برادر خواهر دیوث (۱)

1400/12/17

روی صندلی از زیر در اومده بودم و پاهام رو ضربدری گذاشته بودم روی میز ، با تخم هام یه قل دو قل بازی میکردم ، ای لعنت بر هرچی مسئوله تو این خراب شدس ، چند روزه تو نمایشگاه پرنده پر نمیزنه،  اومدن گفتن واردات ماشین میخواد آزاد بشه یه نفر نمیاد داخل نمایشگاه ، حتما میگین تو که نونت تو روغن شد با این اوضاع،  من چنتا ماشین خارجی داشتم که الانم همونا رو دارم چه باشه ۱ میلیون یا ۱ میلیارد همون ماشین رو دارم فقط چون نقد نیس ارزشش حفظ شده . ای لعنت بر هرچی ملا و مفتیه که روز بدتر از این هم میفتیم .
صدای پیامک گوشیم رشته افکار کسشرم رو پاره کرد ،
مرجان: سلام سیاوش جان خوبی
من: سلام خانم سعیدی ، بنده دیروز خدمتتون عرض کردم لطفا به من دیگه پیام ندید و زنگ نزنید ، من تا به امروز با هزار نفر بودم اما زن شوهردار خط قرمز منه ، جان هرکی دوس داری و می پرستی به من پیام نده ، دوس ندارم بلاکت کنم
مرجان : من اولش نمیدونستم قرار اینقدر دلبستت بشم ، ببخشید اولش دروغ گفتم ، اون شوهری که تو میگی لیاقت نداره ، نه عاطفه حالیشه نه محبت نه فهمش به روابط زناشویی میرسه ، تو نباشی دیوونه میشم
من : واسم مهم نیس تو چکار میکنی و شوهرت چجوریه،  هر خری که هس تو شناسنامه شوهرته،  دیگه جوابتو نمیدم ، این آخرین حرفمه.
از صندلی بلند شدم و تو آیینه به خودم نگاه کردم و باز به با خودم حرف زدن ادامه دادم ، زنیکه نفهم اومده میگه من مطلقه ام ، بعد که وابسته شده میگه هنوز طلاق نگرفتم ، دیروز اومده میگه با شوهرم زندگی میکنم اما تو هم باش ، بیشعور کثافت نمیگه من تو این شهر آبرو دارم ، یه عمری وجهه خودم رو خوب نشون دادم ، حالا یکی بفهمه دیگه تو این شهر نمیتونم زندگی کنم ، اما الحق خوب کسی بود ، خاک تو سر شوهرش ، کس قدبلند و سفید و حشری ، حیف شوهر داری،  منم تو مرامم نیس با زن شوهردار بودن .
تو آیینه دستی به موهام کشیدم و گفتم زن بیچاره حق داره خو ، تو دل همه رو میبری ، من که خود شیفته نیستم خوب همه کسایی که باهاشون بودم اینو گفتن .
داشتم با اسپرسو ور میرفتم که صدای باز شدن در اومد ، یه خانم با کلاس و خوشتیپ اومد داخل
_سلام در خدمتم بفرمائید
+سلام روزتون بخیر ، فرحبخش هستم ، اجازه هس ماشین هاتونو یه نگاهی بندازم
_خواهش میکنم بفرمائید،
داشت بین ماشین ها راه میرفت صدای کفش پاشنه بلندش آوای خوشگلی تو ذهنم درست میکرد ، هم قد خودم به نظر می رسید شاید ۵ سانت کوتاهتر میخورد بهش ۱۷۵ حداقل باشه ، از پشت سرش دنبالش رفتم ، محو هیکل و استیل خفنش بودم .
یهو برگشت سمتم گفت این ماشین مشکیه چیه چه قیمته ؟
از نزدیک که صورتش رو دیدم یادم رفت این کیه و من کیم چقدر این بشر خوشگل بود ، با این همه ادعا که همیشه دنبال شاه کس بودم این مدلی تا حالا تور نکرده بودم
گفت خوبین شما ، گفتم ببخشید تو فکر اسپرسو بودم که برای شما هم بریزم متوجه حرفتون نشدم
یکم لبخند زد گفت عرض کردم چیه چند
گفتم تویوتا کمری ۶۵۰ تومن قابل دار نیس
بی شرف وقتی می خنده چقدر خوشگلتر میشه
گفت امکانش هست باهاش یه دور بزنیم
