با شوهرش مشکل داشت

1397/10/15

سلام خدمت همه بچه‌ها اول بگم این خاطره اس و داستان نیست هر جور دوسست دارید حساب کنید… اسمها رو عوض شدن… من ی فامیل نزدیک دارم که ی دختر ناز و سفید توپول داره با شوهرش مشکل داشت خبر داشتم ولی چون پدرش مأموریت بود هنوز جدا نشده بود.قضیه از روزی شروع شد که ی روز ظهر بهم پیام داد اول احوالپرسی معمولی کرد بعد گفت فلان جا مراسمه چرا نیومدی منم شلوغی خیابان رو بهونه کردم یدفعه گفت دلم برات تنگ شده منو میگی شستم خبر دار شد ی خبری هست گفتم تو بگی بیا میام اگرهم بیام فقط بخاطر تو میام. گفت بیا. منم گفتم کجا بیام ببینمت گفت مادرم پیشمه بیا از دور ببینمت که قبول نکردم و نرفتم گذشت تا کم کم چت کردن ها شروع شد.بعد چند روز سرکار بودم که دیدم با ایمو تماس تصویری گرفته جواب دادم .خوش و بش قربون صدقه رفتن.بعد گفت چرا منو دوسداری گفتم چطور کی بهت گفته…گفت زنت…منو میگی ی لحظه ترسیدم گفتم شاید خانومم گفته امتحانم کنه.ولی بعد دیدم جایی برای امتحان کردن نیست من قبلا سوتی دادم و خانومم مچم رو گرفته .گفتم چطور گفت فلان رو با خانومت تو مجلس حرف من میاد وسط که خانومم میگه تو منو از بچگی دوست داشتی یادم رفت بگم که من با این خانوم که اسمشو میزارم گلناز حدود 15 سال اختلاف سن داریم و من بزرگترم بخاطر همینم باورم نمیشد به من پا بده.تو چت تصویری دیدم دوربین رو یجوری نگه میداره گفتم چرا اینجوری گرفتی فقط صورتت رو میبینم بگیر عقب تر که گفت نمیشه لختم ی جووون گفتم که مرد از خنده حدود ده دقیقه از من اصرار از اون انگار(ناز میکرد تابلو بود) بالخره گوشی رو برد عقب چی میدیدم دوتا سینه گرد و توپول سایز 90 کلی قربون صدقه اش رفتم کار به سکس چت رسید و من جوری که نبینه ی جق زدم واقعا قابل تحمل نبود.طولانی نشه چندبار این تماس ها ادامه داشت و اون از مشکلش با شوهرش واینکه نمیتونه ارضاش بکنه و اخلاق بدش گفته بود.بالاخره ی روز که بیرون بودم دوباره تماس گرفت.گفتم من نمیتونم حرف بزنم داشتم ناز میکردم براش گفتم میخوام بیام پیشت گفت میتونی بیایی گفتم اره میام گفت بیا منو میگی باورم نمیشد گازشو گرفتم حدود نیم ساعت کشید برسم سر کوچه اونا ماشینم رو ی کوچه پایین تر پارک کردم چون تابلو بود رفتم پایین زنگ زدم گفت بیا بالا از پله ها رفتم بالا نفسم گرفته بود استرس و هیجان وای قرار بود کسی رو که چندسال بیادش سیخ میکردم رو بکنم.درو باز کرد با لباس خونگی و ی ساپورت بود نه آرایشی نه چیزی ی کم خرد تو ذوقم ولی به روش نیاوردم رفتم رو مبل ی لیوان اب خواستم اورد گفت چای بزارم گفتم مگه اومدم مهمونی بکن بابا گفتم برو تو اتاق تا من خودمم رو بشورم بیام میخواستم خودش لخت بشه منم کامل لخت شدم تو هال رفتم دستشویی خودم شستم وقتی میخوره بوی عرق نده اومدم بیرون رفتم تو اتاق دیدم لبه تخت نشسته لباسشم در نیاورده حالا من لخت با کیر سیخ کرده اون اونجوری رفتم بغلش نشستم و سرشو اوردم بالا شروع کردم خوردن لبانش دستمم رفت رو سینه اش وقت نداشتم باید سریع تموم میکردم میرفتم پدر و برادرش خیلی این رو میپائیدن نمیدونم چه سوتی داده بود هر لحظه ممکن بود یکی بیاد خلاصه همونجور در حال لب گرفتن لباس و شلوارش رو دراوردم شورتشم با شلوار کشیدم پایین درازش کردم رفتم روش شروع کردم خوردن لبها دستامم بیکار نبودن و سینهاشو میمالیدم خیلی زود رفت تو فاز دستمو بردم لای پاشو چوچولشو مالیدم با دهنم هم سینه اش رو میخوردم کم کم لیز خوردم پایین رفتم لای پاش میخواستم بهش حال بدم که بار اول و اخرم نباشه چشمتون روز بد ببینه چه بوی گندی میداد ولی به روش نیاوردم ی مقدار بالی چوچولش رو خوردم بادستم مالیدم بعد گفتم نوبت تویه اونم بلند شد یخورده برام سالک زد گفت نمیتونم بسه بلند شدم کاندومی که سر راه گرفته بودم رو کشیدم رو کیرم .کیرمم خیلی کلفت نیست معمولیه حدود 17 سانت قطر 4… خلاصه کردم تو کوسش خیلیییی داغ بود توش لعنتی دو سه دقیقه که تلمبه زدم دیدم ابم داره میاد بدون این که بفهمه تو کاندوم خالی کردم و روش دراز کشیدم جوری که نفهمه کاندوم دراوردم گذاشتم لای دستمال و بهش گفتم بهم حال نمیده هیچی نمیفهمم اونم گفت فقط تو کوسم نریز …باز شروع کردم به تلمبه زدن اینبار میدونستم به زودی ارضا نمیشم بعد چند دقیقه گفتم چجوری بزنم همینجوری خوبه یا تندتر گفت محکمتر بزن همونجور که روش بودم میکوبیدم جاتون خالی پستونهاش چه تکونی میخوردن بعد چند دقیقه خسته شدم گفتم برگرد مدل داگی کردمش گذاشتم توش اوف چه کونی قسم خوردم سری بعد کونش رو بگام خلاصه ی ربع هم مدل داگی کردمش و اونم تو اوج بود دوباره برگردونمش خوابیدم روش یدفعه گفت محکمتر بزن منم میکوبیدم منم دیگه نزدیک بود بیام گفتم خودتو شل کن ارضا بشی من میخوام بیام و محکم تلمبه میزدم یدفعه دیدم لرزید و صحنه باحالی بود من توقف نکردم زدم و زدم تا حس کردم دارم میام کشیدم بیرون و ریختم رو شکمش یذره روش

