بهترین سکس با سانی (۱)

1399/10/02

سلام خدمت دوستان عزیز ‌.
با ادب و احترام خدمت سانی خانم …امروز به ذهنم رسید یه داستان تخیلی بسازم و برای دوست داران سانی خانم بنویسم شاید خوششون بیاد و امیدوارم ایشون ناراحت نشن
پ ن (به دلیل ندونستن اسم اصلی ایشون از سانی استفاده میشه
پن ( نوع سکس در مورد رابطه چند همسری بانوان هست
پ ن (آرزو بر جوانان عیب نیست
پ ن اخر این که با بی غیرتی اشتباه گرفته نشه
خوب داستان از اونجایی شروع میشه که
با کلی پیام های پی در پی و پشت سر هم به سانی خانم عزیز
ایشون افتخار صحبت به من رو دادن البته خیلی سرد و معمولی
و حقیقتا خودمم فکر نمیکردم که به آشنایی ختم بشه این پیاما
و یه ترس معمول توی شهوانی فیک بودن افراد
من خودم بیشترین حس مورد علاقم تو سکس مستر بودنه و کمو بیش تجربه هایی دارم
ولی سانی جان یه چیز دیگس و و من اصولا از خانم های وزرشکار و کلا خانم های موفق و با شخصیت تو جامعه لذت میبرم
خانم های خود ساخته که خیلیاشونم نیاز به جیب مرد و حمایت هیچ مردی ندارن
حالا شما فکر کن یک خانم خوش اندام …موفق در یک زمینه ورزشی کاری یا موسیقی یا هر چیزی …و در عین حال بتونه دلبری کنه .جدی باشه .خوش صحبت باشه و وقتی وارد خونش میشی …حس کنی وارد بهشت شدی
به نظر من همچین زنی ایده عاله نه این که فقط یه زن تو سکس هات باشه برای زندگی کافیه …و مردن برای این زن از اوجب واجباته 😂
به نظرم یکی از دلایل زیبایی های شهر میتونن باشن
البته نه اون دسته خانم های به وفور در ایران که به جرات میشه بگم کیسه آرد از اونا فایدش بیشتره و به اصطلاح خیلی هم اداعای زنیت و سکسی بودن و اینارو دارن
اشتباه نشه این حرف یه وقت بی احترامی نشه به کسی ولی خیلی از خانم های تپل هستن که اندام صاف و درستی دارن مثل خانم های لاغر
بحث من در کل رو فرم بودن بدنه و اندامه و سعی در سالم نگه داشتن اون
خلاصه که حدود دو سه روزی تو سایت خصوصی با هم صحبت کردیم و حاضر به دادن آیدی و یا شماره نبودن و بیشتر سوال میپرسیدن و یا هم نظری میکردیم با هم دیگه
طبق علاقه ایشون خیلی به داشتن همسر دوم علاقه مند هستن و خوب در ایران متاسفانه ممکن نیست
و بلخره بعد از سه روز با اطلاع همسر البته فقط جهت صحبت کردن ایدی تلگرامشو داد
و شد شروعی برای رابطه ما
+میتونم یه سوال بپرسم
_بفرما
+علت علاقت به این موضوع
_علت یا دلیل خاصی ندارم
یکی این که خیلی میتونم هات باشم و یه نفر برام کم باشه
هرچند بدمم نمیاد دوتا مردو در اختیار داشته باشم و با هم زندگی کنیم مشترک
+دوست پسر داری
_نه
+اخه تو به این خوشگلی چطور نداری والا باید فقط مراقب بود تورو ندزدن
_😂😂😂نه نمیدزدن ولی دوست پسر داشتن یا جورایی ممکنه طرف پر رو بشه به هر کسی نمیشه اعتماد کرد
و این که خیانتم نمیخوام باشه تو زندگیم من هیچ مشکلی ندارم نه جنسی و نه مالی همسرمم دوست دارم ولی گفتم از اختیار داشتن دومرد خوشم میاد
این که خودشون بدونن و دائم برای داشتنم از هم دیگه پیشی بگیرن رقابت کنن
+اگه همسرت بره با کس دیگه چی
_نمیدونم بهش فکر نکردم ولی کسی که منو نخواد نخواسته دیگه …کاریش نمیتونم کنم
بعد این صحبت ها که حدودا به یه هفته رسید و فقط در حد حال و احوال و آشنایی با شناخت ها و علایق هم دیگه بود
تونستم اعتمادشو جلب کنم و اولین چیز این که پامو از گلیمم درازتر نکردم
و نه سکس چت و یا درخواست عکس سکسی …
البته خودش گاه گداری شیطونی میکرد …بعد حمام با حوله عکس میداد .
یا داشتیم پیام میدادیم مثلا یهو میگفت شب بخیر میخوام برم بدم الان و خیلی حشریم
که حسابی منو تو کف میزاشت و میرفت
بعد یک هفته صحبت و اعتماد ازش خواهش کردم بیرون همو ببینیم
پذیرفت که ببینیم همو
و قرار شد برم دم باشگاه دنبالش و ساعتای تقریبا ۱۲ بود که رفتم دم باشگاهی که ادرس داده بود و زنگ زدم بهش
+سلام سانی جان دم باشگاهم
_سلام عزیزم لطفا برو یکم جلو تر میام سوار میشم
بعد ده دقیقه یه خانم خیلی شیک نشست تو ماشین
انگار نه انگار که باشگاه بوده عطرش تمام ماشینو پر کرد و با عطر من تقریبا قاطی شد و یه بوی لذت بخشی فضا رو گرفت
دست دادیم و راه افتادم
خواستم ازش تعریف کنم که حرفمو قطع کرد و گفت بسه همه شو خودم میدونم کجا بریم ؟
+بریم یه رستوران
_اوکی ولی زود برگردیم که من برسم خونه
+به روی چشم
خلاصه سریع راه افتادم به سمت یوسف آباد که پرسید رستوران خاصی مد نظرته
+نه سانی خانم خوشگل میریم آ اس پ الان بازن دیگه بریم اونجا رستورانای خوبی داره
بعد حدود یه ربع رسیدیم به مجتمع و رفتم تو پارکینگ
که پیاده شدم و درو برای سانی جان باز کردم تا پیاده بشن
+اجازه دارم دستتو بگیرم
_نه حقیقتا ممکنه یکی ببینه و از اونجایی که خبر ندادم کجا دارم میرم دلم نمیخواد سو تفاهمی پیش بیاد
+به روی چشم من عذر میخوام
بعد از قدم زدن از داخل پاساژ و نگاه کردن به بوتیکا رفتیم سمت یه رستوران
به اسم استیک هاوس و رفتیم داخل
باورم نمیشد که جلوم نشسته بود و راحت میتونستم نگاهش کنم مردم از بس عکساشو تو سایت دیدم اون تتوی خوشگلش رو باسنش سینه های رو فرمش موهای خوش رنگ بلوندش
میتونم بگم هیچ نقصی نداشت بلکه با توانایی خودش آپشن های بیشتری هم داشت
حس غرور اون لحظه رو نمیتونم تصور کنم براتون قرار گذاشتن با یک خانم متاهل جوان خوش اندام …میتونستم بگم چقدر چشم بقیه روی سانی بود و حسرتشو میخوردن که کاش فقط بزاره جلوشون جق بزنن حتی …بس که بی نقص بود …و حس این که مردای دیگه میگن خوش به حال این مرد که این زنو داره …چه کیفی میکنه و … عالی بود
سانی جان یه سالاد سفارش دادن با و یه همبرگر و منم طبق معمول میگو و ماهی …چون حقیقتا هیچی جز اینا از گلوم پایین نمیره …اونم به دلیل شرایط شغلیم
راستی یادم‌رفت بگم من روی سکوی حفاری هستم و تقریبا تایم کاریم بین ۱۵ روز تا ۳۰ روزه و ممکنه یک ماه رو اب باشم یک ماه خشکی
اون یه ساعت صرف ناهارو بیشتر از هم سوال پرسیدیم از علایق هم از شغل و خیلی چیزای دیگه
که تونستم انقدری موفق باشم که دلشو یه جورایی به دست بیارم
و بعد ناهار به سرعت رسوندمش خونه که مشکلی پیش نیاد
حدود نیم ساعت بعدش رسیدم خونه و گوشیمو نگاه کردم
دیدم پیام تشکر فرستاده و یه جورایی انگار راضی شده بود از ملاقات با من
و این خیلی خوب بود
تا شب پیامی به هم ندادیم که خود سانی بهم پیام داد
_سلام خوبی
+سلام زیبا بانو خوبم تو خوبی
_ممنون در مورد قرار امروز به پیمان گفتم (پیمان اسم مستعار سانی )
+خوب
_اولش یکم رفت تو هم ولی بعدش که دید خیلی شنگولم و این که حقیقتو بهش گفتم حالش اوکی شد
هرچند یکم گوش زد کرد که چقدر گفتم تو سایت فعالیت نکن و این حرفا
بیا تورو ازم دزدیدن
+تو چی گفتی
_هیچ گفتم که من مال اونم و اولویتم همسر خودمه که شوهر اولم میشه
خلاصه ارومش کردم قلق پیمانو بلدم میدونم چجوری اروم میشه
+موافقی سانی یه قرار سه نفره بزاریم
_کجا خونه ؟
+نه هرچند من از خدامه ولی ممکنه تو قرار اول براش سخت باشه
_برا خودمم سخته …تو میگی کجا بریم ؟
بریم رستوران دیگه من رزرو میکنم بریم
خلاصه برای فردا شب رستوران گردون میلاد رزرو کردم
(دوستان نگران هزینش نباشین سلف سرویسه و همون پایین به تعداد نفرات دم رزرویشن پولو میگیرن 🤣🤣و پیشنهاد میکنم اگه فقط برای داشتن یه فضای خاص و به یاد موندنی هستین برین وگرنه نون پنیر ببرین اونجا بخورین بیشتر بهتون مزه میده بس که غذا هاش یکی از یکی بیخودتر😑
مدیر برج میلاد اگه تو سایت هستی و این داستانو میخونی بیناموس مستر چف رستورانو عوض کن۸۰۰ پول دادم اندازه ۵۰ تومنم غذا نخوردیم )
قرار بر این شد من برم داخل و سانی و پیمان هم خودشون بیان
قرار ساعت ۸ بود که من وارد رستوران شدم و یه میز چهار نفره نشستم …منتظر سانی و پیمان اسمشونو پایین داده بودم که رسیدن بیان بالا
حدودا بعد یه ربی که یه کافی خوردم اومدن و به احترام پیمان از جام بلند شدم و رفتم سمتشون و باهاش دست دادم
+سلام اقا پیمان سلام سانی خانم …امیدوارم باعث رنجشتون نشم امشب و خاطره خوبی براتون بشه
×سلام ممنون …امیدوارم
_سلام اقای خوش تیپ چه جالب امشب با دوتا مرد نصبتا خوش تیپ بیرونم
اینجا ایرانه ؟
+😀😀اره عزیزم ایرانم شباش دیدن داره
البته من امشب بیشتر دوست اقا پیمانم و اگه افتخار بده بیشتر باهم صحبت کنیم و دوستی بهتری داشته باشیم
×خوشحال میشم منم مشتاق دوستیم و این که چجوری سانی رو از من دزدیدی
+ای اقا نزن این حرفو سانی جان مگه دزدیدنیه خیالتون راحت من برا دزدیدن سانی اول باید شمارو بدزدم …هرجام که سانیو بدزدم ببرم شمام اونجا هستی
_با روحانی نصبتی داری ؟
+نه چطور 🤣🤣
_بلدی خوب زبون بریزی 😄😄😄
+اقا پیمان میدونم به حرف شاید مشکلی نداشته باشین ولی میخوام عملا هم راضی باشین و اگه نخواستین همین الان رفع زحمت میکنم و مزاحمتی ایجاد نمیکنم
×مهم خود سانیه که اذیت نشه به قول شما حرف تا عمل خیلی فاصلس باید ببینه میتونه رابطه دونفره رو حفظ کنه بتونه تعادل برقرار کنه ‌‌…عملا کار خودش سخت تر میشه درسته سانی جان ؟
_نمیدونم شاید ولی میتونم از پسش بر بیام .البته فعلا اشنایی مثل نامزد باشیم
بعدشم شما کارتون سخت میشه میخوام اون رقابتو درون شما ببینم
🤣🤣😋تشنه باشین
+موافقین بریم شام بکشیم بیاریم سر میز تا تموم نشدن غذا ها
_اره بریم منم گشنمه خیلی ولی زیاد نمیکشم از گوشه غذاهای شما میخورم
×بریم خانمم
کل مدتی که تو رستوران بودیم گپ و گفت داشتیم و سعی بر این بود حس بهتری پیدا کنیم خیلیا اون شب تو رستوران بودن
قرار کاری …قرار ازدواج شاید …تولد ‌…سه سریا خانوادگی اومده بودن
ولی قرار ما فرق داشت درخواست ازدواج با یه خانم متاهل
و این شاید جز خاص ترین حس های جهان باشه که باید اداب خودشو داشته باشه
اون شب به خوش ترین حالت ممکن تموم شد و قرار شد بیشتر در ارتباط باشیم تا ۲۰ روز دیگه که من مجبور به رفتن سر کار بودم
توی اون مدت هر روز میرفتم دنبال سانی از باشگاه میبردمش خونه
خرید میرفتیم
سه چهار باری بیرون رفتیم به دعوت های مختلف دعوت سانی از من و یا یه بار پیمان مارو دعوت کرد بیرون
و دیگه تقریبا گرفتن دست سانی عادی شده بود و تو خیابون دستمو میگرفت راه میرفتیم
تا یک بار خواب بودم زنگ زد بهم صبح بود طرفای ساعت ۱۰
_سلام مرد سوگولی من 🤣🤣
+سلام خوشگل خانم من سوگولیم ؟؟
_خوب اره دیگه همسر دوم میشه سوگولی خونه
+عجب چه جالب
_اوهوم حالا کجایی بیکاری ؟
+اره خانمم بیکارم
_گفتم اگه حوصله داری بریم خرید خونه کنم
+باشه عزیزم میام
_مرسی اقا .نه حوصله رانندگی دارم نه تنهایی …مسخرس ادم یه شوهر داشته باشه با یه نامزد بعد تنها بره خرید
اون روز رفتیم هایپراستار و یکم خرید خونه داشت انجام داد و من فقط کمکش کردم و همراهیش
خواستم حساب کنم که نزاشت گفت هر وقت مرد خونم شدی اجازه داری
سوار ماشین شدیم با سمت خونه
سانی یه سوال
_جانم
+اگه مثلا پیمان یه غذا دوست داشته باشه من نداشته باشم
چیکار میکنی ؟
_فرار میکنم 😀خودتون همو بخورین
بهشفکر نکرده بودما ولی یقینا مشکل خنده داری خواهد شد
سانیو رسوندم خونه و برگشتم به دستور پیمان تو دوران نامزدی حق سکس و تنهایی زیر یه سقفو نداشتیم
و ما هم رعایت میکردیم هرچند که داشتم برا سانی له له میزدم و تنها چیزی که تو این بیست روز داشتم دو سه بار بوسه از لباش بوده و گه گداریم تو بیرون و خرید خودش صورتمو میبوسید
اون شب سانی منو دعوت کرد خونه که قرار سد شام مورد علاقه منو بپزه
بار اول بود میخواستم برم خونش
برنامه بر این بود نه مست باشیم نه چیزی
رفتم بیرون و یه تیشرت برای پیمان و یه کیف ال وی برای سانی کادو خریدم
با گل و شیرینی رفتم سمت خونشون
دم در پیمان اومد استقبالم
×به به سلام قدم رنجه کردین
میدادیم گاوی گوسفندی چیزی سر میبریدم براتون سوگولی سانی خانم
+ای بابا خجالتم نده پیمان
×خجالت چرا رفیق اومدی خاستگاری با گل و شیرینی اومدی 😂😂
بیا تو
رفتم داخل گرمتر تر از سلام و احوال پیمان سانی بود که به محض این که پیمان وسایلو ازم گرفت پرید بغلم و گونمو بوسید
+گل برای گل …بفرما سانی خانم
_به به شیرینی مورد علاقم …عجب دیوثی هستی تو …داری از الان پیشی میگیری از پیمان
+من غلط کنم کوچیک اقا پیمانم هستیم
زبون نریز بریم میز شام امادس
میتونم بگم بهترین غذای زندگیمو خوردم از دست سانی
و پیمان بسیار گرم برخورد کرد بعد شام اومدم میزو کمک کنم
×چیکار میکنی مهمون مایی اجازه نمیدم بهت
+نه پیمان جان دست تنهاس سانی
_نه عزیزم برید شما مردا بشینید منم جمع کنم میام پیشتون
×اره .حوصله فیلم داری دان کنم ببینیم
+اوکیه چی ببینیم .من یه سریاله امریکایهه میبینم خیلی قشنگه پیشنهاد میکنم ببینین
_اسمش جیه
+لوسیفر
(فیلم قشنگیه دوستان در مورد شیطانه و واقعا زیبا ساختن ‌…لامصب این امریکاییا فیلماشون معرکس عشق شیطانو تو فیلم نشون میده که میتونه چقدر پاک باشه )
سانی سریع ظرفارو جمع کردو اومد پیشمون بین منو پیمان نشست و یکی در میون مارو میبوسید اما هر سه تامون میدونستیم قرار به سکس نبود هنوز
با پذیرایی چایی و شیرینی توسط پیمان اون شب قشنگ به پایان رسید و من اماده شدم برگردم خونه که دم در سانی لبامو بوسید و بدرقم کرد

