بگذار آمین دعایت باشم (۱)

1399/09/25

درود بر دوستان . داستانهای زیادی تو این سایت نوشتم . از جمله سرسپردگان هوس ، سفیر شهوت ، سلطان شهوت ، شهوتناک و وحشتناک ، و آخری عمارت وزیران بود که نمیدونم چرا با اینکه دوستان نسبت به این داستان نظر مثبتی داشتن ولی از سایت حذف شد و نتونستم ادامه بدم . الان هم با اجازه بزرگان میخوام داستان دیگه ای رو نگارش کنم که در مورد چند زوج جوان هست که وارد فاز جدیدی از رابطشون میشن و خلقیات و باورهای اخلاقیشون بکلی تغییر میکنه .
امیدوارم که خوشتون بیاد .

_آهههههههههههه ادامه بده …ارههههههه…آههههههه…بزن بزن بزن
شاهین (شوهرم) روم دراز کشیده بود و کیر خوشگل و خوردنیش رو تا ته فرو کرده بود تو کسم . دوتا دستاشم برده بود زیر باسنم و دو لپ باسنمو تو دستاش فشار میداد و از هم بازشون میکرد . این کارش لذت بیشتری بهم میداد . تو مسیر بازگشت از شمال بودیم که صحبت زمان نامزدی و سکسای اون موقعمون شد و همین حرفها باعث شد به یاد اون موقعها که تو ماشین با همدیگه ور میرفتیم و معاشقه میکردیم حشریمون کنه و به شاهین پیشنها بدم که یه گوشه پارک کنه و تو ماشین باهم سکس کنیم .
حالا من رو صندلی شاگرد و شاهینم روم دراز کشیده بود و داشت تو کسم تلمبه میزد . منو شاهین هردو 30 سالمون بود . همسن بودیم . شاهین پسر جذاب و خوش اخلاقیه . یه شوهر خوب و خوش هیکل با یه صدای گیرا و قد بلند و صد البته اخلاق خیلی خوبش بارز ترین خصوصیاتش بود .
یه لحظه وقتی شاهین داشت تلمبه میزد تو کسم ، نوک انگشت دستش که رو باسنم بودو رسوند به سوراخ کونم و باهاش بازی میکرد که این حرکتش خیلی حشریترم کرد ؛ شهوتم که بالا زد دستامو پشت کتفش قفل کردم و خودمو بلند کردم تا حدی که میتونستم از شیشه ماشین بیرونو ببینم .
ناخونامو تو گوشت شاهین فشار میدادم و تو گوشش نجوا کنان میگفتم ، شاهین تندتر ، دارم میام خوشگلم . بزن بزن بزن
که چشمم افتاد به پسر بچه ای که از ماشین پدرش پیاده شده بود و درحال بازیگوشی بود . حدودا 15،16سال سن داشت .  نمیدونم چرا ولی نتونستم نگاهمو از روش بردارم . اونم در حالی که یه شاخه شکسته ی درخت دستش بود و باهاش ور میرفت متوجه ما شد و همینجور زل زده بود بهمون . منم با چشمای خمار از شهوت بهش خیره شده بودم و با لبای نیمه باز آه میکشیدمو شاهینو تو بغلم فشار میدادم . انگار که میخوام با شهوتم اون پسرو شهوتی کنم . انگار که میخوام بهش دماغ سوخته بدم .
بعد حدودا یک یا دو دقیقه که زل زده بود بهم با صدای پدرش دوید رفت سمت ماشینشون که حدودا 50متر جلوتر از ما پارک کرده بود و پدرش داشت یه چیزیو داخل صندوق جابجا میکرد . خوشبختانه موقعیت ماشین ما جوری بود که اونا دیدی رو ما نداشتن ولی ما چرا . البته تمام این اتفاقات ظرف مدت یکی دو دقیقه افتاد و شاهین بویی از ماجرا نبرد. 
با رفتن اون پسر بچه حالم گرفته شد . چشامو بستمو تو افکارم اون پسر بچه رو نزدیک به خودم مجسم کردم که هنوز داره سکسمو تماشا میکنه و همین باعث شد مثل بمب منفجر بشم و با حس کردن آب شاهین تو کسم ارضا شدم .
یک ساعت بعد رسیدیم تهران ولی هنوز اون پسر از ذهنم خارج نشده بود .
وقتی رسیدیم تهران هوا گرگ و میش بود و تازه داشت رو به تاریکی میرفت .
وارد اپارتمانمون شدیم ، شاهین رفت برا شام یه چیز حاضری گرفت و اورد خوردیم . بعدشم رفت حموم دوش گرفت .
-خانومی بدو برو توام یه دوش بگیر سرحال شی .
-اره میخوام برم ، خیلی خستم .
-میگم شهرزاد خوبه فردا تعطیله و حسابی استراحت میکنیم .
در حالی که به سمتش میرفتم بهش یه چشمک زدمو گفتم : اقامون میتونه یه سرویس دیگه بهمون حال بده ؟
اینو گفتمو خودمو تو بغلش جا دادم . شاهین وسط حال ایستاده بود و تنپوش حموم تنش بود . با تعجب گفت : چی شده شهرزاد خانوم به این زودی داغ کرده ؟
_اخه سکس امروز خیلی حال داد شاهین .
-چی بگم … اگه تو میخوای ، چرا که نه .
دلم براش سوخت … معلوم بود خسته س . اخه تمام روز پشت فرمون بود و ترافیک جاده رمقشو گرفته بود. 
-شوخی کردم بابا . خودمم دیگه توانشو ندارم خستم .
-پس بدو برو زیر دوش …
-توام برو بخواب منم از حموم اومدم میام پیشت. 
چند دقیقه بعد لخت زیر دوش بودم . همیشه دوش داغ دوست داشتم . گرمای زیاد آب مثل ماساژ بود برام . سرپا زیر دوش با چشای بسته تو فکر اون پسر بودم . نمیدونم چرا اینجوری شده بودم . من از زیبایی و هیکل چیزی کم ندارم و همیشه وقتی بیرون میرم کلی دستمالی میشم و کلی بهم تیکه میندازن . سینه سایز 80قد 167 و وزن متناسب با قدم . ساق پای عضله ای (بخاطر ورزش دائمی) و رونای کشیده ، باسن برجسته . هیچوقت هم به شوهرم شاهین خیانت نکردم و هیز نبودم اما حالا یه پسر بچه نوجوون فکرمو مشغول خودش کرده و از اینکه میدیدم داره منو در حال  خصوصیترین رابطم با همسرم میبینه نه تنها ناراحت نشدم و سعی بر پوشوندن خودم نکردم بلکه با حرکات چهرم در حالی که باهاش چشم تو چشم بودم بهش سیگنال میدادم و لذت سکسم رو بهش فهموندم .
معلق در این افکار بودم ، چشمامو باز کردم دیدم دستم رو کسمو و دارم زیر دوش میمالمش .
هیچوقت حتی زمان مجردیم اهل خودارضایی نبودم ولی حالا …
میتونم بگم بیشتر از خود سکس داشت بهم حال میداد .
نشستم لب وان ، پاهامو کمی از هم باز کردم، با دست راستم سینه چپمو بالا اوردم و نوکشو زبون میزدم و با اونیکی دستم کسمو میمالیدم . به خودم اجازه ارضا شدن نمیدادم ، خیلی داشت بهم حال میداد . وقتی مجرد بودم سه چهارتا بی اف داشتم و در حد سینه خوری ، لب گرفتن و از رو شلوار همو ارضا کردن پیش رفته بودیم و همیشه اینجوری و یا حین سکس با شاهین ابم اومده بود ولی حالا لدت غیرقابل وصفی داشتم میبردم . دوست داشتم اون پسر اینجا بود و باهام ور میرفت ، کیر کوچیکشو میمالید لای کسم و سینمو چنگ میزد . اخخخخخخ چقدر لذت بخشه ، کاش الان پیشم بود. 
نمیدونم چم شده بود که به یه پسر بچه تمایل پیدا کرده بودم .  هر لحظه شهوتم بیشتر میشد و پاهام سست تر . دوتا انگشتم تو کسم بود و سینم تو دهنم که ارضا شدم و پاهام به لرزه افتاد .

یک هفته بعد
امروز تولد شاهین بود و قرار بود دوتایی برا شام به رستوران بریم .
لباسامو پوشیده بودم و منتظر اومدن شاهین بودم که گوشیم زنگ خورد .
-خانومی جلو درم ، بیا پایین
-عه اومدی ؟ صب کن دارم میام
وقتی سوار ماشین شدم شاهین گفت : به به عروسک من چه خوشگل کرده . بابا اینجوری میای بیرون منو با مردم درگیر میکنیا ! یوقت یه نامردی نگاه چپ بهت بکنه من باید غیرتی بشم .
-اولا خوشگل بودم دوما نمیخواد غیرتی بشی . خودت که میدونی از این کارا خوشم نمیاد . متنفرم از اینکه چندنفر تو خیابون بیافتن به جون هم . سوما قرار نیس که بخاطر مردم مثل آدمای 100سال پیش لباس بپوشم .
-شهرزاد خانوم من تسلیم … حرفمو پس میگیرم .
وقتی رسیدیم دیدیم رستوران حسابی شلوغه ، شاهین گفت : بیا بیخیال بشیم بریم جای دیگه . اینجا میز خالی پیدا نمیشه. 
-عزیزم مگه تولدت نیس ؟؟؟ شهرزاد خانوم میز رزرو کرده .
اینو با لبخند بهش گفتمو افتادم جلو و دستشو گرفتمو دنبال خودم کشوندمش . وقتی به مدیریت گفتم که میز رزرو کردیم بلافاصله راهنماییمون کرد طبقه بالا . اونجا هم خلوت تر بود و هم ساکتر . البته وی آی پی بود .
-عزیزم از ته دلم دوستت دارم … تولدت مبارک انشاله همیشه نامدار باشی شاهینم .
بلافاصله کادوشو از تو کیفم دراوردم و گذاشتم جلوش . شاهین به خامه حساسیت شدید داشت و بهمین دلیل هیچ سالی براش کیک تولد نمیگرفتم .
-وااااایییی شهرزاد ؟؟؟ عزیزم مگه بچم ؟؟؟ راضی نبودم به زحمت بیافتی .
یه ساعت مچی رولکس که میدونستم شاهین عاشقش میشه . آخه علاقه شدیدی به ساعت مچی داره .
-خانومی کل پولاتو دادی بابت خرید این ؟ به جون خودت راضی نبودم .
-مبارکت باشه . فدای سرت عزیزم .
غذا رو آوردن و با خنده و شوخی مشغول خوردن بودیم که باز چشمم به یه پسر حدودا 17 ،18ساله خورد که داشت با چشاش منو میخورد .
معلوم بود از اون بچه های هیز و سرتقه . بچه پرو گاهیم بهم اشاره میکرد و حتی یبار بهم چشمکم زد . شاهین پشتش به اون بود و متوجهش نمیشد . اون پسره هم با خونوادش اومده بود و اونا هم مشغول غذا خوردن بودن و اصلا حواسشون به پسرشون نبود. 
پسره خوش تیپ و خوشگلی بود ولی از پروبازیش خوشم نیومد. 
دلم میخواست اذیتش کنم .
مانتویی که تنم بود هم میشد به عنوان جلو باز تن کنی و هم جلو بسته و تا اون موقع من بازش نکرده بودم . آخه سینه هام زیر تیشرت سفیدی  که از زیر مانتو پوشیده بودم حسابی برجسته و تو چشم بودن . غذای من تموم شده بود اما شاهین همچنان داشت میخورد . اول دمکه و کمر مانتوم رو باز کردم و بعدش به بهونه تکوندن لباسم پاشدم سر پا و کمی سینمم جلو دادم با پسره چشم تو چشم شدم . پسره یه لحظه که چشمش به برجستگی سینم خورد یادش رفت که کجا و با کیه ، هاج و واج چشم دوخته بود بهم.  مشغول خوردن ژله شدم . قاشق ژله رو می ذاشتم لای لبام و به آرومی درش میاوردم و زبونمو رو لبم میمالیدم تا پسره رو بیشتر تحریک کنم . خوش قیافه بود ولی پوست سبزه و پر مویی داشت که منو دوس نداشتم . همیشه دوست دارم که پسر سفید و علی الخصوص بدن و دستاش بدون مو باشه .
اوایل سلیقم برعکس این بود اما بعد ازدواج باشاهین نظرم عوض شدم ، دلیلشم این بود که شاهین قد بلند سفید و بدنش همیشه شیو شده بود و فقط کمی ته ریش میذاشت که جذابیت صورتش رو دوچندان میکرد . بدنش هم هیچوقت مو نداشت و پاک پاک بود .

ادامه از زبان شاهین
شهرزاد نمیدونست که من متوجه رفتارش شدم . ما طبقه دوم رستوران بودیم و نمای بیرونی رستوران کاملا شیشه ای بود .  میزی که ما پشتش نشسته بودیم دقیقا کنار شیشه و رو به خیابون بود . شهرزاد پشت به شیشه و من رو به شیشه نشسته بودم .
رفتارش کمی منو به شک انداخت که این برا کی داره اینجوری عشوه میاد.  به شیشه پشت سریش نگاه کردم که مثل آینه تصویر پشت سرم توش منعکس شده بود ولی چیزی یا کسیو ندیدم . با خودم گفتم حتما نمیخواد رژش پاک بشه که اینطوری با زبون و لبش ور میره .
شهرزاد زن فوقالعاده زیبایی بود . موهای خرمایی بلند با فرهای ریز که به بغل ریخته بود . چشمای درشت عسلی ، گونه برجسته و ابروهای بلند و کشیده . قد و قامتش هم کاملا سکسی بود و در یک کلام میشه گفت آرزوی هر مردی داشتن همچین زنی بود و حتی خانوما هم به زیبایی شهرزاد حسادت میکردن . محو تماشاش بودم و از این همه زیبایی لذت میبردم و تو دلم خدارو شکر میکردم که همچین زنی نصیبم شده .

ادامه...

نوشته: ارسلان H


👍 8
👎 7
30001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

781870
2020-12-15 16:51:11 +0330 +0330

الان لزش کجا بود دقیقا؟😐

1 ❤️

781876
2020-12-15 18:14:49 +0330 +0330

لطفا ادامه نده دیگه

0 ❤️