باعث سکس شوهرم و زن باباش شدم

1395/12/05

سلام به همه اعضا این سایت جالب.چند وقته عضو شدم و خوندن داستان اینجا جرات نوشتن یه اتفاق رو بهم داد.
از خودم بگم اسمم زهرا است و متاهل هستم.۲۹ سالمه و یه پسر شیش ساله دارم.شوهرم ۳۲ سالشه و یه شرکت پیمانکاری عمران داره و پدر و برادرام پیشش کار میکردن که دوسال قبل ازدواج پای بابام سرکار شکست و اولین بار سعید شوهرم وقتی اومده بود عیادت پدرم منو دید و دوسال بعد زنش شدم.پسر خیلی خوبیه و اهل هیچی نیست و خیلی منو دوست داره ولی خیلی خیلی غیرتیه.منم خیلی ازش حساب میبرم طوری که هیچ موضوعی رو ازش پنهان نمیکنم.سعید خیلی هم حشریه و کیر بزرگی هم داره و خلاصه من از خدا بابت شوهرم ممنونم و یه موی سرش رو جای هزارتا پسرهم نمیدم.حالا از اتفاقی که افتاد براتون بگم.مادر سعید وقتی سعید شونزده ساله بود فوت کرده بود و پدرش به دختر بیست ساله گرفت و دوسال پیش هم پدرش فوت کرد.یعنی الان راحله (زن بابای سعید) با سعید چهارسال اختلاف سنی داره و سعید به خواهر ده ساله نو از راحله داره.

