اواخر اردیبهشت ماه بود ، اردیبهشت با اختلاف سکسیترین ماه ساله ، هوای نه سرد و نه گرم. روزهای نسبتا بلند ، به تازگی دانشگاهها باز شده بود بعد از تعطیلات کرونایی و من بعد سه ترم مجازی به تازگی اومده بودم دانشگاه ، از اون جایی که من از تهران بودم و دانشگاهم شاهرود بود تو خوابگاه دانشجویی اقامت داشتم. خوابگاه دانشگاه شاهرود تو خود حیاط دانشگاست و حیاط دانشگاه هم که پر از درخت و باغه ، تقریبا چهل هکتار زمین هست که بیشترش رو درختای صنوبر و انگور قرمز پر کرده بود ، لابهلای این درختا چند تا درخت توت بزرگ هم بود که گاهی میرفتیم برای توت خوردن ، چون قد من بلندتر از همه بود(194 سانت) همیشه دوستام با اصرار منو میبردن ، یکی از آخر هفتهها که بچههای همشون رفته بودن شهرشون و من تنها تو اتاق بودم حوصلهم کیری شد و زدم بیرون که ی دوری تو حیاط دانشگاه بزنم ، لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون ، دانشگاه شاهرود ی حوض بزرگی تو ی قسمت از حیاطش داره که دورش پر از درختای توتن ، رفتم اونجا و روی نیمکت نشستم داشتم با گوشیم استوریها رو چک میکردم که سروصدای چند تا دختر اونو حوض توجهمو جلب کرد ، از دانشکده ما نبودن اما معلوم بود که اونام خوابگاهین ، چون اون وقت روز و روز تعطیل مسلما کسی کلاس نداشت ، یکم نگاهشون کردم و با دودلی از جام بلند شدم ، اون اطراف غیر از اونا کس دیگهایی رو ندیدم و رفتم سمتشون ، رسیدم ، سلام کردم ، جواب دادن ، گفتم کمک نمیخواین؟ یکیشون با خنده گفت چرا ، اگ دستت به اون شاخه میرسه اونو بیار پایین، بقیه هم لبخند میزدن . قیافشون خوب بود ، تیپ دانشجویی اما یکم راحت تر ، مانتو جلو باز ، یکیشون لاغرتر و از بقیه و قدبلندتر بود اما سه تای هیکلشون خوب بود یکیشون که شال قرمز داشت بدن جذابی داشت و هی نگاهم به سمتش میرفت صورت سفید با رژ قرمز ، زیر مانتو ی کراپ پوشیده بود که وقتی برای چیدن توت دستش رو میبرد بالا و بدنشو کش میداد میرفت بالا و سفیدی شکمش دیده میشد ، از سینههای خوشفرمش زیر اون تاپ شدیدا داشت تحریکم میکرد. کمکم متوجه نگاههای سمی من نسبت به خودش شده بود و اونم بیشتر نگاهم میکرد و بیشتر چشم تو چشم میشدیم ، احساس کردم خوشش میاد چون هیچ علامتی از نارضایتی نمیدیدم منم بیشتر نزدیکش شدم تا هیکل سکسی و کون خوشفرمشو بیشتر برانداز کنم ، اونم با حرفاش و حرکاتش و نگاهش برام عشوه میومد، دستشو بلند کرد و سعی کرد ی توت رو بچینه اما دستش نرسید ، به من نگاه کرد، منم که منتظر ی فرصت بودم خودمو بهش رسوندم و سه چهار تا توت واسش چیدم و دادم ، تشکر کرد و شروع کرد به خوردنشون. اسمشو پرسیدم ، اسمش پریا بود منم خودمو معرفی کردم ، رشته و شهرشو پرسیدم و اونم جواب داد، یکم از درساش پرسیدم ، ورودی سال جدید بود و 20 سال بیشتر نداشت، یکم فاز همدردی برداشتم و گفتم دوری از شهر و خانواده حتمن خیلی سخته براتون ، اونم تایید کرد و همینجور مشغول حرف زدن بودیم که دوباره چند تا توت چیدم دو تاش رو بهش دادم و سه تا دست خودم بود توتهاش رو خورد منم داشتم آخرین توتمو وارد دهنم میکردم که متوجه نگاهش شدم ، برش گردوندمو ناخودآگاه دستمو دراز کردم سمت دهنش اونم دهنشو باز کرد و خورد، ی لحظه پشمام ریخت از حرکتی که زدم اونم خندهش گرفت ، بقیه دوستاش مشغول بودن و توجهی به ما نداشتن ، من که دیگه راهشو باز کردم هی توت میچیدم و میدادم بهش ، گاهیم توت رو میدادم دهنش که بخوره. خیلی زود صمیمی شد همون موقع شماره شو گرفتم و اینستاشو هم پرسیدم و فالو کردم. نیم ساعتی همینجوری گذشت و اون و دوستاش رفتن خوابگاهشون و منم برگشتم اتاقم ، اینستارو باز کردم و پستاش رو دیدم ، عکسای فوق سکسی با تاپ لب ساحل و تو اتاقش گذاشته بود ، هایلایتاشم ی سری هایلایت دپ هم بود ، برای چند هفته قبل ، فکر کردم تو رابطه بوده و کات کرده، یهو ی استوری گذاشت و دور عکس پروفش رنگی شد، زدم روش استوریشو دیدم ی استوری متنی گذاشته بود، ی ایموجی فرستادم و سین کرد و شروع کردم به لاس زدن، و گفتیم خیلی خوش گذشت امروز و مرسی و اینا. اشاره کردم به اینکه توت رو تو دهنش گذاشتم ، خندید و ایموجی 🤤 فرستاد منم دیگه دوزاریم افتاد که آره این دختره کیر میخواد. پر سیدم دفعه بعد کی میرین باغ توت!؟ گفت نمیدونم زیاد نمیریم ، گفتم میای فردا ساعت هفت واست دوباره توت بچینم ، اونم دوباره همون ایموجی آب دهن رو فرستاد و گفت باشه میام ، گفتم خودت تنها بیا. اونم ی ایموجی خنده فرستاد و گفت اوکی. فردا جمعه بود و همون ساعتی که گفتم رفتم دور حوض نشستم که یکم بعدش اومد، قشنگ آرایش کرده بود قیافش ده از ده بود ، ی تاپ صورتی رنگ پوشیده بود با همون مانتو دیروزی و ی شال آبی، اومد رو نیمکت کنارم نشست اما یکم با فاصله ، گفتم اینجا که خیلی تو چشمیم ، ممکنه حراست دور بزنه اگه تنها ما رو ببینیه داستان میشه ، گفت اره ، گفتم بریم داخل باغ قدم بزنیم ، اوکی رو داد و ما رفتیم لای درختا و شروع کردیم به حرف زدن متوجه شدم که قبلا رل داشته و از اونجایی که گفت پسرا همشون دنبال ی چیزن و وقتی بهش میرسن دیگه اون آدم قبلی نیستن ، فهمیدم که یکی قبلا زده پلمپشو باز کرده و خیالم راحت شد و چشمام قلبی شد. دستاشو گرفتم و به راهمون ادامه دادیم یکم که رفتیم دستمو دور کمرش حلقه کردم و چسبوندمش به خودم و هر بار علامت مثبت ازش دریافت میکردم که باعث میشد جرئت بیشتری به خرج بدم . یکم داخل باغ و دورتر از مسیر پیاده روی ی نیمکت دیدم و گفتم موافقی بریم یکم اونجا بشینیم؟ گفت آره خسته شدم ، رفتیم به سمت نیمکت و اونجاها درختا انبوه تر میشدن ی نیمکت دیگه باز داخلتر و مخفی تر دیدم گفتم بیا اونجا بشینیم اگ کسی از روی راه رفت ما رو نبینه اونم اوکی داد و رفتیم نشستیم ، چون قبلا هم تقریبا تو بغل من داشت راه میرفت وقتی نشست بهم تکیه داد و بغلم بود، منم دستام دورش و موهاشو بو میکردم و بوس میزدم اون یکی دستم رو با دودلی و ترس گذاشتم روی رانش که حسابی گنده و نرم بود ، و همینجوری ک داشتیم حرف میزدیم خودمو ازش جدا کردم و صورتمون روبروی هم ایستاد، هیجان و علامت توی چشماش رو دیدم و با دستم چونه ش رو گرفتم و ی بوس از لباش گرفتم ، خیلی خوشش اومد ، منم منتظر همین بودم و به لب گرفتن ادامه دادم، لب های خیس و طولانی و پرتحرک که نشان از شهوت درونش میداد. دستامم تو این مدت بیکار نبودن و از روی تاپ سینههاشو میمالیدم، سینههای نرم و عسلی داشت و هربار که فشارش میدادم لذت میبرد، چشماش از شهوت خمار شده بود، دختر داغی بود ازش پرسیدم حالت چطوره ؟ با صدایی ضعیفی گفت خودت که داری میبینی ، گفتم حال اون پاینی چطوره ، گفت عالی! خیسِ خیس شده، گفتم واوو، و دستامو آروم از سینههاش جدا کردم و بردم سمت پایین، آروم دستمو از زیرشلوارش وارد کردم ، دستم به شورتش خورد ، انقده خیس شده بود که معلوم بود چند ماهی هست ارضا نشده. هر دو میدونستیم چی میخوایم ، دوباره لباشو بوسیدم و گفتم بریم اونجا و به ی قسمت تاریک تر جنگل که ی تانکر آب هم بود اشاره کردم و رفتیم پشت تانکر ، روبروش وایستادم و همینطور که دارم لب میگیریم با دستم دکمههای شلوراشو باز کردم و کشیدم پایین تا روی زانوش ، بعد ازش اجازه گرفتم که شرتشو در بیارم و با تکون دادن سر تایید کرد. آروم شورت صورتی رنگ که کاملا خیس شده بود رو کشیدم پایین ، انگار درهای بهشت به روم باز شده بود ، چیزی که میدیدم باورم نمیشد ی کص کلوچهای و تپل، صافِ صاف که معلوم بود لیزر کرده آروم شورتشو از کصش جدا کردم ، ترشحاتش کص و شورتش کش میومد و صحنهای بینظیری خلق کرده بود دلم غش رفت برای اینکه این کص بهشتی رو بذارم تو دهنم ، گفتم یکم پاهاش رو باز کنه سرمو بردم لای پاهاش و شروع کردم به خوردن این میوه آبدار ، با دستش سرمو به سمت کصش فشار میداد، لای لبهای بزرگشو با دهنم باز کردم و اطراف سوراخشو با زبونم و لب و لوچههام میخوردم ، واقعن یک چیزی فوقالعادهای بود، همینطور که داشتم میخوردم ، پاهاش لرزید و شکمش موجی شد. فهمیدم ارضا شده ، بلند شدم و لباشو بوسیدم و بغلش کردم ، گفتم حالا نوبت توعه. گفت با کمال میل ، روی زانو نشست شلوارمو باز کرد و تا روی زانو پایین آورد.کیرم از وقتی وارد باغ شده بودیم بیدار شده بود و الان داشت منفجر میشد، کیرمو گرفت و یک ضرب سرشو کرد تو دهنش ، خیلی عمیق نمیخورد اما با لب و زبونش معجزه میکرد، حد خودمو میدونستم برای همین یکم که خورد گفتم حالا نوبت کصته، دوباره شلوارشو ک یکم برده بود بالا پایین کشیدم و آوردم روی زانو ، به تانکر آب تکیه داد و یکم قمبلشو خم کرد ، سفیدی و نرمی کونش نظیر نداشت ، از پشت چسبیدم بهش و کیرمو گذاشتم روی کصش یکم مالوندم به کنارههاش و اروم سرشو کردم تو کصش، مکش عجیبی باعث شد که بیمعطلی بقیه کیرمم بکنم تو، کیرم داغ کرده بود و بنابراین کصش به سردی میزد، شروع کردم به تلمبه زدن آروم ، میدونستم که چیکار کنم زود آبم نیاد ، گهی تند و گهی خسته میزدم توش ترشحات کصش زیاد بود و میریخت روی شلوارش، دستمو بردم زیر تاپش سوتینشو آوردم پاییین با دستام سینههاشو گرفتم و فشار میدادم و میمالیدم، نوکشو گفتم لای انگشتام و با فشار حداکثری قیچیشون کردم و همزمان کیرم داشت تلمبه میزد. به سختی آه و نالههاشو کنترل میکرد ، کمکم داشتم ارضا میشدم دوست داشتم که قبلش دوباره اون ارضا بشه ، برای همین تلبمه رو متوقف کردم و با دستم رفتم سمت کصش ، یکم که مالیدم دوباره همون لرزش افتاد به پاهاش ، تند تند تلبمه زدم و خارج کردم کیرمو ، دو سه تا جق زدم و آبشو ریختم رو زمین، حسابی حال کرده بودم ، شلوارمو کشیدم بالا و به پریا هم کمک کردم که شلوارشو بکشه، هوا کمکم داشت تاریک میشد ، گفت تا ساعت نه باید برگرده خوابگاه ، یکم روی همون نیمکت نشستیم و لب گرفتیم و بوس و بغل ، بهترین سکس عمرم بود ، خوشگلیش بینظیر بود و با خوشحالی برگشتیم به اتاقمون. تو چت برای فرداش بعد کلاس تو ی خونه اجارهای قرار سکس گذاشتیم. خیالم راحت شده بود که برای سه سال آینده تو دانشگاه کص نابی مهیا بود.
نوشته: حمید
حاجی وقتی کوص پایس پایس اونم دانشجو منم یکیو چتی اشنا شدم قرار اول کردمش به بعدم فقط کردمش کلا بکن بکن بود درکت میکنم
توی کامنت ها میگه طرف قرا اول کردمش بعد بکن بکن … لاشی مگه همه اینطور هستند که تو میگی . من خودم که جدا شدم دقیقا توی همینسایت سالها پیش آشنا شدم امد و ازدواج کردیم باهم ازدواج دوم اون بودم و بخاطر مادیات و پول زن من شد داستان طول کشید تا حالا یم سال هست جدا شدیم از هم چون فهمیدم هدف این مالی بوده بدترین موضوع هم همین است. هر کسی و نباید به چشم کسی که دیدیم حساب کنیم اینم همون هست دلیلی ندارد من با یکی دیگه آشنا بشم بگم این هم مثل قبلی هست. ؟ دلیلی نداره همه مثل هم بشوند
یعنی فقط دنبال سو استفاده بودی که بکنی به پایان دانشگاه رسیدی بری ذنیال کار خودت. عجب عنتری هستیذ
اصلا این کاره نیستی .ولی معلومه خوب بلدی بخوری آب کیر
میخوام فوش ندم خودمو نگه دارم میبینم نمیشه
کس کش مجبوری فانتزیای نویسندگیتو اینجا با فرقون خالی کنی ؟
شبیه اسپرم نا بارورر پدر استاد کیا رستمی میمونی اون توته ام تو کونت چاقال اسکی زن ی خورده با خودت موقع جق زدن کار کن عقب مونده فانتزیاتم بوی سال ۱۳۴۳ میدن بروز کن کسشعراتتو
ببین ما یه مبحث داریم به اسم شعور خواننده
حداقل اولش بنویس این یه داستانه نه یه خاطره
چون شرط میبندم یا دانشگاه ار نزدیک ندیدی
یا اگرم دیدی فقط پسرونه بوده
تو با این کصشعری که نوشتی وقت خودت و مخاطب رو تلف کردی
خلاص
تو هیچ داستانی کامنت نذاشتم ولی خداییش این و نتونستم بی خیال ازش رد شم
میخوام فحش ندم نمیشه ، آخه کصکش طرز نگارش تو به پنجم
ابتدایی هم نمیخوره ، مادر اون دانشگاه و گاییدم که تو رو توش راه داده که یه کونی تربیت کنه و تحویل جامعه بده و اینکه با این طرز نگارش از کدوم کنکور قبول شدی و یکی بیاد جواب بده
یهو از خواب نپریدی ببینی ریدی تو خودت؟؟؟؟😂😂😂
من دانشجو بودم دانشگاه شاهرود.چرا داری کصشعر میگی برای ملت؟ بیا پایین سرمون درد گرفت 😆
17 18 سالت که بیشتر نیست
کس زیاد نوشتی
حقیقی که نبود
ولی خوب بود
پردیس مرکزی بودی پس
رشتت چیه
منم شاهرودم
یه جوجه هم برا ما بکش 😂
حراست نمیزاره ماناو جلو باز بپوشی
خوابگاه دخترا هم نه تو مرکزیه نه تو پرذیس تو شهره
بعد از ۶ سال اولین کامنتمو میزارم
اونم اینه ک کیرم دهنت😂
یارو گفته پسرا دنبال ی چیزن
بعد تو فهمیدی پلمپش بازه؟
همینجا کیرم خابید
ریدم تو خودت و فکر جقیت