بابابزرگ بازم منو بكن

1391/11/03

از همان آوان كودكي متوجه تفاوتهايم با ديگران شدم دختري آرام خجالتي و گوشه گير بودم كه در جمع بزرگترها راحت تر بودم اين رويه ادامه پيدا كرد تا وارد دبيرستان شدم اكثر دوستام دوست پسر گرفته بودن و مرتب درگوشم ميگفتن تو هم يدونه بگير هم برا شوهرداري آمادت ميكنه هم وقتي دستماليت كنه اندامت جاافتاده و زيبا ميشن حتي چند نفري رومعرفي كردن كه با برخورد سردم فراريشون دادم دست خودم نبود با پسراي هرزه و علاف دم دبيرستان نميتونستم كنار بيام بيشتر وقتم در اتاقم به مطالعه يا نگاشتن شعر ميگذشت همين ايام مريضي قند مادر بزرگم شدت گرفته بود و بابايي گاهي منو ميبرد خونه بابابزرگم كه از بچگي بهش ميگفتم پاپا جون منم عين فرفره ميچرخيدم و جاي خالي مامان بزرگ رو توي كار خانه داري پر ميكردم

پاپاجونم بازنشسته بود ولي اهل رفيق بازي و پارك گردي نبود اكثرا سرش توي رمان و كتاباي تاريخي بود و موقع خستگي پيشش مينشستم و باهم موسيقي سنتي گوش ميداديم و پاپا جونم پيپش رو چاق ميكرد وقتي كنارش بودم عجيب احساس آرامش ميكردم چون انسان كاملي بود كه جواب همه سوالاتم رو بدقت ميداد بعضي وقتها شيطنتم گل ميكرد مثلا يبار كه دوتايي خونه بوديم وقتي برا ناهار اومد دنبالم خودمو بخواب زدم كونمو قلمبه كردم و دامنمو كامل دادم بالا طوريكه شورتم معلوم شه پاپا جونم اومد روتخت دامنمو مرتب كرد بعد بوسم كرد چشامو باز كردم و منم بوسيدمش وگفتم پاپايي چرا هر روز صورتت رو اصلاح ميكني خنديد و گفت موهام سفيد شدن ميخام جوون بشم گفتم پس چرا موهاي سينت سياهن و دستمو كردم تو سينش
ماهها ازين از وضعيت گذشت رابطه ام با پاپا جونم بهتر و بهترشد يك رابطه دوستانه و پاك كه باعث بهبود وضعيت روحي هردومون شد پاپا جونم داشت به سيگنالهاي قلبم جواب ميداد اگر چند روزي خونشون نميرفتم ميومد دنبالم معمولا هداياي گراني برام ميگرفت و پول توجيبي تپلي بهم ميداد
بعد ميرفتيم پارك و پاپايي سفره دلش رو باز ميكرد قربونش برم لابلاي حرفهاش فهميدم
چقد تنهايي و انزوا كشيده حتي بعد از ازدواج مامان بزرگم بيشتر تو آشپزخونه بوده تا اهل دل و همدم بابا بزرگ سال آخر دبيرستان بودم رابطه ام با پاپايي خيلي خوب بود ولي مشكلي كه بود برخلاف اون من دختري جوان با اندامي زيبا بودم كه گاها تحت حملات شديد جنسي قرار داشتم
فيلمهايي كه دوستام تو گوشيم ميريختن اندام برهنه مردان جواني كه در آتش شهوت ميسوختند آتيشم ميزد با اينكه پشت كنكوري بودم ولي نميتونستم روي درسام تمركز كنم اين اواخر پاپام تا دست بهم ميزد خون ميدويد تو تنم وداغ ميشدم احساس ميكردم از نزديك شدن زيادي بهم اجتناب ميكرد هر چه او دورتر ميشد من مصرتر ميشدم
فهميدم تنها راه باقيمانده اينه كه در مقابل عمل انجام شده قرارش بدم چند روز تعطيلات پيش اومد همگي داشتن ميرفتن شمال من بخاطر كنكور موندم و پاپايي بيحوصلگي رو بهانه كرد و نرفت چقد حالم كرد كه نتونست تنهام بذاره يه دامن كوتاه پوشيدم و عين زنش شدم شام آبگوشت بار گذاشتم عين خانم خونه شامشو دادم بعد براش چايي بردم و سرش غر زدم كه يه ژاكت گرم بپوش سرما ميخوري پاپايي يدست لباس ورزشي آبي فيروزه اي سرتاپا پوشيده بود كه خيلي بهش ميومد بارون ورعدبرق بر سرتهران فرو ميريخت در آن سرما من اما داغ بودم كسم مث تيكه اي زغال داغ ميسوخت رفتم تو اتاقم كامل برهنه شدم داشتم رواني ميشدم عقلم ديگه جواب كرده بود و اختيار افتاده بود دست كسم رفتم جلو آيينه وحوله حموم رو جوري دورم تنظيم كردم كه از پشت يكي از پاهام تا نزديك باسنم معلوم باشه از جلو هم ممه هاي شقم غير از نوكشون معلوم بودن رفتم پايين جلو روش ايستادم و خيلي غليظ گفتم عزيزم من برم يدوش بگيرم زودي ميام

موقع خواب زودتر رفتم تو اتاق و روي تخت دونفره دراز كشيدم دستم توي كسم بود كه پاپايي اومد تو اتاق ميدونست از رعدوبرق ميترسم واسه همين زودتر اومد تو تختخواب و كنارم دراز كشيد يه نيم ساعتي گذشت كه صداي خروپفش بلند شد به پهلو خوابيده بود كونمو قلمبه كردم و گذاشتم تو آغوشش همچنان خروپف ميكرد با پا چندتا تكون به پاش دادم كه اينبار احساس كردم بيدار شد چون صداش قطع شد و اينبار من شروع كردم خروپف كردن يعني خواب بودم و تصادفي اينجوري شده چند لحظه بيحركت بود ولي نه تنها عقب نكشيد بلكه بزرگ شدن سريع كيرش رو با باسنهام حس كردم لامصب عين جك بزرگتر ميشد و بكونم فشار ميداد ايجان چه لحظه نابي بود داشت كنترلش رو از دست ميداد تو كونم عروسي بود هم منو ميكرد هم مقصر ميشد تو اين فكرا بودم كه گرماي دستش رو روي ممه هام حس كردم يكم از رو تاپ ماليد وبعد دست كرد تو تاپم كرست نداشتم ممه هام افتاد تو چنگش بار اولم بود شل شدم و غرق يه لذت جديد تاپمو درآورد حتما فهميده بود كه بيدارم ولي تسليم و راضيم خيلي آرام و حرفه اي از زير گوشم شروع به ليسيدن كرد و با دستش كونمو ناز ميكرد چقد خوب و ريلكس مالشم ميداد حقا كه پير اينكار بود

كونمو دادم بالا كه راحت دامنمو دربياره خيالم راحت بود كه غرق لذتم ميكنه بدون اينكه بهم آسيب برسونه يه شرت سبز فسفري پام بود كه اونم درآورد بعد بغلم كرد وچرخوندم سمت خودش روددررو بوديم ولي هنوز چشام بسته بودن محكم بغلم كرده بود و داشت ممه هامو بنوبت كامل ميكرد تو دهنش يه لحظه داغي دستشو رو كسم حس كردم كسم خيس خيس بود
اومد بين پاهام پاهامو بازكرد سركيرش رو با آب كسم خيس كرد و بهم لاپايي ميزد سرگنده كيرش روي كس كوچولو و خيسم سر ميخورد و بهترين لذت دنيا را تجربه ميكردم روي ابرا بودم يهو كنترلمو از دست دادم و باصداي بلند گفتم آيششش شكرت خداجونم كه پاپايي سرعتشو بيشتر كرد همزمان ممه هامو چنگ ميزد كنترلمو از دست دادم داشتم ارضا ميشدم كه پاپا فهميد روم خوابيد و كيرشو سفت لاي پا و كسم فشار داد و ممه هامو كرد تو دهنش
يه لرزشي تو بدنم افتاد همزمان داغي مايعي كه از كيرش تراوش ميشد روي كسم حس كردم
و ديگر چيزي نفهميدم بيهوش افتادم

نوشته: فتانه شرور


👍 12
👎 2
340520 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

354654
2013-01-22 21:43:18 +0330 +0330

فـــرزنـــدم در وقــــت مشــــکلات کــمی مــکث کن … نفـــسی عمیــق بکـــش و آنـــگاه بــگو به تخـــمم

میخواستم فحش بدم یاد این جمله بابام افتادم

1 ❤️

354655
2013-01-22 21:44:47 +0330 +0330

یه ادم و این همه کس و شعر…

0 ❤️

354656
2013-01-22 21:52:54 +0330 +0330
NA

ریحانه جون خوش اومدی

0 ❤️

354659
2013-01-23 01:01:03 +0330 +0330

آره…کونت میخواره بابابزرگوفانتزیش کردی کون گلابی…دیگه تخیل ازاین بهترنبود…کیرتواون مغزپشت کنکوریت <):)

