باورم نمیشه بالاخره سکس کردیم

1398/02/07

سلام این داستان کاملا واقعی و الکی خیال پردازی نمیکنم و تا اخرش بخونید
اسم من رضاست الان 22 سالمه و دانشجو هستم یه خاله دارم که بدن تو پری داره راستشو بخای یکمی چاقع البته نه زیاد خیلی کم سینه های بزرگ و خیلی خوبی داره که واقعا قشنگن و کونشم متوسطه و خیلی خیلی خوش فرمه و کاملا حوس انگیزه
منو خالم شش سال باهم اختلاف سنی داریم خب بخاطر همینم از بچگی باهم خوب و صمیمی بودیم و رازامونو بهم میگفتیم و از این جور چیزا کم کم که بزرگ تر شدیم بحث های جنسی هم میکردیم که کاملا باهم راحت بودیم اون از دوست پسرش میگفت و سکس باهاش و منم از دوست دختر نو جوانیم این اخریه اینگار دوتا دوست هم سن بودیم که هیچرو درواسی باهم نداشتیم که کم کم دیدم دارم بهش علاقه مند میشم حسابی دوست داشتم یبار به سینه هاش یا کونش دست بزنم
همین طور گذشت که من 18 سالم شد بعد یه روز مهمونی رفتتیم خونه مادر بزرگم اینا یه خورده نشستیمو احوال پرسی که دیدم خالم نیست پرسیدم خالم کجاست مادر بزرگم گفت تو اتاق نمیدونم خابه یا درس میخونه خالم اون موقع دانشجو بود سه سالم پشت کنکور مونده بود منم رفتم که باهاش سلام علیک کنم بدون در زدن یهو رفتم تو اتاق که یهو گفتم سلام و حول شد و اضطراب گرفتتش کتابو گذاشته بود رو پاش یه پتو هم رو پاهاش کشیده بودو تکیه داده بود به گوشه.دیوار
سلام داد با یکم من من گفت خوبی بعد سریع گفت برو بیرون باید.درس بخونم رفتم بیرونو خیلی تعجب کردم چون نه خالم اهل درس خوندن بود نه هیچ وقت اینقدر مضطرب دیده بودمش و همیشه از دیدن من خیلی خوش حال میشد و باهم صحبت میکردیم من ادم خوش صحبتی هستم ذاتی و چون به روانشناسی هم علاقه دارم کتابای زیادی خوندمو ادما معمولا از صحبت باهام لذت میبرن چند روز گذشت که دوباره دعوت شدیم ان.دفع بعد شام خالم رفت تو اتاقو چند دقیقه بعد منم رفتم که لای در این بار باز بود چون من شک کرده بودم از لای در نگاه کردم دیدم تو همون حالاه قبله و دستش زیر پتو قیافشو که. دیدم فهمیدم شکم درست بود داشت جغ میزن از قیافش معلوم بود تو دلش داره اه اه میکنه داخل نرفتمو بیرون نشستم

