بگو من یه زنم ۳

1400/05/20

...قسمت قبل

به يک‏‌ جايی از زندگی که رسيدی،
می‌فهمی رنج را نبايد امتداد داد!
بايد مثل يک چاقو که چيزها را می‌بُرد
و از ميان‌شان می‌گذرد،
از بعضی آدم‌ها بگذری
و برای هميشه
قائله رنج‌آور را تمام کنی …

🖊 #ویلیام_فاکنر

بعد از پر کردن بشقابها ویادآوری اون سلف سرویسی که سالها پیش رفته بودیم وانقدر خورشت ماست خوردیم که دفعه بعد که رفتیم از منوی رستوران حذف شده بود ومیگفتیم حتما بعد از رفتن ما حذف کرده دستش را گذاشت پشت شونه ام وهدایتم کرد سمت یه میز ۲نفره کنار شیشه
روبه روی من بایه قیافه متفکر وغمگین درحال خوردن بود ومن مرتب اون را با خودم مقایسه میکردم که جز چای وقهوه چیزی نمیتونستم بخورم ،انگار میخاستم غصه ام را بااونها قورت بدم .
یه پاش را از کفش دراورده بود وروی کفش من گذاشته وهر از گاهی تکونش میداد هر دواز هم یک چیز میخاستیم ولی دوست داشتیم اون یکی پیش قدم شه انگار برای جفتمون سخت بودوقتی به چشماش نگاه کردم گف : میخای چکار کنی ؟؟ گفتم چیو گف :عمه ام را میگم ،خوب رابطمون را
داشتم دنبال جواب براش میگشتم که گف زنم شو فعلا موقت
یه لقمه حلیم ونون تو دهنم بود که انگار جست بیخ گلوم وبه سرفه افتادم خندش گرفته بود
-هول نشو
همونطور که سرفه می کردم لیوان آب روی میز را باز کرد وداد دستم
اومد پشت سرم شروع کرد پشتم را مالیدن وضربه زدن
لقمه را به زور قورت دادم ویه لیوان اب دیگه باز کردم درحالیکه داشت پشت میز می نشست گفتم انگار تو امروز حالت خوب نیستا اینا از کجات درآوردی؟؟
گفت من نه لقمه حروم میخورم نه کار حروم میکنم …
از اون اصرار واز من انکار .بالاخره قرار شد خودش بدون مراجعه به دفترخونه وثبت ،بخونه
-من را بزار سرکارم همین که تاحالا زنگ نزدند چرا نیومدی که پرید وسط حرفم کجا میخای بزی روز اولی تازه عروس
از پررویی وبی ملاحظه گیش هم خندم گرفته بود هم هم متعجب یاد حرف مامان بزرگم افتادم که مرد از پته قنداقش کیرش شقه وبخاطر همین شقی چه کارها که نمیکنه صبر نمیکنه یکم بگذره
-رضا هر چی گفتی گفتم چشم ولی باید برم سرکارم .به این سرعت که توقع نداری
-چرا تا تهش را توقع دارم اون آخر آخرش
زنگ زد معمار باغش انگار یه باغ نیمه کاره داشت وگفت امروز اصلا اونجا نره وگف خوب هماهنگ شد …
باکلی بحث وتیکه پرونی راهی باغ شدیم توراه گفتم راستی رضا کاندوم
گفت : مگه بمن اعتماد نداری
که از نگاه من انگار یادش افتاده باشه زد رو پیشونیش - هان اره
اشکاش سرازیر شد بادست راست میکوبید رو پاش ومیگف دیدی ارزو چه بلایی سر من اومد خود تو فکرش را میکردی
پشیمون بودم از حرفی که زدم ولی خوب نمیشد فقط نگاه میکردم که اشکاش میومد من آخر از این غصه می میرم آرزو میدونی امام حسن را زهر بش ندادند دق کرد از اینکه زنش رفت پیش معاویه دق کرد
باخنده گفتم خداوکیلی این را دیگه از کجات دراوردی ودست کشیدم روی کیرش انقدر حرف کیری نزن تیکه های جگر امام حسن اومد تو تشتی که زینب اورده بود تاریخ را تحریف نکن دیگه
تو اوج گریه خندید ومن خوشحال از اینکه حال وهواش برگشته دستم را برداشتم که گف بزار باشه بودی حالا
دستش را گرفت سمت پنجره من وپستون راستم را گرفت تو دستش اومدم نگاش کنم گف ببین داروخانه پیدا کن واشاره به شیشه کرد
چی قایم کردی زیر مقنعه بزرگه ها ولی زیاد پیدا نیس
ایستاد وکلی بحث که تو برو بگیر حالا مرده میگه صبح همه میرند سرکار این میخاد بره کس کنه ومن نمیرم تو برو ویه چیز خوب بخر واصفهانی بازی درنیاری بزنی حاملمون کنی …آخر خرید داروخانه کلی قرص وژل واسپری تاخیری هم بش انداخته بود که تااومد گفتم هان تا دیدت فهمید گفت خره اومد ( یه گویش صمیمی تو اصفهان ) گفت گفتم بگیرم خاطره بد برات نمونه ومن روی حساب شوخی وخنده گذاشتم
کنسول بینمون را زد بالا وگف سرت را بزار اینجا وبپاش اشاره کرد بمحض خوابیدنم روی پاش،دستش از زیر مقنعه رفت تو لباسم
یه دست داغ بعد از یه مدت خیلی طولانی اومده بودی روی نوک ممه من وتحملش واقعا برام سخت بود
نوکش را ببازی گرفته بود فشار میداد تو یا آروم میپیچوند گاهی کل سینه ام را میگرفت تو دستش وفشار میداد من سعی میکردم خودم را کنترل کنم و صدا ازم درنیاد از ممه راست رفت به چپ وچقدر لذت بخش بود کسم خیس خیس بود که دستش را درآورد فکر کردم رسیدیم که دیدم سعی داره دستش را بکنه تو شلوارم نشستم وگفتم رضا نه بسه دیگه گف کمتر از ۱۰مین دیگه لختت میکنم چیا نه بخواب بخواب
روم نمیشد انقدر خیسی کسم، انقدر حشری بودنم، را ببینه هنوز ازش خجالت میکشیدم هنوز برام همون رضا دوست صمیمی احمد وشوهر سپیده بود اگرچه اون انگار من چندین سال بود زنش شده بودم وخودم خبر نداشتم
روزهای تخمک گذاری که حدودا دوروز بود ومن بدجور ترشح داشتم، دیگه اگه تحریک شده بودم که هیچی این روزها شورت نمیپوشیدم چون خیسی شورت بیشتر اذیتم میکرد
مخصوصا طوری خوابیدم که نتونه بره سرشلوارم که گف تصادف میکنما بزار ببینم بزار روت باز بشه باشه فقط از شلوار
اومدم بالاتر سرم بین پاهاش قرار گرفت کیرش زیر سرم بود
-هان عادت داری مالتا بزاری زیر سرت وبخابی
-خیرش را ببینی مال خودته
-دیگه مال تویه
دستش را رسوند به شلوارم باورم نمیشد بااینکه شلوارم ضخیم واداری بود خیسی شلوار به بیرون پس داده باشه
-جوووون چخبرته؟؟؟تو که حالت خیلی خرابه ودوباره شروع کرد ادادراوردن ،من را ببر اداره. اقای بخشی
باز خندیدیم گفتم برو منحرف تاریخ که دوباره تو هم رفت
-میدونی ارزو ،رفتم تو خونه دیدم صدا میاد فکر کردم این پسره به زور اومده خونم به زنم تجاوز کنه پشت در اتاق فهمیدم نه بابا به میل خودشه فکر نمیکردم سپیده باشه فکر میکردم کلید داده یه دوستاش
پریدم تو حرفش ولش کن منم مثل تو بودم دلم میخاست یه راه پیدا بشه ویکی بیاد بگه این اشتباه بود واحمد نبوده
پاشدم نشستم دستش را گرفتم تو دستم خودت راعذاب نده
