بازی مرکب (۲)

1401/06/23

...قسمت قبل

بخش ۴ - ماکان، ۲۱ ساله، دانشجو، کوچیکترین فرزند:
حدود یه ساعت روبه روی اون دیوار وایسادیم. شایدم بیشتر. اونا هدفون روی گوشمون گذاشتن و ما آهنگ میشنیدیم تا صدای بیرون به گوشمون نرسه. باید شانسمون میگرفت تا یکی برامون ساک بزنه. من یه بار یکی برام ساک زد و آبمو هم تو دهنش خالی کردم، بابا دوبار براش خوردن. از کنار دیوار صورتشو میدیدم. پشمام ریخت از اینکه میدیدم بابام از ساک زدن یکی دیگه براش چه حالی میشد. اون تنها نفری بود که ۲ نفر براش ساک زدن! پدر تیم زرد ناامیدترین قیافه رو داشت. هیچکس براش ساک نزد!
نمیدونم کی برامون ساک زد و اینکه چند نفر برای کی ساک بزنه چطور انتخاب میشد، اما حس خوبی داشت. هر کی بود میدونست که باید چیکار کنه، من تا الان از بازیهایی که انجام دادیم، شاکی نبودم! من یه میلف حشری کردم (هرچند فکر میکنم امتیازی نگرفتم، چون احساس نمیکنم اونو به ارگاسم رسونده باشم) و بعدش یه نفر با دهن پر توفش برام ساک زد! همه اینا امروز تا قبل از شام اتفاق افتاد.
وقتی همه کارا تموم شد، به ما اجازه دادن که لباسامونو دوباره بپوشیم و برای شام آماده بشیم، بعدش به سالن غذاخوری رفتیم. به ما اخطار دادن که به هیچ کدوم از زنا نگیم که برامون ساک زدن یا نه.
غذامون هنوز آماده نبود، پس منتظر موندیم تا خانوما هم به اتاق برگشتن، یه تخت روی میز بود و با نفر روبرومون بازی های تخته ای انجام دادیم. خواهرم با چندتا جوون دیگه دیگه تخته نرد بازی میکرد. من با پدر تیم قرمز شطرنج بازی کردم. من نود درصد مطمئن بودم که اون امروز صبح تو بازی اول خواهرمو کرد، چون دائم نگاش رو خواهرم بود. عجیب بود که ما اینجا داشتیم شوخی می‌کردیم و صحبت می‌کردیم، درحالیکه شاید هشت ساعت پیش کیرشو تو کوس خواهرم کرد و آبشو روی صورتش پاشید.
حتما که منم قبلاً بهش فکر کردم. کدوم داداش کوچیکتره هیچوقت به خواهر بزرگتر نازش تابحال فکر نکرده است؟ اما تمام چیزی که بود همین بود. فقط چند بار براش جق زدم.
بالاخره، شامو آوردن و من دست خودمو دراز کردم تا لازانیا بردارم.
با تموم شدن شام، مردم زیر لب غر غر میکردن که کار بعدی چیه. همه ما انتظار داشتیم دوباره سکس داشته باشیم. تک به تک ۲ به ۲،‌گروهی یا ضربدری و من داشتم به همشون فکر میکردم و منتظر بودم.
ما نمیتونستیم بیشتر از این اشتباه کنیم و باید امتیاز جمع میکردیم.
مدیر وارد اتاق شد. میتونستم بفهمم زیر نقابش لبخند روی لبش داره.
“پاکت نتایج بازی دوم تو دستای منه.”
هر خونواده به سرعت دور هم جمع شدن، بازی های تخته ای رو ول کردن.
“جایزه اول این مسابقه این بار … تیم سبز! ۹۵۰ میلیون.”
با شنیدن این خبر خونوادمو بغل کردم! بالاخره ارزشش رو داشت. هم من و مهتا میتونستیم با این پول دانشگاهمونو ادامه بدیم، مادرمم میتونست آرایشگاهشو دوباره باز کنه و پدرمم به کارش رونق بده.
“جایزه دوم برای به تیم آبیه که ۹۵ میلیون میگیره و تیم زرد ۹ میلیون میگیره و سوم میشه”
لحن صحبت مدیر تغییر کرد و از شاد به تند تبدیل شد: “با این حال، متأسفانه تیم قرمز هیچ پولی نمیگیره، چون داورای ما مچ اونا رو موقع تقلب کردن با اشاره گرفتن، چیزی که خلاف قوانین بود. اونا هیچ امتیازی برای این دور نمیگیرن و پول قبلیشونم نصف میشه و کارت زرد میگیرن. اونا اگه یه کارت زرد دیگه بگیرن از بازی اخراج میشن و هیچ پولی بهشون نمیرسه”
همه به تیم قرمز نگاه کردن، مخصوصا مامان و دختر که شرمنده به نظر می رسیدن.
مدیر دوباره با لحن شادش با صدای بلند گفت: “الان وقت آخرین بازی امروز شماست…”
اما تنها کاری که اون کرد این بود که روی ریموت توی دستاش زد و دو تا کارگر نقابدار برگه هایی رو روی میز ما گذاشتن. به هر کدوممون یه کاغذ و خودکار دادن. به کاغد مال خودم نگاه کردم.
انگار امتحان بود!
“همه شما باید تو سکوت کار کنید. بدون تقلب! و البته بدون ماشین حساب، خخخ. وقتی کارتون تموم شد، ورق امتحانو به ما تحویل بدید و به اتاق خوابتون برید. فردا صبح دوباره مسابقه بعدی شروع می کنیم. موفق باشید و خوابای خوب ببینید”
به ورق امتحان نگاه کردم. خیلی زیاد بود در کل پنجاه سوال از هر بخش ریاضی و علوم و زبان فارسی و تاریخ توش داشت. اما سوالاش جالبتر از سوالای تخمی مدارسمون بود.
سوال ۵ - اگه یه زن لزبین تو تولد ۱۸ سالگیش با اولین عشقش بخوابه و بعدش هر هفته با یه نفر دیگه سکس داشته باشه، تا تولد سی سالگیش چندتا ممه لیسیده؟
سوال ۱۱ - هفت اصطلاح عامیانه فارسی برای اسم آلت تناسلی مرد به کار میبرن رو نام ببرید؟
سوال ۱۴ - اگه یک زن به طور متوسط ​​پنج دقیقه سکس داشته باشه، پونزده ثانیه مرد زمان لازم داشته باشه تا با لیسیدن کوس زنو به ارگاسم برسونه، و سه دقیقه و سی ثانیه مرد باید تلمبه بزنه تا خودش آبش بیاد، تو یک ساعت با چند مرد میتونه سکس گروهی داشته باشه؟
سوال ۱۹ - یه عیاشی بزرگ گِی ها در حال برگزاریه. صبح سه نفری، بعدازظهر چهار نفره و شب پنج نفره همو میکنن. حداقل تعداد شرکت کننده مورد نیاز برای این کونده بازی چقدره؟
سوال ۲۶ - به ترتیب تو تاریخ کدوم کشورا روابط همجنسگرایانه و رابطه با محارم بیشتر از بقیه کشوراست؟
سوال ۴۰ - دو برادر وارد زندان ۱۰۰ نفره کیرکلفتای اوین میشن، با فرض اینکه قانون این باشه که هر شب فقط میتونی کون یه نفر بذاری، چند ٪ احتمال داره که این دو برادر تو طول یکسال حداقل یکبار کون همدیگه بذارن؟
سوال ۴۵ - در صورت جدایی زندایی یا زن عمو از عمو یا داییتون، آیا حاضرید در صورت عاشق شدن با زندایی/زن عموتون، ازدواج کنید؟ و چرا؟
سوال ۵۰ - انشا کوتاه - موافق یا مخالف رابطه با محارم در صورت توافق برای بچه دار نشدن، هستید یا خیر؟ توضیح دهید.
وقتی بالاخره پنجاه سوال رو تموم کردم، ورقه رو تحویل دادم و یه نگاه به اتاقمون انداختم. خواهرم زودتر از من تموم کرده بود. تعجبی نداشت. رشته دانشگاهیش اقتصاده! اون همیشه ریاضیات و تست زنیش خوبه. مامان و بابا هر دوشون هنوز مشغول نوشتن آخرین سوالای امتحان بودن. به اتاق خواب برگشتم و رو تختم خوابیدم.

============================

بخش ۵ - مهتا، ۲۳ سال، دانشجو، بچه بزرگتر:
خوابای عجیبی دیدم و زودتر از خونوادم بیدار شدم. زیر نور کم، می‌توانستم پدرمو رو طبقه پایین تخت بغلیم ببینم. کیر راست شدش تو خواب از زیر پتوش معلوم بود. وقتی گردنمو پایین آوردم تا ببینم، داداشمم تو طبقه پایین تختم خوابیده بود که پتوش کنار رفته بود و شورت پاش نبود.
نمیتونستم بخوابم، به حموم رفتم تا دوش بگیرم. وقتی کارم تموم شد، مامان کنار در حموم منتظر بود و منتظر دوش گرفتن خودش بود. نیم ساعت بعد، همه بیدار شدن و دوش گرفتن ولی تو همون حموم لباس عوض میکردن و نمیخواستن لختشون جلومون دیده شه.
درست مثل روز قبل زنگ خورد تا مطمئن بشن که همه ما بیدار هستیم و بعد برای صبحانه به سالن غذاخوری رفتیم.
هیچ ساعتی تو اتاق وجود نداشت، اما حدس زدم ساعت ۹ صبح بود که مدیر وارد شد. طبق معمول، صورتشو نمیدیدیم، اما اون با اعتماد به نفس راه می رفت و صحبت میکرد که مشخص بود اون مسئول بازیه.
“صبح بخیر شرکت کننده ها! امیدوارم همتون خوب خوابیده باشید.”
هنور صدای خمیازه تو سالن شنیده میشد، مطمئن نبودیم که باید به جواب بدیم یا نه.
“ما ورقه های امتحان دیشبو تصحیح کردیم و به هر تیم برای هر جواب صحیح ۵ میلیون پاداش درنظر گرفتیم. متأسفم که اما جوابای انشا رو هنوز وقت نکردیم تصحیح کنیم، چون همتون جوابای خوبی و بلندی دادید، پس ما فردا نتایج و جوایزو این بخشو اعلام میکنیم. در ضمن مرحله چهارم مسابقه رو امروز صبح شروع میکنیم. این بار نتایج بازی به نحوه رفتار بچه هاتون تو این بخش بستگی داره”
پچ پچ از سالن به گوش میرسید، به خصوص از طرف تیم زرد. بالاخره پدرشون با صدای بلند صحبت کرد: “من دیروز امتحانو جواب دادم و انشاها و سوالای مربوط به رابطه جنسی و زنای با محارم رو دیدم. شما میخواین بچه هامون باهم سکس کنن؟ شما این کارو ازمون میخواید؟”
مدیر با اینکه چهرش مشخص نبود، اما معلوم بود از اینکه اینطوری بازجویی میشه خوشحال نبود:
“به همه یادآوری می‌کنم که همه شما با اراده آزاد خودتون اینجا هستید و تو طول این مسابقه مجبور به انجام هیچ کاری نیستید. اگه خونواده شما میخوان انصراف بدن، ازتون استقبال میکنیم ولی با همین پولی که گرفتید، و دیگه بدهی بانکیتونو تسویه نمیکنیم و با این پولی که تا الان گرفتید، نمیتونید خونه و کارتونو پس بگیرید. فقط اگه تا آخر بازی بمونید، بدهی بانکیتون تسویه میشد و هر چقدر برنده بشید هم پاداش میگیرید. اینم جوابتون!”
اون از پشت ماسک نگاهشو روی پدر تیم زرد قفل کرد و واضح تهدیدشون کرد و بعدش با گفتن: “کسی سوال دیگه ای نداره؟” به هممون نگاهی انداخت و بهمون فهموند که ما هم همین شرایطو داریم.
“در مورد این بازی خاص، هرچند معمولاً ما قبل از شروع بازی در مورد بازی صحبت نمیکنیم، به شما میگم که بچه های شما قرار نیست با هم سکس کنن، هیچکس تو این بازی قرار نیست باهاشون سکس کنه. این خیالتونو راحت میکنه؟”
پدر تیم زیر زیرلب پچ پچ کرد و نشست، انگار حالا راضی شد.
“قبل از اینکه بازی رو شروع کنیم، فعلاً والدین باید با ما بیان. اتاقایی برای استراحت براتون ترتیب میدیم. والدین تیم قرمز لطفاً به اتاق ۴ بروید و اونجا منتظر بمونید تا شما رو صدا کنیم. والدین زرد به اتاق ۶، والدین تیم آبی به اتاق ۱۲ و والدین تیم سبز به اتاق ۱۴”
همه ما نگاه میکردیم که پدرو مادرامون از سالن غذاخوری به داخل راهرو میرفتن.
مدیر فقط کنار ما تو سالن مونده بود و منتظر چیزی بود. بعد از حدود سه دقیقه، یکی دیگه از کمکای نقابدار وارد سالن شد و یه چیزی درگوش مدیر گفت
“خب. برای بازی بعدی آماده شید. شما رو به داخل اتاقی میبریم. داخل اتاق یه پاکت هست که دستورالعمل این بازی رو بهتون توضیح میده. یادتون باشه که افراد VIP مراقب هر حرکت شما هستن و تصاویر کارتون ضبط و پخش میشه. جایزه خونوادتون بر اساس نحوه انجام بازی توسط شما محاسبه میشه”
سریع به داداشم اشاره کردم. ما نیاز داشتیم که این پولو ببریم. ما به برگشتن به خونه و تحصیل و حتی رونق کسب و کار پدر و مادرمون نیاز داشتیم.
“تیم سبز به اتاق ۱۳، تیم قرمز به اتاق ۳، تیم زرد به اتاق ۵ و تیم آبی به اتاق ۱۱.”
قبلاً برای اولین بازی به اتاق های زوج رفته بودیم. این برای موقعی بود که من با یوسف، پدر تیم قرمز خوابیدم. من هیچوقت یه کیر به این بزرگی تو کوسم حس نکرده بودم. من تو دانشگاه با دوست پسرم سکس داشتم، و حتی سابقه تریسام هم داشتم. من حتی با استاد زن و بچه دار اقتصادمم برای نمره گرفتن خوابیده بودم و اونم تو سکس خیلی خوب بود. ولی کیر یوسف از همشون بزرگتر بود. وقتی باهاش سکس کردم، دو بار به ارگاسم رسیدم، و راستشو بگم نزدیک بود برای سومین بار ارگاسم بشم که کیرشو بیرون کشید تا آبشو رو صورتم بریزه. دوست داشتم وقتی یوسف منو از پشت میکرد به آینه بزرگ روبرومون نگاه کنم، یا ببینم که آبش روی صورتم چطور سر میخورد.
وقتی من و ماکان وارد اتاق ۱۳ شدیم، متوجه شدم که اون آینه دیواری واقعاً چی بود. اصلاً آینه واقعی نبود. شیشه آینه نما بود. آینه یک طرف دیوار بود و مایی که تو اتاق بغلی بودیم داخل اتاق بعدی رو میتونستیم ببینیم. مث اتاق بازجویی تو فیلم های پلیسی
من میتونستم مامان و بابا رو تو اتاق بغلیمون ببینم. مث قبل، اتاق شماره ۱۴ یه تخت دو نفره نرم و خوشگل داشت. و مامان و بابا تصمیم گرفته بودن از این زمان خلوت و تنهایی روی تخت نرم و خوشگل جوری که انتظار میرفت استفاده کنن. اونا آروم لباسای همو در می‌آوردن و کلی لباسای ورزشی سبز روی کاشی افتاده بود، هر دو تا داشتن بدنای همو میبوسیدن و ما میخ وایساده بودیم داشتیم نگاهشون میکردیم.
تو اتاق ما فقط دو تا چهارپایه چوبی و یه پاکت نامه بود.
ماکان چهرش وحشت زده بود، چشاشو بسته بود و پشت به آینه وایساد: “من نمیخوام این کارا رو ببینم!”. بابا سوتین مامانو در آورد و شروع به لیسیدن و بازی با سینه های بزرگش کرد. می‌تونستیم صداشونو از بلندگو های داخل اتاق بشنویم، اما آنها صدای ماکانو که داد میزد رو نشنیدن، حدس زدم اتاق ما عایق صدا باشه و فقط صدای اونا برای ما میاد.
من چیزی نگفتم در عوض من فقط پاکتو باز کردم و دستورالعمل بازی رو خوندم. و بعد روم عین گچ دیوار سفید شد.
ماکان کاغذو از دستم کشید و با صدای بلند خوند.
وظیفه بازی ۴.
پدر و مادر خود را در حین سکس تماشا کنید و جق بزنید.
شما باید موقع جق زدن نگاهتون به پدر و مادرتون باشه.
اتاق عایق صداست و صداتون بیرون نمیره، پس با صدای بلند جق بزنید، ولی به شیشه اتاق دست نزنید!
از هم برای جق زدن کمک نگیرید و به هم دست نزنید!
از زمان ورود به اتاق یه ربع فرصت دارید تا خودتونو ارضا کنید!
موفق باشید.
بهش نگاه کردم، سرمو به نشونه امتناع تکون دادم. و اون گفت: “پس پس‌گرفتن خونه چی؟”
من بهش گفتم: “این کار حال بهم زنه”
اما برای اون شاید حال بهم زن نبود. چون میتونستم برآمدگی روی شلوار ورزشیشو ببینم، که از تماشای سکس مامان و بابا به وجد اومده بود.
تو اونطرف دیوار روبرومون مامان و بابا کاملاً لخت بودن، در حالی که اون روی تخت زانو زده بود و داشت برای بابا که سر پا بود ساک میزد، من و ماکان هر دو واضح میتونستیم سوراخ کون مامان که پشت به ما بود و داشت تکون میخورد رو ببینیم.
ماکان شلوارشو پایین کشید، کیرش به طرز عجیبی بزرگ شده بود و از شلوارش بیرون اومد. تعجب کردم، آخرین باری که تو حموم دیدش زده بودم، اینقدر کیرش بزرگ نبود؟! روی یکی از چهارپایه های چوبی نشست و به آرومی با دستاش شروع به بالا و پایین کردن پوست ختنه گاهش کرد.
“می‌خوای خونه زندگیمون برگرده یا چی؟ فقط روی چهارپایه بنشین و کوستو بمال و به یکی از دوست پسرای سابقت فکر کن”
۲ تا از انگشتامو لیس زدم و دستمو کردم تو شورتم و شروع کردم به مالیدن چوچولم. دستم آروم دور باله های کوسم میرسوندم و دوتا انگشتمو دور چوچولم میچرخوندم. من گاهی اوقات این کارو تو خونه موقع دیدن فیلم سوپر انجام میدادم. باید تو ذهنم اینو میساختم که این فقط فیلم سوپره. من پدر و مادرمو نگاه نمیکنم، دارم از پورن‌هاب فیلم سوپر واقعیت مجازی 4K میبینم.
مامان ساکیدن کیر بابا رو تمام کرد و روی تخت دراز کشید. بابا زانو زده بود و سرش بین پاهاش بود و کوس مامانو با آب دهنش خیس میکرد. کوسی که هم من و هم ماکان ازش بیرون اومدیم. کیر بابا هیجان بین پاهاش تاب میخورد در حالی که خودش داشت کوس مامانمو میلیسید، کیری… که آشنا به نظر می رسید؟!!
اما مامان با خیال مطمئن بهم گفت که من کیر بابا رو ساک نزدم، کیرش شبیه همون کیری بود که من تو بازی دوم ساک زدم، شایدم دارم خیال میکنم، به هرحال همه کیرا یه شکلن.
هرچند وقت یه نگاه به ماکان مینداختم. اون اولش کاملاً آروم داشت جق میزد، ولی بعد با شنیدن صدای ناله های مامان از بلندگوها بیشتر حشری و هیجان زده میشد. هر کاری که بابا باهاش میکرد می کرد برای مامان لذت بخش بود و داشت ناله میکرد.
منم با این کاراشون بیشتر حشری شدم، وقتی مامان بالای بابا رفت و شروع کرد به سواری کردن روی کیر بابام. اون مستقیم به ما نگاه میکرد. ولی نه اون از نگاه کردن به خودش تو آینه لذت می‌برد، نمیدونست ما داریم نگاش می‌کنیم. پوزیشن گاوچرون برعکس هم یکی از پوزیشنای مورد علاقم بود. یاد شبی افتادم که با استاد اقتصادم، مردی که همسن و سال پدرم بود، افتادم که همینجور روی کیرش بالا و پایین میرفتم. دیگه دوتا انگشتمو داخل کوسم فشار میدادم و بیرون می آوردم و از این حس لذت میبردم. مالیدن داداشم تندتر شد و یدفعه سرعتش کم شد.
“دستمال کاغذی اینطرفا هست؟”
به اطراف اتاق نگاه کردم، اما چیزی ندیدم. وقتی بهش نگاه کردم، متوجه شدم چشماش رو کوس منه و منم انگشتامو دارم تو کوسم فرو میکنم. قبل از اینکه جواب بدم، چشمامو ازش برگردوندم و گفتم: “نه”
برگشتم و دوباره مامان و بابا رو نگاه کردم. اونا داشتن پوزیشن تغییر میدادن، مامان به صورت سگی روی تخت چهار دست و پا شده بود، و بابا پشتش کیرشو رو کونش میمالید.
“وای خدا، خیلی شهوتی شدم!” صدای مامان از بلندگوهای کوچیک می اومد: “کاش ما اینجا یکم روغن داشتیم، تا میشد بکنی تو کونم”
مامان میخواست کون بده؟
بابا صورتش برد نزدیک مامان و با صدای حشریش گفت: “تف بزنم اشکالی نداره؟”
“کیرت واسه کردنت تو کونم خیلی گندس حمید. میخوام محکم بزنی در کونم و بگی من جنده ی توام”
“جون تو جنده منی. تو فقط مال منی. اون بچه کوچولوی ۱۸ ساله کردتت. گذاشتی کوستو بلیسه گذاشتی محکم بکنه تو کوست، تو یا مامان جنده ای”
“اوه آه” ماکان آبش از کیرش داشت میپاشید بیرون و اونم بلند داشت داد میزد. آبش همش ریخت روبروش رو زمین. صورتش قرمز شد. نمیدونم از روی خجالت بود یا واقعا به مامان حس داشت؟!
مامان و بابا دوباره جابجا شدن. بابا مقاومت خوبی داشت. مامان خوابید کنار تخت و پاهاش باز کرده بود و بابا لبه تخت وایساده بود و کیرش روی کوس مامان بود.
مامان پرسید: “اون دختره چی؟ اون به شوهر من حال داد؟ از کردن کوس تنگش حال میکردی؟ شرط می بندم خیلی تنگ بود”
صحبت های بابا درمورد دختره شهوت منو بیشتر کرد. سریعتر شروع کردم به انگشت کردن خودم، دلم میخواست الان یه دیلدو داشتم و محکم میکردم تو کوسم. چشمامو بستم و به ارگاسم نزدیک شدم.
“میذاشتی تو رو بابا صدا بزنه؟”
می‌تونستم صدای برخورد رونای پاشون به همو بشنوم که بلند تر و سریعتر میشد: “آره. از شدت درد گریه میکرد. خیلی تنگ بود، منم وحشی میکردم. بابا کردش، آره بابا وحشی کردش”
چشمامو باز کردم و به ارضا شدن بابام نگاه کردم، و آبشو به اعماق کوس مامان پرتاب میکرد. همزمان با بابا منم ارگاسم شدم، آب لذت بین ۲ تا انگشتام چسبیده بود، و به کیر خیس بابا که نوکش سفید شده بود، نگاه میکردم.
هیچوقت فکرشو نمیکردم که یه روز با بابا سکس کنم. من هیچوقت کیرشو تو کوسم تصور نمیکردم. ولی اینکه داشتم سکسشو با مامان میدیدم که چقدر داشت بهش حال میداد و حشریم کرده بود
شهوتم خوابید و با خجالت به داداشم نگاه کردم. کیرش هنوز نیمه خواب بود. اون شورتشو به من پیشنهاد داد تا دستامو و کوسم باهاش پاک کنم، قطره های سفید رنگ روی شورتش مشخص بود که کیر خودشم با همین شورت پاک کرده. سرمو به علامت “نه” تکون دادم و بی توجه به اینکه شورتم کثیف میشه، شلوارمو کشیدم بالا.
وقتی در اتاقو باز کردم، یکی از مردای نقابدار پشت در وایساده بود.
“هنوز … ۱ دقیقه و ۱۲ ثانیه به آخر وقتتون مونده. میخواید همین الان برید؟”
“بله، اگه امتیازمون کم نمیشه”
“اینطور نیست. وظیفتون تموم شده، میتونید هروقتی که میخواید بیرون برید”. اون کنار رفت و دری برای ما و مامان و بابامون باز شد و هر دو از اتاق بیرون اومدیم.
من و ماکان به اتاق خواب تیم سبزمون برگشتیم و مستقیم به حموم رفتم تا خودمو تمیز کنم.
زیر دوش بودم که صدای مامان اومد: “عسلم؟ هنوز داخلی؟ منم میتونم از حموم استفاده کنم”
از حموم بیرون اومدم و خیلی سعی کردم به پدر و مادرم نگاه نکنم. اونا هیچوقت نباید بدونن که ما برای اونا و کارشون و کلا خونوادمون چیکار کردیم.

ادامه...

نوشته: ماکان


👍 93
👎 1
55501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

895122
2022-09-14 00:33:17 +0430 +0430

چهجالب👌

0 ❤️

895125
2022-09-14 00:43:30 +0430 +0430

دارم وسوسه میشم یه بازی مرکب راه بندازم!! البته به عنوان مدیر! 😁 👿 😀

3 ❤️

895134
2022-09-14 01:05:43 +0430 +0430

قسمت اول خیلی جالبتر بود ،این قسمت خیلی ضعیف بود،هیجان و جذابتش خیلی کمتر شده بود

1 ❤️

895139
2022-09-14 01:37:50 +0430 +0430

ادم هوس میکنه همچین مسابقه هایی رو راه بندازه ها😂😂

2 ❤️

895151
2022-09-14 01:58:37 +0430 +0430

این قسمت نسبت ب قبلی ضعیف تر بود
و طولانی تر

0 ❤️

895154
2022-09-14 02:02:44 +0430 +0430

کوتاه تر بود.
ولی خب جذاب نوشته بودی

2 ❤️

895183
2022-09-14 03:29:32 +0430 +0430

خیلی قشنگ بود بازم بنویس منتظرمون نزار زیاد

0 ❤️

895205
2022-09-14 07:32:20 +0430 +0430

این قسمت هم بد نبود ولی خیلی کشش نداشت . اگر میتونی یکم هیجانشو بیشتر کن مثل همون بازی مرکب که هر مرحله فاجعه امیز تر میشد

1 ❤️

895218
2022-09-14 08:19:03 +0430 +0430

وقتی به بخش نظرات دقت کردم فهمیدم دوستان برخی نوشتن که دوست دارند چنین مسابقه ای راه بندازند ، قابل ذکر هست که یادآوری کنم ابتدا باید یا خودشون مبلغ هنگفتی داشته باشند یا بتوانند از طریق افراد ثروتمند ساپورت شوند آنوقت می‌توانند چنین صحبتی کنند نه آنکه اینطور صحبت کنند . هرچند البته در خیالبافی همه آزاد ند برآب تخیلات

3 ❤️

895239
2022-09-14 11:49:45 +0430 +0430

ادامه بده عالیه

1 ❤️

895261
2022-09-14 15:16:12 +0430 +0430

حاجی واقعا عالی بود داشتم خودمو اونجا تصور میکردم
الهی ی چنین پول هنگفتی گیر ما بیاد و ما هم از این بازیا راه بندازیم
عالیییییی

1 ❤️

895352
2022-09-15 03:23:50 +0430 +0430

عالی عالی

0 ❤️

895509
2022-09-16 01:53:44 +0430 +0430

بازی آخر رو هم انجام دادند دیگه چی موند که ادامه داشته است داشته باشه

0 ❤️

895873
2022-09-18 02:27:26 +0430 +0430

ادامش کی ؟

0 ❤️

896129
2022-09-19 10:55:26 +0430 +0430

یکم کوتاه تر بود اما بازم جذاب و باحال بود!
ادامه بده.

0 ❤️

896616
2022-09-22 18:15:27 +0330 +0330

خیلی عالیه، عاشق این سبک داستانها هستم

0 ❤️

896653
2022-09-23 05:02:07 +0330 +0330

این داستان به حدی منو حشری می‌کنه که هروقت میخونمش دوست دارم مامانمو جلوی آبجیم و مامان بزرگم بدون اینکه مامانم بتونه حرکتی بکنه یا اینکه حرفی بزنه کیرمو تا تخمام توی کسسسس بزرگ و سفید و نازش فرو کنم

0 ❤️