...قسمت قبل

خب دوستان قسمت قبل رو زود فرستاده بودم اما قرار نگرفته بود. به هر صورت این قسمت جبران کردم و اندازه دوتا داستان نوشتم
بابت تاخیر معذرت 🙏

صدای کفشاش تو فضای دستشویی پیچیده بود منم پشت سرش .موهام داشت کنده میشد
شلوارشو کشید پایین شرتش توری بود گفت تا میتونی بوش کن من دماغمو چسبوندم فقط بوش کردم چیزی حالیم نبود شرتوشو با دندون کشیدم پایین از پاش دراوردم یهو کردش دهنم
یکم جوییدمش راستش تو اون بوی دستشویی و فضا بهترین بو بوی کص و کون گوهر بود
زبونمو چرخوندم تو کصش ضربان قلبم تند تند میزد صداشو میشنیدم این حس واقعا عجیب بود یکم وزنشو انداخت رو فک ام سرم چسبید به دیوار برگشت عقب گفت کونمو بخور
بوی عرق تندی میداد مزشم بد نبود سوال اینجاست چ خوب چ بد برای اسلیو اظهار نظر و… وجود نداره اصل اطاعتع

سوراخ کونشو هی فشار میاورد میگفت وقتی بازش میکنم زبونتو بکن توش بلیس یکم داشت بدم میومد که صدای پا میومد حراست اداره بود (دستشویی زنونه بود ) منم که سیبیل خیلی بد میشد منو میدید با رئیس
گوهر سریع خودشو جمعو جور کرد

گوهر:صدات در نمیاد میشینی تا اینو دکش کنم

حراست :خانم امینی خوبید ؟هنوز نرفتید ؟

گوهر :نه داشتم میرفتم دیگ شما بفرمایید

حراست با یکم تعجب و سر و وضع امینی میره

گوهر :من دارم میرم سوویچتم بگیر افتاده بود تو اتاقم
از زیر در پرتش کرد
و رفت …

اومدم جلوی آیینه موهام داغون لباس خیس
سوییچو تو دستم فشار دادم مشتمو بستم رفتم پایین استارت زدم و گاز دادم رفتم
دم یه دکه وایسادم
یه پاکت وینستون خریدم نشستم تو ماشین
شروع کردم کشیدن دلمو خوش کردم ک بسته بندیش عوض شده ک یهو دیدم پیام اومده به گوشیم
گوهر :پاشو بیا به این لوکیشن
آرتا :سلام خانم امینی من امروز برنامه دارم
…
گوشیم زنگ خورد : برنامه ات هرچی هست ب درک میایی به این لوکیشن زود
قطع کرد…
رفتم اونجا یه برج نسبتا بزرگ بود

زنگو زدم رفتم تو خونه

دکوراسیون دارک و عجیبی داشت
مبلا همه مشکی میزو صندلی ام همینطور
خیلی شیک بود معلوم بود ریاست اینور اونور خوب ساخته و پولش از پارو بالامیره

دویدم عین دیوونه ها سمت پاهاش
که با لگد زد تو صورتم گفت درو ببند حیون
سریع بستمو برگشتم
گوهر:وایسا حییون
پاهاشو گذاشت رو میز
یه بشکن زد گفت بدو بلیس
از دونه دونه لای انگشتاشو لیسیدم
یه سری چرکای سیاهم بینشون بود
که خوردم پوست پاش قسمت پاشنه اش سفت شده بود وقتی میلیسیدمش زبونم مور مور میشد
بعد ۵ دقیقه لیسیدن (اونایی ک تجربه حضوری داشتن میدونن اگ کف پای طرف خشک باشه انگار کویر میشی و زبونت وزنه ۲۰ کیلیویی انداختن روش خسته میشه ) زبونم خشک شد دیگ خسته شدم نگام کرد و گفت سریع تر
۱۰ دقیقه گذشت همش نگام میکرد وقتی بازدهیم میومد پایین سرعت لیس زدنم کم میشد سرم داد میکشید و میزد
واقعا دیگ توان نداشتم که گفت بسه

گوهر :بسه گمشو زیر مبل بخواب
میخام تلوزیون ببینم
آرتا:چشم
گوهر:دهن باززز

نشست رو مبل پاشنه پاشو
کرد توی دهنم و اون یکی پاشو گذاشت رو همون پایی که پاشنه اش تو دهنم بود!!!
یعنی فشار کاممللل!!!

من همش آب دهنمو قورت میدادم
پاشنه سفت و نارنجی پاش تو دهنم بود

۱۰ دقیقه بعد
پاشنه پاشو تو دهنم میچرخوند

۲۰ دقیقه بعد
آب دهنمو قورت میدادم منتظر بودم برداره
ولی خبری نبود

یهو تف کرد روی دماغم
ریخت جلو سوراخ دماغ
دهن ک پاشنه توشه :)
دماغم نفسم بوی تف گوهر میده :)

پاشو بالاخره دراورد
بالاخره رها شدم
گوهر :لخت شو بدو
نای لخت شدن نداشتم با زور همه چیو دراوردم
بدجور شق کرده بودم
یکی از جورابای عرقیشو گذاشت سر کیرم کشید روش
باپاهاش شروع کرد فوتجاب کردن
محکم پاهاشو بالاپایین میکرد
شورتشو در اورد گذاشت رو دماغم
بوی تفش ک روی دماغم بود حالا با بوی عرق کصش قاطی شده بود
فرض کن اون بورو حس میکنی و یهو ارضا میشی
اومد بالا سرم گفت
گوهر : میخوایی همیشه برده من باشی ؟

آرتا : آرزومه :)

من راجب این موضوعا تحقیق کردم
فهمیدم تو کشور های دیگ که قرارداد امضا میکنن و… من یه چیز محکم تر میخوام

چندتا سفته اورد همه چیمو نوشته بود
گفت امضا اثر انگشت بزن تو اون حال عقلم کار نکرد و امضا کردم و …

گوهر :الان هرکاری کنی یا بپیچی و… اینارو میزارم اجرا

یکسال بعد

اتوبان همت :
دارم میرم سمت خونش
یکساله ک بردگی میکنم براش
گاهی اوقات میگم اشتباه بوده
گاهی ام میگم بهترین کار زندگیم بوده
البته ترفیع تو اداره و… یکی از خوبیاش بود
خلاصه ک اینم از داستان تخیلی زندگی مابود.

پایان کل داستان

دوستانی ک خوششون اومد دمشون گرم
دوستانی که کار مارو قبول ندارن و بدشونم اومد اوناهم دمشون گرم که وقت گذاشتن خوندن .
قسمت سه باتوجه به نظرات قسمت ۲ نوشته شد.

نویسنده مروارید سیاه

منتظر داستان های بعدی باشید.

نوشته: مروارید سیاه

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید