بالاخره همسر رو به آرزوش رسوندم (۴)

1401/05/28

...قسمت قبل

گفت مرسی بابت این اتفاق قول میدم بین خودمون بمونه و اگه دوست داشتین میتونیم ادامه دارش کنیم که گفتم اقا مجید لطفا راجب این قضیه دیگه صحبت نکنین گفت چشم فقط اجازه بدین خودم ماشین یکی از همسایه هارو میگیرم میرسونمتون که گفتم نه و برام یه اسنپ گرفت و رفتم باشگاه…
کل این جریانایی که تا الان تعریف کردم رو گفتم تا یک ذهنیت کلی راجب خصوصیات من پیدا کنید و اصل داستانی که بابتش شروع به نوشتن کردم از اینجا به بعد شروع میشه…
تقریبا یک سال از زندگی مشترک من و آرش میگذشت و شیطونیای من گهگاهی هوس زیادم رو میپوشوند و آرومم میکرد، دستمالی شدن تو مترو جدیدترین فانتزی برای خاموش کردن هوسم بود و برام عادی شده بود و هر چی بیشتر آقایون رو نسبت به اندامم حریص تر میدیدم بیشتر لذت میبردم و اعتماد به نفسم بیشتر میشد…
استفاده بیش از حدم از مترو هم گاهی صدای آرش رو درمیاورد که خب به بهونه اینکه دوست دارم تو تمیز کردن آلودگی تهران کمکی کرده باشم و از وسیله نقلیه دود زا استفاده نکنم شکش رو خنثی کرده بودم…
یکی از همین روزا واسه خرید رفته بودم بازار و تو راه برگشت تو مترو کلی دستمالی شده بودم و حسابی هوس سکس کرده بودم و آمپرم بالا زده بود بالاخره رسیدم خونه و کلید انداختم و وارد خونه شدم با دیدن کفشای آرش که جلو در بود فهمیدم آرش هم خونه ست .خوشحال شدم که میتونم همین الان هوسم رو بخوابونم و باهاش سکس کنم. خریدایی که کرده بودم رو همونجا تو پذیرایی گذاشتم و واسه اینکه بترسونمش بدون سر و صدا و آروم مانتومو در اوردم و انداختم رو مبل و ازونجایی که آرش رو تو پذیرایی ندیدم مستقیم رفتم سمت اتاق خواب.
نزدیکتر که شدم صدای ضعیف اه و اوه شنیدم و با تعجب نزدیکتر شدم (برای رفتن به اتاق باید یه راهرو رو رد میکردی و بعد میرسیدی به اتاق که درش با فاصله ی تقریبا یک متری با دیوار باز میشد و روبروی در ، دیوار بود) در اتاق مثل همیشه باز بود واسه اینکه آرش متوجه نشه نشستم رو زمین و چهار دست و پا خیلی اروم جلو رفتم و یه کوچولو سرک کشیدم تو اتاق.
داخل اتاق رو که دیدم یهو کل بدنم یخ زد انگار یه پارچ آب یخ رو سرم ریختن اصلا باورم نمیشد مگه میشد باور کنم اون چیزیو که میدیدم.
تو همون چند ثانیه اول که اتاق رو دیدم کلی از حرفای آرش توی ذهنم مرور شد…
نظرش راجب اندام خانوما و اندام آقایون ، نظرش راجب انواع پوزیشنای سکسی ، راجب گرایشهای مختلف سکسی ، راجب کلی حرف که غیر مستقیم میخواسته منظورش رو به من بفهمونه و من حتی بهش فکر هم نکرده بودم…
یکم راجب بدن آرش بگم که آرش بدن سفید و تقریبا پر مویی داره و از لحاظ اندام هم کاملا ورزشی و بدون چربی اضافه و بدون شکم.
از افکارم بیرون اومدم و دوباره حواسمو به چیزی که میدیدم قفل کردم.ارش رو تخت به شکم رو به دیوار دراز کشیده بود و پاهاش به سمت در اتاق بود که من از اون زاویه داشتم اونجارو میدیدم با دست راستش گوشیش رو گرفته بود جلو صورتش و داشت فیلم میدید که از صدای اه و ناله سکسی دختره تو فیلم مشخص بود که فیلم پورن داشت میدید.آرش کل لباساش رو درآورده بود و لخت لخت بود
هر چی بیشتر اون صحنه رو میدیدم بیشتر شوکه میشدم و تعجب میکردم آخه آرش این مدلی نبود که.
اینقد راحت لخت بشه رو تخت فیلم پورن ببینه!!!ما تا حالا فیلم پورن ندیده بودیم و حتی آرش جوری نشون میداد که تو این جور موارد کاملا اشباع شده و نیازی به دیدن فیلم پورن نداره و بدش میاد ازین فیلما.
ولی چیزی که بیشتر از همه متعجبم کرد این بود که یکم قوس به کمر و باسنش داده بود و تقریبا حالت داگی گرفته بود و با دست چپش داشت قوطی پلاستیکی لوسیون بدن من رو که خیلی هم کلفت بود تو کونش جلو و عقب میکرد.
دیگه داشتم از تعجب شاخ در میاوردم به هیچ عنوان نمیتونستم این یکی رو هضم و باور کنم.
دوباره حرفای آرش تو ذهنم مرور شد :
«میترا من چون باشگاه میرم باید موهای بدنم رو بزنم و همیشه شیو باشم تا عضلاتم بهتر رشد کنن و قشنگتر بشن»
«میترا چقد رحمم میاد به ادمایی که اختلال جنسیتی دارن و همیشه تو این مملکت زیر فشار هستن»
«میترا شما خانوما کلی خوشبحالتونه ها هم از جلو هم از عقب میتونین لذت ببرین بدبخت اقایون که یه سوراخ دارن و اونم اگه ازش استفاده کنن بهشون برچسب کونی و اوبی میزنن و از جامعه رونده میشن.»
دوباره افکارمو زدم کنار و روبرو رو نگاه کردم.وااای تازه قطر قوطی لوسیون توجه مو جلب کرد!!!
چطوری اینقد راحت اون قوطی رو میکرد تو کونش و در میاورد آخه!!!
توی اون شرایط شوکه کننده کلی حرص خوردم و لجم گرفته بود از این رفتار آرش دوست داشتم بلند شم و برم تو اتاق و آتیشش بزنم.
آخه آررررش و فیلم پووووووورن!!!؟؟؟؟خودارضاییییییی!!!؟؟؟؟ور رفتن و فروکردن چیزی تو کوووووونش!!!؟؟؟
حتی یک بارم تو افکار خودم به این موارد فکر نکرده بودم.به خودم اومدم و تو همون حالت چهار دست و پا آروم عقب عقب رفتم و از راهرو رد شدم و بلند شدم خودم رو رسوندم به در ورودی خونه تو پذیرایی در خونه رو باز کردم و محکم بستم طوری که صدای در رو بشنوه و بلند گفتم :
عع آرش عزیزم خونه ای؟ هزار بار گفتم کفشاتو همینجوری ننداز جلو در آخه این جا کفشی رو واسه چی اینجا گذاشتن؟
نمیتونی خم بشی بگو بیام کمکت آخه!!!
خیلی اروم و زیر لب گفتم ولی واسه کارای دیگه که خوب خم میشی ظاهرا!!!
رفتم سمت آشپزخونه و خودمو مشغول کردم که بعد از چند دقیقه آرش خیلی آروم و ریلکس اومد و بغلم کرد و خسته نباشی بهم گفت انگار نه انگار که تا چند دقیقه قبل داشت اون کارارو با خودش میکرد.
از آرامشی که داشت فهمیدم بار اولش نیست و بارها این کار رو تجربه کرده وقتی خونه نبودم البته سایز اون قوطی و قطرش که تقریبا ۵ سانت میشد و خیلی راحت تو کونش جلو و عقب میرفت هم گویای تجربه زیاد آرش تو این زمینه بود.
واقعا نمیدونستم چه واکنشی باید نشون بدم از یه طرف عصبی بودم و از طرف دیگه زندگی با آرش رو دوست داشتم و نمیخواستم ازش جدا بشم .خدایی آرش همه جوره منو ساپورت میکرد و یه شوهر ایده ال برای هر دختری بود چه از لحاظ قیافه و تیپ چه از لحاظ رفتار اجتماعی و ساپورت سکسی .
اون شب تا صبح خوابم نبرد و فکرم درگیر این قضیه بود.
بالاخره تصمیم گرفتم واکنشی نشون ندم و بیشتر تحت نظرش داشته باشم…
ادامه دارد…

