برده ی درسا شدم

1392/11/24

سلام به همه دوستانی که دارن این متن رو میخونن من الناز هستم با یه قد معمولی یا شایدم کوتاه :D سینه و کون کوچیک. این داستان اولین رابطه جنسیمه که با درسا داشتم امیدوارم که خوشتون بیاد.
اواسط امتحان های خرداد بود (من 2 دبیرستان بودم) تمام فکرم فقط درسام بود. هرز چند گاهی درسا میومد پیشم و با هم درس میخوندیم هر وقت میومد تیپ میزد و بوی خوب میداد وقتی با هم رو تخت دراز میکشیدیم و درس میخوندیم همش دستشو به پاهای من میزد من هم اون موقع اصلا تو این خط ها نبودم و به منظور نمیگرفتم تا یه روز ک رویا میخاست بیاد خونمون گفت امروز واست یه سوپرایز دارم که فکر کنم خوشت بیاد اون روز قرار بود مامان من و مامانش با هم برن خرید و ما با هم باید تنها میموندیم. بهم گفت که الی میشه بری حموم وقتی پیش هم دراز میکشیم بوی عرق میدی. من بهم خیلی بر خورده بود اخه من هیچ وقت بو نمیدادم ولی باز رفتم حموم. گذشت تا هورا اومد و مامانم رفت پایین ک سواره ماشینه مامی الناز بشه و برن خرید. همین ک هورا اممد تو گفتم عشقم(از این حرفا زیاد به هم میزدیم) سوپرایزه من چیه؟گفت تو این ساکه ولی اول باید یه کاری کنی! گفتم چی؟؟؟ گفت باید بری تو تخت چشماتو به بندی. من هم گفتم حتما برام کادو گرفته و قبول کردم. رفتم تو تخت چشمامو بستم. صدای وا شدن زیپ کیفشو میشنیدم. خیلی هیجان داشتک ک یه هو دیدم اومد و با طناب دستمو بست. شکه شده بودم تا اوندم به خودم بیام پرید رومو پاهامم بست و دهنمم چسب زد. تو فکرم هیچ ایده ای نداشتم ک میخاد چی کار کنه تا این که تاپمو زد بالا!تازه فهمیدم جریان چیه؟! میخاستم تکون بخورم و بلند شم ک دست و پامو به دو طرف تخت بست. حرف نمیزد اروم شرو کرد به خوردن سینه هام خیلی داغ شده بودم و خیلی میترسیدم زیاد در مورده این جور موضوع ها اطلاعات نداشتم. بعد از این که خوردن سینه هام تموم شد دو تا گیره لباس از کیفش در اوورد و زد نوک سینه هام دادم هوا رفته بود ولی صدام به جایی نمیرسید. با خودم گفتم دیگه کارش تموم میشه و گیره هارو میکنه ولی این طوری نبود هی لا دستش سینه هامو جا به جا میکرد و به گیره دس میزد خیلی درد داشت ولی خیلی حال میداد. بعد رفت سر دامنم کشید پایین و داشت از رو شرت میمالوند خیس اب بودم. دید ک دارم خیلی اب میدم برعکسم کرد یادش رفت گیره هارو در بیاره وقتی رو تخت داشت کشیده میشد ک در بیان خیلی خیلی درد داشتن. صورتمو بر گردوند روبه خودش از قیافم خندش گرفته بود اون جا دیگه شروع کرد به حرف زدن گفت دلم واست سوخت میخای بازت کنم؟ سرمو به نشانه تاید تکون دادم گفت نه بابا! صورتمو ول کرد شرتنو کشید پایین و با انگشتش کرد تو کونم جند باری بالا پایین کرد دید انگشتش گهی شد خیلی حال کردم حالش گرفته شد تو قیافم شلدی ملوم بود. وقتی فهمید تلافیشو سرم در اوورد یه بامجون از اون کیف لنتیش در اوورد دو بدون تف کرد تو کونم تمام لبه های کونم میسوخت. 5 دقیقه ای بالا پایینش میکرد تمام خونرو بوی گوه برداشته بود. وقتی درش اوورد تمام بش گه چسبیده بود انداختش پایین. منو برگردوند گفت الی حالا نوبت منه دهنتو باز کنم داد نمیزنی؟ گفتم نه ک تا وا کرد جیغ بزنم. وقتی لخ شد و کسش رو دیدم فقط به این فکر بودم که کسش رو بلیسم. یمی دو بار کسشو به لبم مالند که یه هو مامانم زنگ زد برداشت داد به من گفت مامانم ک ما داریم میرسیم تا برسیم زنگ بزن از فست غود واستون غذا بیارن که ماداریم از گشنگی میمیریم. هورا سریع ازم چند تا عکس گرفت و گفت به کسی چیزی بگی تو نت پخش میکنم و منو باز کرد و خونرو جم کردیم و بوی گه منو از خونه بیرون مردیم تا مامیم اومد
بععععله از اون به بعد هم هورا با استفاده از عکس هایی که از من داشت منو برده ی خودش میکرد و هر دفه هم ازم عکس میگرفت. سعی کردم ازش قایم شم ولی به خاطر دوستی خانوادگی ما منو پیدا میکرد. مرسسسی ک وقت گذاشتین.

نوشته:‌ الناز


👍 2
👎 2
124002 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

412723
2014-02-13 13:12:13 +0330 +0330

پسرونه بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . .
پسرم، اول جلقت رو کامل بزن تا راحت بشی بعدش شروع به نوشتن کن. سارا و هورا و رویا کی هستن؟ دخترای همسایه؟ تو کفشون موندی؟ جلق بزن. بزن بابا، بزن تا خلاص بشی. نذار عقده بشه. بزن، آفرین جلقو. شاشیدم تو کون کوچیکت، دیگه ننویس.

1 ❤️

412724
2014-02-13 13:33:51 +0330 +0330
NA

حیف شاش تکاور برای تو و اون ایده ات .مردم دیوانه شدن کلا .

0 ❤️

412725
2014-02-13 15:16:28 +0330 +0330
NA

جفنگکه بابا داستانت ريدمانی بيش نبود يه چيزی از يه جایی شنيدی ولی كودکم اين اون نيست

1 ❤️

412726
2014-02-13 15:52:26 +0330 +0330
NA

خاک تو سرت…
تو را باید به کیر خر نشانید
و تا دسته فرو کرد و تپانید

0 ❤️

412727
2014-02-13 16:31:37 +0330 +0330
NA

پسر جان وقتی از زبان دختر مینویسی، دخترونه بنویس

0 ❤️

412728
2014-02-13 17:56:31 +0330 +0330
NA

تو الناز هستی و مامانت رفت سوار ماشین مامی الناز بشه ؟

رویا سورپریزش رو داد هورا برات آورد ؟ بعد درسا این وسط کی بود ؟

مرتیکه تو دیگه آخر متوهمین کس مغز هستی ، سوژه خود ارضاییت هم به اندازه خودت مزخرفه

1 ❤️

412729
2014-02-13 19:40:30 +0330 +0330
NA

جلّاقِ عن

0 ❤️

412730
2014-02-14 02:34:13 +0330 +0330
NA

اووووووووق

0 ❤️

412732
2014-02-14 03:59:17 +0330 +0330
NA

سیکیم سنی چیخن یرییه . ترجمه : گاییده جایی رو که تو از اوون بیرون اومدی

0 ❤️

412733
2014-02-14 07:09:19 +0330 +0330
NA

اههههه بوي گوهت داستانم ورداشت فكنم ريدي بجاي نوشتن

0 ❤️

412734
2014-02-14 15:07:39 +0330 +0330
NA

کلا درسا کجا رفت … ولی واقعا تا انگشت کرد تو کونت رو خودت ریدی:|

0 ❤️

412735
2014-02-15 05:19:50 +0330 +0330
NA

كثافت كونى ننويييييييييس كيرم تو دهنت با اون داستانت حالمون بهم خورد

0 ❤️

412736
2015-07-28 18:54:30 +0430 +0430

من حالم بد بیده biggrin dash1 help

1 ❤️

412737
2015-07-28 19:32:23 +0430 +0430

درسا هورا رویا…مخم به فاک رفت کونی ننویس جقتو بزن مخه مارم نگا…آ باریکلا

1 ❤️

533678
2016-03-18 15:41:02 +0330 +0330

گوه خوردی جقی (clap) 🙄

1 ❤️

785015
2021-01-06 02:29:27 +0330 +0330

ضایس یه پسر کزخل بی سواد نوشته😐

1 ❤️