گفتم حتما فقط باید یکم صبر کنید شاگردم الاناس که پیداش بشه بعد دورم میزنیم ، تا یه قهوه بزنیم اونم میرسه
تو دلم گفتم خاک بر سرت سیاوش چرا اینطوری شدی
چرا دست و پات رو گم کردی ، اینم یه کسه مثل بقیه ، برو رو مخش بلکم کردیش، اگر شوهر داشت چی ، این مورد فرق میکنه شوهر داشتم میکنم .
تو خودم داشتم کسشر تلاوت میکردم
نشست رو صندلی اداری جلو میزم ، سینی پذیرایی با قهوه و شکلات رو گذاشتم جلوش ، خودم هم نرفتم پشت میز روبروش نشستم ، پاهای کشیده اش رو انداخت روی هم ، چه رونی داشت پدرسگ،  گفت آقای؟
گفتم منوچهری هستم در خدمتتون
گفت آقای منوچهری هفته پیش برادرم اومده همین ماشین رو بهش قیمت دادین ۶۲۰ ، الان چرا به من میگین ۶۵۰ ، یکم تو ذهنم مرور کردم یه چیزایی یادم اومد ، گفتم هفته پیش ماشین رو تازه آورده بودم نمایشگاه ، تو این چند روز لاستیک و رینگش عوض شده بدنه ماشین سرامیک شده ، سرویس کامل شده ، ماشین ضمانتی میدم خدمتتون ، در هر صورت شما پسند کنید راه میام باهاتون.
یه لحظه پاهاش رو باز کرد مانتو کوتاهش رفته بود بالا ، وسط شلوار تنگش یه کلوچه تپل خودنمایی میکرد قهوه رو که برداشت اون یکی پاش رو انداخت رو پای دیگش ، انگار فهمیده بود که دست و پام شل شده براش و یه لبخند ملیحی به صورت داشت که حس میکردم از روی تحقیر و تمسخره
گفتم اهل کجایین
گفت پدر و مادرم تهران به دنیا اومدن اما پدربزرگ و مادربزرگ پدری لهستانی بودن و پدربزرگ مادری ترکیه ای و مادربزرگ مادریم روس بودن که همشون تهران باهم آشنا شدن ، از اون خانواده فقط من موندم و برادرم شاهین بقیه اعضای خانواده فوت شدن
که دوس داشتیم یه شهر اروم بیایم واسه زندگی که شهر شما رو انتخاب کردیم
گفتم خدا بیامرزه ، با برادرتون زندگی میکنید
گفت یه ازدواج نا موفق ۵ سال پیش داشتم که بعد ۲ سال جدا شدیم و با برادرم زندگی راحتی داریم
تو کونم حنابندون شد ، گفتم برم رو مخش تا تو کونم عروسی بشه
فرشید شاگردم اومد گفتم فرشید کمری رو بزار بیرون واسه تست سواری
وقتی نشست پشت فرمون اصلا چیزی نپرسید روشن کرد و راحت رانندگی کرد ، انگار صد ساله راننده این ماشینه ، دست فرمونشم مثل خودش عالی بود
منم یک ثانیه جلو رو نگاه میکردم و ۱ دقیقه از بقل صورت زیبا ،انگشتان کشیده ، ناخن های لاک زده خوشرنگ ،  سینه های خوش فرم و رونای کشیده خانم رو
وقتی پیاده شد گفت اوکی بود ماشین ، اگرموتوری تضمین میکنید و تو قولنامه قید میکنید فردا با برادرم بیایم بریم محضر
گفتم مبارکه فقط شماره موبایلتون رو بدین که باهم هماهنگ کنیم
گفت ۹۱۲ فلان گل از گلم شکفت،  فکر نمیکردم انقدر راحت شمارشو بده ، گفت یه پیام خالی بده به شماره برادرم فردا صبح خودش زنگ بزنه بهت
گلم یهو پژمرد و حالم کیری شد
فرداش برادرش تنها اومد و ماشین رو برد.
یه هفته ای گذشت ، واسه اولین بار دلم هوای یه زن رو میکرد ، داشتم دیوونه میشدم از فراق یار
خیلی سعی کردم بهش فکر نکنم اما این با همه فرق داشت ، باید یکاری میکردم ، آدرس تو قولنامه رو خوندم و رفتم تو کوچشون،  یه خونه شیک تو یه محله باکلاس شهرمون بود ، ۲ ساعتی منتظر موندم و خبری نشد ، فردا صبح دوباره ساعت ۷ و نیم رفتم تو کوچه ، ساعت ۹ در پارکینگشون رفت بالا،  خیلی خوش حال شدم ، کمری که بهشون فروخته بودم شیشه دودی ۱۰ درصد کرده بودم و اصلا داخل معلوم نبود ، نفهمیدم کی رانندس، پشت سرش رفتم
ماشین جلو بانک نگه داشت و کسی که ازش پیاده شد شاهین بود ، بدجور خورد تو ذوقم،
پست سرش رفتم داخل بانک و شماره گرفتم ، تا منو دید احوالپرسی گرمی باهام کرد ، مثل خواهرش با وقار و خوشتیپ و باشخصیت بود .
روی برگه نوبت دهی بانک نوشته بود ۲۴ نفر در انتظار ، گفتم از ماشین راضی هستین ، گفت شقایق باید راضی باشه که اونم خیلی راضیه، هرچی گفتیم هول محور ماشین چرخید و نتونستم بحث رو ببرم روی شقایق که تازه الان فهمیدم اسمش چیه ، نوبتش که شد ، بلند شد گفت بفرمائید،  گفتم نوبت منم پشت سر شماس،  فقط بیرون بانک میتونم ۲ دقیقه وقت تون رو بابت یه کاری بگیرم ، گفت باشه در خدمتتون هستم.
نوبتم شد الکی رفتم گفتم کارتم رو گم کردم یه جدید برام بزن ، کار من زودتر تموم شد و بیرون بانک منتظر موندم ، شاهین اومد سمتم و گفت جانم ، قبلش خیلی فکر کردم چی بگم و به نتیجه درستی نرسیدم ، یه نفس عمیق کشیدم و گفتم منو پیشاپیش بابت بی ادبی و گستاخیم ببخشید ، میتونم واسه امر  خیر مزاحمتون بشم ، شاهین یکم خندید و گفت سکته نکنی پسر چرا اینقدر سرخ شدی حالا ، گفتم تا به حال خواستگاری نکرده بودم استرس شدید دارم ، گفت من مشکلی ندارم فقط یه چیزی تو متولد چندی گفتم ۶۷
گفت شقایق متولد ۶۰ از تو ۷ سال بزرگتره،  بعد شقایق خیلی پرتوقعه ، بعید میدونم بتونی از پسش بربیای اما بهش میگم و نتیجه رو بهت میگم گفتم مرسی
اصلا بهش نمیخورد ۴۰ سالش باشه فکر میکردم نهایت ۳۰ سالش باشه ، اما عیب نداره فقط ارتباط بگیرم باهاشون بعدا هرچی پیش آید خوش آید
تا فردا دل تو دلم نبود ، یه شماره ناشناس زنگ زد گفت
سلام شقایقم ، پاهام شل شد نزدیک بود برم تو در و دیوار بزور گفتم جانم ، گفت شاهین باهام صحبت کرد ، گفت که قرار بوده بهت نتیجه رو بگه ، گفتم خودم بهت بگم بهتره ، من قصد ازدواج ندارم اگرم یروز بخوام ازدواج کنم .
حرفشو خورد و من گفتم حتما با یه بچه ازدواج نمیکنی ، گفت ببخشید نمیخوام ناراحتت کنم خدافظ
چند روزی کیر شده بود تو اعصابم ، نمیخواستم پیام بدم یا زنگ بزنم تا خانم دوباره برینه بهم
سه روز رفتم در خونشون تا روز سوم دیدم پیاده از خونه اومد بیرون
وای که این بشر چقدر جذاب بود ، به خودم میگفتم این همه سال دخترای مردم رو کیر کردی خدا اینو گذاشت تو کاست ، دهنتو بگاد تا یکم تلافی بشه
دیدم داره میره سمت پارک،  لباس و کتونی اسپرت هم پوشیده بود ، مطمئن شدم داره میره ورزش ، سریع یه فکر شیطانی به سرم زد ، یه رفیق داشتم نزدیک پارک مغازه لوازم ساختمانی داشت ، خیلی بهش حال داده بودم و باهم ندار بودیم،  مطمئن بودم رومو زمین نمیندازه ، زنگ زدم بهش گفتم فرهاد یه زحمت دارم برات یه کس میخوام تور کنم هیچ جوره پا نمیده ، الان تو پارکه تو بیا مزاحمش شو ، من سر برسم یه دوتا اردنگی الکی بهت بزنم توهم در رو شاید بتونم مخش کنم
گفت داداشمی جون بخواه
