بستن عشقم به تخت

1397/11/16

سلام دوستان عزیز
این داستان واقعیه و من بخاطر اینکه اسممون لو نره اسم مستعار میزارم من مسعود و عشقم کیمیا

من هیکل متوسط قیافه متوسط ولی اخلاقم خوبه طوری که هرکی نیم ساعت پیشم بوده دوست داشته بازم پیشم باشه منظورم دختر نیست بلکه دختر و پسر هر کسی باهام حرف میزد عاشق حرف زدن و نوع تعریفام میشد
عشقمم قدش بیست سانت ازم کوتاهتره ولی واقعا از قیافه و هیکل نظیر نداره.
ما دو سال پیش با هم اشنا شدیم و محو چهره نازش شدم و بهش شماره دادم ولی زنگ نزد تا بعد ده دوازده روز زنگ زد و گفت کیمیا هستم
تو این دو سال هروز با هم تلفنی حرف میزنیم و دانشگاه میره کل دانشگاهشون منو میشناسن چون میرسونمش و موقه برگشتن هم خودم میارمش و دروغ نگفته باشم خونواده من میدونن با مامان کیمیا.
یه روز حوصلم سر رفته بود و کیمیا هم درس داشت و گفت که صبر کنه درسش تموم بشه بعد حرف میزنیم.
بعد یه ساعت جم کردم برم تو شهر یه کم بگردم حموم رفتمو لباس پوشیدم خوشتیپ ادکلن و…
که کیمیا زنگ زد گفت پرینتر سیستمش خراب شده مامانم گفته ببر بده مسعود درست کنه
من از گوشی و لوازم الکترونیکی و کلا کارای فنی خیلی سر رشته دارم با اینکه کلاسی هم نرفتم ولی هرکی از فامیل گوشی تبلت لبتاب و… داره میده من درست میکنم
اینم بگم که خونمون دو خیابون فاصله داره مامان کیمیا همراش اومده بود منم مستقل زندگی میکنم گفتم زیاد طول نمیکشه کیمیا خانوم بمون و مامانش هم قبول کرد و گفت اشکال نداره که تنها باشید چون مسعود میخادت خیالم راحته ولی چادرتو در نیار اینها رو تو حیاط گفته بود که اومدن خونه احوال پرسی کردن گفتن بد موقه مزاحم شدیم گفتم نه بیکار بودم خایتم برم بگردم که مامانش گفت اگه میشه کیمیا اینجا بمونه من میرم سر قبر حاج اقا و یه سر به فامیلی که تصادف کرده بود بزنه گفت میام دنبالت دخترم و کلیدو داد بهش و رفت من پرینتر رو درست کردم و با لبتاب خودم تست کردم سالم بود گفتم بفرما مسعود محاله از چیزی رد بشه و درست نکنه مثلا خودمو گرفتم به قول معروف خخخ
گفت خیلی خوشتیپ شدی گفتم اره خاستم برم گشتی بزنم و بیام خونه و با خانم حرف بزنم که خندید و با عشوه گفت حالا که پیشتم این که بهتره گفتم صد درصد که اومد کنارم و شروع کرد لب گرفتن که یه چیز عادی بود سر هر قراری میزاشتیم لب بود که همونجوری دست انداختم زیر زانوهاش و بردمش اتاق خواب رو تخت خوابوندمش و خودمم روش بودم که برعکس دیدم داره پیرهنمو در میاره لباشو ول کردم گفتم چیکار میکنی کراواتمو گرفت گفت نمیخام دخترای دیگه ببیننت منم خندیدم و همونجور بوسش کردم گفتم میدونی که هرچی بخام به خودت میگم گفت نه میخای بری ج نده سوار کنی نمیزاره تو این مدت کاملا شناختمش گفتم الان که تو هستی نمیرم دیگه که لبامو گرفتو لختم کرد منم گفتم مثل همیشه میخاد حشریم کنه و یه جق هم نزنه گفتم مامان کی میاد گفت ساعت دو بعد ظهره تا پنج نمیاد اینم بگم یه برادر هم داره دو قلو بودن اون خدمته.
گفتم شهرتی بشم باید ارومم کنی با خجالت گفت چشم عشقم و شروع کردم لب گرفتن با ولع لباشو میخوردم و دستام سینه های هفتادشو فشار میداد هیچوقت اونجوری نبودم وحشی شده بودم که گفت چخبرته اروم همه مال خودته عزیزم من یه کم ارومتر گردنو گوشو لباشو سیر لیس زدم و لباسای جفتمونو در اوردم اون با شرت و سوتین من با شرت مشکی که دید کیرم شق شده گفت واو و خندید اخه کیرم حدود ۲۱ سانته و تقریبا کلفته یعنی همچین کیری تو کونم اگه یه کلمه دروغ نوشته باشم تا حالا.
وقتی که گفتم میخام لا پایی بکنم و از عقب هم میخام و با خنده گفت بیا از جلو بکن که من ترسیدم نکنه پردشو زدن سریع شرتتو کشیدم پایین بدترین حال ممکن بهم دست داد پریود بود و اصلا حالم یه لحظه به هم خورد ولی گفتم اشکال نداره ولی میخام خودتو در اختیار من بزاری که قبول کرد و منم با کمربندو کراوات و یه شال و چادر خودش دستو پاهاشو بستم به چهار گوشه تخت و لخت کیرمو میوردم جلو دهنش رو ممه هاش و رونهاش و میرفتم برا لب اماده که میشد لب بگیره میرفتم کنار زبون میوردم رو نوک ممه هاش و خلاصه شهوتی شده بود صداش بلند شد دیگه نفس نفس میزد و منم خودمو بهش میمالوندم وقتی کاملا شهوتی شد اومدم کنار التماسم میکرد یه لب بهش بدم که نمیدادم و گفتم تلافیه اینه که بهم نگفتی پریودی بعد چند دقیقه اروم شد دوباره شهوتیش کردم دستم رو سینش بود قلبش که تند میزدو حس میکردم گاهیم از رو نوار بهداشتی و شرت کوسشو مالش میدادم چند بار تکرار کردم که گریش گرفت و چون دوسش داشتم بازش کردم و نیم ساعت لب گرفتیم و یه جق زد و بعد جق کیرمو لیس زد تا کیرم خوابید و اومد در گوشم گفت کیرتو به هیشکی نده گفتم نمیدم کیرم دختر کشه که باز بغض کرد گفتم چی شده گفت ماشین صفر داری پولداری خوشتیپ و قیافه و خوش اخلاقی خیلیا ممکنه عاشقت بشن که بغلش کردم گفتم من از اون ادما نیستم که فقط سرگرمی باشی برام و یه عکس گرفتم از جفتمونو گذاشتم اینستا و گفتم یکی از غیر ممکن های دنیا جدایی من از عشقمه تا گذاشتم باز بغلش کردم و دست کشیدم روی موهاش که مامانش اومد گفتم چادرتو سرت کن بشین تو ایوون و منم لباسامو تنم کرده بودم که مثلا منتظر اومدن مامان بودیم وقتی که خاست بره گفتم بیا پرینترو ببر اومد تو اتاق گفتم عاشقتم و لباشو بوسیدم و رفتن
این ماجرا مال اواخر آبان ماه بود و یه هفته پیش رفتم خاستگاریش و مثبت دادن و تابستون عروسی میکنیم

این داستان واقعی بود شاید جاهایی اسم واقعیمونو نوشتم گرچه یه بار خوندم
امیدوارم همچین عشقی نصیب همه بشه ببخشید طولانی بود
کوچیک شما یه تنهای عاشق که به عشقش رسیده
اگر خواستید فوش بدید به خودم فوش بدید نه به عشقم و نه به خونوادم که همرو از دست دادم

نوشته: یه عاشق


👍 4
👎 14
23151 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

746226
2019-02-05 23:52:50 +0330 +0330

خدا سر شاهده از بس داستانت واقعنی بود ? که منو یاد میمون واقعنی مموتی انداخت که با ماهواره فرستادنش مدار و دقیقا همووون مییمون دقت کنید همون میمون واقعنی برگشت زمین ? منو دوستان هم واقعا باور کردیم داستانت واقع عنی بود به همین سوی چراغ ?

5 ❤️

746231
2019-02-06 00:02:39 +0330 +0330

همه تو داستانا کیرشون بیست سانتع ما ناکام موندیم فقط ریدم تو حکمتت انکی

1 ❤️

746268
2019-02-06 07:35:35 +0330 +0330

بدک نبود
ولی داستان بود
ممنون از داستانت

0 ❤️

746329
2019-02-06 16:24:58 +0330 +0330

تو میدونی بیست سانت کیر یعنی چقدر ؟؟
ولی جالب بود

0 ❤️

746332
2019-02-06 16:47:00 +0330 +0330

کیییرم تو کس معلم املات ?

0 ❤️

746335
2019-02-06 17:06:06 +0330 +0330

الکی
اول بگو شغلت چیه؟
دوم بگو منزل شما نزدیک بهشت زهراست که مادرش یک تک پا رفت قبرستون و برگشت؟
سوم اینکه به دخترش گفت با یک مرد خوشتیپ و کیر بیست و یک سانتی و کلفت تنها بمون ولی فقط چادر سرت باشه؟
چهارم اینکه شاشیدم تو کراواتت.

قیافت خوشگل و کیرت درازه
همیشه زیپ شلوارت که بازه
اگر تخمی نوشتی قصه ات را
ولی پستون نامزدت چه نازه

هاکوکا

1 ❤️

746408
2019-02-07 00:02:35 +0330 +0330

راستش فوش (فحش)نميدم ولي خودت يكبار بخون و نظرت هم بنويس .ميام چك ميكنم

0 ❤️

746454
2019-02-07 06:31:17 +0330 +0330

**** مهربون!
کیر۲۱سانتی
ماشین صفر
پولدار
خوش قیافه
خوش اخلاق
بسه باو خانومای سایت که هیچ منم تب کردم برات جاکــــــــش.
کمتر کــــــــص بگو پـــــسرک خود کم بین! (dash)

0 ❤️

746512
2019-02-07 19:26:46 +0330 +0330

خوشبخت شی ایشالا همه به مراد دل و عشقشون برسن

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها