سلام من اسمم پوریاعه دو ساله ک میزنم از ۱۴ سالگی.
اولش داشتم تو گوگل میگشتم یه گیف دیدم ک یه زنه داشت کیر یه یارو رو میمالید بعد یه چی ازش زد بیرون ؛
هیچی ماهم رفتیم یه جا ک هیچکی نبود همینجوری مالیدم بعد یه دفعه یه آبی زد بیرون
خیلی برام عجیب بود.
بعد هیچی همینجوری هر جای خونه میزدم تو دستشوئی تو اتاق و …
یه روز جمعه بابام رفته بود باغ عموم تا میوه بچینن همین سیب و آلو سیا و اینا بعد ظهر اومد ما ناهار خوردیم بعد من رفتم تو اتاقم و رو تختم بعد از این سایت اون سایت پریدن دیگه گفتم بسه بریم تو کارش آقا ما چند با تو همین اتاق زده بودیم ؛
هیچی بعد یه تف زدم سرش و مالیدم یه شالاپ شولوپ کمی هم داشت بعد از یه دو دیقه دیدم بابام اومد تو راه رو دم اتاقم ضربان قلبم رفته بود بالا عرق کرده بودم گوشیمم دستم بود ؛
هیچی بعدش یه مشت چرت و پرت گفت و گفت ضرر داره و اینا.
بعد ولم نمیکرد اومد بالش اورد دم در ک نه یه کم اونطرف تر توی راهرو خوابید بعد منم قاط زده بودم اصلا نمیدونستم چیکار کنم خوابیدم رو تخت یه توپ تنیس داشتم همینجوری پرت کردم تو هوا بعدش اومد تو اتاق دوباره نصیحت کرد و یه کاری هم داشت انجام داد رفت منم خوابیدم . بعد مامانم کم کم بیدار شد قشنگ معلوم بود بهش گفته اصلا رفتارش باهام سرد شده بود ؛
فردا صبحش بیدار شدم دیدم یه صندلی دم اتاقمه گفتم داشتن دیشب کیشیک میدادن.
تا چهار پنج روز همینجوری کنترلم میکردن بعد ول کردن .

بعد منم یه جای جدید پیدا کرده بودم ما خونمون خونه پدری مامان بزرگم پایین زندگی میکنه دو طبقس رفتیم اونجا یه مدتی صبحا میرفت تو آشپز خونه منم راحت تو اتاق…
یه روز بود بعد از ظهر رفتم طرف ساعت چهار و نیم اینا بود رفتم تو اتاق با هندز فیری یه فیلم سوپر نگا میکردم و میزدم رفته بودم پشت در اتاق تقریبا نصفم بیرون بود دیدم یهو مادر بزرگم اومد منم کشیدم بالا و خودمو زدم به اون راه و اومدم بیرون روز ها گذشت و هی میزدم و میزدم پاطوقم شده بود انباری ته حیاط یه دستشویی هم بهش چیبیده بود اونجا راحت بودم فقط پرنده ها میدیدنم دو تا عروس هلندی دوتا کوتوله برزیلی و دوتا قناری و یه بلبل راحت بودم اوجا ولی کم کم نا امن شد .
رفتم سراغ دستشویی ته حیاط اونجا عالی بود ایستاده میزدم مدت ها اونجا بودم تا یه روز یه فیلم پورن دیدم ک زنه برای یارو گیره لباسی اورده بود میزد به تخماش تا کیرش شق بشه منم جو گیر شدم یه مشت گیره برداشتم رفتم ما دوتا ماشین داریم یکیش یه جوری پارک شده ک یه درش فقط باز بشه یه درش میخورد به دیوار یه درش هم میخوره به درخت و در راننده به میشه سوار و پیاده بشی من بابام ماشیناش خیلی دوست داره همش روش چادر میکشه منم رفتم تو اون ماشینه ک یه درش فقط باز میشه رفتم تو همون کارایی ک تو فیلم کردو انجام دادم آبم اومد پاک کردم دیدم صدای موتور میاد بابام اومد تو حیاط و پرنده هارو برو تو انباری رفت بالا تو خونه بعد منم تا کشیدم بالا و اینا چیزارو جم کردم کرم و گیره و گوشی و دستمال دوباره اومد پایین منم یبوست داشتم مامانم یه چی بود خیلی عجیب بود آلو زردو میپخت خیلی ترش بود برام درست کرد خیلی وقت بود خونه نبودم بعد به بابام گفت کجان اومد پایین دوبار صدا زد رفت چادر اون یکی ماشینو برداره می خواست بره بیرون منه کصخلم همون موقع اومدم بیرون گوشیم از تو جیبم افتاد با پا کردمش زیر ماشین خودمو زدم به اون راه گفت داری چیکار میکنی منم یکی از حدفام این بود برای کرونا یه جعبه دستمال مرطوب تو داشبورد بود خواستم اونو بردارم
بعد همینو بهش گفتم رفتم به پرنده هام برسم بعد انگار معمور گشت رفت کل ماشینو گشت منم همونجا وایسادم بعد گیره و پد الکلی رو از تو ماشین اورد بیرون شانس گوه ما هم گوشی رو پیدا کرد هیچی بهم نگفت یه نگاه معنی داری بهم کرد و گفت بیا اینارو ببر بعد رفت بیرون خرید کنه . بعد هم مثل همیشه رفت به مامانم گفت خیلی آدم خایه مالیه بعد اونم وقتی میرفتم سمتش میگفت فاصله اجتماعی رو رعایت کن .
منم تا امروز سعی کردم جاهای مختلفی بزنم ک شک نکنن.
من‌ معتقدم نا زن نگیری و دوست دختر نداشته باشی نمیشه ترکش کرد من هر راهی ک بگی رفتم نشده.

نوشته: پوریا