0 ❤️

354660
2013-01-23 01:06:43 +0330 +0330

اگه خاطره بود که دروغه

0 ❤️

354661
2013-01-23 01:32:00 +0330 +0330
NA

بيژن جان نصحيت پدرت جالب بود منم اين كارو كردم ديگه حوصله فحش نوشتن ندارم اخه ارزش نداره
.
.
.
.
به تخمم

0 ❤️

354663
2013-01-23 03:11:11 +0330 +0330
NA

ببخشید اینو میگم ولی عزیزم خانمی

داستانتو گاییدم پاپا جونتو گاییدم خودتم گاییدم ننویس

0 ❤️

354664
2013-01-23 03:42:29 +0330 +0330
NA

فتانه جون این حالا هرچی بود ولی قشنگ بود مرسی

0 ❤️

354665
2013-01-23 04:33:02 +0330 +0330

واى خدا نكشتت آميرزا ، يك ربع دارم نسبتها رو بررسى ميكنم، دمت جيز!!!

0 ❤️

354667
2013-01-23 05:14:13 +0330 +0330
NA

باران و رعد وبرق بر سر تهران می بارید … تکبیر!!!
اخه کس مغز مگه جوون 20 ساله گایدت که اینجوری با آب وتاب میگی
کیر تو اون سن بابا بزرگ تو فقط به درد این میخوره که با تخماش تیله بازی کنی…

0 ❤️

354668
2013-01-23 05:39:13 +0330 +0330
NA

dfefeeffef

0 ❤️

354669
2013-01-23 05:44:00 +0330 +0330
NA

کیر خر تو کون پاپی جون پروستاتیت تا بهتر حال بیاد کیر زرافه تو کون و کوس تو بره تا اون هیکلت از ریخت بیوفته
آخر کس و شعر نوشته بودی

0 ❤️

354670
2013-01-23 06:36:53 +0330 +0330
NA

همون خدایی که موقع دادن صداش زدی بزنه بند بند وجودتو به اندازه ی پودر قند کنه بی ناموس

آمیرزا مورد قبول واقع افتاد فقط کمی ثقیل بود! :-)

2 ❤️

354673
2013-01-23 07:12:00 +0330 +0330
NA

دمت گرم امیرزا

0 ❤️

354674
2013-01-23 07:35:45 +0330 +0330
NA

آمیرزا رو عشق است و بس
دمت گرم

0 ❤️

354675
2013-01-23 07:48:49 +0330 +0330
NA

آقا دمت گرم آمیرزا جان عالی بود پسر
میگم از چند وقت دیگه فقط باید بشینیم و حکایات شیرین هزارویک شب آمیرزا رو بخونیم
داش دمت گرم آفرین
میدونم چه مشغله هایی داری و چقدر زحمت میکشی واسه نوشتن احسنت

0 ❤️

354676
2013-01-23 09:03:28 +0330 +0330

بچه جون شبها میخوای بخوابی با شکم پر نخواب برو دستشوئی یه کم برین که خوابهای بد نبینی…بعد صبحم از خواب پاشی و اینجوری برینی به سایت مردم با این داستان ریدمونت

0 ❤️

354677
2013-01-23 09:48:23 +0330 +0330
NA

موفق باشی عزیزم
تو میتونی .

0 ❤️

354680
2013-01-23 11:16:38 +0330 +0330
NA

نميدونم از كجا و چجوري بگم مزخرفاتتو تا جاي كه دست بابا بزرگت بهت ميخورد آتيش ميگرفتي خوندم لاشي بي خانواده غير از بابابزرگ قهرمان داستان ديگري رو براي چرندهات پيدا نكردي تخم سگ خواستي بابا بزرگ ها از اين كثافتكاري و گندكاري بي بهره نباشن يا هدفت رسواي و بدنامي بابابزرگهاست؟ يا اينكه با چرت و پرت هات چند دختر خودشون به كير بابابزرگ قرباني كنن؟ برو كونت جايي ديگه بده اينجا ايران است ايراني داراي تمدن كهن آقاي آدمين اين مزخرفات يه بار بخون و بعد چاپ كن فكر نميكنم كسي كه به خانواده و بزرگان خانواده ارزش قائل بشه از اين مزخرفات خوشش نمياد.ميدونم اسپم ميشم ونظرم چاپ نميشه از من گفتن

0 ❤️

354681
2013-01-23 11:17:58 +0330 +0330
NA

عزیزم خیلی قشنگ بود دمت گرم بازم بنویس منتظرم

0 ❤️

354682
2013-01-23 11:20:15 +0330 +0330
NA

داستانت تا قبل از سكس خوب بود بعدش افتضاح

0 ❤️

354683
2013-01-23 11:41:57 +0330 +0330
NA

(دست كرد تو تاپم كرست نداشتم) سوتین دهاتی!!!

0 ❤️

354684
2013-01-23 12:13:35 +0330 +0330

دستت درد نکنه. اسم داستانت اینقدر شاخص بود که وقت کسی رو نگیره.

0 ❤️

354685
2013-01-23 12:25:20 +0330 +0330
NA

ميدوني سكس برا پير مردا مثل چي ميمونه ؟
مثل بيليارد بازي كردن با طناب
اخه چقد كس شر ميگي!!!
اين همه جوون خوشتيپو باحال بعد تو ميري با پاپا جونتتتتتتتتت!!!

0 ❤️

354686
2013-01-23 12:45:37 +0330 +0330
NA

وای دیوونه کیرتم جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون

0 ❤️

354687
2013-01-23 15:34:04 +0330 +0330
NA

آقا پس از سالها از اسپمی در اومدیم.

0 ❤️

354689
2013-01-23 15:46:34 +0330 +0330
NA

سکس با خواهرومادر و دایی و عمو و خاله و زندایی و زن داداش و شوهرخواهر و خواهرزن و مادر زن و همسایه و دوست همسر و …
همه رو شنیده بودیم الا پاپاجون ، واقعا کیرم تو افکار و تخیل تخمیت .

0 ❤️

354690
2013-01-23 21:21:08 +0330 +0330
NA

کاشکی کیر پاپاجونت اخته بشه کس تو هم ختنه با این کس و شعری که نوشتی . همین بسته . حالا برو برس به دوران قهوه ایت

0 ❤️

354691
2013-01-24 01:12:41 +0330 +0330

معلوم بود کس و شعر بود _ در ضمن خیلی عوضی هستی هم میکردم هم مقصر بود ؟؟؟ خیلی پستی

0 ❤️

354692
2013-01-24 08:09:29 +0330 +0330
NA

من با این کیر کلفت اینجا رفتی به باشوت دادی کسو و اسپرنگی خاور تو کست کیر مهستی تو پاچت

0 ❤️

354693
2013-01-24 11:27:19 +0330 +0330
NA

مرسي از زحمات آدمين در چاپ داستانم مرسي از نقد سازنده برخي دوستان اونايي كه فحاشي كردن ارزش تف انداختن هم ندارن چه برسه جواب دادن و اون عزيزي كه به قوم يهودي توهين كرده بود براي حماقتش ناراحتم البته من يهودي نيستم

0 ❤️

354694
2013-01-24 11:30:57 +0330 +0330
NA

فتانه شرور:

شجاعتتو تحسین می کنم که جواب کامنت دادی

0 ❤️

354695
2013-01-24 21:58:39 +0330 +0330
NA

خیلیها سن بالا دوست دارن … مردا اینن دیگه تو پیری هم میخوانشون هاهاها:)

0 ❤️

354696
2013-01-27 14:36:52 +0330 +0330
NA

تا حاالا هرکی نظر داده پسره
من دخترم
داستانت واقعا تحریک کننده بود و من تونستم خو دمو ارضا کنم
اقایون داستان نوشتن و یاد بگیرید
منم تو اون سن خودمو میمالیدم به داییم البته کرمه سکس نیست
ادم میخواد بدونه مرد چیه و احساسش عوض میشه.

1 ❤️

354697
2013-01-31 03:52:07 +0330 +0330
NA

کسخل کی گفته مردا از 50 سالگی دیگه راست نمی کنن یکی از دوست پسرای من 55 سالشه چنان راست می کنه و تلمبه می زنه که بیهوش بشی

1 ❤️

354699
2014-05-31 15:06:59 +0430 +0430
NA

داستانه ديگه چه ميشه كرد

0 ❤️

354700
2014-07-25 16:20:55 +0430 +0430
NA

کاش کونتو جر میداد تا بعدش به ما کی میدادی درد نمیداشتی

0 ❤️

354701
2014-08-22 20:51:19 +0430 +0430

ریدم تو نگارشت.و نصیحتی از من : برو و درت را بگذار تا نیامدم با کیر سر درت را به آتش نکشیده ام.
ریقــــو

0 ❤️