اون صحنه همش جلو چشم بودو باس خودم خیال پردازی میکردم چند هفته بعد خالم بعد دانشگاه اومد خونه ما بابام خونه نبودو اون شب شیفت بود با اسرار مادرم شام موند و چون دیر وقت بود شب مامانم گفت بمونو اونم قبول کرد مامانم چند دست لباس بهش داد که راحت باشه و یواشکی لباس عوض کردشو دیدم این اولین بار بود که اون کون خوشگل صافشو از زیر شلوار دیدم حسابی حشری شدم رفتم تو اتاق که جغ بزنم جلو خودمو نتونستم بگیرم کیرم داشت میترکید شروع که کردم گفتم کاش میشد بیاد منو تو این حالت ببینه ببینم عکس العملش چطوره تو همین حین بود که اومد منم حول شدم گفت چیکار میکنی گفتم هیچی داشتم با گوشی کار میکردم و اومد بغلم رو.تخت نشست انتظار داشت گوشیمو باز کنم چون باهم از از این مخفی کاری ها نداشتیم اما دیگه باهام سوپر ندیده بودیم خاستم بپیچ.نمش که گفت ببینم چیکار میکردی گوشیمو گرفتو چون رمزشو میدونست بازش کرد و وسط سوپر رسید خالمم تا به حال سوپر ندیده بود احتملا همیشه همین طوری جق میزده وقتی سوپرو دید گفت وای گوشیو انداخت تو بقلم گفت اینا چیه نگاه میکنی که مامانم اومد تو اتاق گفت چی شده خاستم حرف بزنم که خالم جواب مامانم و دادو گفت یه کلیپ خشن این تروریستا بود خوب پیچوندش بعد که مامانم رفت گفت ببینم معلوم بود واقعا دوست داره ببینه بعد چون یکم ضایع بود بعد چند دقیقه گفت چرتو پرته از این چیزا که کیرم کم کم خابید منتها چون زیر پتو بود دیده نمیشد یکم باهم حرف زدیمو بعد موقع خاب شدو مامانم گفت بیا باهم بخابیم که خالم گفت نه همین جا راحتم تخت منم یه تخت کشویی زیرش داره ک اونو کشیدم بیرون تا بخابه شب خابیدمو نصفه های شب ساعت 2 اینا بلند شدم دیدم داره گوشیشو نگاه میکنه خب دقیقا کنارم پاینتر از من خابیده بود گوشیشو دیدم داشت سوپر نگاه میکردو جغ میزد باورم نمیشه چه حشری داشت منم پرو بازیم گل کرد گفتم چیمیبینی عجب بدنی داره باخنده بعد فت هی تو بیداری مگه گفتم از اولش که خیلی ترسید نمیدونم قبلش چیکار کرده بود گفتم راحت باش طبیه منم ظهر همین کارو میکردم و گفت بیا باهم ببینیم من شغ کردمو شرو کردم به جغ زدن چون داشتیم تو یه گوشی نکاه میکردیم حسابی نزدیک بودیمو چسبیده بودم بهش که چشمم ئرست جلو ممه های بزرگش بود که برا راحتی سوتین نداشت کاملا ازاد بودن هر از گاهیم یه اهی میکشید منم نتونستم تحمل کنم و ابم اومد یه اهی کشیدم گفت ابد اومد گفتم اره گفت من هنوز ارضا نشدم چقدر دیر ارضا میشد چون کاملا حشری بوداصلا نمیفهمید دستو گزاشتم رو ی رونش یکم مالیدم حشرش بیشتر شد گفت کمکم کن بدو بدو من اروم دستمو از بردم زیر شلوارش از رو شرت کسشو مالیدم دستشو کشید کنار خیسیشو از روی شرت نازکش حس کردم دستمو کردم زیر شورتش تند تند لرزوندم یه اه بلند کشید گفت بازم بازم که منم کنترلو از دست دادمو با به پهلو خابوندمش چسبیدم به کونش وای فوق الاده بود همین طور با کوسش ور میرفتم انگشتمو میکرم توشو سینه هاشم با دست دیگم مالیدم با اه اه زیاد میگفت دیگه نمیتوتوم نمیتونم که یهو لرزیدو شلو سفت شد که ارضا شده بود گفت هنوز میتونی گفتم چی گفت منو بکن گفتم اره کیرم باز شغ شده بود شرتشو کشیدم پایین که بکنم تو کسش گفت صبر کن بلند شد شرو کرد ساک زدن منم سینه هاشو مالوندم گفتم بزار سینه هاتو بکنم بعد دوتا تف انداخت رو سینه هاشو شرو کرد روی کیرم عقب جلو کردن وای چقدر نرم بود بهترین حسی بود که داشتم انگار داشتم صد بار ارضا میشدم برگشتم رفتم پشتش کیرمو خیس کردمو کردم تو کسش اهش بند شد تند تند میکردمش دستمم به سولاخ کون تنگش فرو میکردم با یه دستم کمرشو از پشت گرفته بودم کیرمو در اوردم به سولاخ کونش مالونم حسابی قرمز شده بود اروم سرشو کردم تو که گفت نه نه تمیتونم نکن که به حرفش گوش نکردمو کیرم هر لحظه بیشتر فرو میبردم یکم که نرم شد تند تند تلمبه زدم داشت نفسشدر میومد کیرمو یکم در میاوردم یهو میکردم داخل و دو باره و دوباره بلندش کردم خابیدم زمین خابید روم یکم لب گرفتم ازشو گردنشو لیسیدم بعدم سینه هاش خوردم نوکش زده بود بیرون همین میخوردمشون با دوتا دستام کون نرمو خوشگلشو میمالوندم انگشتش میکردم بعد کیرمو کردم تو کسش یکم کردمش داشت ابم میومد دوباره که در اوردم یکم که اروم شد کردم تو کونش وای واقعا کونش تنگ بود هم زما ممه های بزرگش رو صورتم بود اه اه میکرد گفت بریز تو کونم بریز تو کونم منم یهو کل ابمو ریختم تو کونش بعد شرو کردم یکم ازش لب گرفتن جفتمون بیحال شدیم
بعدن هم چند بار باهم سکس کردیم
که دو ساله ازدواج کرده یه مودت از هم جدا شدیم به خاطر شوهرش که همین چند ماه پیش وقتی شوهرش نبود دوباره اون ممه های خشگلشو مالوندمو کونشو کردم.

نوشته: خودم


👍 6
👎 15
66450 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

764195
2019-04-27 20:24:06 +0430 +0430

بابا روانشناس! خودتو به تیمارستان امین آباد معرفی کن.برج نیم سوخته کلیسای نوتردام تو مخچه ات.مرتیکه نسناس!

6 ❤️

764204
2019-04-27 20:38:27 +0430 +0430

قشنگ بود منم تو کف دختر خالمم

2 ❤️

764219
2019-04-27 21:38:36 +0430 +0430

هالو

بهتر نیست که بری اکابر چهار کلمه نوشتن یاد بگیری؟ بعضی جاهای داستان چنان محکم جق میزدی که کلماتت همه نامفهوم بود. شما را دعوت کرده بودن و تا رسیدی خونه‌شون، خاله جون رفت اتاق خودش مشغول جق زدن شد؟ در اتاقش را هم نیمه باز گذاشته بود. چلمنگ، شاشیدم تو سوادت.

ها کوکا

4 ❤️

764232
2019-04-27 22:18:42 +0430 +0430

شاسکول خاله پشت کنکوری بود چند هفته بعد از دانشگاه اومد؟

5 ❤️

764254
2019-04-28 05:15:07 +0430 +0430

و باز هم ی جقی بصورت حماسی رید .

3 ❤️

764279
2019-04-28 06:27:05 +0430 +0430

۱-بخای ؟ ۲-حوس ؟ ۳-اینگار ؟ ۴-خاب:/ ۵-جغ-- ۶-باس خودت نه ، واس خودت :/ ۷-اسرار نه ، اصرار ۸-چطور تو بغل میشینن ؟ ۹-خاستی نه ، خواستی :/ ۱۰-بقل ؟؟ ۱۱-شب چند تا نصفه داره ؟؟ ۱۲-فوق الاده ؟؟ ۱۳-شغ ؟؟-- ۱۴-طبیه = طبیعیه :| ۱۵-ئرست چیه واقعا ؟؟ ۱۶-آبد؟ داداش اون د نیست آبت هست ! ۱۷-دستمو از بردم زیر شلوارش ؟ فارسی پشتوعه ؟ ۱۸-مودت=مدت ۱۹-نمیتوتوم ؟ :|| ۲۰- سینه سوراخ داره تو کردیش ؟؟ و در آخر کصمشنگ خان تو معلومه هنوز مقطع راهنمایی رو هم تموم نکردی ! شاید شوهرخالت کون سفیدتو کرده اما داستان کون دادنتو وقتی ۱۸ سالت شد میتونی بیای بنویسی . میسپارمت دست بچه ها فعلا .

6 ❤️

764292
2019-04-28 07:03:23 +0430 +0430

هوس انگیز درسته نه حوس انگیز.
فانتزیای یک ملجوق ۱۰ساله.عمو بهت نگفتن ورود زیر ۱۸سال ممنوعه؟ (dash)
راستی یوقت شغ درد نگیری بی سواد!!!

3 ❤️

764308
2019-04-28 11:18:22 +0430 +0430

يه مودت كص ننت جقي

2 ❤️

764314
2019-04-28 12:18:01 +0430 +0430

خالت پشت کنکوری بود و درس میخوند. چند هفته گذشت خالت از دانشگاه داشت برمیگشت؟ فکر کنم جق آخرتو خوب نزدی داری کصشعر میبافی ملجوق خان

2 ❤️

764316
2019-04-28 12:34:27 +0430 +0430

فسیل این چی بود نوشتی!!!

3 ❤️

764348
2019-04-28 15:55:42 +0430 +0430

فهمیدی تو دلش داره آه آه میکنه (dash)

2 ❤️

764360
2019-04-28 18:29:37 +0430 +0430

میشه منم کیرمو بکنم لای ممه های خاله جنده‌‌ی کونیت

1 ❤️

764456
2019-04-29 03:53:00 +0430 +0430

اول داستان میگی تاحال فیلم سکسی ندید بود ولی موقع سکسی باتو اوپن بود.مجبوری بگی داستان واقعی.

1 ❤️

765459
2019-05-04 11:25:00 +0430 +0430

منم تو کردم یادته

0 ❤️