بازی تاج و تخت (۱)

1397/09/25

بازی تاج و تخت - قسمت اول-
رز(فاحشه ای از وینتر فل)
امروز روز عجیبی توی تپه زمستانی بود.گرگ ها زوزه میکشیدن برف تابستونی میبارید لرد استارک با همراهاش همینطور جان و راب به بالای تپه شمالی رفتن نمیدونم اونجا چه خبره ولی هرچی که هست درباره نگهبانان شبه.اونجا جاییه که هیچ زنی وجود نداره من شنیدم هوا جوری سرده که حتی نمیشه لباساتو در بیاری. من رز هستم خونم دقیقا پشت وینترفله میتونم به جرعت بگم تمام مرد های قلعه یبار به خونه من سر زدن یه دختر جوون با موهای قرمز و پوست سفید شنیدم شاه داره به اینجا میاد چند ساعتی هم بیشتر تا ورودش به شهر نمونده .همراه با زنش ،بچه هاش و برادر زناش ملکه زیبا ترین زن وستروسه و برادر دوقلوش هم واقعا خوش قیافه و ارزوی هر زنیه اما داستان های عجیبی راجع به برادر دیگش شنیده میشه لرد تریون ملقب به کوتوله میگن شهوت ران ترین و هوس باز ترین ادم این دنیاست همام روزش با نوشیدن شراب و کردن دخترا و مطالعه کتاب میگذره ، اگه این داستانا درست باشه میتونم امید وار باشم که تو این چند روز که شاه اینجاست بتونم ملاقاتش کنم اون پول خوبی واسه خوابیدن با من پرداخت میکنه و این که یه لنستر همیشه قرضش رو پرداخت میکنه.

دنریس
اون طرف تنگه دریا در اسوس پرنس جوان تارگرین توسط یه بازرگان برای تولید مثل به کال دروگو رئیس قبیله دوتراکی فروخته میشه.
دختر جونی که برادرش به خاطر شاه شدن راضی شد که خواهرش در قبیله ای وحشی زندگی کنه و حتی تمام دوتراکی ها اگه دوس دارن بکننش
عروسی برگزار شد چند نفر در رسوم رقص دوتراک ها قربانی شدن عصر کار دروگو دنریس رو سروار اسب کرد و به یه سخره برد دخترک که تا اون موقعه چیزی از دادن نمیدونست حالا یه بدن لخت مردونه جلوی خودش میدید که نسبتا به قول ها شباهت داشت کال سعی کرد لباسای دنریس رو از تنش در بیاره اما مقاومت میکرد تا این که حوصله کال سر رفتو رو به خشونت اورد.
اون روز دنریس مثل یه مادیان چهار دست و پا زیر دروگو دست و پا میزد و بکارتش رو از دست داد تا راسما به عنوان کالیسی(ملکه) قبیله دوتراکی لقب بگیره.
کال مرد خوشبختی بود شاید یکی از 10 تا کس زیبای دنیا رو برای کردن داشت البته که توی قبیله دوتراکی هیچ زنی به زیبایی دنریس تارگرین نبود.

لرد ادارد استارک

وینترفل همه تو میدون جمع بودن شاه داشت وارد شهر میشد .ند مثل همیشه خونسرد نبود اضطرابی تو چهرش موج میزد میدونست شاه رابرت برای چی اومده.شاه رسید با شوخی شروع کرد و خوانواده ند رو با صمیمیت خاصی در اغوش کشید.سرسی(ملکه کینگ رابرت)اما با غرور پا به زمین سرد وینترفل گذاشت و دستشو برای بوسیدن به سمت ند گرفت.
رابرت گفت:هی ند میخوام برم سرداب(گورستان)و ادای احترام کنم ند دنبال شاه به سرداب رفت .
اریا دختر ند: پس ایمپ کجاست؟
سانسا خواهر بزرگ ترش: ششش خفه شو
سرسی هم به این مسئله واقف شده بود اره تریون در بدو ورود ناپدید شده بود به جیمی(برادر دو قلوش)دستور داد پیداش کنه.
در سرد آب رابرت: هی ند یادته وقتی جون بودیم همش میخواستیم بکشیم و بکنیم من که کردنو با هیچ چیز در دنیا عوض نمیکنم …ند لعنت بهت چرا انقدر سرد و بی روح شده یه حرفی بزن میدونی مشاورم مرده من ائمدم تورو به عنوان مشاور شاه انتخاب کنم اینجا برای هیچ کس فایده نداری تو باید در پایتخت خدمت کنی.

رز
اهه ممم صدا از فاحشه خونه رز میومد ارهه درسته اون کوتوله حشری پاش به وینترفل نرسیده رفته جنده بکنه.
صحنه جالبی بود که رز با یه کوتوله میتونست رقم بزنه البته کوتوله اشرافی یه سرویس کامل طلب کرده همینجور که داره اب جو مینوشه رو شلوارشو پایید کشیده داره براش ساک میزنه هرچند کیر کوچیکی داره اما رز انقدری تجربه داره که بتونه لرد کوچک رو راضی کنه تا بها خوبی بهش بده وقتی تریون اب جو رو تموم کرد دست رز رو گرفت به سمت تخت برد رز با عشوه خاصی روی کیرش نشست هنوز شروع نکرده بود که جیمی وارد اتاق شد.
بهبه برادر عزیزم میدونستم کردن یه کس رو به تشریفات ورود شاه ترجیه میدی خواهرمون میخواد ببیندت زود تر بیا…
جیمی که رفت لرد کوچک شروع به کردن رز کرد .تبحر خاص این مرد حشری در تحریک زنا مثال زدنی بود وقت کردن کاری میکرد که کیر کوچیکش اصلا مهم نباشه وقتی رز داشت روی تریون سواری میکرد تریون هم با دستاش ممه های سفید و توپر رز رو میمالید گاهی با دستای کوچیکش با کون رز بازی میکرد اما این پایان کار نبود راند اخر بازی با دستای تریون تموم شد وقتی که با مهارت خاص کار جدیدی شوع کرد که رز تا حالا حسش نکرده بود تریون با انگشتاش داخل کس روز بازی میکرد و اه و ناله روز اتاق رو پر کرده بود.

برندون(پسر ند استارک کوچیکه)
برن پسر9 ساله و چالاکی بود عادت داشت از دیوار های وینترفل بالا بره اون یه گرگ توله هم داشت .
5روز از حضور شاه تو وینترفل میگذشت ضیافت هایی به افتخار شاه برگزار شد امروز ند و رابرت و پسرا به شکار رفتن .
برن فرصت غنیمت شمرد ارهه درسته مادر مشغول کار های ضیافتی و شام نهار شاه،پدر هم با برادرا به شکار رفته.به سمت بلند ترین برج وینترفل رفت تا این بار قدرتش رو توبالارفتن از این برج به نمایش بگذاره همینجور که بالا میرفت صدای ضعیفی قدرت میگرفت صدای اه و ناله زن کنج کاو تر و اما با کمی ترس به بالارفتن ادامه داد وقتی به پنجره رسید وایی چه صحنه عجیبی ملکه!!!
ملکه و برادرش لخت مادرزاد بودن جیمی با حس و حرارت خاصی داشت سرسی رو میکرد و باهم حرفای کثیف سکسی میزدن جیمی پشت ملکه داشت تلمبه میزد و هردوتا اه میکشیدن که یدفعه سرسی برندون رو دید.
سرسی:جمیمس دست نگه دار ،نکن،نکن نگاه جیمی هم به برن جلب شد پسرک بیچاره تا اومد تکون بخوره جیمی پشت پنجره بهش رسید
سرسی فریاد میزد اون مارو دید اون بچه مارو دید
جیمی هم یه نگاه به سرسی انداخت و برن رو هل داد وبه پایین انداخت.

قسمت اول
اگه استقبال بشه حجم قسمت ها بالا میره وسعی میکنم بیشتر فضا سازی کنم
نوشته: لیدی


👍 7
👎 9
10619 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

735857
2018-12-16 21:23:37 +0330 +0330

چه داستان جالبی میگم برای هالیوود بفرست یه وقت دیدی سریالشم ساختن!!! ?

4 ❤️

735894
2018-12-17 03:53:41 +0330 +0330
NA

این که خود سریال
از یه دید دیگه مینوشتین حداقل

3 ❤️

735909
2018-12-17 07:00:44 +0330 +0330

خب ک چی؟؟بیای کل سریالو بنویسی.گویا خیلی بیکاری این فیلمو کمتر کسی ندیده خودتو خسته نکن

2 ❤️

735921
2018-12-17 09:00:11 +0330 +0330

مرسی از زحماتتون
ولی گرته برداری صرف از جذابیت داستان کم میکنه،سعی کن یه داستان دیگه از روش بسازی و از جاهایی که تو فیلم ساخته نشده یه قالب تصویری متفاوت به خواننده بدی،مثلا چی شد که جیمی و سرسی سکس با هم رو شروع کردن و …
بهر حال ممنونم از زحماتت دوست عزیز

1 ❤️

735942
2018-12-17 13:58:58 +0330 +0330

چه حوصله ای داری دوست عزیز من داستانای خودمو حوصله ندارم تایپ کنم همش امروز و فردا میکنم با تو برداشتی داستان یکی دیگه رو مینویسی

1 ❤️

735954
2018-12-17 15:20:07 +0330 +0330

زحمت کشیدی
ولی ارزش خوندن نداشت. ادامه نده لطفا.

0 ❤️

735962
2018-12-17 18:08:24 +0330 +0330

اره ، منم نظرم با شادو و چند تا موافقه ، اينكه خود سريال رو بنويسي كه هيچ ارزشي نداره

اما جاي يكسري داستانها تو اين سايت خاليه ، اونم فانتزيهاي تخيلي راجبه سريالهاي مشهوره

خودم بارها تصميم گرفتم ، تا راجبه مثلا سريال شهرزاد، سكانسهاي تخيلي راجبه خود شهرزاد ، يه زنهاي ديكه داستان بنويسم

اما اينقدر ، از كامنتهاي ادم هاي بي خود اين سايت ، دلزده شدم كه بيخيال كار شدم

فكر كن ، ادم كلي زحمت مفت بكشه ، بعد يعده كص مغز بيان فحشت بدهند ، مگه مرض دارم اخه؟

0 ❤️

736097
2018-12-18 11:59:42 +0330 +0330

رویا جون راست میگی باید ارزش خوندن داشته باشه.
منتها اشکال اینجاست اینو قبلا یه نفر دیگه دقیقا نوشته بعد چند نفر دوباره نوشتنش و بعد فیلمشم درست کردن.
اونجوری بود تاریخ بیهقی یا سیری در احوال کوتوله های عالم رو هم می تونستی اینجا بذاری
دست کم جای دوربین رو عوض می کردی

0 ❤️

736109
2018-12-18 13:36:30 +0330 +0330

بد نبود اما نود درصد شبیه سریاله به نظرم می تونی دز اروتیک داستان ببری بالاتر. لزوما روابط همونی نباشه که تو سریاله

1 ❤️