بعد از سکس باهاش، عاشقش شدم

1400/09/11

به نام خدا
من اسمم نگینه، بیست ساله هستم و در دانشگاه … روانشناسی می خونم.
داستانی که می خوام بگم واقعیه ولی کمی جزئیات رو تغییر دادم. دو هفته ی پیش باید برای یه کاری می رفتم دانشگاه. ولی خونه مون تا اونجا یکم راهش زیاد بود برای همین گفتم از این فرصت استفاده کنم یه چند ساعتی هم توی کتابخونه درس بخونم. بنابراین قرار شد ناهار رو توی دانشگاه بخورم.

من دختر حشری نیستم ولی یکی از پسرای دانشگاه هست که از سال اول روش کراش داشتم. هیچ وقت باهاش صحبت خاصی نکردم ولی گاهی پیش میومد که خیلی طولانی مدت بهش زل می زدم. اینو دوستام می گفتن. هروقت این پسر رو می دیدم شدیدا هیجان زده می شدم و یسری ترشحات لزج از واژنم بیرون میومد که خیلی عجیب بود. یه بار ازم یه سوالی داشت برای همین اومد نزدیکم و چون شلوغ بود یکم نزدیک تر از حالت عادی اومد و منم خشکم زده بود و عقب نرفتم . قدش بلنده حدودا باید صد و هشتاد باشه . صورتم رو بالا گرفتم و گفتم چیشده سهیل؟ سعی کردم لحنم جذاب باشه تا تاثیر خوبی روش بذارم . یه لبخند خوشگل زد و قبل از اینکه سوال اصلیش رو بپرسه گفت شما چقدر خوشگلید. اون لحظه یهو تپش قلب شدیدی گرفتم و مقدار زیادی مایع بی رنگ شبیه آب از واژنم ریخت بیرون و شرتم کامل خیس شد. چون مانتوم بلند بود و تا نزدیک زانوم اومده بود نمی ترسیدم که خیسی شلوارم دیده بشه. ولی سریع سوالشو جواب دادم و رفتم دستشویی.
خلاصه که خیلی هاته. خیلی خیلی هاته. اسمشم سهیله دیگه گفتم. قد بلند با یه صورت جذاب، یکم خسته و پوکر . و وقتی به من میرسید با یه لبخند و لحن مردونه ولی صمیمانه و جذاب سلام میکرد.

دو هفته پیش خفن ترین اتفاق جنسی زندگیم رقم خورد و بعدش من عاشق سهیل شدم.
بعد از اینکه کار اصلیم رو توی قسمت دفتری دانشکده انجام دادم رفتم سمت کتابخونه و همینطور که داشتم می رفتم که وارد قسمت خودمون بشم دیدم سهیل با یه چهره ی عجیب و ناامیدکننده پشت به دیوار، ولو شده روی زمین. سریع رفتم پیشش با به صدای عجیب و نازک از روی نگرانی که خودمم ازش تعجب کردم گفتم سهیل؟ چی شده؟ سهیل بالا سرش رو بالا آورد.
یاد اون خاطره افتادم که قبل از شروع کرونا سهیل ازم یه سوالی پرسیده بود. اون موقع من داشتم به بالا نگاه می کردم و حالا سهیل داشت به بالا نگاه می کرد.
همین که سرش رو بالا آورد فهمیدم که چقدر داغون شده و از زندگی ناامیده. می دونستم نباید ازش توضیح بخوام. چون قطعا این کار حالش رو بدتر می کرد. برام واضح بود که حالش خیلی بده. چیزی نگفت و دوباره سرش رو انداخت پایین . من یه لحظه با خودم فکر کردم. می دونستم که از من خوشش میاد و ممکنه از وقت گذروندن با من حالش بهتر بشه. بهش پیشنهاد دادم که باهم بریم کافه. دیدم داره من من میکنه‌ . یه لحظه دور و اطراف رو نگاه کردم دیدم کسی نیست. همونجور که وایساده بودم دستم رو آروم چسبوندم به صورتش. دوباره سرش رو بالا آورد و این دفعه صاف توی چشمام نگاه کرد.
سکانس بعدی رو یادم میاد که داشتم دستش رو میکشیدم و همراه خودم از فضای کتابخونه بیرون می بردمش. اونم هی میگفت نکن. ول کن زشته. بعد از اینکه از ساختمون بیرون رفتیم روی پله ها دستشو ول کردم . بهش گفتم نمی خوام برام تعریف کنی که چی شده . فقط بیا بریم کافه. و اونم با بی میلی قبول کرد.
توی کافه ای که نزدیک دانشگاه بود نشستیم. مثل همیشه یکم فضا رو رمانتیک کرده بودن. یه خانومی اومد و گفت چی میل دارید. منم گفتم دو تا کاپوچینو با کیک بدید.
یکم نشستیم و از فرط سکوتی که بین مون برقرار بود شروع کردم به چرت و پرت گفتن. یه مشت سم و جوک های بی مزه تعریف کردم. اونم واقعا بی بخار شده بود.
کاپوچینو مون رو آوردن من مالم رو برداشتم . و بعد از زیر میز با گوشه ی کفشم یه لگد محکم زدم به پای سهیل گفتم بردار مال تو. پولشم خودت حساب می کنی.
سهیل خیلی سریع چرخید و پاشو از زیر میز آورد بیرون و با دست به چند ثانیه ای مالید و آخ و اوخ کرد تا اینکه بالاخره یه نگاه طولانی و معنی دار بهم کرد و گفت من دیگه حال ادامه دادن ندارم.
منم خیلی جدی پرسیدم چرا؟
گفت اگه بگم ازم بدت میاد.
گفتم اگه نگی هم ازت بدم میاد
گفت می دونم به کسی نمی گی ولی باعث میشه که دیگه بهم مثل قبل نگاه نکنی. و انتظار ندارم که ازم بدت نیاد.
گفتم خب بگو
با یه مکث کوتاه گفت من به یه روسپی پول دادم.
من خیلی خیلی شوکه شدم. اگه می گفت من یه آدم کشتم یکم قابل هضم تر بود.
و بعد گفت ولی بعدش که رفتم سر قرار فهمیدم که سرم کلاه گذاشته.
با یه نگاه تحقیر آمیز بهش گفتم حالا به خاطر پولت ناراحتی ؟
سریع گفت نه. خنگ ابله.
گفتم پس چی؟
گفت که نمی دونم با غریزه ی جنسیم چیکار کنم. هربار که می زنم هم حس گناه دارم.
پرسیدم زدن چیه؟ بعد بلافاصله جواب خودمو دادم اها خودارضایی
بعد یه نگاه با نا امیدی و ناراحتی کرد و گفت خیلی خب حالا وقتشه ازم بدت بیاد. خدافظ . برو
با عصبانیت بهش گفتم خفه شو . چرت نگو بسه. من سهیلی که میشناسم خیلی قویه‌
گفت فعلا که با یه اندامش شدیدا درگیر شده
نمی دونم چرا اینکار رو کردم. احتمالا شما هم باورتون نمیشه. بهش گفتم چشماتو ببند.
گفت چرا.
یهو یه چک محکم زدم تو صورتش. سرخ سرخ شد.
سهیل سکوت کرد و هیچی نگفت. فقط با خشم تو چشمام نگاه می کرد.
بهش گفتم حق نداری اینقدر ادای بدبختا رو دربیاری. من همیشه روت کراش داشتم خودتم می دونی. یالا مخمو بزن. داری چه غلطی می کنی
کاملا مشخص بود که جا خورده. یه لپش قرمز بود اونیکی هم سرخ شد.
با یه حالت خجالتی که اصلا هم بهش نمی اومد گفت نمی دونستم بهم علاقه داری‌
گفتم مزخرف نگو . بهت علاقه ندارم روت کراش دارم. اصلا شما پسرا چی می فهمید. فکر کردی ما دخترا میل جنسی نداریم؟
یه قطره اشکش افتاد روی میز. من تازه فهمیدم که ناراحت شده.
بهش گفتم ببخشید فکر کنم ناراحتت کردم.
گفت . نه به هیچ وجه.
بعد سرش رو بالا آورد و با اشک توی چشمام نگاه کرد و گفت نگین؟
گفتم بله.
گفت برات از نظر جنسی هم جذابم؟
گفتم آره. معلومه که جذابی. خیلی هاتی
با سر تایید کرد و گفت منم…
حرفشو قطع کردم و گفتم لازم نیست زور بزنی ما دخترا خودمون متوجه می شیم‌ . فقط شما پسرایید که نمی تونید بفهمید یه دخترم کصش میخاره
یهو شوکه شد. کامل چشماش گرد شد. و زل زد به میز.
گفت مگه تو باکره نیستی؟
گفتم نه . که چی؟
گفت خونه مون خالیه.
گفتم ولی دوست دارم به کراشم از پشت بدم. بعد از گفتن این حرف یه لحظه حس کردم سرم گیج رفت.
رنگ سهیل هم پرید و قنشگ معلوم بود توی دلش غوغاست‌ . لکنت گرفته بود و گفت خ . خخب بریم خونه م؟
گفتم اشکاتم پاک کن. اینجوری دختر مردم رو مخ میکنی؟
یه لبخند زد و بلند شدیم و تا خونه ش پیاده رفتیم.

توی خونه ش کلا هیچ گونه خوراکی ای وجود نداشت که بتونیم برای ناهار کوفت کنیم برای همین بهش گفتم دختر میاری خونه‌ت براش باید غذا سفارش بدی. اونم که کلا دیگه رفته بود توی استیت خجالت گفت چشم. من دستش رو گرفتم و کشیدم . گفتم وقتی خجالتی هستی اصا کصم خاموش میشه. دوست دارم مرد من پر رو باشه.
یه نفس عمیق کشید و به شوخی با لحنی که مثلا داشت تلاش می کرد مغرورانه به نظر برسه گفت باشه نگین خانم.
منم گفتم حالا بهتر شد و با هم خندیدیم.
ناهار رو سفارش داد و از جایی که مامان باباش رفته بودن سفر برای فوت دایی پدرش، و سهیل هم تک فرزند بود ، کاملا خیالمون راحت بود.
بعد از خوردن غذا دیدم سهیل یجوری نگاه می کنه منم فهمیدم . از جایی که سهیل کم رو بود دیگه من باید همش دست به کار می شدم.
چهار زانو نشسته بودیم رو زمین و سفره ی یه بار مصرف پهن بود. من مثل گربه دستامو گذاشتم روی سفره و یه قوس دادم به کمرم که سکسی به نظر برسم و لبامو گذاشتم روی لباس سهیل. سهیل اولش خیلی بی بخار بود ولی بعدش یهو روش باز شد. خیلی خوب میک میزد و منم همراهی می کردم. نمی دونم پسری که اینقد کم رو بود حالا چجوری داشت کص منو می مالید. پر رو.
اصا سراغ سینه هامم نرفتا. یه راست کصم رو می مالید. منم چیزی نگفتم و سعی کردم دستم رو بکنم داخل شورتش و تخم هاشو بمالم. وقتی کردم توی شورتش دیدم عجب کیری داره. واقعا عجیب بود. کیرش هم در شق ترین حالت ممکن بود. از این فیلمای پورن هم کیرش شق تر بود. خلاصه کیرش رو دادم بالا و تخم بیضه هاشو می مالیدم با دست راستم.
سهیل هم از روی شورتم کصم رو می مالید و ازم لب میگرفت.
هیچ وقت به مرحله ی باز کردن سوتین نرسیدیم . شلوارمو کشید و بعد هم شورتمو در آورد. بهش گفتم آقامون دوست داره منو از جلو بکنه یا از عقب‌. سهیل با مهربونی گفت‌ راستش من همیشه توی فانتزی هام یه سکس از عقب و یکم دردناک رو داشتم. ولی تو تا حالا از عقب ندادی نه؟ به شوخی آروم یکی زدم تو صورتش. گفتم من که جنده نیستم و اونم با خنده گفت ببخشید.
گفت پس باید برات دردناک باشه. گفتم ولی چون سهیلم دوست داره اصلا از جلو نمیدم. فقط از عقب. بعدم در حالی که تیشرتم و سوتینم رو در نیاورده بودم ولی کونم لخت بود به حالت داگی استایل دستامو گذاشتم زمین و پشتم رو کردم به سهیل. اونم که شرتش وشلوارش رو کامل در نیاورده بود سریع درشون آورد و شروع کرد به لیسیدن کونم. بهش گفتم خجالت می کشم لیسش نزن ممکنه کثیف باشه. ولی اون توجه نمی کرد و خوب لیس می زد. و راستش من خیلی خیلی لذت می بردم. لذتش مثل سقوط آزاد از ترن هوایی بود. البته طولانی تر و ملموس تر. بهش گفتم آقا سهیل نمی خوای کونم رو پاره کنی؟ گفت نگین من به عنوان یه پسر کلی توی عمرم پورن دیدم می دونم دارم چیکار می کنم اگه زود بکنم توت واقعا جر می خوری. گفتم باشه در هر حال من که دارم حال می کنم. بعدش فهمیدم که از لیس زدن دست کشید و آماده شده بود که بذاره توی کونم. بهم گفت نگین جون بذارم؟ داد زدم جرم بده .
بعد بلافاصله گفتم صبر کن. اسپنک نمی زنی؟
که یهو یه درد خیلی شدید حس کردم و جیغ زدم. با دستم از عقب پاهاشو گرفتم گفتم تو رو خدا بسه. کشید بیرون و دوباره گذاشت. دوباره یه جیغ خیلی بلنو طولانی دیگه زدم. دفعه ی بعدی اسمش رو صدا زدم سهیل. و یه جیغ دیگه. و بعد فهمیدم که آبش رو ریخته توم . چون کیرش مونده بود توم و سهیل خودشو محکم چسبونده بود بهم و عضلات منقبض و منبسط می شد. نمی دونم چقدر طول کشید ولی خیلی سخت بود برام. و البته فهمیدم که سهیل خیلی هم زود آبش میاد.
اشکم در اومده بود. ولی بعد از چند لحظه که سهیل کیرش رو کشید بیرون سریع برگشتم و در حالت دو زانو شروع کردم به بوسیدنش. نمی دونم این خشونتی که دوست داشت چرا برام جالب بود. شاید چون حس می کردم سهیل قویه. و بعد بهم گفت می خوری؟ گفتن چی؟
بعد وایساد و کیرش رو گذاشت دهنم. تا اون موقع چنان چیز بزرگی رو نکرده بودم توی دهنم.
سهیل کیرش هنوز روش اسپرم هاش بود. من خواستم اسپرمشم بخورم. راستش اصلا مزه ی جالبی نداشت.
ولی سعی کردم خوب ساک بزنم ولی بعد از چند بار عقب جلو رفتن سهیل سرم رو نگه داشت و کیرش رو تا ته کرد تو حلقم. و من برای اولین بار حس کردم که وقتی چیزی می پره توی گلوت چه حس داره. سریع خودمو عقب کشیدم. ولی چون می دونستم که سهیل خوشش میاد این دفعه خودم کیرش رو تا حلقم فرستادم تو. چند بار که این کارو کردم آبش اومد و خوردم. بازم مزه ش جالب نبود ولی به خاطر سهیل با حرص و ولع میک زدمش و خوردم.
از دو هفته پیش تا الان همش باهم در تماسیم و حس می کنم سهیل واقعا مرد منه. خیلی بهش می تونم تکیه کنم. با اینکه اون روز به ظاهر خیلی ضعیف بود ولی بعدا فهمیدم که اون روز وقتی با اون روسپی صحبت کرده بود بدترین تحقیر عمرش رو از سر گذرونده بود.
من از سهیل خوشم میاد. خیلی جذاب و سکسیه. و من گاهی خوشحال می شم که فقط اون ارضا میشه چون حس می کنم دارم بهش فقط برای خودش و برای خوشحال بودنش انرژی می ذارم
البته بگم که اون روز بعد از اینکه دو بار ارضاش کردم اینقدر کصم رو لیس زد که حس کردم حمله ی عصبی بهم دست داده. چون مدام همه ی عضلات بدنم منقبض می شد و لذتی که بردم واقعا بی نهایت بود. از اون روز تاحالا باهم سکس نداشتیم ولی من عاشقش شدم و می دونم که اونم عاشقم شده .

نوشته: نگین


👍 6
👎 12
23001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

845590
2021-12-02 01:37:52 +0330 +0330

دروغ! دروغ! بازم دروغ

0 ❤️

845621
2021-12-02 02:31:51 +0330 +0330

بچه بیا پایین

2 ❤️

845628
2021-12-02 02:49:52 +0330 +0330

بیا پایین کمتر کصشعر بگو اقا پسر کونی😂😂😂✋🏽

0 ❤️

845658
2021-12-02 08:26:17 +0330 +0330

چه کسشر سمی نوشتی…مثلا این:
“و از فرط سکوتی که بین مون برقرار بود شروع کردم به چرت و پرت گفتن”

0 ❤️

845673
2021-12-02 09:31:27 +0330 +0330

بنام خدا
مشخصه که داستان توسط یکی از دوستان دائم الجق نوشته شده

0 ❤️

845686
2021-12-02 11:12:32 +0330 +0330

واقعا چرا شما این همه دروغ میگیو من تازه جدا شدم و هشت سال زندگی و تجربه کردم و همه جور دختر و زنی هم قبلا تجربه سکس و باهاشون داشتم جنده ها نیز چنین کاری نمی‌کنند توچی خیال کردی گه این همه دروغ گفتی ، پسر جان یک دختر حتی از نوع احمق ترین هم باشه چنین احساسی نداره و این کارو نمیکنه خصوصا وقای تجریه سکس نداشته تا حالا محاله دست یه این کار بزنه

0 ❤️

845765
2021-12-02 23:02:59 +0330 +0330

کدوم جنده ای می ذاره که از کونش بکشی بیرون بکنی توی دهنش که توپسره جلقی کس ندیده اومدی اینو داستان کردی و فقط هدف این هست بگی دانشجوها جنده هستند و دانشگاهها جنده خیز شده اند.

0 ❤️

845963
2021-12-03 17:59:47 +0330 +0330

خداشانس بده ملت چقدر شانس بده نه چک زدیم نه چونه کوسه خودش اومد توخونه

0 ❤️

847432
2021-12-11 02:22:59 +0330 +0330

این داستانت توی نمایش نامه های سایتای پورن هنوز قفله

0 ❤️