بانو سحر (۱)

1399/09/24

سلام این داستان حاوی فوت فتیشه وسکس هست خواهشا اگه دوست ندارید رد کنید این مخصوص هم حسی های منه مرسی از درکتون و در اخر هم حسیا ما در اقلیتیم پس اگه خوشتون میاد لایک کنید تا بفهمم که دوست داشتین مرسی

سحریک زنه تقریبا چهل ساله بود که با شوهرش زندگی میکرد چند ماهی شده بود که با مادر من رفت امد داشت سحر یک زن ظریف هیکل بود ولی سکسی همیشه بوی خوب میداد لباس های خوشگل با موهای مش صدای نازی داشت سینه های نسبت خوب و بدنی سفید
و اما اصل قضیه؛ همیشه کتونی های خوشگل میپوشید جوراب های مختلف اسپورت داشت جوراب سفید مشکی پاهاش مثل بلور میدرخشید ناخن های لاک زده و واقعا پاهاش زیبا بود و باید فوت مدل میشد.
زنه راحتی بود و ارتباطمون باهم خوب بود؛ از خودم بگم یک پسر هشتاد هشتاد پنج کیلویی پیش دانشگاهی و بی عرضه تو مخ زدن دختر هم سنه خودش ولی خوراکش گرم گرفتن با خانوما ست برای همین همه همسن هام دوست دختر داشتنو منم که به عنوان بی عرضه لقب گرفته شده بودم؛
اصولا ادم حشری نبودم
شاید شبا نقشه میچیدم برای کردن کسی یا خوردن پاهاش ولی بعد یه فوت پورن و جق بیخیال میشدم
ولی سحر فرق داشت سحر کراشم شده بود هم از اندامش خوشم میومد هم شخصیتش هم پاهای نازش
سحر چون کار خاصی نداشت ظهرا خونه ما بود پیش منو مادرم که پدرمم سر کار بود تازگی قلیون گرفته بودم که طرفای یک اومدم خونه
کفشای سحر رو تو ایوون دیدم از شیشه خونه رو دید زدم که دیدم دارن ظرف میشورن کفشای سحر قدیمی بود یه کتونی سفید هر موقع بو کرده بودم تو کفششو بویی حس نکرده بودم به امید اینکه بتونم بوی خوش پاهاشو حس کنم کفششو برداشتم؛ وای بوی ملایم عرق پاهاش کیرمو از شلوار داشت جر میداد ریه هامو پر از بوی پاهاش کردمو نا خوداگاه زبونمو کشیدم تو ی کفش مزه شوری کمی میداد انقدر لیس زده بودم که کفش خیس شده بود و ترسیدم بفهمه سریع گذاشتمو رفتم تو خونه
سحر متوجه دید زدنای من شده بود و سر باز همیشه جلوی من بود اون روز یک جوراب فانتزی صورتی پوشیده‌بود با لاک مشکی مات
سر ظهر نفهمیدم چی خوردم از بس که سر کفشاش حشری شده بودم
دلم نمیخواست بخوابم که به سحر گفتم میخوای قلیون بزارم بکشیم که سحر گفت اخ خیلی دلم می خواد ولی مجبورم برم حالا دفعه بعد میکشیم که خورد تو ذوقم میخواست بره که پاشو کرد تو کفشش یه اه اه کشید و قیافشو کج کرد گفتم چی شد گفت کفشم خیسه
من پشمام ریخت که گفتم حتما بچه همسایه ساختمون روبه رو اب پاشیده
گفت پس چرا این خیس نیست منم گفتم نمیدونم اونم چیزی نگفت جوراباشو در اورد گفت حالا چجوری برم که مادرم گفت جورابتو بده بهم کفشاتم بزار خشک شه با دمپایی برو من تو کونم عروسی شد
وقتی داشت جوراباشو در میاورد جذاب ترین صحنه عمرم بود اب معنی های کیرم مثل اینکه شورش بکنن تو کیرم جریان داشتن
جوراباشو گرفتم که ببرم ماشین لباس شویی ولی ننداختم خونه ما دوتا طبقه داشت که پایینش خالی بود و اسباب های قدیمیو اینا بود که من یه تیکشو اتاق کرده بودم چون یه خونه بود
بعد که خوابیدن رفتم کفشاشو اوردم با جوراباش حال کردم حسابی
این منو وا داشته بود که یه حرکتی بزنم کفشاشو گذاشتم افتاب خشک بشه جوراباش به خاطر کفشش بوی خوب میداد که دلم نیومد بندازم ماشین لباس شوی چون خودم لباسارو پهن میکردم کسی متوجه نمیشد
شب روز به فکر اندام پاهاش پاشنه پاهای سحر از یاد گذروندم تا دو روز بعدش؛ اومدم خونه تنها بودم تو حیاط نشسته بودم که مادرمو سحر اومدن سحر دستشویی داشت یه سری خرید بود که مادرم با خودش برده بود
