سلام خدمت دوستان و کاربران عزیز شهوانی
من نادرم از یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی که البته تو دهاتشون
سنم ۵۷ قدم ۱۸۰ وزنم ۱۰۵ و اندازه سالار هم دقیقا (۱۷ با ۳)
بنده حدود بیش ۴ ساله از خوانندگان دائمی داستاهای شهوانی هستم و خودم هم چند تا داستان البته واقعیت برا سایت شهوانی ارسال کردم که مورد لطف و محبت بعضی کاربران عزیز شهوانی هم قرار گرفتم.اصلا هم ناراحت این موضوع نیستم چون هر کسی اومده تو این سایت خودش میدونه چی خواهد دید و چی خواهد شنید.
بنده با توجه به بالا بودن سنم نسبت به این سایت ولی کودک درونم خیلی فعاله تا جایی که خانم خودم اصلا ده درصد جوابگوی سکسهای من نیست بگذریم.
اگر بخوام تمام واقعیاتو با جزئیات بنویسم خیلی طولانی میشه بخاطر همین یکم بر میگردم عقب تا اینکه برسم به اصل قضیه که حدود دو هفته پیش برام اتفاق افتاد.
من یه باجناق داشتم خدا بیامرزتش آدم خوب ومنطقی و جدیی بود برا همه فامیل مخصوصاً برا خانوادش و همیشه حرف حرف خودش بود. تا حدودی میشه گفت نقش پدرسالاری داشت تو فامیل و خانواده و ۱۵ سال هم سنش از من بزرگتر بود.
ولی با من خیلی رابطه صمیمی و گرمی داشتیم تا جایی که حتی تو تصمیمات جزئی خانواده هم همدیگرو دخیل میکردیم.
اینم بگم که باجناق عزیز بعد از به دنیا آمدن اولین بچش در سال ۵۸ از دهات رفتن تهران، که اون موقع هنوز باجناق نبودیم فقط فامیل بودیم یعنی پسرعمه پدرم بود
تو مدت ۶ سال یعنی تا سال ۶۴ صاحب ۴ بچه شدن که اخریش که همین سوژه سکس من هستش اسمش هم پریسا خانمه هستش تو ۱۲ بهمن سال ۶۴ به دنیا آمد دقیقا وقتی که من یک سال بود نامزد بودم
من باوجود فامیل زیاد تو تهران همیشه وقتی میرفتم تهران اکثراً بخواسته خود باجناقم و خانوادش تو خونه اونا میموندم
یادمه که یه شب که خونه اونا خوابیده بودم خودش با خانمش تو اتاق خواب خودشون بچههاش دخترا هم تو یه اتاق خواب منو دوتا پسرش هم تو پذیرایی خوابیده بودیم
من خیلی رعایت میکردم تو رفتارم مثلاً شب قبل اینکه لامپا خاموش نمیشد با لباس خواب نمینشستم،. تعریف از خود نباشه من نه که بگم ورزشکارم ولی بخاطر فعالیت کاری زیاد، که کشاورز هستیم بدن رو فرمی داشتم مخصوصاً اون موقع بدون یه ذره شکم اضافی تا حدودی بدن عضله ای
بالاخره یک شب که خوابیده بودیم صبح زود من با رکابی پاشدم رفتم سرویس بهداشتی نگو این پریسا خانم هم پاشده رفته پیش بابا مامانش منکه که از سرویس دراومدم همزمان پریسا با باباش از اتاق اومدن بیرون منو با رکابی دیدن پریسا که اون موقع ۱۲ ۱۳ سالش بود تا منو دید یه هینی از ته دل کشید، گفت وای بدن عمو نادرو ببین چه خوش تیپه.
منم واقعا خجالت کشیدم فوری رفتم پیراهنم رو پوشیدم بالاخره گذشت
تا اینکه پریسا بزور بعد چند سال با وساطت من با پسر عمه خود ازدواج کردن، چون پریسا و مامانش راضی به این وصلت نبودن ولی بابا دوست داشت بخاطر همین از من خواست که صحبت کنیم با پریسا و خواهرزن
که الحمدلله اونا هم قبول کردن و داماده هم که بالاخره فامیل منم میشد خیلی خودشو از این بابت مدیون بنده میدونست الان هم همینطور.
