هزار و یک شب میدونی کجا داستانتو قطع کنی که مخاطب رو جذب و منتطر نگه داری

2 ❤️

857387
2022-02-04 11:08:07 +0330 +0330

عالی بود. مرسی

0 ❤️