دراز کشیدم خسته شده بودم بعد ی بوس و تشکر کردم بلند شدم شکمش رو تمیز کردم رفتم دستشویی خودمو تمیز کردم اودم بیرون اونم رفته بود حموم نیم تنه خودشو شسته بود…وقتی اومدم پیشش گفت من بازم میخوام گفتم مگه ارضا نشدی گفت چرا ولی بازم میخوام ولی من میترسیدم بهش گفتم خطرناکه اگه بابات یا داداشت بیان جفتمون رو میکشن خلاصه قانع شد و من پوشیدم و رفتم ی مدت باهم چت و میکردیم تا طلاق گرفت نمیدونم چرا بعد طلاق باهام تماس نمیگرفت تا ی روز اومدن خونه ما منم ی گوشه تنها گیرش اوردم و ی لب جانانه ازش گرفتم و دستش رو گذاشتم رو کیرم که کمی مالید و گفت خط عوض کردم و گوشیم چک میشه و شماره منم حفظ نبوده خلاصه چندباری بیرون باهم قرار گذاشتیم و در حد لبو مالیدن و ساک زدن دیگه مکان نداشتیم تا چند روز بعداز اخرین قرار شنیدم خواستگار اومده براش و قبول کرده…امیدوارم خوشتون بیاد وجدانا عین حقیقت بود غلط املای بود ببخشید اولین بار بود نوشتم دفعه بعد قضیه کردن کون خواهر زنم رو مینویسم

نوشته: آیدین


👍 9
👎 12
52715 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

739711
2019-01-05 21:30:41 +0330 +0330

تف تو این زندگی من ، واقعا تف
اینهمه جانی سینز هست و من هنوز نتونستم تو مکتب یکیشون کسب علم کنم

1 ❤️

739740
2019-01-05 22:17:18 +0330 +0330

برو کسشر تحویل ما نده

0 ❤️

739752
2019-01-05 22:58:15 +0330 +0330

تا وای چی می‌دیدم خوندم کیرم تو داستانت ببخشید کیرم توی خاطره ت

0 ❤️

739768
2019-01-06 00:54:04 +0330 +0330

اون برات سالک زد.خاک تو سر جغیت.همینطور ادامه بدی چیزی تا بابا پنجعلی فاصله نداری مفلوک.

0 ❤️

739776
2019-01-06 02:27:00 +0330 +0330
NA

با دهنت سینه هاشو خوردی?من فک کردم با کونت سینه هاشو میخوردی

1 ❤️

739788
2019-01-06 05:38:25 +0330 +0330

قشنگ بود.واقعی.

0 ❤️

739835
2019-01-06 11:29:45 +0330 +0330

کیر بابا پنجعلی تو مغز نداشته ات
جقی

0 ❤️

739850
2019-01-06 13:38:16 +0330 +0330

کاندوم رو در آوردی گذاشتی تو دستمال اون نفهمید ،که کوچیک شده، تو هم گفتی حال نمیده یک دفعه دراز کردی و
دوباره کردیش
بد بود بد

0 ❤️

739870
2019-01-06 16:01:39 +0330 +0330

باتوت فرنگي موافقم
ريدي عمو گرمي حاليت نيست

0 ❤️

739901
2019-01-06 20:43:23 +0330 +0330

دقیقا توی یه جمله توضیح بده ماموریت باباش چه ربطی به طلاق این داره؟؟؟؟ ماموریت چندروزه یعنی توی این چندروز اختلاف و طلاق و غیره؟؟؟ یعنی قبلش نبوده همین که باباش رفته ماموریت یادش افتاده؟؟؟ بعدش مگه باباش میخواد طلاق بگیره که باید باشه؟ ربطی به باباش نداره.
کوسخول ملتو خر فرض کردی؟

0 ❤️

739903
2019-01-06 20:45:27 +0330 +0330

جالبه میگه باباش ماموریت بود بعدش میگه ترسیدم باباش بیاد خفتمون کنه چون خیلی میپاییدش

0 ❤️

740071
2019-01-07 17:53:43 +0330 +0330
NA

چه بی مزه بود

0 ❤️

740076
2019-01-07 18:48:48 +0330 +0330

از اونجاش که گفتی بوی گند میداد دیگه نخوندم ولی واقعی بود

0 ❤️

743871
2019-01-26 20:15:12 +0330 +0330

اه سینه سایز ۹۰ لش شده حتما ممه فقط ۷۵ و ۸۰

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها