شقایق متوجه حضور شاهین نشده بود و به کیر سواری خودش ادامه میداد ، شاهین خیلی آروم و طمانینه از پله ها پایین میومد ، وسط پله ها وایساد و چنتا پک سنگین سیگار کشید در همون حین
شقایق با صدای ضعیفی گفت نمیخواد دیگه تو بیای روم خودم میشم .
چشماشو بسته بود ، انگار مست کرده بود موهای لخت و بلندش دورش ریخته شده بود و صورتش رو پوشونده بود ، وایساد با خودش زمزمه کردن یه آهنگ و گردن زدن بعد دستاشو از هم باز کرد و رقصیدن ، کون و کمرش رو رو کیرم قر میداد و شکمشو جلو عقب میداد ، مثال یه رقصنده حرفه ای داشت میرقصید با این تفاوت که سعی میکرد کیرم رو تا جایی که میتونه تو خودش فرو کنه و حسش کنه اگر کس دیگه ای جای شقایق بود کیرم خوابیده بود تو اون شرایط، اماشقایق جوری حشریم میکرد که کیرم نصف خون بدنم رو میکشید تو خودش .
شقایق نفساش سنگین شد . چنتا تلمبه سنگین زد و تلمبه آخر با تمام وجودش خودشو کوبید روی تنم ، چیزی شبیه ارضا قبلی ، روناش منقبض شد کنار رون های من ، سرش لرزه میفتاد و موج میداد به موهاش ، با پنجه هاش سینه منو چنگ زد و فشار زیادی بهم اورد ، طوری که ناخناش رو تنم یکم فرو رفت ، فضای موجود ، ترس و استرس و لذت و شهوت رو باهم قاطی کرده بود و سردرگم بودم ، نای اعتراض نداشتم ، شقایق که ارضا شد خودشو رها کرد تو بغلم .
کیرم هنوز داخل کسش بود و سرش کنار سرم ، آروم تو تنم وول میخورد و چند ثانیه یکبار یه رعشه ریزی به بدنش میفتاد ، نگاه من تو این مدت بیشتر به شاهین بود ، سکوت و خونسردیش داشت دیوونم میکرد ، حس میکردم این آرامش قبل از طوفانه ، واسه آروم شدن خودم با دست چپم دور کمر شقایق رو گرفتم و موهای لختشو آروم نوازش کردم ، شقایق که هنوز نفس نفس میزد آروم گفت مرسی .
تو این فاصله شاهین پایین اومد و در حالی که پک آخر سیگارشو کشید ، به سمت شومینه رفت و ته سیگارشو تو زیر سیگاری بالای شومینه خاموش کرد ، بالاتر به عنوان دکوری یه تفنگ برنو روی شومینه فیکس شده بود ، شاهین برنو رو برداشت و کشو وسطی از یه کمد دیواری کنار شومینه رو باز کرد چنتا گلوله از داخل کشو برداشت و آروم اومد نشست روی دسته مبل روبرویی .
منکه نزدیک بود به معنای واقعی برینم به خودم ، از ترس و استرس اختیار هیچ حرکتی نداشتم ، هی به خودم تلقین میکردم اینا همش یه شوخیه، شاهین آدم با شخصیت و جنتلمنیه ، عمرا بخواد از برنو استفاده کنه ، همچنان خونسرد بود و داشت با نقش پرنده ای که روی اسلحه نقش بسته بود بازی میکرد ، انگار منتظر بود تا شقایق متوجه حضورش بشه تا کار خودشو شروع کنه ،
با دستام بدن شقایق رو از بدنم جدا کردم و به سمت راست خودم هولش دادم .
شقایق همچنان از سکس سنگین خسته بود ، لم داد رو مبل و موهای بلند لختش رو از صورتش کنار زد ، وقتی شاهین رو جلوش تفنگ به دست دید یه تکون شدید خورد و جیغ کوتاهی کشید ، گفت آشغال کثافت ، ترسیدم .
شاهین بالاخره به حرف اومد با صدای آروم گفت ، این پرنده روی برنو پرنده شاهینه، بابابزرگم انقدر به این تفنگ علاقه داشت که اسم تنها نوه پسرش رو اجبار کرد که باید بزارید شاهین ، اسم شقایق هم باید برنو میشد که یکم کوتاه اومد در موردش ، من چهارتا تیر دارم از این فاصله نزدیک دوتاش که کافیه ، اگر جفتتون تو یه خط وایسید که یه گلوله هم بستونه، ۲ تا هم واسه محکم کاری آوردم که اگر جون تو بدنتون مونده بود زجر کش نشید .
