بگایی (۱)

1397/11/04

سلام به همه شهوانیا
میخوام داستان این یه ماه دیوانه وارو براتون بنویسم ولی چون طولانی میشه محبورم تو دوقسمت بنویسمش پس اگه از قسمت اول خوشتون اومد حتمن بگین ک بقیشم بذارم
فقط خاهشن قضاوت نکنین و فحش ندین

اسم من شاهینه ساکن یه شهرستان کوچیک متولد 78
قد و وزنم معمولیه و پوستم سبزست
دو ساله پشت کنکورم و دارم جون میکنم بلکه به جایی برسم
داستان تقریبن از ماه پیش شروع شد
وقتی بعد از کلی درس خوندن و خستگی
نت گوشیمو وصل کردم دیدم یه نفر با یه اکانت ناشناس بدون اسم و عکس به تلگرامم پیام داده
بعد از اینکه جواب سلامشو دادم و پرسیدم شما
گفت من یکی از فامیلای نزدیکتم میخوام درمورد یه مسئله ای باهات صحبت کنم
طبق معمول فکر کردم یکی از پسرای فامیل یا دوستام دارن اذیتم میکنن واسه همین جوابشو ندادم
هرچی میگفت کجا رفتی و جواب بده و فلان به تخمم نبود که دیدم نوشت شاهین تورو خدا جواب بده سحرم
(سحر دختر عمومه سه سال ازم بزرگتره و تو شهر خودمون دانشجوعه قدش یکم از من کوتاه تره پوستشم سفیده و تیپ و قیافشم خوبه)
همین که گفت سحرم سریع ذهنم رفت سمت پسر عمه کسکشم که کارش این کسنمک بازیاست
چون حوصلشو اصلن نداشتم زدم بلاکش کردم
یه هفته گذشت قرار شد مث هرسال واسه شب یلدا بریم خونه پدر بزرگم
غروبش با یکی از دوستام رفتم بیرون و شب قبل شام رسیدم خونشون
دوتا از عموهام و سه تا از عمه هامم با ایل و تبارشون اومده بودن
بعد از سلام و احوال پرسی رفتم نشستم کنار همون پسر عمم یکم نگاش کردم
گفت چته با خنده گفتم داداش بخدا اینطور اذیت کردنا تکراری شده یه روش جدید رو کن
گفت چی میگی روانی باز کی کسخلت کرده گذاشته پای من
اینو که گفت انگار یه پارچ آب یخ ریختن تو یقم
گفتم هیچی یکی از دوستام بوده حتمن
حدود ی ربع منتظر بودم سحر از اتاق بیاد بیرون عکس العملشو ببینم بفهمم واقعن خودش بوده یا نه
وقتی اومد بیرون و چشم تو چشم شدیم یکم هول شد بعد سریع خودشو جمع کرد رفت
دیگه مطمئن شدم خودش بوده و حتمن کار مهمی داشته که با یه اکانت ناشناس اومده پیویم چون اگه کار مهمی نداشت صددرصد با اکانت خودش میومد
خلاصه تو کل مهمونی با ایما اشاره سعی کردم بهش بفهمونم اگه کار مهمی باهام داره میتونه بگه
ساعت از ده گذشته بود و چون زیاد خوشم از شلوغی نمیاد و پسر عمم هی در گوشم وزوز میکرد به مادرم اس دادم که من میرم خونه یکم درس بخونم و بخوابم
اونم جواب داد باشه
از تو مهمونی یه جوری که کسی نفهمه یواش زدم بیرون تو حیاط داشتم کفشامو میپوشیدم که سحر از پشت صدام کرد
س: ب این زودی میری
ش: اره دیگه برم درس بخونم یکم
حوصله مهمونی ندارم اصلن
س: شب میموندی خب بچه مدرسه ای که نیستی
اینو که گفت برق از سرم پرید
با ی خنده ملایم گفتم مهمه واست شب بمونم
س: مهم که نه باشه برو
بیچاره داشت جون میکند که حرفشو بهم بزنه
ش: سحر اگه چیزی میخوای بگی بگو نگران نباش تو که منو میشناسی دهنم قر…
حرفمو قطع کرد
س: اخه خودم راحت نیستم خجالت میکشم اصن میدونی چیه شب آنلاین شو اون اکانتمو از بلاکی دربیار تا همشو بگم
خیلی کنجکاو بودم چی میخواد بگه و تقریبنم میدونستم قضیه چیه
سریع اومدم خونه و اکانتشو از بلاکی دروردم
نیم ساعت بعد بهم پیام داد سلام منم جوابشو دادم و خواستم کامل توضیح بده
س: شاهین من چند ماه با یه پسره رابطه داشتم تو قرار آخر خَرَم کرد و برد خونشون فکرشم نمیکردم بخواد این کارو باهام کنه اصلن بهش نمیومد
ش: مگه چیکارت کرده
س: بزور منو کرد اونم نه از پشت از جلو بعدم مث یه جنده پرتم داد تو خیابون و رفت که رفت
ش: خب چرا الان میگی همون موقع به عمو میگفتی
س: از ترس آبروم شاهین از ترس آبروم نمیتونستم چیزی بگم
ش: الان این حرفا رو واسه چی به من میگی چیکار کنم؟
س: میخوام باهم سکس داشته باشیم
ش: چی میگی چرا اخه مگه بهم علاقه داری؟
س: نه علاقه ندارم فقط از آخرین باری که طعم کیرو چشیدم چند ماه میگذره دارم دیونه میشم از حشر میخوام خلاص شم ازین وضعیت کمکم کن شاهین
ش: خخخخ ینی میخوای بکنمت؟
س: اره ببخشید با یه اکانت دیگه اومدم یه کوچولو میترسم بعدن اذیتم کنی ولی تو تنها کسی بودی که میتونستم بهش اعتماد کنم کمکم میکنی؟
ش: باشه

خوب میدونست نقطه ضعفم چیه
میدونست یه پسر 19 ساله سادم که تو عمرش کس از نزدیک ندیده
میدونست که میگم باشه
کارشو عالی انجام داده بود و منتظر بود بیوفتم تو دامش…

نوشته: A.H.D


👍 3
👎 2
10169 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

743489
2019-01-24 21:46:38 +0330 +0330
NA

من یادم سنم کم تر که بود ،میخواستم جقم بزنم انقد ساده یکی نمی‌داشت تو پاچم که بیا من بکن یکم داستانی چیزی سر هم میکردم کار ?
بدون هیچ حرفی میگه بیا من بکن (dash)

5 ❤️

743533
2019-01-25 00:39:44 +0330 +0330

دوستان چرا اینثدر سربعذجلو تجربه های سکسی بقیه گارد میگیرین من کاری به راست و دروغ این داستان (که البته ادعی غیر قابل باوری هم توش نداره نویسنده) ندارم ولی اینقدر برخوردتون بچه گونه و زنندس با هر داستان سکسی تعجب میکنم انگار یارو گفته کون خواننده های شهوانی گذاشته!! باور کنید من بهترین تجربه سکسم با یه بانوی بدن حرفه ای کس تن با یه مکالمه ده دقیقه ای کاملا عادی غیر سکسی اتفاق افتاد طرف به شدت حشری بود خودم باورم نمیشد وقتی روش بودم اصلا م برام مهم نیست کسی باور کنه یا نه!!

1 ❤️

743534
2019-01-25 00:42:09 +0330 +0330

دوستان چرا اینقدر سریع جلو تجربه های سکسی بقیه گارد میگیرین من کاری به راست و دروغ این داستان (که البته ادعی غیر قابل باوری هم توش نداره نویسنده) ندارم ولی اینقدر برخوردتون بچه گونه و زنندس با هر داستان سکسی تعجب میکنم انگار یارو گفته کون خواننده های شهوانی گذاشته!! باور کنید من بهترین تجربه سکسم با یه بانوی بدن حرفه ای کس تن با یه مکالمه ده دقیقه ای کاملا عادی غیر سکسی اتفاق افتاد طرف به شدت حشری بود خودم باورم نمیشد وقتی روش بودم اصلا م برام مهم نیست کسی باور کنه یا نه!!

1 ❤️

743616
2019-01-25 18:20:33 +0330 +0330

تا اینجا که چیز غیر منطقی توش نبود ولی کش نده زود بگو مردم وگیر نیار که فوش بدن بگو ببینم اخرش کردی یا تا امدی بکنی باباش امد تو گفت بابا این گولم زدم جرم داد الانم عروسی کردی دیدی خانم حامله شده

1 ❤️

743627
2019-01-25 19:07:18 +0330 +0330

میخوام باهم سکس داشته باشیم (dash)

0 ❤️

743854
2019-01-26 17:44:13 +0330 +0330

اسم داستانت رو اگه میذاشتی تخیلات یک جقی بهتر بود

0 ❤️