بالاخره همسرم رو به آرزوش رسوندم (۲)

1401/05/14

...قسمت قبل

بی توجه کارت گذاشتم تو کیفم که داخل ماشین بود و از ماشین پیاده شدم و دوباره رفتم سمت ساختمون نزدیک که شدم ایمان رو دیدم که انگاری دنبالم میگشت تا منو دید اومد سمتم و دستمو گرفت و گفت اینجایین من فک کردم گمتون کردم لبخندی زدیم و رفتیم سمت اتاقی که پشت ساختمون اصلی بود…
با اینکه هنوز یکم سرگیجه داشتم تو این فکر بودم که اگه اتفاق ناخوشایندی تو اتاق بیوفته چه عکس العملی نشون بدم تو همین فکر بودم که رسیدیم و ایمان در رو باز کرد و با دستش منو به سمت اتاق راهنمایی کرد.
اتاق مرتب و شیکی بود و یه تخت گوشه اتاق بود.
ایمان گفت اینجا میتونین تا هر موقع که خواستین استراحت کنین منم تشکر کردم ازش و رفتم رو تخت نشستم و ازش پرسیدم شما اینجا تنها زندگی میکنین گفت بله اقای … اینجا به من اتاق رو دادن و اجازه دادن زندگی کنم از ویلا مواظبت میکنم و زندگیمو میگذرونم گاهی اوقات هم که مهمونی میگیرن اینجا لطف میکنن و منم دعوت میکنن.
با صحبتایی که کرد متوجه شدم که تا یه سالم اینجا باشم از طرف ایمان پیشنهادی بهم نمیشه دیگه نمیتونستم منتظر بمونم که ایمان پیشنهاد بده و گفتم میشه بمونین اینجا من تنهایی یکم استرس دارم تو این اتاق.
تا اینو گفتم انگار برق بهش وصل کردن یه تکون خورد و با چشایی که نشون میداد هیجانی شده گفت بله حتما.
بهش گفتم من میخوام استراحت کنم اگه اشکالی نداره.اگه شمام خوابتون گرفت من مشکلی ندارم بیاین کنار من رو تخت بخوابین.ایمان سرشو به نشونه تایید تکون داد و منم
رومو کردم سمت تخت و بدون هیچ حرفی شروع کردم به دراوردن لباسم.
تا کمرم لباسو بالا زدم و بدون اینکه برگردم بهش گفتم میشه کمک کنی زیپ پشت لباس رو باز کنی تا لباسمو درارم.
جوابی نشنیدم ولی بعد چند ثانیه دستش رو حس کردم که داره زیپو باز میکنه لبخندی زدم و تو افکارم به این فکر میکردم که طفلی قفل کرده زبونش.بیش از حد بهم نزدیک شده بود و نفس گرمشو پشت گردنم حس میکردم به بهونه دراوردن لباس یکم رفتم عقب که خوردم بهش و بلافاصه خم شدم تا لباسو درارم.باورم نمیشد به این سرعت کیرش ورم کرده بود و چسبیده بود به درز کونم چند ثانیه مکث کردم و دوباره برگشتم به حالت قبل.
حالا دیگه فقط یه شرت تنم بود برگشتم رو به ایمان طفلی خشک شده بود و یکم پیشونیش عرق کرده بود چشاش رو سینه هام قفل شده بود یه بشکن زدم و با لبخند بهش گفتم الو الو خوبی؟میشه اینو یه جا اویزونش کنی؟
گفت ببخشید شما واقعا جذاب هستین حواسم نبود و لباس رو گرفت.تن صدامو نازکتر کردم و با ناز گفتم بللله از حرکت عروسکت فهمیدم حواست جای دیگست.گفت ببخشید دست خودم نبود و رفت سمت جالباسی که کنار در ورودی بود و لباس رو اویزون کرد منم رفتم رو تخت و پتو رو کشیدم روم و رو به دیوار به پهلو دراز کشیدم چند دقیقه تو سکوت گذشت دیدم بازم خبری نیست سرمو برگردوندم دیدم همونطور خشک شده و واستاده وسط اتاق و داره نگام میکنه گفتم نمیخوای بیای بخوابی ؟ گفت اخه میترسم معذب بشین شما گفتم ای بابا من خودم بهت گفتم اگه دوست داری میتونی بیای بخوابی کنارم ها چرا باید معذب باشم ؟
دیگه رسما داشتم بهش پیشنهاد میدادم که بیاد بکنه منو.
سرمو برگردوندم سمت دیوار که از صداهایی که اومد فهمیدم داره میاد سمت تخت تو همین حین گفت اشکالی نداره منم لباسامو درارم اخه با لباس نمیتونم بخوابم گفتم نه راحت باش اشکالی نداره.
بعد چند ثانیه با تکونی که تخت خورد فهمیدم اومد دراز کشید سرمو برگردوندم دیدم اونم با یه شورت به پشت خوابیده پتو رو دادم بالا و گفتم یخ میزنی و پتو رو انداختم روش دیگه منتظر نموندم و کمرمو دادم عقب تا جایی که خوردم به پاش با این کارم ایمانم تغییر حالت داد و رو به من به پهلو خوابید منم بیشتر عقب رفتم و کامل از پشت چسبیدم بهش.
