بهترین عیدم

1401/01/25

سلام من مانی هستم ۱۸ سالمه و این داستان عید ۱۴۰۱ که بهترین عید من بودهمن با کسی به اسم وحید(استلاه)اشنا شدم که خب خیلی باهم راحت بودیم اما اون برای سفر اومده بود تهران و خونش مشهد بود برای عید من با خوانوادم رفتم مشهد(راجب وحید: هیکل فیکس خفن صورت باحال خوشگل از کیرشم جلو تر میگم) من که رفتم مشهد با کلی بگاعی مادر پدرمو راضی کردم که خونه فامیل نمونم و برم خونه دوست اوناهم قبول کردن به وحید زنگ زدمو گفتم لوک بده بهم اونم دادو منم رفتم خونشون وحید ۲۰ سالش بود و یه خونه مجردی داشت نشستم و مشغول صحبت شدم وحید گفت برای سال تحویل دوستاشو دعوت کرده و یه دوره همی تشکیل داده منم تا اینو گفت رفتم یه لباس نو خفن اسپورت پوشیدم عطر زدمو موهامو سشوار کشیدم (موهام بلنده و میبندم)انقد خفن شده بودم خودمم پشمام ریخته بود😂 مهمونا وحید ریسدنو همه رل داشتن و تنها سینگلا جمع منو وحید بودیم بودیم یکم بعد تر متوجه شدم رفیقا حسام قفل کردن رو رونای من و وحید هی به هشون چشم قوره میرفت (بیچاره فکر کرده من ندیدم😂)یکم گذشت سال تحویل شد همه رو بوسی میکردیم و تبریک میگفتیم بعد چند ساعت یه قلیون اوردن و … بعد به کیر رفیقا وحید دقت کرده بودم معلوم بود از رو شلوار که شق کرده بودن منم توجه نکردم بعد که مهونا وحید رفتن وحید یه فیلم گذاشت ببنیم منم ار رو انعکاس گوشیم دیدم که وحید اصلا فیلم نمیبینه و فقط داره با لبخند به به رون و صورت من نگاه میکنه وستا فیلم وحید گفت+ مانی
_جونم داداش
+یه چی بگم نمی زنی زیر گوشم
_نه بابا😂
_دست چپش که من نشسته بودمو انداخت دور گردنمو با چهار انگشتش گردنمو نوازش کرد
یکم استرس داشتم ولی شل کردم یکم
صورتشو نزدیک صورتم کرد
گفت+ مانی از تو چه پنهون من از وقتی تو تهران اشنا شدیم تا الان خیلی به کونت دقت کردم و چشم ازش بر نداشتم منم یه لبخندی اومد رو صورتم
+تو هم کونت قلبس هم خیلی سکسی و سفیدی هم بی مویی
_ اگه راستشو بخوای منم از اول اشنا کیر تو که از رو شلوار معلوم بود و خیلی دید میزدم دسته شو از رو گردنم برداشت موهامو باز کرد و یکم موهامو نوازش کرد یکم بهم نزدیک تر شد لباشو گذاشت رو لبام و نزادیک ۲ ۳ دیقه داشتیم لبا همو میخوردیم منم بی کار نبودم داشتم کیرشو از رو لباس می مالیدم بعد لباشو برداشتو پاهاش یکم باز کرد و به بین پاهاش اشاره کرد منم نشستم بین پاهاش گفت + عزیزم منتظر چی هستی
منم تا اینو شنیدم کیرشو از تو لباس در اوردم یه کیر دراز که بعدا فهمیدم ۲۵ سانته خیلی سیقلی سفید خوردنی
منم یه بو کشیدم تخماشو گذاشتم دهنم مک میزدم یه لیس از هر از چنگاهی میزدم کیریشو گذاشتم دهنمو شروع به ساک زدن کردم انقدر داغو حشری بود کیرش داشت دیونم میکرد وحیدم رو کاناپه لم داده بودو چشاشو بسته بود یکم بعد از دهنم در اورد دستمو گرفت بردتم تو اتاق تیشرتمو در اورد دکما شلوارمو باز کرد هولم داد روختخو ازپام در اورد و شرته تنگ سفیدم پام موند خودشم تا منو لخت دید سریع لباساشو در اورد شرتمم در اورد گفت بخواب منم هرکاری گفت و انجام دادم با اون کراشی من از قبل روش زده بودم اینکارم طبیعی بود تا کون منو دید یه جوووون گفتو یه سیلی به کونم زده من اخ ریزی گفتم نشست روی رونام لپای کونمو با دستاش گرفتو فشار داد سوراخمو که دید گفت+پشماممممممم! مگه میشه یه سوراخ هم تنگ باشه هم صورتی
منم از حرفش خندم گرفت صبر نکردو شروع به لیس زن سوراخم کرد زبونشو میچرخون دورشو میکرد لاش منم که سوراخم حساس بود ناله هام شروع شده بود بعد چند دقیقه دیدم واقعن خیلی غرق لیس زدن شده و گفتم
_ وحید؟
یهو به خودش اومد و گفت

  • ببخشید عزیزم خیلی خوشم مزس
    بلند شد کیرشو گذاشت لای کونم از دوطرف کونمو به سمت کیرش فشار میداد و ماساژ میداد منم اون جلو داشتم کلی لذت می بردم سر کیرشو مالید یکم با سوراخم منم گفتم
    _ داری دیونم میکنی ترو خداشروع کن
  • اطاعت عمر خوشگله
    اروم اروم کیرشو کرد داخل من هر چقد جلو تر میرفت صدا ناله هام بیشتر و بلند تر میشد تا اینکه تا ته رفت اروم اروم شروع کرد تلمبه زدن و بین تلبه هاش گفت
    +ااااه چقدر داغه
    سریع و سریع ترشد دوتاییم ناله هامون اتاق و گرفته بود
    بعد ولو شد رومن و صورتش کنار صورتم بود و صدا نفس نفس زنشو میشنیدم بعد لباشو گذاشت رو گردنم مو شروع به لیسیدنو مک زدن کرد
    بعد بلند شد گفت بر گرد نشست رو سینم و کیرش دقیق جلو صورتم بود کیرشو یکم مالیدم و گذاشتم دهنم و مک زدم وگفت
    +جوووون خوشگله یه کارت واردی ها
    منم وقتی ازم تعریف میکرد شهوت تو رگام جریان پیدا میکرد بعد چند دیقه بلند شدزید پاهام نشست پاهام داد بالا کیرشو کرد تو کونم یکمم به پائن خم شدو لبامو خورد زبونمو کردم تو دهنش و اونم زبونمو میخورد بعد چند دیقه تلمبه سریع گفت
    +مانی داره میاد مانییییییییی
    بعد اب داغشو خالی کرد تو کونم منم رفتم تبشو تو دستشویی خالی کردم و برگشتم کنارش رو تخت ولوشدمو تو اغوشش منو نوازش میکرد گفتم
    _ الان فهمیدم چرا به رفیقات چشم غره میرفتی
    خندیدو گفت
  • اونا خیلی هولو هیزن قدر الماسی مثل ترو نمی دونن
    هردو خسته لحافو کشیدم رو مون تو اغوش هم خوابمون برد

نوشته: مانی


👍 4
👎 5
14201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

868749
2022-04-14 08:16:48 +0430 +0430

داستان و خاطره نوشتن به این سبک و سیاق فقط آبروی همجنسگرایان واقعی رو می بره و صد البته لعن و نفرین خواننده ها رو هم به دنبال میاره. وقتی بلد نیستید یا حوصله ندارید تایپ کنید و دو تا جمله درست بنویسید، چرا کاری می کنید که نتیجه ای جز دیسلایک و کلمات توهین آمیز براتون به همراه نمیاره ؟ 😒

1 ❤️

868792
2022-04-14 13:09:53 +0430 +0430

غلط املایی از سر و صورت داستانت میره بالا

0 ❤️

868837
2022-04-15 01:03:55 +0430 +0430

دوثطان
این داصطان اثلن قلت عملایی نداشط
شما صوادطون کمه تغسیر نویصنده که نیصت
یکم صوادطون رو بیشطر کنید
مرصی

3 ❤️