برادر ناتنی

1401/01/25

سلام دوستان اول از همه بگم که به بنده توهین نکنید. و من نمیدونم بقیه چی می‌نویسند و از کجا در میارن اما داستان من از اول تا آخرش واقعیته.

از آنجایی که من بچه طلاق هستم اوایل جدایی با پدر خودم زندگی کردم . پدرم بعد از طلاق با مادرم تقریبا بعد از حدود یکسال که در خانه مادربزرگم بود تصمیم به ازدواج گرفت و مستقل شد دوباره.
پدرم به من اجازه نمی‌داد که پیش مادرم بیام و هیچوقت از مادرم خوشش نمیومد. هرچند علت اصلی طلاق خودش بود اما دلش می‌خواست با اون همه کارای مزخرفش مامانم باهاش بمونه…
این را هم بگم ( که من الان ۲۰ سالمه و این خاطره برمیگرده برای موقعی که ۶ سالم بود)
خلاصه پدرم و اون خانم زندگی مشترک را شروع کردن. اون خانم هم دوتا بچه داشت یک دختر ۱۸ ساله که شوهر داشت و پسر ۱۵ ساله.
چندسالی از زندگی مشترک پدر و اون خانم گذشت من تنها ترین بچه بودم انگار. پدر به من توجه نمیکرد. حتی منو ب خانه مادربزرگ نمیفرستاد. اینا همه دستور زنش بود ک میگفت بچه ها باهم باشند تا به هم عادت کنن.
اما نه تنها عادت نمیکردم. داشت برام سخت تر میشد
اول راهنمایی که رفتم چشم و گوشم نسبت ب همه چی باز شد و به لطف دوستان جدید دیگه چیزی نبود که یاد نگیرم.
برادر ناتنیمم باهام تنها بود تو خونه و اونم خیلی خیلی شیطون بود‌.
پدر و زنش صبح میرفتن سرکار تقریبا بدظهر میومدن.
برادر ناتنی من که اسمش رو میزارم (مستعار) (محمد)
کلاس بوکس ثبت نام کرد و تو خونه با کیس بوکس تمرین می‌کرد. هیکل ورزیده ای داشت قد بلند همینطور ک بهش نگاه میکردم بهم زل زد و گفت به چی نگاه میکنی گفتم خب دلم میخواد باهات بازی کنم.
(برعکس مادرش خودش و خواهرش خیلی دلنشین و مهربون بودن)
گفت بیا ایرادی نداره
رفتم کنارش ایستادم و دستکش رو در اورد و دستم کرد خودشم پشتم ایستاد تا یاد بده چه جوری ضربه ای بزنم
خودش و بهم نزدیک کرد و من میتونستم برآمدگی کیرش رو روی کونم حس کنم خودمو عقب تر میدادم تا بهش برخورد کنم. بعد از بیست دقیقه خیلی گرم شد. ما خونمون شماله. و تو تابستون به شدت گرمه.
بهش گفتم گرممه که گفت برای امروز کافیه و وارد اتاق شدیم.
اول اون دوش گرفت بعد من.
چندروز گذشت
یک روز که تنها بودیم داشتیم حرف میزدیم و اون گفت خوبه تو طول روز خودمونو سرگرم کنیم. توام که عاشق ورزش های پسرونه. راست می‌گفت

بهم پیشنهاد داد ک گشتی بگیریم منم قبول کردم. بلد نبودم و قرار شد بهم یاد بده. با دوتا ضربه منو انداخت زمین و رو شکم بودم خودش اومد پشتم نفسش که به گوشم میخورد دوست نداشتم کنار بکشه دلم میخواست به کارش ادامه بده.
باز هم کیر سمتش رو پشتم حس کردم. آروم گفت جوون چه نرمی دختر
چقدر باید میدیدم و دم نمیزدم
یه لحظه ترسیدم گفتم پاشو فردا امتحان دارم باید درس بخونم
منو محکمتر به خودش فشار داد و گفت میترسی کوچولو؟؟
خونسردیمو حفظ کردم.
شروع کرد گردن و گوشمو لیس زدن و منم دیگ خودمو باخته بودم بعد از حدود ۵ دقیقه پایین‌تر رفت و آروم شلوار منو همراه شورتم در اورد. جووون کِش داری کرد و گفت خوبه که من دارم فتحش میکنم.
از اول تپل بودم و سفیییید. کون بزرگ و اونموقع سینه فکر میکنم سایز ۷۰ تقریبا
لمبرهای کونمو از هم باز کرد و زبون زد
همین کارش باعث شد تا تنم مور مور بشه
بو می‌کشید و زبون میزد همش قربون صدقه میرفت. کونمو بالا می‌آوردم که دست برنداره. دستشو از زیر به کصم زد (کم پیش میومد موهاشو بزنم اون روزم تازه در آورده بود ی مقدار) کلی خوشش اومد و بلند شد منو چرخوند سمت خودش ی لب کوتاه گرفت و دوباره رفت سر کصم انقدر خورد و سرش رو فشار دادم که دوبار ارضا شدم . بهم گفت پشت کن رفت وازلین اورد شنیده بودم کون دادن درد داره. کمی مقاومت کردم که اونم خلاصه با لیسیدن تونست دلمو به دست بیاره .
کلاهک کیرش که رفت تو ناخودآگاه جیغ زدم ک یهو خودشم ترسید و سریع کشید بیرون.
و با یکمی ناراحتی گفت اشکال نداره لاپایی میزنم. دلم نمیخواست بعد از دوبار ارضا شدنه من زد حال بخوره ک گفتم تحمل میکنم اونم آروم گزاشت تو کونم و دستش رو دهنم بود. سوراخ کونم میسوخت خیلی هم درد داشت که یهو کشید بیرون و آبشو ریخت رو پشتم که کلی پشتم داغ شد . ازش خجالت میکشیدم. اما اون انقدر سوراخ کونم ک کصم بوس کرد و لییس زد دوباره هم من ارضا شدم .فردا اصلا خونه نبود و کار داشت اما شب موقع خواب با فاصله میخوابیدیم.
اون شب که فکر کردیم بابا اینا خوابن اومد کنارمو دستشو گزاشت تو شورتم و با کصم ور رفت و سینه هامو در اوردم ک میشد تو اون تاریکی نور چشماشو دید خلاصه کلی گاز گرفت و کبودشون کرد و دستاشو آروم رو کصم می‌کشید. ارضا شدم. و جون نداشتم. اومد روم به حالت ۶۹ که تا من ارضا شدم اونم شد و هم من آب اونو خوردم هم اون. چون دستمال نداشتیم تو اتاقمون.
و اینکه این اولین باری بود ک اینجوری ترتیبمو داد.
بعدشم بهم قول داد که پردمو زد. مادرناتنیم بعد از گذشت زمان باهام بهتر شد و تقریبا میدونه پسرش خاطر خواهم شده.
اگر خوشتون اومد بگید تا بقیه جنده بازی هامم براتون بنویسم‌.الانم کصم پر از آبهههههه

نوشته: تابان


👍 24
👎 10
62301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

868700
2022-04-14 02:04:29 +0430 +0430

کص ندیدی می‌کنی فقط تلاوت
ببینی هم رنگ میدی میگی فقط ی ساعت

3 ❤️

868721
2022-04-14 02:53:56 +0430 +0430

تا وسط کستان متوجه نشدم دختری ی پسر

0 ❤️

868742
2022-04-14 07:13:10 +0430 +0430

بسی کص بخواندم در این سال ده
ز پیر و جوان و ز خرد و ز که

ولی این کص مضحک و کیری ناتنی
بود در میان تمام کصا همچو “شه”

3 ❤️

868754
2022-04-14 08:28:15 +0430 +0430

که من الان ۲۰ سالمه و این خاطره برمیگرده برای موقعی که ۶ سالم بود
شش ساله ی سینه ۷۰ :))

1 ❤️

868768
2022-04-14 09:44:33 +0430 +0430

۶سالگی سینه ۷۰ داشتی الان که ۲۰سالته ۷۰۰شده🤣

1 ❤️

868778
2022-04-14 10:56:19 +0430 +0430

حروم زاده من تا نصفه خوندم بعد تازه فهمیدم ماده ای تو پسر بودی یهو کس درآوردی وسطا؟ پسره مجلوق… عین وزغ دوزیست در حین نوشتن فهمیدی باید جنسیت عوض کنی تا اون موقع خودت هم نمیدونستی نری یا ماده؟ دیدی حس دادن بیشتر بهت لذت میده موضع مادگی گرفتی البته اشکالی نداره دختر باشی یا پسر مهم اینه که جنسیتت هرچی باشه باید تو بده و مفعول باشی چون عدالت هم باشه بابات ننه اونو میکنه اون که نمیتونه باباتو بکنه پس تو رو باید بکنه دیدی سیر نمیشی گنجایش زیادی داری به شهوانی ندا بده تا دلت بخواد بکن هست

1 ❤️

868835
2022-04-15 00:43:25 +0430 +0430

😂😂کسشرنویس قرن

0 ❤️

925697
2023-04-30 01:34:41 +0330 +0330
MQ4

اولا که پسری اونم کم سن. دوما با احترام کامل کیرم داخلت ننویس کیری

0 ❤️