کفش کتونی سیاه پوشیده بود بدون لاک در اوردم اومد پاهاشو تو دمپایی بکنه دید خیسه مجبور شد جوراباشو در بیاره منم که داغ کردم باز تا رفت دستشویی جوراباش از کفش دراوردم کلی بوس میکردم طرفای پنجه پاهاشو بو میکردم که در دستشویی باز شد جوراباش دست من بود گفت علی یکم خنیدید گفت جورابامو ؟ گفتم هیچی داشتم میزاشتمشون یه گوشه گفت اخه دم دماغت گرفته بودی گفتم هیچی یه بوی بد حس کردم دنبال بو بودم صورتم قرمز شده بود میفهمیدم دارم چرت میگم گفت از جورابه منه ؟ گفتم نه جورابای شما که بوی گل میده که یه خنده ای کرد گفت مرسی عزیزم؛ من که تا رفت خونه یه نفس عمیق کشیدمو یادم رفت جوراباشو بدم اونم کفشاشو پوشید رفت تو خونه فقط دوتا نفس کشیدم تا مغزم کار کنه
جوراباشو گذاشتم جیبم به هوای این که یادش بره جورابای سیاه نایکش
بعد ناهار قلیون گذاشتمو مادرم رفت اتاق پشتی بخوابه منو اونم تو ایوون چایی گذاشتیمو نشیستیم جوری پشتی هارو گذاشتم که روبه رو هم باشیم بهش گفت پاهاشو دراز کنه کف پاهای نازش رو به روم بود انگار پاهارو خدا مخصوص درست کرده باشه
انقدر داغ کرده بودم که فقط پاهاشو نگاه میکردم که بهم گفت علی این جوراب سیاهه من کو گفتم اخ یادم رفت بدم بهت دادم بهش گفت فکر کردم مثل جوراب قبلیم دزدیدیش باهم خندیدیم گفتم نه شستمش. نمیدونم کجا گذاشتم گفت کفشامو شسته بودی گفتم نه چطور گفت اخه کفی کفشم سفید شده بود مچمو گرفت گیرم انداخته بود موندم چی بگم اصلا حواسم نبود
فقط لبخند زدم بهم گفت فتیش داری؟
که من یه لحظه پشمام ریخت گفت نترس بین خودمون میمونه من از این حس تو خیلی وقته اگاهم که گفتم چجوری گفت همین الا دارم میبینمت
از نگاهت رفتارت من ترسیده بودمو چیزی نگفتم تا اون روز رد شد
فرداش با صندل جوراب شیشه ای با یه لاک طلایی با پولک زده بود که دهنه من دو متر باز مون اون متوجه نگاهام شد بعد بساط قلیون گذاشتمو طبق روال دیروز هیچ حرفی از دیروز زده نشد بود.
تا منم تصمیم گرفتم یه حرفی بزنم گفتم چه لاک خوشگلی گفت مرسی عزیزم چشات خوشگله و پاهاشو یکم تکون داد با انگشتاش بازی میکرد نخ دادنشو فهمیده بودم جوراب صورتیاشو شسته بودم دادم بهش گفتم مرسی بابتش گفت بالاخره دل کندی ازش که من روم نشد چیزی بگمو لبخند زدم
گفتم بهش تو چطوری با این حس اشنایی؟ گفت من سی سال بزرگتره تو ام عزیزم و تو اولین کسی نیستی تو زندگیم که پاهام نظرشو جلب کرده میخواستم حرفو ادامه بدم گفتم تاحالا کسی پاهاتو بوس یا بو کرده؟ با ترس استرس گفتم
گفت نه خیلی وقتا دوست دارم با شوهرم امتحان کنم ولی اون اصلا علاقه نداره
گفتم مگه میشه به این پاها علاقه نداشت گفت دیگه همه مثل هم نیستن ساکت شدیم داشتم قلیون میکشیدم بعد چند دیقه جراتشو کردم گفتم میشه یکم بو ازش بگیرم گفت اخه گفتم کار بدی نیست که مادرمم خوابه قلیون دادم اومدم جلو چهار زانو نشستمو پاهاشو گذاشتم رو پاهام سرمو خم کردم نفس عمیقی کشیدم منتظر بودم مثل همیشه از خواب بپرم خنده های ریز سحر و تاییدشو میدیم کیرم بغل پاهاش شق شده بود اروم یه پاشو گرفتم بالا دماغمو گذاشتم رو سینه پاش.
بو میکشیدم پاش خیلی نرم بود لبمو اروم گذاشتمو یک بوسه زدم بهش پاشنه پاهاشو بوس میکردم انگشتاشو دونه دونه بوس کردم اون پاهاش چسبیده بود به کیرم گفتش مامانت بیدار شه زشته ها گفتم میشه جورابتو در بیارم اون که راضی بود گفت باشه فقط سریع
پاهاش گرم بود خوردنی دماغمو گذاشتم لای انگشتشو بو میکشیدم

ادامه...

نوشته: علامت سوال


👍 33
👎 7
57601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

781651
2020-12-14 00:37:57 +0330 +0330

👅

1 ❤️

781658
2020-12-14 00:47:30 +0330 +0330

خیلی خوبه👅👅

1 ❤️

781670
2020-12-14 02:06:00 +0330 +0330

کیر میزارم کیر . میخوری؟

0 ❤️

781693
2020-12-14 07:11:39 +0330 +0330

ادامه بده

1 ❤️

781704
2020-12-14 08:53:00 +0330 +0330

عااالی👅👅👅👅

1 ❤️

781745
2020-12-14 18:55:27 +0330 +0330

خوشم اومد ادامه بده فقط داستانت واقعیه یا تخیلی ؟؟

1 ❤️

781757
2020-12-14 21:50:09 +0330 +0330

خیلی خوبه ادامه بده

1 ❤️

781894
2020-12-15 21:48:38 +0330 +0330

👅

1 ❤️

781968
2020-12-16 05:13:47 +0330 +0330

👅

1 ❤️

782157
2020-12-17 10:20:14 +0330 +0330

👌

1 ❤️

782370
2020-12-18 18:41:00 +0330 +0330

کسشر نوشتی داداش نصفشو خوندم ولی حسی واسه خوندن بقیش پیدا نکردم

0 ❤️

782657
2020-12-21 02:06:27 +0330 +0330

دوست عزیز نظرات شما و علاقه به فیتیش در جای خود محترم که بسیاری از آقایون هم هستند شاید در اون حد و به طور کلی فیتیش نداشتا باشند اما از پاهای زیبای خانمها خوششون میاد و باعث شهوتی شدنشون میشه اما سوالی که برام پیش اومده نوع نگارش و پس و پیش بودن جملات و غلطهای بیشمار املایی بود بطور مثال عبارت آب معنی‌های کیرم کلا مرزهای فرهنگ و لغات پارسی را کلا به چالش کشیده فکر کنم و خدا بیامرز حکیم ابوالقاسم فردوسی را چنان در آرامگاه از خود بیخود کرد که از قبر سر بیرون آورده و گفتند سی سال زحمتی که برای زنده کردن زبان پارسی کشیدم را باهمین یک جمله به باد داده و گاییدید پس لطفا واسه اینکه بقیه ادبا و شعرا را از اون دنیا بر نگردونید و صدای اعتراضشون را در نیارید لطفا قبل از ارسال یکبار داستانتون را مطالعه کنید و ویرایش بفرمایید .

0 ❤️