بذار یه امشبم واسه دل خودم گناه کنم!

1398/01/27

-آخ
+جونم
-دستات سرده شایان

  • عوضش حرارت تو داره منو آتیش میزنه دلا …
  • بدو دیگه شایان خیلی هاتم …
  • می خوام آروم آروم لذت ببرم ازت … اوم… چقدر این رنگ بهت میاد ، خسته نمی شم از نگاه کردنت .
    دست سردشو از زیر پلیور قرمز گشادم برد داخل … انگشتای سردش که خورد به نوک سینه هام لرزیدم … فشارشون داد لای انگشتاش و با لذت زل زد ب چشمام …نمی دونم اثر مشروب بود یا… ، ولی هرچی بود فقط تو اون لحظه می خواستم زیر شایان بخوابم و بهش بدم … شایانی که هیچی از من و زندگیم نمیدونست…
    خودم پلیورمو دادم بالا تا سینه های بزرگم بیفتن بیرون !
  • دلا سینه هات منو دیوونه میکنه
    اینو گفتو با زبونش کشید رو هاله ی کمرنگ سینه م … ناخنامو فرو کردم تو بازوهای جذابش
  • جوون چشماتو باز کن نگام کن ، دارم میلیسم ممه های خوشگلتو … اینو گفت و زبونشو کشید لای سینه هام .
  • شایااان …
    +جاااان … می دونم داری له له می زنی نوکشو بلیسم … صبر کن !
    دستمو کردم تو موهای مشکی خوش حالتش و سرشو فشار دادم به سینه م … زبونشو بیرون آورد و یه لیس محکم کشید رو نوک برجسته ی سینه هام
  • آآآآآآآه…
    بدون توجه به ناله های من لیس میزد تنمو … نوک سینه هامو لای دندونش می گرفت و آروم می کشید ، کمرمو از رو تخت فاصله میدادم و به خودم می پیچیدم …
  • شایان لختم کن !
  • لختت می کنم دلا ، از خدامه لخت ببینمت.
    دستشو انداخت و شورت و پلیورمو دراورد ، لخت بودم جلوی چشمای خمارش… تکیه داد به لبه ی تخت و با حالت چشماش اشاره کرد بایستم .
    اطاعت کردم .
    تصویر خودمو تو چشماش می دیدم ، نگام میکرد ، از طرز نگاهش تحریک میشدم ، خط نگاش از موهای آشفته و بلندم رسید به سینه های درشت و سفتم ، بی اختیار دستمو گذاشتم روشون و فشارشون دادم ،من سینه هامو میمالیدم و شایان کیرشو ، انگشتمو با آب دهنم خیس کردم و کشیدم رو نوک سینه هام … دستمو حرکت دادم پایین تر ، روی شکمم ، پایین تر ، بالای کوسم … پاهامو بهم فشار دادم … انگشتمو بردم داخل ، چوچولم سفت بود و خیس … بی اختیار انگشتمو عقب و جلو می کردم. نشستم روی مبل
    پاهامو از هم باز کردم و عین دیوونه ها کوسمو می مالیدم ، چشمامو بستم و انگشتامو یکی یکی کردم تو کوس داغم … انقدر حالم خراب بود که نمی فهمیدم کجام و دارم چی کار می کنم … می خواستم ارضا شم … بلند ناله می کردم ، نمیدونم چند دقیقه طول کشید که ارضا شدم … جیغ زدم و چشمامو باز کردم ، شایان لخت پایین مبل نشسته بود وسط پام … داشت داخل رونمو میلیسید .
  • جوون آبتو بخورم حشری خوشگلم
    نفس نفس می زدم .
    زبونشو می کشید لای کوسم …
    از رو عسلی کنار مبل سیگار و فندک شایان و برداشتم و یه نخ روشن کردم … پاهامو باز کردم تا راحت تر بلیسه …
  • اووف دختر تو همه ی کارات منو دیوونه می کنه
  • حس اینکه داری نگام می کنی و من دارم جلوت خودمو ارضا می کنم شهوتمو بی نهایت کرد شایان
  • پس ببین با من چیکار کردی دیگه !
    سر شایان لای پاهام بود ، من سیگار به دست درازکشیدم و خیره به سقف بودم …فکر مشتریام بودم ، فکر گذشته و آینده م ، اگه میدونست بازم بغلم می خوابید؟!
    انگشتشو حس می کردم که می کشه لای چوچولم و گاهی آروم می بره تو کوسم … حس دیوونه وار شهوتم باز داشت شروع می شد ، ته سیگاروو مچاله کردم رو عسلی و سرشو کشیدم بالا ، بدون نفس کشیدن لباشو می خوردم ، زبونشو میکشید رو لبام و می کرد تو دهنم . چرا انقدر برام جذاب بود این مرد ؟ از همه ی دنیا همین برام بس بود ، داشتن جسمش …حتی واسه یه شب، حتی با همین تصویر دروغینی که از خودم براش ساختم ، اون حس عطشش عجیب خواستنی بود ، هرشب من که گناه بود ، بذار یه امشبم واسه دل خودم گناه کنم !
    لباشو می کشید رو گوشم و دم گوشم می گفت : نمی دونی چقدر دلم می خواست سینه های بزرگتو تو مشتم فشار بدم … چقدر دلم می خواست اون کوس خوشگلتو با کیرم جر بدم …
    تو جنده ی زیبای منی … بدن خوشگلت زیر منه دلا …
    حشری می شدم وقتی انقدر وقیحانه باهام حرف می زد اما ترسیدم ، نکنه واقعا میدونه همه چیو … ؟ دستمو بردم رو کیرش …
  • جووون ، می میرم برا وحشی شدنت خوشگله … کیرمو دوس داری؟
    پاشد و جلوم ایستاد ، کیرشو زد به صورتم … روی لبام ،زبونمو آوردم بیرون و لیسیدمش … -اووووممممم …
  • آخ … آره ، بخورش …
    تخماشو یکی یکی میلیسیدم … با جون و دلم میخوردم همه جاشو ، حرفه ای بودم ، لای لبام میذاشتم سر کیرشو و محکم مک میزدم ، با دستم میمالیدمش … با آب دهنم خیسش می کردم و محکم ساک می زدم ، سینه هامو بهم چسبوند و کیرشو لای سینه هام عقب جلو می کرد … تلفنش زنگ خورد ، خم شد و برش داشت …نشستم روی مبل …
  • الو جان … ، آره شرکتم یکم کارام طول کشید ، مهمونا که نیومدن ؟ … خودمو می رسونم … چیزی نمیخوای بگیرم؟ … باشه …یادم می مونه … فعلا …
    نپرسیدم کی بود ، نپرسیدم شب نمی مونی؟
    قلبم فشرده شد…
    اومد جلو و از پشت بغلم کرد ، سینه هامو تو مشتش گرفت …
    دستشو برد لای پام و شروع کرد باهام ور رفتن …
  • عاشقتم دلا …
    با بغض گفتم : باید بری شایان ، منتظرتن …
  • نه دلا … هنوز وقت داریم … قرار شد رام باشی ، جفتک ننداز که بدجور می کنمتااااا جیگر ، حالام خم شو دلبر وحشی من … میخوام کوس خوشگلتو از پشت بگام …
    خم شدم ، رام شدم …
    کیرشو با شدت کرد تو کوسم !دردم گرفت .
  • آآآخ … شایان
    +چیه ؟ دوس نداری ؟ تو که می گفتی دوس داری وحشی بشم جرت بدم…
    راست می گفت ، دوس داشتم ، درد کوس دادن به شایان رو هم دوست داشتم .
    کم کم با تلمبه زنای محکم شایان درد و فراموش کردم و شروع کردم به ناله کردن … می خواستمش … حتی اگه فقط تنش سهم من بود … حتی اگه با فهمیدن حقایق تف هم تو صورتم
    نمی نداخت ، حاضر بودم برای یه شب داشته باشمش ،می خواستم برای یه شب هم که شده با عشق برم بغل یه مرد … دسته ی مبل و گرفتم و بیشتر کمرمو قوس دادم ، شایان با ضربات محکم دستش باسنمو میلرزوند و زیر لب جوون میگفت .
    کیرشو درآورد و نشست رو مبل ، اشاره کرد که بشینم روش ، کوسمو تنظیم کردم رو کیرش و نشستم ، بالا پایین رفتنام باعث میشد سینه هام تکون بخورن و شایان محو حرکت اونا بود ، منم از قصد سینه هامو میمالیدم به صورتشو محکم تر کوسمو میاوردم روی کیرش !
    -آه… عزیزم قربون کیرت برمممم شایان ، جرم بده …
  • جوون جرت می دم دلا ، از این به بعد زیر خواب شایانی …
    -آره … می خوام فقط منو بکنی شایان ، مال من باشی
  • بعد تو می خواستی لباساتو بپوشی و منو بیرون کنی از خونه ت ؟ دلت میومد این کیر تو کوس نازت نره؟
    فکر کردم کاش رفته بود ، نه اگه می رفت امشبم مث شبای دیگه می گذشت … خدایا کاش هرشب می موند ، کاش سایه ی سرم می شد ، کاش مال کس دیگه نبود …
  • غلط کردم شایان ، کیرتو می خوام دلاتو بکن … آخ
  • انقد می کنمت که خسته شی ، هر روز می کنمت
    -شایان کوسم مال توعه … آآآه ، بگا منو
  • جووون دلا آبم داره میاد … ااااخ ، جنده ی منی تو …
    محکم تر کوسمو بالا پایین کردم رو کیرش تا آبش اومد و همه رو خالی کرد تو کوسم …
    +آآآخ دلا … آخ … چیکار کردی دختر ، بلاخره آبمو آوردی …
    لباشو بوسیدمو بغلش کردم ، می خواستمش اندازه ی دنیا ، مهم نبود فردا چی میشه …
    خوابیدم بغلش… لبامو می بوسید و غرق لذت بودم …
    انگشتشو کشید رو کوسم.
  • عشقم با من ارضا نشد…
    -خوبم شایان !
    بدون توجه به حرفم با انگشتش انقدر با کوسم ور رفت تا به نفس نفس افتادم و ارضا شدم …
    نگاه کرد تو چشمام و گفت : بهت قول میدم تنهات نذارم …درسته پول و پله ای ندارم ، اما خیلی دوستت دارم ، تو خیلی پاکی …
    نمی شنیدم حرفاشو !
    لبخند زدم ، به دختر کوچیکم رو تخت بیمارستان فکر کردم ، به مردی که مال من نبود ، به سهم ناچیزم از زندگی …
    چشمامو بستم و بازم فکر کردم : # انقدر قانعم که از تو همین یه امشب برام کافیه #

نوشته: sweet_eyes


👍 31
👎 2
46399 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

761658
2019-04-16 20:23:53 +0430 +0430

خوب بود خوشم اومد
غلط املایی نداشت نگارشت هم عالی

1 ❤️

761674
2019-04-16 20:49:34 +0430 +0430

شما وقتی با کسی سکس میکنی اسمشو تو هرجمله میگی?
اوکی شما اینجوری هستی
اون بنده خدا هم مثل شما تو هر جمله اسمتو صدا میکرد?

اگه شایان ها و دلا هاتو فاکتور بگیریم داستانت نصف میشه

ولی در اخر خوشحالم که بلاخره دلا دلا دلا دلای استاد ساسی مانکن و پیدا کردم و از اشناییت خوشبختم

1 ❤️

761685
2019-04-16 20:57:31 +0430 +0430

قشنگ بود، خوب توصیف شده بود داستان، کلا خیلی بهتر از داستانای تخمی این چند وقت بود، باز همینجور بنویس

1 ❤️

761786
2019-04-17 08:37:14 +0430 +0430

بنظر من نگارش خوبی که در خدمت خیانت باشه پشیزی نمی ارزه!

3 ❤️

761803
2019-04-17 10:58:12 +0430 +0430

لایک نهم تقدیم شما

1 ❤️

761807
2019-04-17 11:12:09 +0430 +0430

آفرین

1 ❤️

761811
2019-04-17 11:19:42 +0430 +0430

چرا نپسندیدم داستانتو نمیدونم.خیلی بنظرم چرت بود.دیس ۲

0 ❤️

761834
2019-04-17 12:44:06 +0430 +0430

تلخ

1 ❤️

761872
2019-04-17 19:49:33 +0430 +0430

هر کی میاد داستان مینوسه همه شروع میکنن کسشعر گفتن؛انگار تمام رمان ها و نمایش نامه ها و فیلم نامه های جهان تو همه ژانرها مو به مو اتفاق افتاده؛داستان سکسی میتونه علاوه بر بن اصلی سکسی بودنش بیان و روایت خاص خودشو داشته باشه؛این در مورد تمام به اصطلاح منتقدین
این داستان هم به نظر من خوب بود

1 ❤️

761908
2019-04-17 21:06:49 +0430 +0430

خوشمان آمد

1 ❤️

762083
2019-04-18 17:15:02 +0430 +0430

با اینکه سر و ته داستان مبهم بود ،اما صحنه های سکسیش خیلی با احساس و واقعی نگارش شده بود.انگار نویسنده با تمام وجود و از اعماق دل و جونش نوشته.برای همین با وجود تم تلخ داستان ،خیلی به دل آدم مینشست.

1 ❤️