سریع اومد تو پارک زنگ زد سیاوش همون شاه کسه که الان پیش فواره است
گفتم دقیقا خودشه ، پارک یکم خلوت بود و اونایی که ورزش میکردن همه رفته بودن ، فرهاد نزدیک شقایق شد و یه چیزی بهش گفت ، شقایق بهش محل نزاشت و به پیاده رفتن ادامه داد ، فرهاد رفت کنارش و با کف دست محکم زد تو لپ کون شقایق گفت جوون چه کونی داری جنده،  شقایق عصبانی شد و گفت کثافت بیشرف یه لگد پرت کرد سمت فرهاد،  من بدو بدو رفتم فرهاد رو پرت کردم و زدمش زمین ، وایسادم زدن به شکمش
فرهادم پاشو گذاشت تو دلم پرتم کرد کنار ، بعد فحش داد و در رفت ، شقایق اومد گفت شما اینجا چکار میکنی ، چیزیت نشد ، گفتم دنده هام درد شدیدی دارن
گفت زنگ بزنم آمبولانس گفتم تو کنارم باشی خوب میشم گفت نقشه خوبی بود ، اما واسه بچه دبیرستانی ها ، یهو یخ کردم سعی کردم یه دستی نخورم ، بلند شدم دلم رو گرفتم گفتم ، باشه دنده هام شکست اما شما فکر کن فیلم بوده ، اون یارو و هم حالش بدتر از منه اگر فیلم بود که دیگه به قصد کشت نمیزدیم همو ، سلام برسون آقا شاهین خدافظ ، گفت ناراحت نشو حالا چه زودم قهر میکنه ، بیا بریم خونه یه آبمیوه بخور اگر بهتر نشدی بریم درمانگاه.
اسم خونه اومد خرکیف شدم گفتم مزاحم نمیشم ، گفت نزدیکه میتونی بیای گفتم آقا شاهین ناراحت نشن.  گفت اون بیرون شهره اگر بهش بگم هم ناراحت نمیشه ، رسیدیم تو حیاط یه آلاچیق خوشکل تو حیاط بود ،گفت بشین اینجا تا بیام ، رفت داخل و چند دقیقه بعد یه ظرف میوه و آبمیوه اورد گفت تا از خودت پذیرایی کنی من یه قهوه برات بیارم تا تلافی پذیرایی نمایشگاه شما رو کنم
دوست داشتم تعارفم کنه داخل خونه اما همینشم خیلی زیاد  بود واسم
ده دقیقه ای گذشت پیام اومد از فرهاد ، سیاوش کیر تو کس عمه ات ، دیوث دل و رودم رو ریختی بیرون ، روانی خوبه شوخی بود ، جدی بود حتما میکشتیم، نوشتم دنده های منو خورد کردی ، نوشت حقت بود داداش ، تو باشی واسه یه کس جو گیر نشی دیگه ، داداشمی دفعه بعدی بزن بکشمون اصلا ، گفتم شرمنده همینجوریشم فهمید سیاه بازیه،  دمت گرم ، جبران کنم
یهو شقایق رو دیدم که جلوم وایساده یه تیشرت تنگ سفید پوشیده که سینه هاش دارن جرش میدن یه شلوار تنگ تا زیر زانو که کس و کونش کامل مشخص بود ، آب دهنمو قورت دادم و گفتم فتبارک الله احسن الخالقین،  گفت هیزی بسه خوب شدی ، گفتم تو رو میبینم اصلا دردام یادم میره ، گفت پس وقت رفتنته.
گفتم شقایق جون من از وقتی دیدمت دارم هلاکت میشم ، زن و دختر زیاده اما تو دیوونه ام کردی
گفت خوب منکه گفتم قصد ازدواج ندارم، گفتم ازدواج نکنیم بیا چند روز باهم دوست باشیم اگر بعد چند روز نخواستی بگو دیگه نبینمت ، قول میدم دیگه هیچ وقت منو نبینی ، خواهش میکنم قبول کن ، قول میدم پشیمونت نکنم ، گفت منکه از اولشم میدونستم تو مال ازدواج نیستی ، چهار دفعه میخوای خودتو تو من ارضا کنی،  خسته که شدی و عطشت خوابید ول کنی بری نفر بعدی ، از صراحتش جا خوردم ، گفتم نمیگم این چیزا نیس اما واسه من همش نیس ، من هلاک جذبه و رفتارتم،  واسه من تو خوشگلترین زن دنیایی ، هیچ وقت نمیتونم ازت خسته بشم ، خندید گفت میخوام باهات رک و روراست باشم ، منم از اولش از تو یکم خوشم اومد،  وقتی اشتیاق تورو دیدم ترسیدم اگر بهت رو بدم کار به جایی بکشه که نتونم شرایط رو کنترل کنم و یا خودم یا تو یا هردو آسیب ببینیم ،