با کلی زحمت و ترس و لرز ، بزور نطقم باز شد و گفتم آقا شاهین داری شوخی میکنی باهامون، من با رضایت شقایق خانم اومدم اینجا . اگر اجازه بدین رفع زحمت کنم .
شاهین گلنگدن رو کشید و تفنگ رو آماده شلیک کرد و وسط من و شقایق نشونه گرفت ، گفت شقایق دیگه حوصلت رو ندارم ، روانیم کردی با این جنده بازیات، شهر قبلی که ابرو برام نگذاشتی اینجا هم دوباره داری همون اتفاقات رو تکرار میکنی ، من چند بار باید از این اسلحه استفاده کنم . چیزی واسه منم که نداشته .
یکم مکث کرد و گفت مطمئنا یکبار دیگه استفاده میشه اونم امروزه، با مرگ تو و آقا سیاوش عزیزم که متاسفانه شاهد مرگ توئه این قائله تموم میشه.
گفتم آقا شاهین من آدم زود باوریم، حرفاتو باور میکنم ، سکته میکنم ، میمیرم میفتم رو دستتون ها
گفت چه بهتر کار من راحتتر ، رو کردم به شقایق گفتم تو چرا حرف نمیزنی یه چیزی بگو خوب توهم .
شقایق گفت شاهین رو ولش کن این همش حرف مفته ، همش هارت و پورت الکیه ، از جاش بلند شد و گفت تو هم پاشو لباس بپوش برو .
یهو شاهین تفنگ رو گرفت سمت شقایق و با صدای بلند گفت بتمرگ سر جات، این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری ها نیس ، من امروز باید تکلیفم مشخص بشه ، شقایق به نظر یکم ترسید و آروم دوباره نشست سر جاش، شاهین گفت هرکدومتون از جاتون تکون بخورید دیگه مهلت جبران نمیدم یه سوراخ خوشگل تو دلتون باز میکنم ، با صدای بلند تر ادامه داد ، شیر فهم شدید ، شقایق سرش رو به علامت تایید تکون داد و منم تایید کردم .
شاهین برنو رو گذاشت رو دوشش و رفت سمت آشپزخونه ، نیم نگاهی هم به ما داشت ، به شقایق گفتم خدا لعنتت کنه این چه بساطیه واسمون درست کردی چی میگه این داداش خل و چلت، گفت والا این مدلی ندیده بودمش تا حالا ، یکم باهاش مدارا کن از خر شیطون میاد پایین ، نگران نباش کاری نمیکنه اگر تحریکش نکنیم . گفتم جریان شهر قبلی چی بود ، اونجا نفر کشتید؟ گفت این یه گوهی میخوره تو چرا باور میکنی .
شاهین با یه طناب اومد سمت ما طناب رو انداخت سمت شقایق و گفت ببندش.
گفتم آقا من بگم گوه خوردم غلط کردم ولم میکنید ، عجب گیر خرایی افتادیما. شقایق گفت ، گفتم تحریکش نکن ، گفتم چی میگین شماها ، تو هم باهاش دستت تو یه کاسه اس ، اینا همش فیلمتونه، چیه ؟ میخواین اخاذی کنید ، احتیاج نیس ، بگین چقدر میخواید ، میدم بهتون فقط ولم کنید برم.
شاهین گفت سیاوش جان عزیزم لطفا خفه شو ، یه جمله دیگه بگی به مذاقم خوش نیاد ، شکمت رو سفره میکنم ، شقایق گفت کل کل نکن درست میشه قول میدم
شاهین گفت از پشت دستاش رو ببند ، اگر سفت نبندی دهنت سرویسه ، دیدم چاره ای نیست و پشتم رو کردم به شقایق و دستام رو چفت کردم ، شقایق هم محکم دستام رو بست .
شاهین نزدیک شد و طناب رو تست کرد که باز نشه ، به شقایق گفت خودتم برگرد، دست اونم خودش بست .
گفت حالا وقت محاکمه است .
چرا اینقدر منو عذاب دادی این چند سال ، شقایق رو به من کرد گفت سیاوش تو قضاوت کن ، آدم آخه با خواهر خودش سکس میکنه ، آقا بهم پیشنهاد داد سکس کنیم من قبول نکردم ، کار من اشتباه بوده ؟
گفتم چی بگم والا به من چه اصلا ، من چه کاره حسنم اصلا ، شاهین عصبی گفت شقایق خفه شو ، شاهین منو مخاطب کرد و گفت خانم ۳ ساله جلو من داره لباس سکسی میپوشه و صد بار خودشو به من لخت نشون داده ، هر روز با تحریک کردن من داره با من بازی میکنه و من رو به مرز جنون رسونده ، خوب هر کی جای من باشه این مدلی میشه .
گفتم یجور مشکلتون رو مسالمت آمیز حل کنید ، یه سکسه دیگه ، انقدر عذاب نداره که .
شقایق گفت شاهین جان من که میدونم تو چکاره ای ، جلو غریبه نمیخوام تحقیر بشی ، نزار دهنمو وا کنم .
شاهین گفت تقاص این ۳ سال رو ازت میگیرم،
موهای شقایق رو تو دستش چرخوند و کشوندش کنار مبل ، شکم شقایق رو گذاشت رو دسته مبل ، صورت شقایق رو به من بود و شاهین رفت از پشت دستاش که طناب پیچ بود رو گرفت ، برنو رو گذاشت کنارش گفت هرکدومتون دست از پا خطا کنید زنده نمیزارمتون، از جاتون جمب نمیخورید تا من نگم شاهین شلوارش رو تا زانو داد پایین و پشت شقایق یه تف انداخت و یه تف کف دستش .
شقایق گفت توروخدا شاهین از کون نکن، اونجا نکن پاره میشم توروخدا بهت التماس میکنم ، شاهین گفت میخوام پاره شی کثافت ، بعد انگار یهو تا ته کرد داخل کون شقایق ، شقایق جیغ زد و شروع کرد به گریه ، زاویه من طوری بود که فقط از شکم به بالا شاهین رو میدیدم و شقایق موهاش ریخت رو صورتش و تعادل نداشت که خودشو نگه داره ، شاهین محکم تلمبه میزد و صدای شلپ شلپ برخورد بدنشون بهم میومد ، شقایق ناله میکرد و به شاهین فحش میداد .
من روم رو برگردوندم و دوست نداشتم تجاوز شاهین رو ببینم .
شاهین صدام کرد گفت سیاوش داری یه پورن زنده رو از دست میدیا ، بیا نزدیکتر کیرت رو بکن تو دهن شقایق ، من تکون نخوردم و نمی فهمیدم اینجا چخبره، با صدای محکمتر گفت با تو ام ها ، بجنب کیرت بکن دهن شقایق.
گفتم شقایق نخواد نمیکنم ، گفت شقایق گوه میخوره نخواد ، شقایق گفت بیا نزدیک ، بزار کارش رو کنه بلکم زودتر تموم کنه این مسخره بازیشو.
خودمو یکم سروندم سمت شقایق ، کیرم خوابیده بود ، شقایق کیرم رو یکم گاز گاز کرد ، تا کیرم یه تکونی بخوره ، اما ترس و استرس و اضطراب انقدر زیاد بود که به تنها چیزی که فکر نمیکردم سکس بود .
شاهین همچنان در حال تلمبه زدن بود دست بسته شقایق رو کشید سمت خودش و عمود کرد بدنش رو . نگاهی به کیر من کرد گفت راست نکنی هیچ شانسی واسه زنده موندن نداری . خودم الان درستت میکنم .
از شقایق کشید بیرون و شلوارش رو کامل درآورد . از جیب شلوارش گوشی موبایلش رو گذاشت اون سمت مبل ، اومد سمتم . بلندم کرد و دستای بستمو گرفت کشوند سمت مخالف مبل . مثل شقایق میخواست منو رو مبل خم کنه .
پیش خودم گفتم ۳۳ سال خودتو نگه داشتی امروز کونتو که به باد میدی هیچی ، میخواد فیلم هم ازت بگیره ، داشتم از عصبانیت منفجر میشدم
یه لحظه که حس کردم دست شاهین از دستام جدا شد ، سریع برگشتم با تمام قدرتی که میتونستم با سرم کوبیدم تو سرش ، به باقی نقشه فکر نکردم که لختم و دستم بستس ، فقط خواستم کاری کنم و خودمو نجات بدم .