هر چی تعداد لایک بیشتر بشه انگیزه آدم برای ادامه بیشتر میشه☺️☺️

نوشته: saeedjoon75


👍 63
👎 16
74001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

890996
2022-08-19 01:54:52 +0430 +0430

قلم و تجسم خوبی داری

1 ❤️

891008
2022-08-19 02:31:03 +0430 +0430

آقا لایک نکنین دیگه ننویسه

1 ❤️

891027
2022-08-19 03:20:11 +0430 +0430

نگو که میخوای تعریف کنی چجوری قراره با دیلدو کمری بکنیش

1 ❤️

891071
2022-08-19 07:41:24 +0430 +0430

فکر کنم همون قسمت قبل بودا🙄🤔

1 ❤️

891076
2022-08-19 08:34:53 +0430 +0430

خب دیگه مبارک باشه آرش هم مثل خودت کونی از آب در اومد سعید اوبی! میترا جنده دیگه خوش بحالش میشه راحت میتونه تو مترو و اتوبوس و تاکسی کیر کلفتها رو تور کنه بیاره خونه هم خودشو بکنن هم کون آرش بزارن!

1 ❤️

891079
2022-08-19 09:09:18 +0430 +0430

چرا کونیا رو می‌ریزی تو کاکولدا

2 ❤️

891087
2022-08-19 09:59:43 +0430 +0430

فقط یاد اوری کنم سایت اجازه نمیده داستانی بیشتر از 5 قسمت باشه شما هم که تازه انگار میخواهی داستانت را از قسمت پنجم شروع کنی

2 ❤️

891130
2022-08-19 17:31:03 +0430 +0430

خیلی خوب مینویسی

1 ❤️

891140
2022-08-19 19:39:46 +0430 +0430

منم تقریبا همینجوری لو رفتم و زنم فهمید کون میدم. ولی خوب کنار اومد و الان میگه خوشش میاد شوهرش کونیه

1 ❤️

891472
2022-08-21 13:26:15 +0430 +0430

دوستان سلام
هر داستانی یک سری طرفدار و یک سری مخالف داره و طبیعیه ولی دوستانی که فحاشی میکنن رو هیج جوره نمیتونم درک کنم !!!
دوست عزیز ادب و شخصیت خانوادگی خودتونو بیشتر از این نشون ندین.چرا آخه فحاشی میکنین ؟ خیلی راحت با لایک و دیس لایک میتونین علاقه یا تهش نفرتتونو از داستان نشون بدین بیاین فرهنگ ایرانی رو حفظ کنیم ایرانی جماعت با فرهنگ ترین تمدن رو داره 😊
منم برای احترام گذاشتن به نظر دوستانی که تا اینجا دنبال کردند داستان رو قسمت بعدی رو آپلود میکنم و به خاطر هشدار مدیریت که بیشتر از پنج قسمت نمیشه آپلود کرد از آپلود کردن بقیه داستان معذورم .من نمیدونم وقتی آدم یه داستان رو میخواد تعریف کنه نمیشه به خاطر قوانین سایت از همه جای داستانش بزنه تا تو پنج قسمت جا بشه!!
البته من اولین بار بود خواستم داستانم رو تعریف کنم و از قوانین خبر نداشتم وگرنه از همون اول شروع نمیکردم.خلاصه امیدوارم قوانین اصلاح بشن.
بازم پوزش میخوام هم از دوستانی که همراه بودن و دیگه نمیتونم آپلود کنم و هم از دوستانی که داستان رو دوست نداشتن و به اجبار تا اینجا همراه بودند و اذیت شدند!
پیروز باشید دوستان 😊

0 ❤️

891490
2022-08-21 15:36:40 +0430 +0430

موضوع عوض کن و بنویس ادامه این داستان.درسته متصل نمیشه ولی اونای که پیگیرن مطمعن باش ادامه میدن

1 ❤️

891705
2022-08-22 23:19:05 +0430 +0430

تو خودتو ناراحت نکن یه عده هستن فقط امدن که بد بنویسن.شما هر جور بنویسی اینا عادتشونه.کلا انگار زیاد فحش خوردن میاد اینجا پس بدن.بهشون توجه نکن اینا شخصیتشون اینجوری هست

1 ❤️

891744
2022-08-23 03:21:49 +0430 +0430

یادم افتاد به زمانی که تو کون شوهره کرده بودم اونم کرده بود تو کس زنش
یا وقتایی که قبل از رفتن من به خونشون با وازلین کون شوهرشو آماده میکرد که برم جفتشونو بکنم 😍

1 ❤️

892740
2022-08-30 00:08:50 +0430 +0430

برای متاهل هایی که این فانتزی را دارند داستان تحریک کننده ایه

1 ❤️

897623
2022-10-01 12:30:14 +0330 +0330

از تاپیکم حذف شد این داستان ادامه شو بذاریخ یا چی!!؟؟

0 ❤️

922018
2023-04-05 16:17:55 +0330 +0330

ادامه بده لطفا

0 ❤️

971825
2024-02-19 23:55:30 +0330 +0330

چرا ادامش رو ننوشتی؟

0 ❤️