گفتم تو باش هرچی تو بگی هر چی تو بخوای ، فقط باش
گفت آی دی  اینستات رو بده ، زد تو گوشیش و با یه پیچ فیک درخواست بهم داد،  گفتم پیج اصلیته؟
گفت تو رابطه فضولی موقوف ، اوکی ؟ گفتم اوکی
گفت شب ساعت ۱۱ بهم پیام بده باهم چت کنیم
گفتم ای به چشم
از خونه رفتم بیرون تا ساعت ۱۱ یه سال گذشت ، راس ساعت ۱۱ نوشتم سلام خانم خوشگله
بعد ۵ دقیقه نوشت که حوصله چت ندارم بیا  تصویری
وقتی تصویرش اومد زیر پتو بود و سرو گردنش و دستاش بیرون بود از پتو ، تا اینجا کار چیزی تنش نبود
گفتم نمیگی من اینطوری ببینمت یهویی سکته میکنم
گفت الان که چیزی بهت نشون ندادم
گفت با کی زندگی میکنی گفتم مادر پدرم ۵ سال پیش تصادف کردن و مردن یه خواهرم دارم که ۱۰ سال پیش ازدواج کرده و تو یه شهر دیگه زندگی میکنه،  منم و ارث پدری تنها  ، گفت خوب بریم سر اصل مطلب ، وقتی منو واسه ازدواج نمیخوای واسه چی میخوای پس ،گفتم واسه مسافرت پارک سینما رستوران تفریح عشق ، گفت انقدر کسشر نگو بیا پایین سرمون درد گرفت ، تو هم مثل همه پسرا واسه سکس من رو میخوای چرا فلسفه می بافی،  گفتم لحظه به لحظه بیشتر خوشم میاد ازت ، گفت پس خوشت اومد بعد یه سینه اش رو از زیر پتو درآورد و سریع برد باز زیر پتو
هنگ کردم ، دهنم وا موند ، اول کاری توقع این حرکت رو نداشتم،  تو دلم گفتم نه به اون بی محلی کردن نه به این جنده بازی .
گفت خوب حالا نوبت توئه، این رو نشونت دادم خوب شق کنی ، بفرست ببینم باب دلم هس یا نه
کیرم با حرفاش سریع سیخ شد ، با تردید دوربین رو گرفتم رو شلوارم و کشیدم پایین
گفت واو چه خوشتراش و خوش فرمه ، کلفتیشم که عالیه چند سانته  ، گفتم حدودا ۱۷ ، گفت عالیه حرف نداره ، گفتم خو حالا نوبت توئه ، گفت اینجا من رییسم، حرف حرف منه ،گفتم چشم حرف حرف شماس،  گفت بدجور خیس کردم  الان راه بیفتی کی میرسی ، گفتم یه ربع ، شاهین نیس؟ گفت تو اتاق خودش خوابه و اینقدر خواب سنگینه بمب بترکونی کنارش بیدار نمیشه ، به ما هم کاری نداره ، فقط زود بیا ، بعد قطع کرد.
دودل بودم که برم یا نه ، می ترسیدم یکم از این زن اما کیرم داشت بیتابیشو میکرد
قبل از یه ربع در خونشون بودم وقتی وارد شدم خونه دوبلکس بود که ۴ تا خواب بالا داشت ، جلو در ورودی پله های مارپیچ طبقه بالا شروع میشد پایین پله ها منتظر بودم که شقایق از طبقه بالا آروم آروم اومد پایین از زیر دامن کوتاهش مشخص بود شرت نداره کون خوشفرمش خودنمایی میکرد پاهای کشیده و بدن سفیدش مستم کرده بود،  سینه هاشم از بالا و پایین تاب بالا نافیش مشخص بود ، وقتی رسید دستشو دراز کرد و باهام دست داد ، دوست داشتم دست لطیفشو تا ابد تو دستم بفشارم،  این دستش اینطوریه کس و کونش چیه ، تعارفم کرد بشینم ، گفتم آقا شاهین خوبه ، گفت اره خوبه ، امروز مسیر زیادی رو رانندگی کرده خیلی خستس خوابیده ، گفتم کارش چیه گفت فضولی موقوف
یکم ات و اشغال اورد چید رو میز نشست کنارم ، کم کم چسبیدم بهش و گرمای تنش رو حس کردم.
گفت چی میخوری ، گفتم لب سینه کس و کون
گفت بچه پرو بی ادب خوش اشتها ، ببینیم و تعریف کنیم،  گفتم موقع خوردن اقا شاهین مزاحممون نشه ، گفت تهش مردنه دیگه ، نهایت میاد میبینه سر جفتمون رو میبره مثل این چیزایی که هر روز میشنویم .
پیش خودم گفتم احتمالا برادرش خونه نیس که اینقدر راحته الکی میگه خوابه
لبام رو چسبوندن به لباش و کم کم لب بالاشو گرفتم بین لبام،  شقایق از رو شلوار تنه کیرم رو گرفته بود بالا پایین میکرد، بوسه هامون شد فرانسوی و از  زبون خوش طعم شقایق سیر نمیشدم ، گفتم بریم تو یکی از خواب ها ، گفت راحت باش اینجا بهتره ، کمربندم رو باز کرد و نشست جلوم شلوار و شورتم رو دراورد .
دو دستی تنه کیرمو گرفت لباش رو غنچه کرد و حسابی سر کیرم رو بوسید ، به کیرم گفت اگر زود اشکت بیاد از بیخ میبرمت،  گفتم خیالت راحت تا اشک تو در نیاد اشک این در نمیاد
دیگه نگفتم قبل اومدنم قرص انداختم بالا
از زیر تخمام لیس میزد تا سر کیرم رو،  یکی یکی تخم هامو میکرد تو دهنش و مک میزد ، لذت خوبی میداد بهم ، حسابی که لیسش زد ، شروع کرد خوردن کیرم ، نصفشو میکرد تو دهنش کلی ساک زد و بلند شد به کمر خوابید رو مبل روبرو ، سرش از مبل اویزون کرد ، گفت بیا میخوام تا تهش بدم توحلقم،  اینطوری دهن و حلقش تو یه راستا بودن و راحت تر کیرم میرفت تو ، این کار رو تا حالا هیچ کس برام انجام نداده بود،  کیرم رو گذاشتم دهنش،  گفت تا ته بده تو آروم اروم، وقتی دست و پا زدم بکش بیرون ،  وقتی کیرم میرفت داخل تو گلوش کیرمو میدیدم که عقب جلو میشه ، تا ته که میکردم تخمام می مالید به دماغش و حس خوبی بهم میداد
رو ابرا بودم ، یه کس ۱۷۵  سانتی بلور بی نهایت خوشگل ، داشت کیرم تا ته حلقش فرو میکرد ، کشیدم بیرون نفسش بالا نمیومد ، صورتش پر شده بود از آب دهنش و انگار یه سطل تف ریخته بودن رو صورتش ، بریده بریده گفت چطور بود ، گفتم عالی بود تو فیلمها میدیدم میگفتم ایرانی ها هم میتونن از این کارا کنن ، مرسی به ارزوم رسوندیم ، حالا نوبت منه
نشست رو مبل چنتا دستمال کاغذی کشید بیرون و صورتش رو پاک کرد ، گفت ببینم چکارا بلدی
صورت ماهشو بین دو دستم گرفتم گفتم تو چقدر خوشگلی بیشرف، لپاشو بهم فشار دادم تا لباش غنچه بشه ، حسابی دو تا لبشو مکیدم ، لباسش رو کشیدم بالای سینش ، یکم خودمو عقب کشیدم و لباسش رو از سرش دراوردم گفتم واو ببین اینجا چی داریم ، دوتا توپ طلا ، شقایق خنده ای کرد و گفت فعلا روپایی بزن باهاشون تا گرم شی واسه گل زدن،  گفتم ای به چشم انقدر بهت گل بزنم تور دروازه ات جر بخوره، گفت قبلا جراشو خورده ، گفتم خاک بر سر شوهرت که همچین الماسی رو از دست داده ، من جاش بودم تا ابد غلام حلقه به گوشت بودم ، گفت هووو فحش نده
گفتم اخه خودتو ببین اون کسکش چجوری تونسته ازت دل بکنه،  گفت کس کش که هس اما به خاک بر سر