شاهین نقش زمین شد و از مابین انگشت هاش که رو صورتش گرفته بود جریان خون مشخص بود.
شقایق مات و مبهوت سرپا شده بود و فقط تماشاچی بود .
به خودم اومدم و گفتم وقت موندن نیس ، کنار مبل شلوارم که توش سویچ و موبایلم بود رو برداشتم ، برنو کنار راه پله تکیه داده شده بود . گفتم با دست بسته این به دردم نمیخوره ، اگر دستم باز بود که ننه شاهین رو با دست خالی میگاییدم برنو میخواستم اصلا چکار ، وقتی به در خروجی رسیدم با پاشنه پا روی دستگیره کوبیدم و در باز شد . حیاطشون در حالت عادی بزرگ بود ، تو اون لحظه واسه من شده بود مسیر دو ماراتن ، هرچی می دویدم انگار تموم نمیشد و به آخر نمی رسید این راه .
داشتم پیش خودم مرور میکردم ، الان برم بیرون ماشین نزدیک خونه پارکه ، واسه باز کردن احتیاج به سویچ ندارم ، ماشین کیلس استارتر داره ، لخت میپرم تو ماشین در رو قفل میکنم ، موبایلم رو با اثر انگشت باز میکنم و بعد با انگشت پا شماره میگیرم ، آخرین جمله تو ذهنم این بود که اخه ابله ، شاهین اینقدر بهت زمان میده اصلا .
تمام این افکار تا وسط حیاط طول کشید ، به وسط حیاط که رسیدم صدای بلند شاهین رو شنیدم که داد زد ، سر جات وایسا وگرنه شلیک میکنم.
ناخودآگاه وایسادم ، گفتم این شلیک نمیکنه ، بدون اینکه به عقب نگاه کنم آروم به مسیر ادامه دادم .
دو قدم که برداشتم صدای وحشتناک شلیک شاهین رو شنیدم .
نوشته: سیاوش
گووووود خوب بود
به حرف بقیه کص مغزا گوش نده
منتظر ادامشم
متاسفانه داستانای این سایت یا مثل داستانای شیواس که مثنوی مینویسه و باید حداقل ۲ ساعت از وقتتو خالی کنی برای خوندنش
یا ن مثل داستان شما
اگه انقد کوتاهه پس لطف کن زود زود بنویس عزیزم❤
کوتاه بود و حداقل منظور داستان که چرا خواهر برادر دیوث و قصد و هدفشون رو تعریف میکردی لااقل همینطور ززززرت داستان تموم کردی تا قسمت بعد
دوستان عزیز بابت کوتاه بودن قسمت ۲ معذرت میخوام
ایشالا تو قسمتهای بعدی جبران کنم
ممنون از همه دوستان که انرژی میدن و لایک کردن
🙏🙏🙏🙏😘
تا اینجا که ترکیبی شد: از فیلم رویا پردازان برتولچی و ماه تلخ رومن پولانسکی و احتمالا چند تا فیلم دیگه ای که من ندیدم . ولی بهتر ازداستانهای کسانی است که ازمادر تا خاله و عمه خودشان سالم از زیر دستشان رد نمیشن
سیاوش داداش پیامک نوشتی که ی کم بیشترش کن. در ضمن لایک هم بهت دادم
از اونجایی ک فقط صدای شلیک اومد و داستان ادامه پیدا نکرد فک کنم گلوله چسبید ب سیاوش و همونجا تو حیاط مرد…خدابیامرزتت
اولش میخواستم یه داستان دو قسمتی بنویسم
نظرم واسه انتهای داستان عوض شد و ادامشو پاک کردم
تو عید ادامه رو میفرستم
ببخشید دیر شد
سیگار شاهین چی بود که اونهمه پوک سنگین بهش زد تموم نشد تو اون فاصله هم شقایق داشت کیر سواری میکرد باز تموم نشده بود🙄
داستان قشنگیه ادامه بده ، فقط خیلی کوتاه بود و اینکه مشتاقم ببینم تیر رفته تو کونت یا آسمون و جر داده