بچه ننه

1396/09/10

_کسخل اگه کسی بفهمه چی.
_نترس بچه ننه کی میخواد بفهمه
_من اولین سکسمو میخوام بازنم بکنم لاشی
_بدبخت الان ۱۸سالته تابخوای زن بگیری پدرت درمیاد
_حالااین زنه کجاست
_تویکی از پرت ترین محله های شهره قطعا هیچ کس از اشناها به اون محله خراب نمیره.
از دبیرستان دراومدم از کیوان خدافظی کردم رفتم سوار اتوبوس شدم تو غرق تو افکارخودم بودم (باید چیکارکنم.حرف کیوان گوش کنم.اگه باهاش برم نکنه اتفاقی بیوفته
دراین هنگام صدای پیرمردی منو به خودم اورد(بچه جون برو کنار منم بشینم
رفتم تکیه دادم به پنجره وبیرون دید زدم.داخل ماشین کناری زن ومرد جوون بودن.یعنی اینا زن وشوهرن یعنی اولین بار کی سکس کردن.اتوبوس جلوی ایستگاه ایستاد من پیاده شدم.رفتم خونه مادر وخواهرم خونه بودن پدرم مثل همیشه نبود.ناهار خوردم جلوی تلویزیون دراز کشیدم.مثل همیشه تلویزیون برنامه ای نداشت زدم ماهواره فیلمی میداد مه نیکی میناژ نقش ارایشگر بازی میکرد پیش یه مشت سیاه پوست(یعنی کی بااین سکس میکنه.سیاه ولی خوشگل سکسی
ناگهان صدای پیام گوشیم اومد کیوان بود(چیکاره ای میای?

چنددقیقه موندم برم نرم چیکارکنم.
_ساعت ۴دم پارک میبینمت.
رفتم سرقرار یکم گشتم کیوان پیدا کردم
_الدنگ من گفتم دم پارک اینجادم پارکه
_بی خیال دوتاتیکه دیدم ماه
_آخر سر این چشم چرونیت گرفتارمیشی
ـ بی خیال میای بریم؟
ـ میام اگه احساس کنم اوضاع خطریه برمیگردم
ـ چه ننه بیابریم
باید ماشین میگرفتیم چون اون محله اتوبوس نمیخورد ماشین گرفتیم رفتیم سرکوچه یارو.
ـ همین جاست اون کوچه باریک بایدبریم تو
محله بدی بود.بوی جوب بوی غالب هوابود.
ـ توازکجااین جارو میشناسی؟
ـ هرازگاهی بابچه های بالا می یایم اینجا
ـ قبلا سکس کردی؟
ـ اره چندبار
ـ مرتیکه تو چه جور ادمی هستی هنوز ۲۰سالت نشده چندبار سکس کردی؟
ـ توخودت عقب افتاده ای به من چه
_من عقب افتاده نیستم من پاکم میفهمی
_اصلاتو پیامبر توامام ولمون کن
جلوی در کوچکی متوقف شدیم رنگ رو رفته زنگ زده.کیوان در زد.دختر تقریبا ۵یا۶ساله ای اومد دم در.کیوان گفت(اومدیم کارخیاطی داریم
دختر رفت وبرگشت گفت برین بالا دراخری
به نظرمیومد ازاون خونه هاست که چند خانواده تواتاق های مختلف زندگی میکنن ولی ح
توحیاط کوچیکش سکوت مرگباری حاکم بود.ازپله های ترک خورده رفتیم بالا طبقه دوم از راهروش به طرف دراخر رفتیم.پرده همه اتاق هاکشیده بود.دراخر رسیدیم درزدیم.(خبرداره مامیایم
_قبلا ازطرف کسی بهش خبردادم
دربازشد توقع زن پیروسن بالا داشتم ولی زن میانسال میشه گفت خوبی درباز کرد(پول اوردین
_اره اوردیم
پول دادیم گفت(بیاین تو
_سعید چیکار کنیم باهم بریم
_یکم عفت داشته باش باهم بریم چیکارکنیم اونجا یکی یکی میریم اولم خودم میرم
_اول توبرو چون من میخوابم حسابی طولش بدم
اول من رفتم برعکس تصورم اتاق بزرگی بود که حتی اشپزخونه هم تهش داشت اتاق به وسیله در چوبی نصف شده بود…
_باراولته
_اره
_میگن اولین بارباهرکی سکس کنی یادت میمونه حالامن یادت میمونم براهمیشه
زنی بود باقیافه نسبتا خوب هیکل خیلی معمولی داشت روزمین نشسته بود گفت: بیاپیشم
خیلی اروم رفتم روبه روش رو زانو نشستم. بلندشد جلومن بلوزشو دراورد پشتشو کرد به من دامنشو کشیدپایین.شرت وسوتین سفید نه چندان سکسی پاش بود.یواش یواش یخم بازشد به خودم اومدم اومد نشست روبروم یواش رفتم جلو ولپ ولبش بوسیدم و روی بدنش دست کشیدم بدنش داغ بود اونم اروم بود خودشو دراختیارمن گذاشته بود سینه هاشو لمس کردم دوباره بوسه بارانش کردم خودش سوتینش روبازکرد سینه هاش معمولی بود.بازهم سینه هاشو لمس کردم اینبار رفتم نوک سینه هاشو مک زدم بااین کار اه کوتاهی کشید ونوک سینش منقبض شد.بازهم مک زدم ودوباره صورتش بوسیدم.وقتش بود یه مرحله بریم جلو.کمر ودگمه شلوارمو بازکردم اون شلوارمو کشید پایین وهمینطور شورتم رو.کیرم کاملا شق شده و اب قبل منی ازش سرازیر شده بود.شروع کرد به ساک زدن بعد چندقیقه خودم نذاشتم ادامه بده چون ممکن بود ابم بیاد حالم خراب کنه.گفتم (میخوام بکنم
بلندشد شورتش کشیدپایین وپشتش کردبه من کس تمیزی داشت. خواستم شروع کنم خودش کیرم گرفت طرف کسش برد خیلی اروم فشار دادم کیرم فرورفت گرمای کسش حس میکردم چندلحظه ادامه دادم بعدگفتم اینطوری نه بعد به پهلو خوابیدم اونم اوردم کنارم به پهلو خوابوندم این پوزیشن مورد علاقم بود توفیلم های پورن.بازم شروع کردم به کردن.ازپشت کامل بغلش کردم وپشت گردنش بوس کردم.ارامشی عجیبی داشتم طوری که تمام فکروخیال روزمره ازیادم رفت.همینطور ادامه دادم احساس کردم اب داره میاد محکم ازپشت بغلش کردم خودش فهمید ابم داره میاد گفت ابت داخل نریز تااخرین لحظه ادامه دادم بعد کشیدم بیرون کاندوم دراوردم وروی رون پاش ابم خالی کردم انگار تمام لذت های قبلش خواب خیال بود بی حال شدم به قولی کمرم خالی شد ازش یه لب دیگه گرفتم لباسام پوشیدم رفتم بیرون.کیوان دم در بود گفت:چه طور بود
هیچی نگفتم گفتم من میرم.گفت:‌صبرکنم
توجه نکردم رفتم رفتم سر خیابون تاکسی بگیرم.پیرمردی اومد گفت: بچه جون اینجاچیکار داری
همون پیرمردی که داخل اتوبوس دیدم…

نوشته: پسرخوب


👍 12
👎 2
8281 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

663849
2017-12-01 23:40:12 +0330 +0330

دفعه اولت بود و چه قدر طول کشید تا آبت بیاد!!!؟؟؟

0 ❤️

663853
2017-12-02 00:08:11 +0330 +0330

بچه ننه نگفتی با سر رفتی تو کس زنه یا پا … بچه ننه زنه انگشتت کرد دودولت بلند شه یا پیرمرده تو اتوبوس کونت گذاشت تا دودولت بلند شه

0 ❤️

663891
2017-12-02 10:24:03 +0330 +0330

پسرخوب، داستان جالبی بود، ی کوچولو ایراد نگارشی و دستوری داشته، جاهایی رو کتابی نوشته بودی و جاهایی رو عامیانه و خودمونی.
راستی، اون پیرمرده،احتمالا شوهرِ اون زنه نبوده؟؟

0 ❤️

663929
2017-12-02 16:57:34 +0330 +0330

این پیرمرد کی بود؟
داستانت جالب و منحصر به فرد بود.
اما باید اولش میگفتی موضوع چیه.
من فکر کردم گی بود.
همچنین موضوع با متن تضاد داشت.

0 ❤️

664029
2017-12-03 17:10:42 +0330 +0330

یه ذره بیشتر روی نگارش کار کن
غیر این داستان خوبی بود و لایک

0 ❤️

664213
2017-12-04 19:08:27 +0330 +0330

تقريبا خوب بود خوشم اومد بازم بنويس

0 ❤️