چون اگر از پریسا بخوام بگم یک دختر واقعا لاکچری واسه خودش بود و الانم هست حداقل سه چهار تا از فامیلای باجناقم خواستگارش بودن غریبه ها که بالاخره قسمت این یکی شد
پریسا خانم ما وقتی اون موقع من باهاش در مورد ازدواج با پسر عمش صحبت میکردیم یه چیزی به من گفت در مورد معیار انتخاب همسر که عمو نادر من دوست دارم شوهرم تیپ هیکل و قیافش شبیه تو باشه. هم از حق نگذریم واقعا قد قیافش از من بلندتر و خوشگل تره ولی همون موقع هم باوجود اینکه ده سال از من سنش پایین بود، ولی شکمش جلو بود حتی باجناق خدا بیامرزم هم شکمش خیلی جلو بود تا جایی که میافتاد رو پاهاش، لذا پریسا میگفت من میدونم پسر عمم مثل بابام شکمش آویزون میشه، واقعا هم همونطور شده الان
بالاخره ازدواج کردن و اتفاقات ناگواری تو زندگی من افتاد، یعنی دقیقاً سال عروسی پریسا خانم من فوت کرد و یواش یواش فاصله ها بیشتر شد تا جایی که که دیگه رفته رفته رفت و آمدها قطع شد الا تو مراسمات عروسی و مجالس ختم. مخصوصاً از وقتی که من تجدید فراش کردم تا رسید به ۴ سال پیش که باجناقم یا بهتر بگم دیگه پسر عمه پدرم یهویی مریض شد و تو ۶ ماه کلا ازبین رفت بالاخره تو شب چهار شنبه سوری سال ۹۷ فوت کرد
و چون تو مدت بستریش به من نگفته بودن منم به عیادتش نرفته بودم تقریباً با من قهر بودن بگذریم که باز مقدمه طولانی شد
تا اینکه دو هفته پیش پسر عموی پدرم که عموی شوهر پریسا هست، فوت کرد لذا پریسا با شوهرش اومده بودن برا ختم.
بعد از مراسم ختم دم در مسجد که من با شوهر پریسا داشتیم صحبت میکردیم پریسا اومد پیش ما و تحت عمل انجام شده مجبور شد با من احوال پرسی کردن از بچههام و خانمم که اونم افسردگی شدید داره و الان ۴ ماهه افتاده تو بستر.
منم گفتم دیگه آره خالت الان ۴ ماهه بستریه تا اینکه باز تحت عمل انجام شده از شوهرش اجازه گرفت با من اومد برا دیدن خانمم
خانم منم واقعا الان ۴ ماهه طوری شده که شب روز فقط بزور یه چیزی میدیم میخوره فقط میگه کسی با من کار نداشته باشه سرشو با یک پتوی مسافرتی میکشه میخوابه اومدیم خونه پریسا هر کاری کرد سرشو باز نکرد اونم واقعا ناراحت شد پاشدیم اومدیم نشستیم تو پذیرایی.
از قضا کسی هم خونه نبود بچه هام تو شهر درس میخونن کلاس تقویتی میرن رفته بودن شهر تا ساعت ۶ نمیاومدن
من تنها وسیله پذیرایی که داشتیم تو خونه خربزه بود تو یخچال یکم آماده کردم با پریسا نشستیم رو یه مبل سه نفری داشتیم خربزه میخوردیم صحبت میکردیم منم خدا شاهده اصلا هم بفکر سکس اینا نبودم یعنی فکر نمیکردم که پریسا چنین فکری بسر داره. بالاخره از این در از اون در صحبت تا اینکه پریسا یهویی برگشت گفت عمو نادر الان خاله ۴ ماهه مریضه واقعا هیچ رابطهای ندارین؟
منکه توقع این حرفو ازش نداشتم، گفتم والله چی بگم نه
گفت واقعا سخته نمیدونم چکار میکنی من اینجا احساس کردم که پریسا حالش عوض شده ولی اصلا به روش نیاوردم. اما دیدم نه پریسا ول کن نیست هی فاصله رو کم میکنه میکشه طرف من واقعا انتظار نداشتم چون ۴ سال بود اصلا با من حرف نمیزد حتی تو مراسمات یهویی هم رو در رو میشدیم روشو اونور میکرد
احساس کردم کار داره خطری میشه اما خودمو جمع و جور کردم باوجود اینکه واقعاً به یه سکس خوب نیاز داشتم ولی فکر نمیکردم با پریسا باشه
اما دیدم نه پریسا دست بردار نیست هی داره حرف از فشار من میزنه بابا لامصب ۲۰ سال از من کوچکتره
گفتم پریسا چکار میخوایی بکنی. بدون مقدمه گفت عمو نادر ببین من از اون روزی که تورو با رکابی تو خونمون دیدم با وجود اینکه بیش ۱۳ سالم نبود اما همیشه اون بدن ورزشکاری تو جلوی چشممه. واز طرفی هم میدونم تو هم الان ۴ ماهه با خاله کاری نکردی نیاز داری میخوام حتی یه بار هم که شده با هم باشیم
من خواستم فاز نصیحت بگیریم، گفتم پریسا خوب نیست اولاً تو شوهر داری در ثانی من از روح حاجی (باجناقم) دارم خجالت میکشم
دیدم نه شهوت کل حواس پنجگانه پریسا رو کور کرده هیچی نه میبینه و نه میشنوه میگه فقط باید باهام باشی
منم باوجود اینکه زنم میدونستم حتی ده روز هم صدایش نکنی از اتاق خواب بیرون نمیاد ولی با باید جانب احتیاط رو رعایت میکردم
هر کاری کردم دست بردار نبود منم واقعا نیاز داشتم اونم با کی پریسا که حداقل ۲۰ ۳۰ نفر خواستگارش چشمشون دنبالش بود
گفتم پریسا حالا که اینطوری شد اینجا نمیشه پاشو بریم خونه مادرم کلیدش دست منه خودش تهرانه انگار دنیا رو بهش داده باشن پاشد دست منو گرفت کشان کشان برد خونه مادرم درو باز کردم تا رفت تو دیدم بلافاصله شروع کرد به لخت شدن. اما من واقعا روم نمیشد لخت بشم بر گشت طرف من گفت تو که هنوز وایستادی زود باش وقت نداریم منم بالا تنه رو در آوردم ولی رکابی موند پریسا سه سوته لخت شد مادر زادی اووووووف دیدم لا مصب چیا قائم کرده زیر اون چند تکه پارچه اصلاً بهش نمی اومد ۳۷ سالش باشه انگار یه دختر ۲۰ ساله اومد جلو منم کمربندمو باز کرده بودم زیپم هم پایین بود اما شلوارم هنوز تو پام بود واقعاً متعجب بودم از کار پریسا
برگشت طرف من و حمله کرد دو طرف شلوارمو با شورتم باهم گرفت و دوتا رو با هم کشید پایین کیرم مثل فنر افتاد بیرون تا دید چشماش ۴ تا شد.
گفت واییییی آاااااخ جوووووووووون چه کیری بخدا انتظار داشتم چنین کیر خوش تراشی داشته باشی همیشه تو ذهنم این کیرو تو خودم حس میکردم
دو زانو نشست جلوی کیرم با دستاش کیرمو گرفت، منم چون ۴ ماه سکس نداشتم پیشاب کیرم سرازیر بود با پیشاب خودم کیرمو لیز کرد با دستش یه کم برام جلق زد من دوست داشتم بخوره اما گفت پیشابت خیلیه نمیتونم بالا میارم
گفتم مشکلی نیست هر طور راحتی. گفت پس زود باش که دارم میمیرم. بغلش کردم لبامو گذاشتم رو لباش سرپا حدود سه چهار دقیقه لبای همدیگرو خوردیم آاااه الان که دارم مینویسم آبم داره میریزه. اون سینه های سربالا و میزانش چسبیده به سینم لب تولبت کیرم وسط پاهاش اصلا میخواستم زمان حرکت نکنه. فقط میگفت عمونادر تورو خدا زود باش دارم میمیرم
منم میدونستم زود آبم میاد میخواستم اول اونو ارضاش کنم تا مزه سکس بکامش باشه. چون خانما اگر ارضا نشن نسبت به سکس بعدی بی میل میشن
بنابرین خواستم قبل اینکه خودم آبم بیاد اونو ارضا کنم بخاطر همین انداختم رو تخت یه نفری مادرم پاهاشو دادم بالا با دهان رفتم وسط پاهاش دیدم نه بابا اینجا رودخانه کارون راه افتادم وسط پاهاش شلوغه از آب کوسش. پاشدم دستمال کاغذی رو اوردم خوب تمیز کردم لبه های کسشو از هم باز کردم زبونمو انداختم تو حالا نخور کی بخور اینقدر خوردم دادش رفت هوا
دیگه دیدم واقعاً به جنون رسیده، داره میگه کسکش بخور زن جنده کیرتو بکن توش. یجایی دیدم یهویی پاشد گفت دیگه خوردن بسه نمیخوام با زبونت ارضا بشم میخوام با کیرت ارضا بشم گفتم باشه
دوباره خوابوندم رو تخت تا جایی که امکان داشت پاهاشو دادم بالا اونم همش داشت فحش میداد. گفتم الان بهت میگم دیدم خشن دوست داره اول سر کیرمو که به نهایت بزرگی و کلفتی رسیده بود با کس پریسا جونم مماس کردم یکم مالیدم دادش رفت هوا گفت قورومساق بکن تو میخوایی منو بکشی در حسرت کیرت بمیرم
منم نامردی نکردم گفتم خودت خواستی یهویی کیر ۱۷ سانتی ولی کلفتمو تا خایه کیپش کردم واقعاً نفسش بند اومد دهانشو باز کرد دیگه نمیتونست ببنده
گفتم چطوره پریسا خانم چرا دهانت باز مونده گفت جر خوردم کسکش گفتم حقته
بالاخره یه دو دقیقه ای همونطور که کیرم تو کسش بود افتادم روش لباشو خوردم ممه هاشو مالیدم دیدم حالش جا اومد گفت شروع کن منم شروع کردم به تلمبه زدن
فقط شانس آوردم که خونه شهری نبود با اون واحدای ۵۰ ۶۰ متری چسبیده به هم والا ابروم میرفت پیش همسایه ها
پریسا یه آه و ناله ای میکرد انگار تا حالا کیر ندیده بود دیدم واقعاً سر و صداش زیاده لبامو گذاشتم رو لباش که صداش در نیاد و با ریتم موزون داشتم کمر میزدم باوجود اینکه خشن دوست داشت اما گفت کیرت خیلی کلفته یکم با آرامش. منم آرام آرام داشتم تلمبه میزدم هی احساس میکردم آبم میخواد بیاد کیرمو میکشیدم بیرون دوباره بعد یه دقیقه میکردم تو وقتی میکشیدم بیرون میگفت کسکش حیفه نکش بیرون میگفتم آخه جنده داره آبم میاد. گفت دیگه بکن تو منم دارم میام باز با فشار هر چه تمام کردم تو کسش دهنشو باز کرد گفت آیییی یواش جر خوردم منم دیگه معطلش نکردم سرعت تلمبه زدنمو بیشتر کردم گفتم ابمو کجا بریزم گفت بریز تو لوله هام بسته است(ی دختر و یک پسر دارن) منم تقریباً ۵ دقیقه تلمبه زدم دیدم اونم پاهاشو جمع میکنه باسنشو بالا پایین میکنه گفتم چیه گفت دارم میام محکم بزن منم دیگه هم فشارمو و هم سرعتمو بیشتر کردم همزمان هردو ارضا شدیم با تمام قدرت کیرمو کیپش کردم لبامو گذاشتم رو لباش زبانشو کرد تو دهانم آبمو تا قطره آخر خالی کردم داخل کسش افتادم روش یه دو سه دقیقه ای همونطور موندیم گفت دیگه کافیه پاشو الان است که شوهرم صداش درمیاد زنگ میزنه.
چند تا دستمال کاغذی برداشتم وقتی کیرمو کشیدم بیرون که اصلاً هم شل نشده بود دیدم کسش باز مونده آبم داره میاد بیرون با دستمال کاغذی جلوشو گرفتم گفتم پاشو زود برو دستشویی پاشد رفت دستشویی خودشو تمیز کرد اومد بیرون من همینطور کیر بدست رو تخت ولو بودم تا اومد منو دید گفت چیه سیر نشدی گفتم مگر آدم از تو سیر میشه
گفت نه دیگه فعلا بسه برداشت لباساشو بپوشه یه دستی به باسن توپش کشیدم گفت چیه هوای کون کردی گفتم پریسا حداقل یکبار هم که شده باید کونتو بکنم
گفت نمیدونم چیه مردا اینقدر عاشق کون کردن هستن گفتم آخه تو خودتو جای من بذار اگر این کون جلوی چشم تو بود میتونستی نکنی با خنده گفت نه بخدا
گفتم پس حق بده گفت حق میدم ولی الان نه دیگه وقتشو دارم ونه طاقتشو کیرت خیلی کلفته نمیتونم گفتم پس اجازه بده فقط یکبار بکنم توش بعد لباس بپوش
بالاخره با هزار التماس راضیش کردم دستاشو گذاشت رو تخت کونشو کرد طرف من منم فقط با اب دهان تف مالی کردم بالاخره بزور با داد و بیداد پریسا خانم یکبار تا ته کردم تو کونش واقعاً اشکش در اومد ولش کردم لباسشو پوشید گفت درسته که شوهر منم سکس بلده ولی این سکس بهترین سکس عمرم بود کاش اون آخری رو نمیکردی تو کونم واقعاً کونم داره درد میکنه ولی دیگه ازش قول گرفتم هر وقت فرصتی پیش اومد یه کون اساسی بهم بده
بالاخره اونم لباسشو پوشید منم پوشیدم برای اخرین بار لباشو بوسیدم تا دم در بدرقش کردم رفت منم تخلیه شدم
بعد شوهرش زنگ زده میگه خدا رو شکر خدا بیامرزه عموی منو که باعث شد پریسا باشما آشتی بکنه ولی خیلی تاسف تورو میخوره برا مریضی خانمت
این بود داستان سکس من با دختر باجناقم. الان هم تلفنی در ارتباطیم قراره هر وقت رفتم تهران برم خونشون یه کون هم بهم بده اگر رفتم کردم براتون مینویسم منتظر فحشا و نظرات کاربران هستم ممنونم که داستانمو خوندید ببخشید که باز طولانی شد
نوشته: نادر (مستعار)
یالان چی کم حافظه اولار .یعنی دروغ گو کم حافظه میشه .اتفاق ناگوار افتاده خانمش سال عروسی پریسا فوت کرده بعدش پریسا چند سال بعد اومده عیادت خالش .احمق چاخان پیر شدی مخت گوزیده گفتی زنم فوت کرده و این کی فلج شده که هیچ کی فوش نده.خب خودت دسته بیل توکونت توجنگلای اردبیل با این داستان و جزییاتش
انقدر خزعبلاتت داغون نبود به خط دهم نرسیدم همه رو قاطی کردم پسر عمه پدرم ، مادر دختر عمه مادرم ، به پسر دایی ناتنی خواهرم گفت دستت مثیفه بشور ، به ماچه عاخه ، با لهجه تایپ میکنی ، ۵۷ سالته فکر قبر و قیامتت باش , تازه افتادی تو فاز زنا ، زنت جوابگوی سکس تو نیست بگم آلتا اوشن بیاد ، خب گوساله کمتر پورن ببین تا زن بدبختت و با پورن اسنارا مقایسه نکنی ، خودت زود انزالت چی تا حالا سعی کردی به زنت حال بدی
حاجی کیرم تو وصیت نامه ی بابای دیوزت مردک شخمی فک کردی همه مثل خودت خرن دختره اون همه جوونو بزاره بیاد با توی بوگندو سکس کنه البته همشو نخوندم تا خربزه خوندم که کل خربزه ها تو کونت مردک از سن توی دیوز گذشته بخوای توهوم بزنی دختر ۱۳ ساله اونم اون موقع که دخترا چیزی حالیشون نبود از بدن توی کونی خوشش اومده 😂😂😂کیرم تو مغز اونایی که توهوماتتو باور کردن
یعنی خوشم میاد واسه یه کردن هزار نفر رو کشتی ، کیرم به ویبره افتاد بس که هی خوشحال و ناراحت میشد با این داستان خیالی ، ۵۷ ین داری الان دیگه باید به تو گفت جلقی قبل انقلاب
اصلا فهمیدی چه کسشری تفت دادی موقعی به دنیا اومده نامزد داشتی بعد ۱۰ سال ازت کوچیکتر بوده بعد یهو اختلاف سنیت شد ۲۰ سال بعدش موقعی اون بدنیا اومد هم نامزد داشتی هم زنت مرده خدایی بفهم چی مینویسی کلا ریدی نشد تصورش کرد👎
خودت این داستانو باور میکنی؟ اگه خودت باور کردی منم باور میکنم حوصله بحث بیشتر ندارم
وقتی خانم اولش فوت شده که خاله پریسابوده.ازدواج مجددکردن وعرفا وقتی خانم کسی فوت میشه ودوباره ازدواج میکنن اقوام به احترام همسر اول بااسم ورسم اولی صداش میزنن.
حداقل توی شهر ما وکسانی که دیدم همینطوربوده.
زندایی من فوت شد دایی ما دوباره زن گرفت و مادرم و فامیلا همسرشو باهمون اسم همسراول صدامیکنن.
ایشونم گفته عیادت خاله همچین منظوری داشتن.چه میدونسته غلط گیران از این موارد بی اطلاع هستن وسوژه میکننش.
وای خدا چرا لحظه اول بدون فکر فقط هرچی ذهنتون اومد میگید یکم فکر کنید.
اتفاقا داستان کاملا حس واقعیت رو میرسونه.وبه این اقا چه خودش که نخواسته ونچسبیده.دختره از روز اول توکف بوده ومنتظرفرصت که بده.شماخودت جاش بودی نمیکردی انصافا؟بنظرم به زوورهم میگاییدیش.
کسانی که تحمل ندارین بخونین اینجا فضا فضای سکس و ازاین مسائله هرکی یاداده یاکرده یا فکر این دادن وکردن روکرده نوشته.به هرحال برای تحریک ولذت هست وقرارنیست سرگذشت بدیاخوب یادروغ وخیال هم رو به هم بگیم وتوهین کنیم.کافیه فقط فکرکنی دراین لحظه کجایی.این فحش ها جاش اینجانیست خارج از این محدوده ودرزندگی واقعی کاربردداره.
هنوزپریسا ک وعمونادر از توی داستان بیرون نیامدن و بهم تجاوزنکردن من فرار کنم
کس گوی نادر
بگو دلم فحش میخواد اینا چیه نوشتی.
زنت اول میمیره بعد مریض میشه. کسخل
کسخل میگی زنم فوت شد بعد میگی تجدید فراش کردی و بعد دوباره یادت میره زنت فوت شده به دختر باجناقت میگی خالت افسردگی گرفته . چطور میشه یه زن غریبه که هیچ نسبتی با دختر با جناقت نداره و ازدواج مجددت هست میشه خاله دختره !!! آهان حتما بخاطر این هست که تو شوهر خاله فوت شده هستی الان هم هر زنی بگیری میشه خاله این ، نه ؟
خانمت مرد بعد افسردگی گرفت بعد چیزی نخورد عجب مرده ای
پایین تنه رو لخت کردی بعدمیگی هنو شلوارم پام بود؟یاداون فیلما افتادم لباس یوگارو از وسط جر میدن.تو به پریسا ک دوجنسه بوده دادی خودتو گذاشتی جای اون
خدایش باجناق من یه دختر داره هم سن دختر خودم چطور میتونم با نگاه تحریک امیز نگاه کنم بهش.پست بودن رو رد کردی تو
یه ذره حرمت نون و نمکی که با باجناقت خوردی رو حفظ میکردی
یجای داستانت تکراری نبود که بگی پریسا گفت شوهرم بلد نیست منو بکنه
دمت گرم نوش جونت حتما داستانشو بذار
من عاشق زنای حشری و تنوع طلبم
حاصل تخیل و توهمات یک پیرمرد جقی، که در تمام عمرش کوس نکرده بود و فقد جق میزد
سال عروسی پریسا، خانم تو که میشه خاله پریسا فوت کرد، بعدش تو رفتی تجدید فراش کردی، اونوقت این خانم دوم تو بازم خاله پریسا بود؟ یعنی تو خواهر خانم قبلیتو برای زن دوم گرفتی؟
برو به فکر باقیات و الصالحاتت باش مومن.تو که نباید بیای اینجا کسشعر تفت بدی
آبت داشت میومد، گفت بریز توش بعد ۵ دقیقه تلمبه زدی دوباره؟؟؟ ۵ دقیقه؟؟؟؟؟ چطور ابت داره میاد دوباره باز ۵ دقیقه بکوب تلمبه میزنی؟ نکنه شاش دااشتی و خودتو نگه داشتی، اوسکول،
بعدم گفتی چندین سال قبل زنت مرده که میشه خاله ات، چطور بعدچندسال دوباره همون خاله ات زنده شده وافسردگی گرفته، دیگه باقیشو نخوندم،
منم دختره باجناقمو کردم . ولی قبل از ازدواجش بود و از کون کردمش ، خیلی حال داد بهم .
گاییدن دختره خواهر زن حتی از گاییدنه خوده خواهر زن هم بیشتر حال میده ، چون من جفتشو امتحان کردم .
فقط اونجا که واسه اولین بار و یکدفعه اون خرطوم فیل (به گفته خودت)رو کردی تو کونش
آخه کوسکش الاغ هم باشه کیر یکدفعه و بدون مقدمه کافی اونم تا ته نمیره تو کون
بابا عزیزان شما چراجوگیرمیشین ورگ غیرتتون بادمیکنه اخه؟!واقعانمیفهمم چه ربطی به شرف ورفت امدشما داره.
دوست عزیز شما که اینقدر غیرتی هستی کلا نیا توی سایت شهوانی سکته میکنیا.
چندباربایدگفت این فضا فضای تحریک کننده بامطالب غیراخلاقی هست بعضا دروغی زاده خیال بعضی هم واقعی.به هرحال کسی که میاداین سایت از اول میدونه چه مطالبی خواهدخوند.حالااگرنمیپسندی نیا ونخون.یااگراومدی توهین نکن واقعا منطقی نیست.هرحرفی درجای خودش باید زده بشه.
درمتن این داستان هم اقایی که سکس داشتن مثل خیلی های دیگه توی کف دختره نبوده هرطورشده بکنه.بلکه به ذهنشم نمیومده که باهاش روزی سکس کنه.واین دختربوده چندین سال توی ذهنش اون نگاه اول کودکی که به اندام مردخورده هیچوقت پاک نشده ودریک فرصت مناسب که دیگه شوهرهم کرده اوپن شده بهترین زمان بودتا به هدفش برسه واون روز گیرداده وپیله کرده.وطبیعی هست حتی شمایی که دم از غیرت میزنی شهوت سراغت بیاد و غیرت یادت بره.اونم وقتی باشه خانمت مریضه نیازتوبرطرف نمیکنه و نیازداری به سکس.
پس خواهشا چشم بسته همینطور حرف مفت نزنید.
اصلا هرچی باشه بگیم مرده لاشی وحوس باز بوده حرف شما درست.خب شما خودت اومدیی مطالب منفی بخونی شهوتی بشی وجغت روبزنی پس حالتوبکن دیگه پی واقعیت داستان نرو.مطمنم قبل جغ زدن فحش نمیدی وقتی حالت وکردی و تخلیه شدی وکارت باداستان هاتمام شد تازه یادغیرت میفتی چُس.
تف به شرف نداشتن!
دیگه با تصور حیوونایی مثل تو یواش یواش قید رفت و آمد هم باید بزنیم ، هر چند مطمئن هستم توی عوضی میای تفکرات کثیف خودتو منتشر کنی
تنها کلماتی که درست بود همونایی بود که فحشت داده بود
دیس، هر چند حیف وقت و حیف نت