-نمیتونم هر لحظه اون صحنه مثل فیلم میاد جلوی چشمم صبح تاحالا کم اومده ۱۰یا ۱۵باری اومده
-خاک توسرت رضا با خنده شاه کس جلوت نشسته به چه چیزای فکر میکنی
-شاه کس خیسها …چرا انقدر توخیسی ارزو احمد میگف خیلی هاتی من باورم نمیشد
-احمد چرا گف چیا گف
-تقصیر من شد بش گفتم اگه زنت سرده هزار راه داره راه اخروبدترش اینه بیفتی دنبال زنای دیگه که گفت اتفاقا خیلی هم داغه از اول داغ بوده من ذاتم مشکل داره توراهی افتادم برگشت نداره
-آهی کشیدم
-بخواب بخواب کس رانخشکون من کس خیس دوس دارم باز کن دکمه را
فکرم رفته بود سمت احمد اگه بفهمه من الان با …
-باز کن دکمه را به کشتنمون ندی
-من بدم
-نه پس من بدم باز کن چقدر تو ناز داری
دستش رفت لای چاک کسم انگشتش داغ ونرم بود خودبخود پام جمع شد نمیدونم دست مرد چه جرقه ونیرویی داره که من چندین بار انگشت میکشم بخودم هیچ حسی ندارم ولی اون فقط انگشتش را گذاشته وصدای نفس من بلند شد
-هان دلم همین را میخاست وشروع بفشار دادن انگشتش کرد وصدای من بود که بیشتر میشد سرعتش را کم کرده بود از پیچوندن فرمون میفهمیدم رسیدیم وتو کوچه ایم نگه داشت ودرب را زد ولی هنوز میمالید اومدم بلند شم که گف نه صبر کن
کسم خیس بود انگشت داغ رضا شهوتم را چند برابر کرده بود با شصت واشاره چوچولم را گرفت وفشار داد وخیسی انگشتاش را به بالای کسم مالید رضا وسواس بود هم تو میکرب وویروس هم تو نجس وپاکی
تااومدم کیف وکاندومها را بردارم وپیاده شم رضا باز جلوی در ماشین احاطم کرد سرش را پایین اوزده بود ولبهام را مک میزد دستاش کمرم را بخودش فشار میداد من هم کمرش را با انگشتام میمالیدم
یه ساختمان نیمه کاره ۲خوابه که یه اتاق چوبی بانردبان مورب از وسط سالن برای زیبایی وحفظ حالت شیروونی سقف بش اضافه کرده بودند ارزو برو بالا .بالا تمیزتره وایسا این سبد راهم ببر
تو سبدفلاسک نسکافه قند شکر چای …بود ومن فهمیدم اقا همه نقشه هاش را از قبل کشیده بوده وچقدر مطمین بوده که من حتما میام
دنبال من اومد بالا وزیرانداز وپتو وپشتی اورد بالا ولی انگاردوست داشت از همه چی مطمین بشه گف صبر کن من همه جا را چک کنم .این عادت رضا بود قفل را ۳بار بپیچونه همه جا را چک کنه بسته باشه همیشه حواسش جمع بود …
تااون نبود ملافه پتو را از پتو باز کردم وانداختم روخودم سریع همه لباسهام جز کرستم را دراوردم داشتم موهام را می بافتم که اومد
سریع رفتم زیر ملافه درحالیکه مانتو وشلوار من را میدید که برا اینکه چروک نشه کنار پتو صاف گذاشتم اونم گف : زشته من لخت بیام دستم را لای کسم کشیدم تاخیسیش کم بشه ولی انگار شیر اب توش کار گذاشته بودند
محکم من را تواغوش کشید چیزی که خیلی بش احتیاج داشتم یه اغوش مردونه ومحکم سفت بخودش فشارم میداد
-ارزو بگو دوستم داری بگو مال خودمی
-دوستت دارم نداشتم اینجا نبودم
-تو سکس وقتی کردمت بم بگو بگو مال منی دوستم داری میخای منا
رضا هنوز تحت تاثیر سپیده بود هنوزز به اون فاجعه فکر میکرد دلم براش میسوخت
-من مال توام فقط تو دیگه هم بگی حس میکنم قصدت توهینه
لبام را سفت کشید تو دهنش بعد اومد کنار گوشم میدونم مال خودمی دوستت دارم نگی ۲روزه زنش اینکار را کرده صبح تا حالا از نگات میفهمم میگی این چقدر شهوت پرسته ولی ارزو بس که دوستت دارم ترسیدم ،ترسیدم از دستت بدم دلم میخاس زود یادم بره سپیده
رضا تیزبین بود ولی نه انقدر که هر چی تو ذهن من بود را خونده باشه .پریدم توی حرفش
-هیس ولش کن بیا تو خودمون .من از تو خجالت میکشم فقط همین ،درموردت فکری نمیکنم
دستم رابردم روی شورتش از خدام بود بکنم تو ببینم چی داره ولی روم نمیشد یه کیر نیمه شق کلفت را گرفتم تو دستم که اون هم رفت سراغ لای کسم
دلم میخاس کسم را بخوره ولی روم نمیشد سرم را بردم سمت کیرش واز روی شورت سر کیرش را کردم تو دهنم
رضا گرفته بود من چی میخام ضمن اینکه باعصبانیت ملافه را جابجا میکرد لبه های کسم را گرفت تو دهنش
جسور شدم وکیرش را از تو شورت دراوردم وشروع به پایین فرستادن شورتش کردم واون بیشتر کسم را مک میزد دهنش هم مثل دستاش داغ بود واین داغی من را حشری تر میکرد
اومدم بخورم که درحالیکه کسم تو دهنش بود گف نکن نکن فقط بمالش
نفهمیدم چرا ولی تو مالیدن کیرش فهمیدم کلفته کلفت تر از احمد
تا قبلش یه درصدی احتمال میدادم از کیر کم داره که سپیده رفته ولی یه کیر حدود ۱۸یا ۱۹ ( خط کش دستم نبود اینم از سابقه خیاطیم حدس زدم ) وقطور رنگش را درست نمیدیدم چون زیر ملافه بودیم واتاق پر نور نبود
ورود ۲تا انگشتش را که به کسم حس کردم آهم بلند شد رضا اروم رضا
-جان رضا .باید عادت کنی
وچوچولم را کرد تودهنش بخودم میپیچیدم خوب کس میخورد لیس میزد وانگشت میکرد وهمه را همزمان دست دیگش را به سینه هام رسوند ومحکم گرفتشون تو دستش
من انقدر از خود بیخود شده بودم که حتی نمیتونسم کیرش را بمالم یه دستم روی دهنم ودست دیگم را بردم سمت اون سینم
رضا شروع کرده بود ضربه زدن به چوچول وسینه ام روم نمیشد زیاد صدا کنم
فکر کرده بود لذت نمیبرم حالتش را عوض کرد وکامل نشست وسط پاهام
پشت زانوم را انداخت روی شونه اش وبا دستاش کونم را گرفت واز زمین بلند کرد شروع بمالیدن وضربه زدن کرد وسرش را پایین اورد تا رسوند به کسم
سرم پایین تر از بدنم بودم ورضا را تو نورکم اتاق میدیدم که کسم را تو دهنش کرده وزبونش را توی کسم حس میکردم
صدای نالم بلند شده بود مگه میشد ناله نکرد رضا هر از گاهی اسپنک میزد ومن بیشتر ناله میکردم داشتم سینه هام را میمالیدم که دیدم رضا داره نگام میکنه ودستام را برداشتم که اونم سریع پاهام را گذاشت روی زمین شورتی که تا نصفه اومده بود پایین وانگار رواعصابش بود را کامل دراورد وصاف خوابید روم .
بدنش داغتر ویکم مرطوب شده بود بادستاش هر دوسینه هام را گرف وشروع به مالیدن ومک زدن کرد
-رضا دوستت دارم عشقم
و اون محکم تر وباسرعت بیشتری میخورد

ادامه...

نوشته: آرزو


👍 11
👎 2
21201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

825441
2021-08-11 00:14:17 +0430 +0430

سکس یه دهاتی کوس ندیده با یک روسپی،شاخ پندار

0 ❤️

825504
2021-08-11 04:01:29 +0430 +0430

سلام واقعیت اینکه ابتدا بگذارید بگم خیلی خوب بود ولاسکو کمترین کاری هست که کردم و تقدیم شد . آرزو جان اینکه یک مرد خیانت میکنه دلایل مختلفی داره حتی اگر زنش بهترین و زیباترین هم باشه ، یکی از آنها میتونن دلیلش همان تنوع طلبی و یا غیره باشه و همینطور یک زن که خودت بهتر اطلاع داری که زن هم میتونه بدلیل تنوع طلبی و مهمتر از همه احساس کنجکاوی باشه که من شخصا این و یقین دارم زمانی که مرد و زن هر دو به چنین کاری مبادرت بورزند مشکلی پیش نمیاد ولی وای به زمانی که یک مرد یا زن بواسطه اینکه نسبت به همسرش احساس خوبی نداشته باشه که با این کار می‌تونه همسرش که حالا زن باشه یا مرد را با چنین کاری واقعا نابود میکنه و خیلی هم بد هست که یک زن بخواد خیانت کنه مردی که چنین زنی را دارد واقعا از هستی ساقط میشه و حسی خیلی خیلی ناراحت کننده برای مرد پیش میاد . واین علی الخصوص اگر بردود یا انشاهای مرد وارد رابطه بشه که خیلی بدتر هست خدا از چنین زنی نگذره و مردی هم که به یک زن خیانت می‌کنه چه بلایی سر زنش میآورد و چنان این زن و خرد میکند و غرور زنش را خرد و نابود می‌کند واقعا چنین مردی و خدا نابودش کنه ‌ نوشتی که فکر میکردی باید کیر رضا از احمد کوچکتر باشد احتمالا که سپیده چنین کاری کرده . اما اصلا چنین بحثی نیست اونم دیدم زنی که همسرش کیر کلفت و مناسبی از نظر زنش داشته و زن رفته با مردی که کیر کوچک و باریک و کوتاهی داشته خیانت میکرده که عوامل مختلف وجود دارد . من متاسفانه زیاد توضیح نمیدهم چون مدتی سکس نداشتم حالم خراب میشه.
بهر حال منتظر باقی داستان قشنگ‌.و‌یا خاطره پر احساس شما هستم‌. موفق باشی و‌زندگی‌سراسر لذت باشه برای همه ما

0 ❤️

825519
2021-08-11 07:18:49 +0430 +0430

خزعبل

1 ❤️

825577
2021-08-11 15:41:22 +0430 +0430

Nice

0 ❤️

825612
2021-08-11 21:02:27 +0430 +0430

فکرکنم بتونی در آینده بهتر بنویسی ولی به شرطی که بدون لهجه بنویسی و قبل از ارسال خودت چند بار بخونی و ویرایشش کنی که خواننده مثل من بعد از اینکه چند خط اول رو میخونه بیخیال داستانت نشه و نخواد بیاد بهت فحاشی کنه.
راستی شما کجا زندگی میکنید که لیوان رو باز میکنید؟؟؟
ما نهایتا در آب معدنی رو باز میکنیم ولی هر رستوران یا کافه ای که رفتیم هیچکدوم لیوان هاشون در نداشته که باز کنیم.
نکنه تو شیشه مربا آب پر کردن گذاشتن سر میز؟؟؟
نه لایک دادم نه دیس لایک.
ولی دفعه بعد انقدر غلط املایی و نگارشی داشته باشی دیس و فحش ضمیمه میشه ها😎

0 ❤️

891521
2022-08-21 18:38:24 +0430 +0430

عالی و خوب نوشتی
میتونه واقعی باشه

لذتت رو درک میکنم. چون دقیقا همین صحنه های سکس رو هم من با خانومم تجربه میکنم‌

0 ❤️