یه روز سعید گفت آماده شید بریم خونه بابام و منم آماده شدم و رفتیم و بازارچه محل ایستادیم چون همیشه سعید وقتی میرفت کلی وسیله و مرغ و گوشت و خوراکی برای خونه راحله میخرید.من توی ماشین بودم که یکم جلوتر یه زانتیا ایستاد و ناخوداگاه داشتم نگاه میکردم که یهو چشمام زد بیرون.دیدم زن بابا سعید از زانتیا پیاده شد و خداحافظی کرد و راحله هم رفت سمت مغازه.تو فکر اتفاقی که افتاده بود،بودم که سعید راحله رو دیده بود و دیدم دارن میان و راحله تا منو توی ماشین دید رنگش پرید و فهمید من دیده بودم از ماشین پیاده شد.از طرفی همش فکر میکردم سعید بفهمه،راحله رو میکشه و منم ترسیده بودم.سوار شدن و سعید بهم گفت ندیدی راحله رو صداش کنی و من نمیدیدمش میموندیم پشت در آن از دهنم پرید گفتم دیدمش ولی دیدم اومد سمت مغازه گفتم میبینیش و خودم هم هول کرده بودم.از طرفی حتی فکرش هم نمیکردم بخوام از سعید مخفی کنم.وقت خواب سعید اومد سمت من و شروع کرد لخت شدن و منم تا دیدم اونو،خودمم لخت شدم و گفتم وسط سکس یه جور میگم بهش که حواسش باشه بالاخره سعید یه خواهر کوچیک هم داشت.سعید شروع کرد و وسط سکس بهش گفتم سعید راحله نگفت کجا رفته بود،سعید گفت نه.چرا…تا پرسید چرا،هول شدم،یهو سعید دست از تلمبه زدن برداشت و توی چشمام نگاه کرد و گفت چرا،بدتر ترسیدم و دیدم نشست و گفت یه بار دیگه میپرسم،چرا…منم بهش چیزی رو که دیده بودم براش تعریف کردم…وااااای اینقدر چشمای سعید سرخ شد که از ترس بغلش کردم و قسم مادر پدرش رو دادم ولی فایده نداشت.پاشد لباس پوشید و من سوتین بستم و شلوارک پوشیدم دیدم سعید از اتاق زد بیرون و من همون جور با سوتین رفتم دنبالش و التماس میکردم.در اتاق راحله رو باز کرد دیدم راحله توی موبایلشه و تا من و سعید رو دید شروع به اته پته کرد که سعید خواهرش رو بغل کرد و بدون هیچ حرفی برگشت سمت اتاق من راحله بغض گرفتش و به من گفت سعید چشه…منم با عصبانیت پرسیدم اون کی بود از ماشینش پیاده شدی،که زد زیر گریه و التماس کرد به من که زهرا تو رو قرآن جلو سعید رو بگیر و از ترس رفت توی اتاق و در رو قفل کرد.هی میگفت بخدا آژانس بود و منم ترسیده بودم دیدم سعید اومد و باز اومدم قسم بدم که یه نگاه بهم کرد که داشتم خودمو خیس میکردم و بهم گفت دخالت کنی صبح میفرستمت خونه بابات و اومد پشت در و به بار گفت راحله باز کن،راحله داشت حرفا خودش رو میزد،بار دوم گفت باز میکنی یا بشکنم در رو که راحله با رنگ زرد و گریون در رو باز کرد و قرآن توی دستش و داشت سعید رو قسم میداد که سعید قرآن رو گرفت و داد دست من و اشاره کرد گفت برو توی اتاق و به راحله گفت آژانس کجا،از کجا آژانس گرفتی،باز راحله اته پته کرد که سعید یه سیلی زد بهش و راحله پرت شد روی تخت و در رو بست و منم پشت در و صداهاشون میشنیدم کن سعید میگفت بی شرف با کی رفیقی و میخوای آبرو پدرم و منو ببری و اونم گریه و قسم و دیدم هی راحله میگه نه نه تورو خدا.سعید همه داد میزد میگفت مگه من مرده باشم تو بخوای اینکار رو بکنی و دیدم چند دقیقه صدا راحله نمیاد و سعید هم میگفت پاشو،برو عقب…نگران شدم دیدم صدا راحله نمیاد،با هزار ترس در رو باز کردم صدا زدم سعید یهو دیدم سعید شلوار راحله رو از پاچه کشید و درآورد و راحله با شرت و درحال گریه کن سعید تا صدا منو شنید برگشت یه داد زد سرم گمشو توی اتاق که وقتی چشمای قرمز سعید رو دیدم پریدم توی اتاق ولی دلم جا نگرفت و رفتم از توی پانسیون گلخونه وسط خونه که از اتاق به اونجا پنجره داشت یواش دید زدم که دیدم راحله لخته و دستاش رو با حالت دفاعی گرفته و داره با ترس نگاه سعید میکنه و سعید شلوارک رکابیش رو درآورد و کیرش خوابیده بود و راحله رو نشوند و کیرش رو گذاشت دهنش.راحله شروع کرد ساک زدن و منم جرات هیچ حرفی نداشتم.دیدم سعید داره اشکاش رو پاک میکنه و منم گریه ام گرفت.سعید به راحله گفت بچه نداشتی و بخاطر خواهرم نبود سرت رو میبریدم و من داشتم نگاه میکردم که به لحظه بدن راحله رو دیدم و دیدم چقدر سینه های خوش فرم و بدن قشنگی داره.یه ربع ساعت گذشت که راحله گفت با گریه که بلند نمیشه،سعید داد زد بخور گفتم که پنج دقیقه بعد دیدم داره سرش رو سعید میده جلو و راحله چند تا عق زد که فهمیدم کیر سعید شق شده و سعید راحله رو خوابوند و با عصبانیت پاهاش رو داد بالا و داد زد سرش توکه شوهرت مرده،خوب اصلاح کردی کوست رو و راحله هنوز با ترس میگفت نه بخدا،اشتباه میکنی کن سعید کیرش رو بدون هیچ روان کننده چپوند داخل آن راحله چنان عقب پرید که داشت از تخت میفتاد پایین و سعید پاشو گرفت کشید سمت خودش و باز زوری چپوند داخل و گفت چته،بدت اومد،هااااااا،با خشونت تلمبه میزد.من هم حس حسودیم گل کرده بود هم از حالت سعید میترسیدم و هم خشونت سعید رو میدیدم چطور تلمبه میزنه و سینه ها راحله رو گاز میگرفت،خودم حشری شده بودم که دیدم انگار راحله دردش میگرفت هی میگفت یواش،بخدا مردم از درد وااااااای،سعیدم اون رو بدتر میکرد،یه چیزایی میگفت به راحله که صدای تلمبه و شالاپ شلوپ اینقدر بلند بود من نمی‌فهمیدم و تازه صدای آخ راحله هم بدتر جلوی شنیدن حرفای سعید رو میگرفت و یه دو سه دقیقه راحله ساکت شد و یهو پاهاش رو پشت کمر سعید قلاب کرد که سعید وحشی تر شد و یهو راحله یه جیغ کوچیک کشید و پاهاش ول شد و سعید هم خیس عرق،تا فهمید راحله ارضا شده یکی پاها راحله رو گرفت و برش گردوند و راحله داشت با تعجب به سعید و کیر سعید نگاه میکرد که سعید هلش داد سمت لبه تخت و اونم هی منتظر بود سعید بزنه توی گوشش و جفتمون مونده بودیم سعید میخواد چکار کنه که سعید آوردش لبه تخت و به شکم خوابوندش لبه تخت که زانو راحله روی زمین و کونش قمبل شد که هم من هم راحله بدبخت فهمید کیر گنده و کلفت سعید رو قراره از کون بخوره.هرچی التماس و تقلا کرد ولی فایده نداشت کن یهو راحله با حالت جیغ منو صدا زد که فهمیدم سعید کیرش رو کرده داخل و از درد به بار تا حال بیهوشی رفت و برگشت و سعید هم موهاش رو گرفته بود و با تلمبه زدن میگفت بخاطر بابام…عوضی…با فشار میکرد،راحله داشت میکرد کن دیدم سعید حشری تر شد و خوابید روش و از پشت بغلش کرد و بعد پنج دقیقه ازش اومد و از روش بلند شد و یه تف کرد روی کمر راحله و راحله از درد نا نداشت تکون بخوره و دیدم سعید لباساش رو دستش گرفت و دیدم داره میره سمت در که من دویدم سمت اتاق و دراز کشیدم که سعید رفت دستشویی و لخت اومد داخل اتاق و چشماش هنوز خیس بود.خوابید کنارم و منم یه حالی بودم،بغلم کرد و من سرم رو برگردوندم سمتش و بهش گفتم سعید،دیدم اشاره کرد ساکت…با دست کیرش رو گرفتم و آروم گفتم چرا سعید،دیدم با حالت عصبانی بهم گفت،نشنیدی گفتم دخالت نکن.مربوط به خانواده منه.خوابیدیم و صبح بیدار شدیم که راحله از اتاق نمیومد بیرون،سعید بهم گفت برو صبحونه ببر براش و بگو آماده شه و وسایلش رو جمع کنه،گفتمش برا چی،گفت بگو بهش یا باید بیاد بالا خونه خودمون زندگی کنه یا خواهرمو میبرم و میفرستم بره پیش خانواده اش.رفتم دیدم لیلا نشسته و با حالت غیض بهم نگاه کرد که وقتی بهش گفتم بدون حرف پاشد پوشید و رفتیم خونه.دوسه روز بعد اثاث اش رو آورد سعید و خونه پدریش رو داد کرایه و الان مدتیه راحله واحد طبقه بالامون میشینه و من چندوقت توی نخش بودم که فهمیدم دست از کاراش برداشته.از طرفی میدونم سعید هفته ای یه بار میره پیشش و ارضاش میکنه ولی به روی خودم نمیارم.فقط بابت اونشب چند شب پیش بام صحبت کرد و گفت تو منو ببخش ولی درست ترین کاری بود که کردم چون دیدم اونم مثل همه زنهای دیگه اس و بابام ضعف داشته و شاید اونم دست خودش نبوده.الانم آوردم اینجا فقط بخاطر اسم و آبرو بابام وگرنه به موی تو رو جای هزارتا زن نمیدم و من فقط گفتم هرجور خودت صلاح میدونی.هر هفته جمعه خواهرش رو میاره و میبره منو و پسرم و خواهرش رو شهربازی و خودش برمیگرده پیش راحله که میدونم میره ارضاش کنه و یکساعت بعد میاد دنبالمون.منم فردا صبحش از سر شیطونی میرم واحد راحله که تا الان نشده شنبه باشه و راحله توی راه رفتن تابلو نباشه دیشب سعید خشن کرده اش و منم هرشنبه میپرسم چته،پات درد میکنه،که میگه رگ سیاتیک امه که اوت کرده.خلاصه که بد هم نشده،دیگه سعید گیر نمیده کون میخوام،مادرشوهر عزیزم جور منو میکشه.خخخخخخ.هنوزم عاشق سعیدم و به کاراش ایمان دارم و ازین اتفاق ناراحت نیستم چون سعید اصلا اهل این نبوده بخواد خیانت کنه و اینم من خیانت حساب نمیکنم و میفهمم که وقتی از پیش راحله میاد،از ناراحتی و خجالت تا چندساعت توی چشام نگاه نمیکنه.اینم از داستان به باد دادن کون مادرشوهر خودم.امیدوارم اگه بد نوشتم به بزرگیتون ببخشید.هرچی بود نوشتم و شاخ و برگ الکی نخواستم بدم که از واقعیت دور بشه.

نوشته: زهرا


👍 21
👎 23
118669 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

580870
2017-02-23 21:30:12 +0330 +0330
NA

واقعا لایق فحشم نیستی
پانسیون گلخونه ؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

580880
2017-02-23 21:41:01 +0330 +0330

فکر کنم اصلا واقعیت نداشت.
این آقا سعید مثلا با غیرت فقط زن باباش و که می کنه غیرت و کنار میگذاره.
خیانت و سکسی با محارم کلا منفوره

2 ❤️

580884
2017-02-23 21:49:56 +0330 +0330

دلم بحال کس ریش ریش تو میسوزه اگه به چند جلسه راحله رو فلج کرده پس تو تا الان باید جانباز 99درصد شده باشی

0 ❤️

580896
2017-02-23 22:16:33 +0330 +0330

آخه کس و شعر گفتم هم یه حدی داره
من اگه اعتماد به نفس بعضی نویسنده های ارجمند رو داشتم با چنگال به داعش حمله میکردم

0 ❤️

580902
2017-02-23 22:34:11 +0330 +0330

تنفر از مادر شوهر داره بی داد میکنه

0 ❤️

580906
2017-02-23 23:16:21 +0330 +0330

نمیدونم به خزعبلات تو چی باید بگم
الاغ تو نه غیرت میدونی چیه
نه زن بابا که جای مادر
هر جای دنیا هم که باشه فرض محال داستان
اگه زن شکایت کنه پسره رو از کیر دار میزنن
الاغ
پسر داستان تو غیرت نداره
یه هوس باز عوضی که با خشونت برده خریده برا خودش بدبخت!

0 ❤️

580907
2017-02-23 23:28:19 +0330 +0330

مگه راحله نبود شد لیلا؟؟؟

1 ❤️

580921
2017-02-24 03:41:38 +0330 +0330

ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺯﺭﯼ
دیدن نامش چیزم را کرد ی وری
گفته ﮔﺮ از بهر کونم هست چیزﺕ ﮐﻠﻔﺖ
ﮐﻢ ﺑﺰﻥ ﺣﺮﻑ ﻭ بزن توش مفته ﻣﻔﺖ
ﺍﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻭﺭﺑﭙﺮﯼ
تا حسد بر مادرشوور خود نبری . . .
(dash)

0 ❤️

580936
2017-02-24 07:11:48 +0330 +0330
NA

کس خواهرت دروغگو

0 ❤️

580947
2017-02-24 10:42:37 +0330 +0330

خخخخخخ
دهنت سرویس جالب بود.
حس حسادت زنها اینقدر قوی هست که حتی به کون کردن مادر شوهر هم حسودی کنند.

0 ❤️

580948
2017-02-24 10:43:13 +0330 +0330

رگش اوت کرده؟؟؟ یا عود کرده
فوتباله مگه

0 ❤️

580949
2017-02-24 10:53:35 +0330 +0330

نوع داستان تازگی داشت و تا الان این مدلش رو نخوانده بودم
راستی لیلا کی بود!؟
آهان زن بابا پنجلی بود
هههه

0 ❤️

580962
2017-02-24 12:51:27 +0330 +0330

قابل باور نیست (hypnotized)

0 ❤️

580984
2017-02-24 20:34:54 +0330 +0330

از این مزخرف تر نخونده بودم.

0 ❤️

581036
2017-02-25 04:04:36 +0330 +0330

احمق رواني ، واقعا مغزت اندازه فندقه، جفنگ نويس

0 ❤️

581051
2017-02-25 06:43:39 +0330 +0330

دهنتوووووووووووووووووو ?
تخیل دیگه تا کجا خدایاااااااااا

0 ❤️

581055
2017-02-25 07:44:53 +0330 +0330
NA

عجب زن خری و شوهر حرومزاده ایی؟

شما ها نباشین حکومت ایران‌یکشبه به گا میره

0 ❤️

581064
2017-02-25 08:41:09 +0330 +0330
NA

بالاخره راحله،لیلا
نکنه مامانت بوده …

0 ❤️

581079
2017-02-25 11:57:49 +0330 +0330

لیلا کیه؟
یکی بمن بگه لیلا کی بود؟!! (dash)

0 ❤️

581093
2017-02-25 14:44:13 +0330 +0330

پانسیون؟؟؟؟؟؟
منظورت پاسیو بود؟؟؟
اوت کرده؟ یعنی خارج شده؟
فکر کنم منظورت عود بوده
ولی عجب همسر فداکاری داری
البته باز خوبه با «ولع» نمی کردش

0 ❤️

581199
2017-02-26 08:46:03 +0330 +0330

شوهرت لاشیه ببخشیدا حقیقت تلخه.
بهش بگو ابجی کوچیکشم داره میده بره خودش بکنتش.
خوب شد معنی غیرت و تعصبم فهمیدیم.
این چیزا رو که میخونم بیشتر به این حقیقت ایمان میارم اونایی که ادعای غیرتشون کون خر نرو پاره میکنه بی ناموس ترینا هستن.
خب بابا مال خودشه دوس داره بده دوس داره حراجش کنه.الان اگه ملت بفهمن که داره به شوهرت کس میده که پسر شوهرشه این بی ابروییه یا اگه بفهمن به اون کسی که دوسش داره داده؟ کدومش بدتره ؟
خودتم دست کمی از شوهرت نداری و فقط به خاطر این که اسمش اینه که مادر شوهرته افتخار میکنی به این مسئله.
تا امثال شوهرتو داریم ما تو کشورمون هیچ غمی نداریم.
ولی مطمئنم پشت پاشو میخوره بهشم بگو تو که هیچی رو ازش پنهون نمیکنی (البته از سر ترس)

ان که با مادر خود زنا کند با دیگری چه ها کند
کلاهتو بذار بالاتر ابجی

0 ❤️

692786
2018-06-07 21:35:41 +0430 +0430
NA

به این جلقی مغز فندقی باید بگم از لحاظ شرعی هیچ پسری نمیتونه با زن باباش سکس بکنه ولی پدر میتونه بعد مرگ پسرش زن اونو بگیره .
این اقا سعید هم فقط تو ذهن این ادم مریض و جلقی می تونه وجود داشته باشه

0 ❤️

699437
2018-07-04 10:12:16 +0430 +0430

كسشعر محض بود؛ خاك تو سرت واقعا بدبختي دليل و بيچاره؛ در حد يه برده اي

0 ❤️

701742
2018-07-13 01:28:20 +0430 +0430
NA

کوس نوشته ای دیگر از یک جقی

0 ❤️

735791
2018-12-16 11:29:06 +0330 +0330

کاملا درسته… کسو کون الاف رو باید گایید

0 ❤️