پ ن تمامی قسمت های داستانو نوشتم و براتون میزارم
امیدوارم باعث ناراحتی این خانم زیبا نشه
تنها دلیلم برای استفاده شخصیت ایشون …شناخت بچه های سایت به ایشونه و شباهت ایشون به یک عزیز دوست داشتنی برای من که متاسفانه تو زندگیم نیست و سعی دارم از خاطرات با ایشون بنویسم که یاداوری به خودم باشه برای روزای قشنگی که داشتم

ادامه...
نوشته: Master devil


👍 4
👎 6
23001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

782746
2020-12-22 01:12:14 +0330 +0330

شهوانیون ! بترسید از روزی که داستان شما رو هم بنویسند!! 😀

5 ❤️

782750
2020-12-22 01:17:03 +0330 +0330

ریدی ملت رو کیا حشر میشن اخه

1 ❤️

782758
2020-12-22 01:48:15 +0330 +0330

حدیث داریم:
الخرطومُ الاغ ُُ المریخی فی النیمه السولاخ المقعدتهم ولتفکرهم خرطوم خر مریخی به وسط تفکر و سوراخ کونت.
کیر بچه گربه به ماتحت با این دست نوشتت
پ ن: در ص۱۱۳ جلد دوم کتاب وزین لوازم التحریر مرجع تردید مسلمان جهان آیت الله العضمی زنده‌یاد علیرضا رضایی آمده است که خرهای سیاره مریخ خرطوم دارند.

3 ❤️

782849
2020-12-22 18:12:12 +0330 +0330

كسخل

1 ❤️

782874
2020-12-22 21:31:07 +0330 +0330

…ولی خیلی از خانم های تپل هستن که اندام صاف و درستی دارن مثل خانم های لاغر…!!!

چرا میاید پرت و پلا مینویسید تا مردم بهتون فحش و ناسزا بگن بعد بعضیاتون ناراحت میشید…؟؟
آخه چه ضرورتی داره بنویسی و حتی یه ویرایش ساده نزنی روش؟

1 ❤️

782963
2020-12-23 04:28:00 +0330 +0330

سبک نوشتنت رو دوست داشتم
ولی نه لایک میدم نه دیسلایک
دلیلش هم اینه که هنوز اندازه یه خر چیزی از زندگی مشترک سرت نمیشه
دوست عزیز زن باید زن زندگی باشه نه فقط و صرفا مانکن و باربی و زیبا
قیافه ،هیکل و… همش برای دوماه اول زندگی هست بعد اون عادی میشه و ادم یه عمر به خاطر اخلاق خوب یه نفر ،تعهد و مسئولیت پذیری اون ،یار بودن در سختی ها و… می تونه زندگی کنه .
خیلی زشت بود زنهای چاق رو اینطور تشبیه کردی
یه مثال برات میزنم گه خودم روزانه باهاش سر و کار دارم
کار من طراحی و ساخت ساختمان هست.وقتی برای فروش بهتر یه نمای زیبا کار میکنیم مشتری تو نظر اول نظرش جلب میشه و ذوق داره.بعد یه هفته اصلا دیگه نما رو نگاه نمیکنه و مستقیم درب و باز میکنه و میره داخل.
حالا فکر کن داخل خانه کاربردی نباشه بدای اون شخص.یه عمر باید بسوزه و بسازه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها