بچه ای که مرد خونمون شد (۵ و پایانی)

1399/12/14

...قسمت قبل

بعد از این که آرمین زنمو کرد و آبشو کامل از کسش خوردم، آیدا از دهنم پاشد و یه بوس کوچیک از لپم کرد و رفت بیرون. منم صورتمو شستم و رفتم تو پذیرایی و دیدم آرمین لم داده رو کاناپه تلویزیون میبینه و آیدا هم خودشو انداخته تو بغلش. آرمین تا منو دید دستور داد واسش نوشابه ببرم. وقتی رفتم سر یخچال دیدم نوشابه نداریم. رو به آرمین گفتم “آقا آرمین نوشابه نیست، آب پرتغال بیارم به جاش واستون؟” که آرمین یهو داد زدم سرم “من ازت آب پرتغال خواستم کونی؟ همین الان میری نوشابه میخری و میای. قوطی هم باشه ها، من قوطی دوست دارم، عین دفعه قبل نری شیشه ای بخری کسمغز” منم درجا اطاعت کردم و لباسامو پوشیدم و رفتم. سعی کردم سریع برگردم که آرمین عصبانی نشه. وقتی برگشتم زنم داشت از روی شلوارک کیر آرمین رو میمالید ‌و با عشوه میگفت “آرمین تو رو خدا دیگه، بخر واسم خیلی دوسش دارم” و آرمین هم با یه حالت مغرور میگفت “حالا بذار ببینم چی میشه” و زل زده بود به تلویزیون. خیلی تحقیرآمیزه ببینی زنت به یه بچه نوجوون التماس میکنه با پول خودش واسش چیزی بخره. نوشابه رو دودستی بهش دادم و گفتم “راستی آقا منم میخواستم بهتون بگم که یکم پول احتیاج دارم. پس فردا نوبت دندون پزشکی دارم” که یکم از مبل اومد جلوتر و با اخم گفت “شبا جای جق زدن با صدای زنت مسواک بزن و اینقدم گل و سیگار نکش که همش نخوای بری دندونپزشکی” و به آیدا گفت “کس تپلی همین امروز سفارشش بده. فقط حواست باشه بنفششو بگیری، میدونی که من چقد کیرم با بنفش راست میشه” آیدا هم بازوشو محکم بوس کرد و خودشو انداخت تو بغلش و ازش تشکر کرد. آرمین با پوزخند بهم گفت “زنت میخواد ست بگیره پول نداریم فعلا، این هفته باید وقت دندون پزشکیتو کنسل کنی” اینقد حرصم گرفته بود که دوست داشتم برم با مشت بزنم تو صورتش ولی میدونستم دهنمو سرویس میکنه، میترسیدم واقعا. سر تکون دادم و با ناراحتی رفتم تو اتاق.

بعد از ظهر آرمین از خونه رفت بیرون و تا شب هم برنگشت. نزدیکای شب که شد دیدم آیدا لباس خوشگل پوشیده و داره به خودش میرسه. ازش پرسیدم چه خبره که گفت دوستای آرمین دارن شب میان اینجا واسه شام. آرمین دوستاشو دعوت کرده بود خونه من، بدون این که اصلا به من حتی اطلاع بده. انگار من دیگه اصلا وجود خارجی نداشتم. آرمین که اومد خونه کفشاشو پرت کرد و اومد لم داد رو کاناپه و پاهاشو اورد بالا و بهم اشاره کرد. رفتم جوراباشو دراوردم و به پاش بوسه زدم. دیدم یهو پاشدوایساد جلوی من و شلوارشو کشید پایین. کیرش که خوابیدش هم از راست کیر من بزرگتر بود نزدیک صورتم تکون میخورد. یکی زد در کونم و گفت بدو شلوارک منو بیار. وقتی اوردم دیدم طبق معمول اهنگ رپ گذاشته و داره سیگار میکشه. آرمین همیشه منو بابت این که پاپ گوش میکردم مسخره میکرد و به فامیلی خواننده موردعلاقم میگفت “دودولی”. آیدا که از اتاق اومد بیرون دهنم وامونده بود. یه تاپ بنفش که کل دستا و سینه هاش توش معلوم بود و از پایین هم نافش معلوم بود با یه دامن خیلی کوتاه صورتی که اگه یکم میومدی پایین کل کسشو میتونستی ببینی، بدون شرت و سوتین. آرمین کلی واسه زنم ذوق کرد و بوسش کرد. بعد نشستن رو کاناپه رپ گوش میکردن و گل میکشیدن و لاس میزدن و منم تو آشپزخونه مشغول آشپزی واسه مهمونا بودم. یکم که گذشت صدای زنگ اومد، رفتم درو باز کردم. آرمین بهم گفت “برو دم در وایسا بهشون خوش آمد بگو کسمغز”

اشکان و یه پسر هیکلی و قدبلند دیگه که موهای دم اسبی و ریشای بلند داشت اومدن. سلام کردم و خوش آمد گفتم، اشکان موقع دست دادن با پوزخند دستمو‌ تا جایی که میشد فشار داد، اونقد که اگه چند ثانیه دیگه ادامه پیدا میکرد میخواستم بهش التماس کنم ول کنه. اون یکی بدون توجه به من شروع کرد کفشاشو دراوردن. با یه لبخند احمقانه گفتم “ارشیا هستم” و دستمو یکم دراز کردم، که با یه حالت بی حوصله و خشنی فقط گفت “باش” و رفت تو. آیدا با خوشحالی اومد به استقبالشون و همدیگه رو بوس کردن. آیدا مث جنده ها عشوه میومد و اون پسره که بعدا فهمیدم اسمش صادقه هم دستشو میکشید به روناش و بازوهاش و باهاش شوخی میکرد. آرمین اومد با مشت باهاشون گنگستری خوش و بش کرد و گفت بشینن. بعد به من گفت نوشابه ببرم واسشون. وقتی نوشابه رو بردم واسشون صادق قوطی رو از دستم گرفت انداخت جلوم و گفت “من نمیخورم، ببرش” و بی اعتنا با زنم صحبتشو ادامه داد. منم دولا شدم از رو زمین برش داشتم و رفتم. اشکان و آرمین داشتن تخته بازی میکردن و میخندیدن. برگشتم ساکت یه گوشه نشستم. صادق بین حرفاش دائم با تحقیر به من اشاره میکرد و زنم هم میخندید. یکم که گذشت دیدم آیدا نشسته رو پاش و دارن از هم لب میگیرن، وقتی بهشون نگاه کردم صادق یه نگاه عصبانی و ترسناک بهم کرد، انگار داره بهم میگه “چیه کسکش؟ اگه حرف بزنی خودتم میکنم” موقع شام صادق حتی از آرمین هم بیشتر خورد، واقعا باورم نمیشد یه آدم اینقد غذا بخوره. وقتی آیدا گفت این غذا رو ارشیا درست کرده همگی خندیدن و صادق گفت “ماشالا دیگه کدبانویی شده واسه خودش. پسر باید بیارمت خونم واسم آشپزی کنی، دستپختت خوبه واقعا” که آیدا حسابی خندید و گفت “هروقت خواستی بگو میاد واست آشپزی میکنه” انگار من برده زرخریدش بودم. صادق خندید و با لحن حشری گفت “به شرط این که تو هم باهاش بیای” که آیدا هم با ناز و عشوه زد زیر خنده و گفت “باید آرمین اجازه بده”

شامو که خوردن رفتن حکم بازی کنن و میزو گذاشتن واسه من که جمع کنم. قرار گذاشتن هر تیمی یه دست میبازه باید یکی از اعضاش یه تیکه از لباساشونو دربیارن. اشکان که یار آیدا بود انگار از قصد بد بازی میکرد که ببازن و همش هم با خنده میگفت “ای بابا اشتباه کردم که” و همگی هم میخندیدن. وقتی پسرا همه شلواراشونو دراوردن، نوبت آیدا رسید که تاپشو دربیاره. وقتی تاپشو دراورد صادق رو به آرمین گفت “بابا سلطان حلالت باشه عجب چیزی تور کردی” آرمین هم گفت “قابلتو نداره داداش، یه تست بزن میخوای” که صادق پرید و سینه های آیدا رو گاز گرفت. آیدا یکم الکی آخ گفت و خندیدن و بازیو ادامه دادن. صادق که پیرهنشو دراورد واقعا باورکردنی نبود. هیکلش حتی از آرمین هم بزرگتر و بهتر بود. عضله های گنده و خوشگل با یکم چربی و پشم مردونه که روشونو پوشونده بود. آیدا یه جون گفت و دستشو کشید رو سینه مردونه و پشمالوی صادق. آرمین چربی نداشت و موهای بدنشم میزد، و دور بعد که تی شرتشو دراورد تضاد بین هیکلای گندشون و آیدا که وسطشون نشسته بود آدمو دیوونه میکرد. دیگه دست آخر همه فقط یه شرت پاشون بود به جز آیدا که دامن پاش بود، البته اونم مث هیچی نپوشیدن بود بیشتر. دست آخرو که اشکان و آیدا باختن، صادق گفت باید آیدا دامنشو دربیاره و اونم با لوس کردن و عشوه اومدن تظاهر کرد راحت نیست ولی دراورد دامنشو. صادق کس و کون آیدا رو که دید حشرش زد بالا و دستشو کشید به کون آیدا. یه نگاه کرد به آرمین و گفت “سلطان افتخار میدی امشب باهم برای اولین بار یه کسی بکنیم؟” که آرمین خندید و گفت “باعث افتخاره داداش” و زد در کون آیدا. دوتایی در حالی که فقط یه شرت پاشون بود بلند شدن. آیدا چهار دست و پا نشست رو زمین و سینه هاشو از شدت حشری بودن مالوند و شروع کرد همونطور چهار دست و پا به سمت اتاق خواب رفتن. صادق با تعجب و خنده میگفت “آرمین اینو از کجا پیدا کردی؟ پسر چه حشری بازیایی درمیاره” که آرمین همونطور که چونه آیدا رو گرفته بود و دنبال خودش میکشیدش با خنده گفت “آره دیگه کامل جنده کیرم شده”

اشکان نشست رو کاناپه و به منم اشاره کرد بشینم پیشش. دیدم اونا رفتن تو اتاق خواب و صدای ماچ و بوسه هاشون شروع شد. اشکان دستشو گذاشت پشت من و با یه حالت تحقیرآمیز به شرتش اشاره کرد. درسته قد و هیکلش زیاد بزرگ نبود، ولی کیر بدی هم نداشت. حداقل از من بزرگتر بود. فهمیدم باید کیرشو بخورم. اروم شرتشو کشیدم پایین و سرمو نزدیک کیرش کردم. بوی خیلی خوبی داشت. سرشو کردم تو دهنم و میخواستم دربیارم که اشکان بدون این که مهلت بده کیرشو تا وسطاش کرد تو حلقم. احساس میکردم دارم خفه میشم. شروع کرد به جلو عقب کردن تو دهنم و دستامو هم گذاشت رو تخماش و گفت بازی کن. با هر تلمبه ای که میزد بیشتر کیرش میرفت تو دهنم و محکمتر میخورد به سقف دهنم. صدای آه و ناله های آیدا و تلمبه زدنای صادق و آرمین از اتاق میومد. آرمین دستشو کرد تو شلوارم کونمو گرفت و گفت “تو خودتم کون بدی نداریا ارشی” و کیرشو با دست بیشتر فرستاد تو دهنم. چند دقیقه همونطور واسش ساک زدم تا این که اشکان تو دهنم ارضا شد و سرمو نگه داشت و کل آبشو ریخت تو حلقم، بعد همینجوری افتاد رو کاناپه.

منم رفتم دهنمو شستم و دزدکی رفتم سمت اتاق خواب. دیدم صادق داره از پشت آیدا رو میکنه و آرمین هم کیرشو کرده تو دهنش. آیدا انگار بین هیکلای عضلانیشون گیر افتاده بود. کیر صادق که تو دهنش بود جلوی بیرون اومدن صدای آه و ناله هاش رو میگرفت. صادق وقتی منو دید کیرشو کشید بیرون و از تخت پرید پایین و گلومو گرفت چسبوندم به دیوار. داد زد “داری چه گهی میخوری کسکش؟ با کس دادن زنت جق میزنی؟ کی بهت اجازه داده اینجا باشی؟” و دستشو محکم فشار داد رو گردنم. من که نمیتونستم حرف بزنم مث بچه ها با التماس به آرمین نگاه کردم تا نجاتم بده. آرمین که انگار دلش به حال من سوخته بود بهش گفت “عیبی نداره صادق، این بیناموس عادتشه، من بهش اجازه میدم بعضی وقتا” که صادق دستشو از گردنم برداشت و با عصبانیت بهم پوزخند زد و یکی محکم زد تو گوشم و برگشت تو تخت.

آیدا نشست رو کیر آرمین و صادق هم بالا سرش وایساد کیرشو کرد تو دهنش. حسابی از نفس افتاده بود ولی آه کشیدنش قطع نمیشد و معلوم بود حسابی داره حال میکنه. صادق رو به من گفت “میبینی زنت چطور به کیرامون حال میده دول کوچولو؟ زنت جنده آقا آرمینه، باید ازش تشکر کنی که زنتو میکنه و ما رو هم میاره که زنت بیشتر حال کنه” و آیدا هم تخماشو میخورد و چشماشو از شدت حال کردن بسته بود. آرمین اونقد محکم تو کسش تلمبه میزد که بعضی وقتا نمیتونست رو کیر صادق تمرکز کنه و فقط سرشو میذاشت رو خایه هاش. آرمین محکم کون زنمو اسپنک میکرد و میمالوند، صادقم کیرشو تا ته میکرد تو حلقش و خفش میکرد، در حدی که هی باید کیرشو میاورد بیرون تا بتونه نفس بکشه. صادق دماغ آیدا رو گرفت و کیرشو تا ته کرد تو حلقش. اونقدر کیرش بزرگ بود که حتی هوا هم رد نمیشد. آیدا شروع کرد با التماس زدن به سینه صادق ولی اون و آرمین که داشت تو کسش تلمبه میزد فقط میخندیدن. آیدا سرخ شده بود که صادق کیرشو با خنده کشید بیرون. آیدا فقط نفس نفس میزد و چشاش گشاد شده بود اما آرمین بی توجه فقط محکم تو کسش تلمبه میزد. صادق دوباره کیرشو کرد تو دهنش اما آرمین اونقدر محکم و سریع تلمبه میزد که کیر صادق از دهن آیدا میفتاد بیرون. آیدا سعی میکرد با دست واسه صادق بزنه ولی واقعا سخت بود تو اون وضعیت. آرمین موهاشو محکم از پشت گرفته بود و تو کسش تلمبه میزد و صادق هم با یه دست گردنشو گرفته بود و با دست دیگش سینه هاشو میمالید و از زدنش لذت میبرد. آرمین یهو یه نعره کشید و آبشو تا ته تو کس زنم خالی کرد. بعد که کیرشو کشید بیرون یکی محکم زد در کون آیدا و گفت “قشنگ آب صادقو بیاریا جنده کوچولوی من، از مهمونمون خوب پذیرایی کن” و صادق هم بهش گفت “خسته نباشی داداش” باهم زدن قدش و آرمین از اتاق رفت بیرون.

صادق بهم گفت “کسکش بدو دستمال کاغذی بیار کس زنتو پاک کن میخوام بکنمش” که من گفتم “اگه اشکالی نداره خودم بخورم تمیزش کنم” که کلی حال کرد و اجازه داد. وقتی کامل آب آرمین رو از کس زنم خوردم و دودستی کس و کونشو گرفتم سمت صادق و گفتم بفرمایید زد تو سرم و گفت “واقعا که کسکش اول دو عالمی. تا حالا به زن جندگی تو آدمی ندیدم” و خوابید رو تخت و آیدا رو نشوند رو کیرش. کمرشو محکم گرفته بود و‌ با قدرت تمام تو کسش تلمبه میزد. زنم تو نهایت حشری بودن سینه هاشو میکرد تو دهنش و ازش لب میگرفت. من گفتم “آقا صادق زنمو حسابی بکنید عاشق کیرتونه” که صادق گفت “خفه شو خایه مال” و بعد در حالی که آیدا میخندید آیدا رو محکمتر چسبوند به خودش. اونقدر تو کسش تلمبه زد تا آبش اومد و‌ کامل تو کس زنم خالیش کرد. دوتایی همینطور بی حال افتادن رو تخت، انگار نه انگار که اصلا من تو اتاق بودم. دیگه مطمئنم بودم کارم تو محل تمومه و از این به بعد همه پسرا میدونن من ییغیرتم و چشمشون دنبال کس زنمه. امشب شبی نبود که همچین ادمایی که همش دنبال گنده شدنن واسه دوستاشون تعریف نکنن. احتمالا تا مدتها قرار بود همه جا صحبت این باشه که چطور دونفری زنمو کردن در حالی که من تو پذیرایی داشتم کیر دوستشونو میخوردم، هرچند فکر نکنم همه باور کنن یکی اینقد زن جنده و بیغیرت باشه.

نوشته: ارشیا


👍 21
👎 19
49501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

795048
2021-03-04 02:58:30 +0330 +0330

دوگانگی زیادی تو این داستان دیده میشه که نشون دهنده ساختگی بودنشه. در تمام طول داستان ارشیا بشدت دوس داره بی غیرت باشه ولی در عین حال میترسه که همه بفهمن بی غیرته. مثلا میگه دوس داره جلو صادق بی غیرت بازی دراره بعد در همین حین میترسه همه بفهمن بی غیرته

5 ❤️

795050
2021-03-04 03:14:53 +0330 +0330

به جون خودم قسم هيچ کلمه ای از اینو نخوندم تا دیدم قسمت جدیدو گذاشتن یهو زدم زیر خنده یارو داره ادا مرد بودن در میاره، از ی طرف بقول خودش ی بچه خوشگل ۱۸ ساله صاب ناموسش شده و جرات نداره چیزی بگه از اون ور میگفت بخاطر لج کردن با شما تند تند اپدیت میکنم هزار قسمتی بشه 😂
جناب شاشو مقام
آرمین خانت اینقدر کون داده الان داره عقده هاشو سر تو خالی میکنه
بعد تو پا شدی اومدی شاخ بازی اینجا و هی فرهنگ و کلاس و اون شعور میگی بی غیرت بود نه و ما عقب افتاده ایم.
اما چون اینبار از کامنت ها معلومه مودبانه حرف زدی موفق باشی افرین بقول کونی خان آرمین خوشگله نمیگم کسمغز
میگم فانتزی باز
امضا: من در انتظار آرمین

6 ❤️

795154
2021-03-04 15:52:49 +0330 +0330

حالم بهم خورد از داستانت همش چرت و پرت و ساخته ذهن یه آدم جقی

1 ❤️

795155
2021-03-04 16:00:37 +0330 +0330

هر 5 قسمتشو خوندم
به جرعت میتونم بگم بی غیرت تر از شخصیت ارشیا که درست کردی وجود نداره داداش
فوق بی غیرتی و بی بوته و بی عرضه بودن بود این شخصیت
قلمتو دوست دارم ، بیشتر بنویس

2 ❤️

795184
2021-03-04 19:23:25 +0330 +0330

خداروشکر تمام شد خلاص شدیم از دست این بیناموس

1 ❤️

795198
2021-03-04 20:33:39 +0330 +0330

نمیدونم عزیزم شاید دوست داشتی اینا بنویسی ولی راستش منو خیلی کفری کرد تو داستان اگه من جایه ارشیا بودم اول خواهر آرمین رو جنده اختصاصیم میکردم بعدشم معتادش میکردم ارمینم یواش یواش بگاه میدم اون جنده کیرم ولش میکردم البته این افکار منه دوست من

0 ❤️

795236
2021-03-05 01:02:56 +0330 +0330

دیگع ننویس خداوکیلی

0 ❤️

795363
2021-03-05 14:57:16 +0330 +0330

منم از موضوع بیغیرتی خوشم نمیاد ولی واقعا قلمت خوبه و خوب تونستی شخصیت یه بیغیرت رو به نمایش بزاری
امیدوارم هنوزم ازت داستان ببینم ولی با ژانرهای متفاوت

0 ❤️

795381
2021-03-05 16:27:49 +0330 +0330

لطفا ادامه نده

0 ❤️

795395
2021-03-05 17:55:28 +0330 +0330

پس سری قبل حتی یه کلمه اش رو نخوندم بخدا فقط اومدم بیغرت و انگل بودنتو بزنم تو صورتت زن ج.نده تو یه انگلی که برای خودشم حتی مفید نیست و یه بدبخت بایه ذهن مریض که توش دوست داره تحقیر شه واگه بیغرتی مدرن بودنه من یه عقب افتادم و این حرفم باشماس که میگید کلیپ ساسی بد نیس اینم عوارضش 😂😂😂 مادرتو گا.ییدم که البته تو عشق میکنی ارضای روحی میشی 🤣

2 ❤️

795415
2021-03-05 20:56:25 +0330 +0330

کاش میشد این صادق کیرمین حقیقت داشتن من کیراشونو به هم گره میزدم آيدا رو می‌کردم تو کون صادق تو رو تو کون کیرمین، کسکشای کونی

0 ❤️

795501
2021-03-06 03:23:29 +0330 +0330

هرکس چنین علایقی داره قطعا یه بیماره و باید تحت نظر قرار بکیره هیچ انسان سالمی چنین علایقی نداره احمق نباشید

1 ❤️

802389
2021-04-07 15:13:07 +0430 +0430

کاش من آیدا بودم

0 ❤️