نبض زدن کیرش رو کونم رو داشتم حس میکردم و داغ تر میشدم بالاخره دستشو اورد بغلم کرد و محکم تو بغلش فشارم داد طوری که کیرش کامل تو درز کونم جا خوش کرد دستمو بردم عقب و کیرشو لمس کردم سیخ سیخ شده بود و کلفت به نظر میرسید دستمو از تو شورتش رد کردم و بردم تو و کیرشو دستم گرفتم کیر کلفتی داشت و با گرفتن کیرش خودمو خیس کردم اونم دستشو اورد و شورتمو تا زانو دراورد و شروع کرد به دست مالی کردن کسم.شوق رفتن کیرش تو کسم اینقد زیاد بود که دوست نداشتم منتظر بمونم شورتشو با کمک خودش تا زانوش کشیدم پایین کیرشو با دستم گرفتم و هدایتش کردم سمت کسم کیرشو گذاشتم رو لبه های کسم و خودمو یکم دیگه دادم عقب سر کیرشو حس کردم که داره لبه های کسمو باز میکنه و به خاطر خیسی کسم راحت رو به جلو حرکت میکنه سر کیرش که رفت تو یهو با فشاری که ایمان به کمرش اورد یه ضرب کیرشو هل داد داخل کسم.از درد یهویی که حس کردم یه ااااااخ بلند و ناخوداگاه گفتم دستشو اورد گذاشت جلو دهنم و اجازه نداد بیشتر ازین صدام دربیاد و شروع کرد به جلو عقب کردن کیرش تو کسم.
بدون مکث و چند دقیقه با سرعت تلمبه میزد تو کسم هم درد داشتم هم از لذت داشتم پرواز میکردم یه دستش جلو دهنم بود و دست دیگشو اورد و سینه چپمو چنگ زد.
درد رو از همه جا داشتم حس میکردم ولی دوست نداشتم متوقف بشه واسه همین حین تلمبه زدناش با فشار دادن کونم به سمت کیرش بهش میفهموندم که دارم لذت میبرم تا ادامه بده.
ده دقیقه ای تو همون حالت منو کرد و تو این ده دقیقه دو بار ارضا شدم کلفتی کیرش اینقد زیاد بود که کسم دورش قفل شده بود و با هر جلو عقب رفتن کیرش تو کسم کلفتیشو احساس میکردم.
بالاخره کیرشو دراورد و پشتمو چسبوند به تخت و خودشم اومد وسط پاهام تازه کیرشو دیدم واقعا کلفتیش هیجانمو برد بالا و دستمو بردم پایین و دور کیرش حلقه کردم و با گفتن یه اوووووف بلند نفسمو دادم بیرون و کیرشو گذاشتم لبه کسم و گفتم ایمان بکن لطفا دارم دیوونه میشم ایمانم با چشمممم جوابمو دادم و کیرشو یهو تا ته کرد تو کسم همون لحظه ارضا شدم از تکونایی که خوردم ایمانم فهمیدم و کیرشو تو همون حالت نگه داشت دستمو دور کمرش حلقه کردم و گفتم بکن لعنتی بکن.
شروع کرد به تلمبه زدن و بدون مکث کیرشو عقب جلو میکرد تو کسم .
لباشو گذاشت رو لبام و زبونشو کرد تو دهنم.همون طور که تلمبه میزد هر چند دقیقه سرشو میبرد پایین تر و وحشیانه سینه هامو میک میزد و میخورد و دوباره برمیگشت سمت لبام نمیدونم چقد طول کشید ولی اینقد ارضا شده بودم که دیگه شمارش از دستم در رفته بود.
با بیشتر شدن سرعت تلمبه زدناش تو کسم حس کردم که داره ارضا میشه اومد سمت گوشم و گفت میشه ابمو بریزم تو دهنت ؟
منم که عاشق خوردن اب منی بودم و از طرفی دوست داشتم واسه تشکر از ارضا کردنم و حال خوبی که بهم داد پیشنهادشو قبول کنم سرمو به نشونه تایید تکون دادم چند تا تلمبه محکم دیگه زد و کیرشو از تو کسم کشید بیرون و بلافاصله اومد رو سینه هام نشست و سر کیرشو کرد تو دهنم منم همراهیش کردم و لبامو به حالت غنچه دور سر کیرش حلقه کردم و شروع کردم به مکیدن.
یهو انگار شیر اب باز کردن تو دهنم کلی اب منی ته حلقم حس کردم و سرفه م گرفت و کیرشو از دهنم در اوردم همینطور که زیر کیر ایمان داشتم سرفه میکردم ابش میریخت رو صورتم و کل صورتم با آبش پر شد.
بعد ازینکه کامل ارضا شد از روم بلند شد و ازم معذرت خواست که آبشو ریخت رو صورتم منم بلند شدم و با دستمال تمیز کردم خودمو و لباسمو پوشیدم که بیام بیرون
طفلی ایمان فکر کرد ازین که آبشو ریخته رو صورتم ناراحت شدم خبر نداشت که کلا به خاطر سکس بود که اومده بودم تو اتاقش و الانم میخواستم که برم.
واسه اینکه پر رو نشه و دنبالم نیاد خیلی خشک باهاش برخورد کردم و گفتم همه اتفاقایی که افتاد رو فراموش کنه و اومدم بیرون از اتاق دوباره رفتم داخل ویلا و مستقیم رفتم دستشویی و خودمو تمیز کردم و اومدم بیرون.
هنوزم موزیک پخش میشد و چند نفری داشتن میرقصیدن منم رفتم طبقه بالا تو اتاق دنبال کامران که دیدم خواب خوابه یواش بیدارش کردم حالش بهتر شده بود اماده شدیم و تقریبا بعد یه ربع از مهمونی زدیم بیرون و کامرانم منو رسوند خونه.
اینقد خسته بودم که تا رسیدم خونه رفتم تو اتاقمو و لباس راحتی پوشیدم که بخوابم یهو یاد کارت ویزیتی که تو مهمونی گرفته بودم افتادم و کارت رو از تو کیفم در اوردم و شماره رو زدم تو گوشیم و همونطور که رو تخت خوابم دراز کشیدم که بخوابم یه پیام دادم به شماره ش:
«سلام.شما امشب کارتتونو به من دادین»…

ادامه...

نوشته: saeedjoon75


👍 47
👎 6
107801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

888490
2022-08-05 01:24:13 +0430 +0430

چقدر زیبا مینویسید لطفا به همین صورت ادامه بدید

1 ❤️

888495
2022-08-05 01:49:45 +0430 +0430

سعید جون ریدم دهنت که خودتو جای دختر جا میزنی

4 ❤️

888542
2022-08-05 03:50:01 +0430 +0430

قشنگ بود ادامه بده

1 ❤️

888559
2022-08-05 06:45:36 +0430 +0430

زیباست فقط دنباله داستانت رو تا فراموش نشده زود تر بزار

1 ❤️

888562
2022-08-05 07:35:57 +0430 +0430

کیرم دهنت

1 ❤️

888573
2022-08-05 09:20:38 +0430 +0430

کیر ایمان نوش جونت باشه!!!‌در ضمن صابام جنده ام از داستانت خوشش اومده و کصش خیس شده و واست کامنت گذاشته.

2 ❤️

888580
2022-08-05 10:34:51 +0430 +0430

داستان قشنگ بود چکار نویسنده دارید یا واقعی بودن
ادامه بده عاااااالی

1 ❤️

888617
2022-08-05 23:34:58 +0430 +0430

زودتر بعدی بذار

1 ❤️

888715
2022-08-06 09:57:29 +0430 +0430

از کی مردها کس دارن و کس میدن یه جا نوشتی اقای … بعد پائینتر از کس دادن تعریف کردی واقعا گیج شدم 👎 کلا چرت و پرت نوشتی قبول کن

1 ❤️

888722
2022-08-06 10:41:19 +0430 +0430

@آروین
عزیزم سعی کن اول خوب داستان رو بخونی بعد دست به کار شی فکر کنم امپر سوزوندی عزیزم نمیتونی همزمان رو دو تا کار تمرکز کنی دوست من 😀😀
دوباره بخون

1 ❤️

888919
2022-08-07 16:45:18 +0430 +0430

خوب بود. ادامه بده

1 ❤️

890729
2022-08-17 15:17:03 +0430 +0430

خوب بود فقط کامنتای بی ادبی خرابش میکنه

1 ❤️

922689
2023-04-10 11:44:33 +0330 +0330

سعید جان قشتگ مینویسی واقعا ادم صحنه رو تصور میکنه
به نوتشن ادامه بده

0 ❤️