شدنش راضی نیستم ، گفتم اصلا اون مادرجنده رو ول کن ، چسبیدم به سینه هاش و دِ بخور ، به زن چهل ساله نمیخورد این سینه ها و این پوست ، پیش خودم گفتم حتما عمل کرده ، دست راستم رو بردم زیر دامنش و کس پرابشو گرفتم تو دستم ، چشاشو بسته بود و به خودش پیچ و تاب میداد ، معلوم بود از خوردن سینه هاش داره خیلی لذت میبره ، انگشت فاکم به راحتی داخل کسش شد و میچرخوندمش تو کسش و با کف دست چوچولشو ماساژ میدادم ، نمیشد از سینه های بلورینش دل کند اما اصل داستان پایین تر بود ، وسط سینهاشو بوسیدم و کم کم با بوسه پایین تر رفتم به دامن که رسیدم دو طرف دامنش رو کشیدم پایین و الان لخت لخت جلوم بود ، با نگاه تحسین بهش گفتم مثل تو رو تو فیلم های پورن هم ندیدم ، چقدر خوبی تو لامصب (همون لامذهب) پای چپش رو گذاشت پایین مبل و پای راستش رو بالا مبل با دست لای کسش رو باز کرد و گفت کسلیسی با حرف که فایده نداره ، کسلیسی باید فقط با زبون روی کس باشه ، بدو که اتیشه،  خیلی کم پیش میومد واسه کسی کسلیسی کنم ، اما این بدن بدون مو و کس پفدار مثل کس دختر نابالغ بود ، خودم له له خوردنشو داشتم
زبونم رو از زیر کسش و بالای سوراخ کونش کشیدم لای کسش تا بالای کسش ، یه رعشه ریزی افتاد به بدنش ، دستاشو کرد تو موهام میگفت جوونم بخور بخور که دارم میمیرم از شهوت ، چند بار زبونم رو از پایین تا بالا کشیدم ، چوچوله اش رو مک میزدم زوزه میکشید ، دو تا انگشت کردم تو سوراخ تنگ کسش و بالاش رو زبون میزدم و میمکیدم، با  دست چپ هم سینه هاشو میمالیدم،  شقایق هم نمیتونست رو مبل بند بشه ، از شدت لذت از روی مبل کونش رو میکند و سرش رو دائم به عقب و جلو پرت میکرد ، انقدر به کسلیسی ادامه دادم که یهو دوتا رونش منقبض شد دور سرم ، گوش هام و سرم داشت میترکید زیر فشار انقباض عضلات رون شقایق ، یه کم آبش اومد مالید به صورتم، دهنم رو بستم ، دوست نداشتم بخورم ، یکم که شل شد گفت مرسی خیلی وقت بود این مدلی ارضا نشده بودم ، گفتم تازه اینا نرمش قبل از بازی بود ، تازه رسیدیم به گل زدن
رو مبل دراز کشیده بود تا حالش جا بیاد ، رفتم نشستم کنار سرش ، لباش رو حسابی خوردم ، چشاشو بسته بود و داشت لذت میبرد ، بلند شدم و کیرم رو گذاشتم رو لباش ، با زبون دور کیرم کشید و گفت  تنبلی بسه بریم واسه ارضا دوم ، دو دستی ته کیرم رو گرفت و فشار داد ، کلشو حسابی خیس کرد و ساک زد و به شق ترین حالت ممکن رسوندش،  گفت بشین میخوام کیر سواری کنم .
نشستم روی مبل و شقایق دو تا پاشو گذاشت دو سمتم بعد نشست روی کیرم آروم آروم تا دسته کیرم رو تو کسش جا کرد ، همزمان لب و زبون همدیگه رو میخوردیم ، یکم سرعتش رو بیشتر کرد ، چشامو بستم و سرم رو به عقب بردم و گردنم رو گذاشتم روی تکیه گاه عقب مبل ، سرم به سمت سقف خونه بود و چشام بسته ، شقایق حسابی مشغول کیر سواری بود ، همینطور که بالا پایین میکرد گفت من خسته شدم بزار من دراز بکشم و تو پارم کن .
چشامو باز کردم ، دیدم طبقه بالا شاهین خم شده روی نرده محافظ و داره سیگار میکشه ، تو چشمای من زل زده بود و با نگاه خونسرد منو نگاه میکرد ، یه لحظه از ترس نزدیک بود قبض روح بشم ، تپش قلبم رفت رو هزار ، استرس شدیدی گرفتم .
سر جام خشکم زده بود و فقط شاهین رو دنبال میکردم که اومد به سمت پله ها که بیاد طبقه پایین

ادامه...

نوشته: سیاوش


👍 90
👎 4
187501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

862843
2022-03-08 01:03:14 +0330 +0330

خیلی سوپره ولی دوست دارم ببینم کجا میره
لایک اول

4 ❤️

862888
2022-03-08 03:31:30 +0330 +0330

عالی بود

1 ❤️

862895
2022-03-08 03:54:13 +0330 +0330

کیر تارزان و میخائیل گوربچوف تو کونت

1 ❤️

862940
2022-03-08 10:02:31 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده ولی به شاهین بگو پله ها رو دوتا دوتا بیاد پایینببینیم چی میشه ادامه داستان🤣

4 ❤️

862942
2022-03-08 10:06:31 +0330 +0330

خوب بود . دَمَت گرم . از همه مهمتر اینکه غلط املایی و انشایی نداشت یا اگر داشت من متوجه اش نشدم . کم پیش میاد که نوشته های طولانی ، مثل نوشته شما ، بدون غلط باشه . ادامه بدید لطفاً . من هم با نظر Eli.j موافقم . احتمالاً شاهین شوهر شقایقه نه برادرش !

4 ❤️

862962
2022-03-08 14:24:00 +0330 +0330

چرا همیشه چه تو فیلما چه تو داستانا کسایی که نمایشگاه ماشین دارن آدمای کس باز دیوثی هستن؟؟ 🤔

5 ❤️

862963
2022-03-08 14:24:12 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده با قدرت 👌🏻🌿🤍

1 ❤️

862976
2022-03-08 15:14:25 +0330 +0330

داستان ریتم مناسبی داشت.
فضا سازی هم عالی بود!
سناریوش واقعا مستعد ۳ الی ۵ قسمت دیگه هم هست!
پرقدرت ادامه بده.
🦍🤝🏿

2 ❤️

862988
2022-03-08 16:40:23 +0330 +0330

نمیدونم چراحسم میگه زنوشوهرن ادامه بده ببینیم تهش چی میشه

1 ❤️

863010
2022-03-08 21:41:36 +0330 +0330

عالی نوشتی، عاااالی
همینجور ادامه بده

1 ❤️

863014
2022-03-08 22:31:17 +0330 +0330

بعداز مدتها یک موضوع جالب نوشته شد. دمت گرم

1 ❤️

863031
2022-03-09 01:24:08 +0330 +0330

خداییش دست خوش. حال کردم

1 ❤️

863036
2022-03-09 01:35:25 +0330 +0330

خیلی خوشحالم یه داستان تو شهوانی میبینم که زیرش دوستان فحش ندادن ، و خوشحالترم که اون داستان رو من نوشتم ، از همه دوستان که انرژی دادن ممنونم 🌹🙏

3 ❤️

863101
2022-03-09 11:48:14 +0330 +0330

حالا حتما شاهین کونت میزاره

2 ❤️

863141
2022-03-09 18:36:07 +0330 +0330

همون اول نمیدونم چرا برام قابل حدس بود آخرش😂😂😂

1 ❤️

863188
2022-03-10 01:56:17 +0330 +0330

عجب همچین کس اینترنشنالی توی دستای توی جغی چکار میکنه ، بیشتر داستانه تا خاطره ،
به عنوان داستان نمره عالی
به عنوان خاطره بیا پایین سرمون درد گرفت

1 ❤️

863264
2022-03-10 10:55:02 +0330 +0330

Behrad
حدس آخرش رو بگو الان اگر بتونی بگی خیلی حس ششم قوی داری

0 ❤️

863503
2022-03-12 00:18:27 +0330 +0330

خوب نوشتی ممنون. شاهین اول میشینه با دیدن حال میکنه بعد میاد دوتایی شقایق رو میکنین.

1 ❤️

863564
2022-03-12 02:56:51 +0330 +0330

خودشیفته کی بودی تو
ولی در کل داستانت خوب بود
یه حسی به هم میگه زن و شوهر بودن میخان ازت اخاذی کنن و کونت بزارن

1 ❤️

864011
2022-03-14 16:22:33 +0330 +0330

یک حس قریبی بهم میگه شاهین شوهرش هست و دولش از کار افتاده

1 ❤️

864469
2022-03-18 23:20:24 +0330 +0330

شیشه دودی ۱۰ درصد😳 کیر تو مغزت

1 ❤️

864677
2022-03-20 07:17:42 +0330 +0330

جهت اطلاع شیشه دودی ۵ درصد از همه تاریک تره یعنی ۵ درصد روشنایی داره ، وقتی ۱۰ درصده داخل معلوم نیست

0 ❤️

864898
2022-03-22 03:04:45 +0430 +0430

تا اونجاش خوندم که نوشته بودی قبل اومدن قرص انداختم بالا
محض اطلاعت قرص تو حالت عادی حداقل ۳ ساعت طول میکشه تا تآثیر کنه، تو یه ربع چجوری اثر کرده بهت من نمیدونم😏
ژاپن خاکت کنن وارث پدر😒😂

1 ❤️

866591
2022-04-01 16:31:01 +0430 +0430

مزخرف محض بود

1 ❤️