تأدیب همسایه ی لکاته

1390/11/30

با سلام.
این دومین خاطره منه. و اصلا هم بعدا نمیام نظراتون رو بخونم ولی خواهش میکنم اگر هم فحش میدید حداقل کمی عادلانه.
اگه خودم رو معرفی کنم من مهندس مکانیک هستم و توی یه کارخونه تو قزوین کار میکنم و خوشبختانه هنوز مجردم.اسم مستعار امیر رو هم برای خودم انتخاب میکنم.
تا همین جاش بگم من کان حسنم.(معنی فارسیش میشه من معدن خوبیام) ولی یک ایراد بزرگ دارم اونم اینه که بینهایت مغرورم. شاید درست نباشه ولی من خودم رو باهوشترین خوشتیپترین و…ترین ادم ایران میدونم سر همین قزیه هم زیاد دوست صمیمی ندارم.
ماجرا از جایی شروع نشد یعنی خیلی معمولی یه زن و شوهر جوون اومدن مستاجر همسایه ما شدند.
باور نمیکنید ولی شوهره تمام و کمال بود. درسته کارگر بود ولی سیم کشی برق. کاشی کاری بنایی و و خلاصه تو هر چی بگید مهارت داشت.
خوب اول زندگی همه چیز که جور نیست. به همین دلیل هم زنه خیلی سر این بنده خدا غر میزد. من ازکجا فهمیدم.؟ خوب زنه خیلی سفت نبود و زیاد خونه ما میومد و منم ادم حساب نمیکرد و زندگی رو میریخت روی دایره.
تا اونجایی که من فهمیدم زندگی رو برای شوهرش کرده بود جهنم.
همینم باعث شد مرده کم کم رو بیاره به تریاک. بعدش کراک. تا جایی که قیافش داد میزد. بعدش هم دعوا و قهره خانوم از خونه و وساطت بزرگترها و باز هم همون اش و همون کاسه.
خلاصه شوهر معتاد دیگه نمیتونست خانوم رو سیر کنه.
زنه زیاد خونه ما میومد و علی پسرش هم تازه شیرین شده بود من زیاد باهاش بازی میکردم.یواش یواش خانومه با من مهربون شده بود و من رو به اسم کوچیک صدا میکرد و در کل داشت انتن میداد. راستش من درسته یه کم شیطونم ولی این قدر هم بی غیرت نیستم که با یه زن شوهر دار رابطه داشته باشم. ولی برای سرگرمی بد نبود و گاهی شوخی میکردم و تیکه مینداختم و این کارا.
تا یک روز خبر دار شودم شوهرش رو گرفتن. راستش دلم برای مرده سوخت و با خودم گفتم حالا دیگه بقیش بامن.
من منتظر فرصت بودم تا یه روزکه من تو خونه تنهابودم خانومه (اسمش فهیمه بود) زنگ در ما رو زد و پرسید مادرت هست . گفتم اره بیا تو. اونم اومد تو حال دید مادرم نیست. گفت پس مامانت کو. اولش به منو من افتادم اخه چیز چیز … گفت چه مرگته گفتم اخه خودم خیلی وقته ندیده بودمت . با خنده گفت همین. و خاست بره که گفتم میدونم پر روییه ولی یه خواهش ازت بکنم . گفت چی؟
گفتم این پیرهنی که تازه خریدم رو اگه بتونی میخام برام یکم تنگش کنی شاید تا اون وقت مامان هم اومد.من که میدونستم نمیاد.
البته میدونستم تر تا گوز از دستش بر نمیاد ولی خوب…
فهیمه خانوم هم میخاست کم نیاره گفت باشه.من پیرهنم رو اوردم و براش توضیح دادم که چه طوری بشه و اینا. ولی توی دلم فقط فکر تنفرم از یک زن لکاته ای بود که شوهرش رو بیچاره کرده.اومد شروع کنه گفت بپوش ببینم باید چیکار کنم. منم جلوی روش پیرهنم رو دراوردم و این پیرهن رو پوشیدم. خجالت کشید چون فقط یه رکابی داشتمالبته شاید.با دستم بقل پیرهن رو کشیدم که کاملا چسبید به تنم . قبلا انتن داده بود میدونستم زیاد سخت نیست که کارش رو بسازم.گفت خوبه بده سوزن بزنم .موقع سوزن زدن کاری کردم که دستاش بخوره به بدنم. وقتی پیرهن رو در اوردم که چرخ کنه دیگه چیزی نپوشیدم.
و با همون رکابی وایستادم کنارش و گفتم به منم یاد میدی؟
گفت کاری نداره یه کم اونطرف نشست و منم کنارش که مثلا یاد بگیرم. منم هی خودم رو میمالوندم بهش البته بعید میدونم بدش میومد.
تا اینکه من رو هول داد کفت چیکار میکنی. منم زدم به سیم اخر و گفتم فقط بذار یه بوست کنم.گفت بی حیا خجالت بکش.و منم سرتق شدم که تا بوست نکم نمیزارم بری. گفت به مامانت میگم ها. گفتم من دیوونه لباتم و تا بوس نکم اروم نمیشم. اونم مثلا میخاست بگه که از روی مجبوری بوده و گفت باشه ولی .که من نذاشتم ولیش رو بگه و بغلش کردم و لبش رو گرفتم و وحشتناک میمکیدم.داشت با زور من رو جدا میکرد که تو همون حالت افتادم روش و همچنان لبش رو میمکیدم . مطمئن بودم جیق نمیزنه چون اگه میخاست کاری کنه تا اون موقع کرده بود.
همچنان که لباش رو میمکیدم با دستام رفتم سراغ سینه هاش.
از روی همون پیرهن داشتم میمالیدم. نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم.
اون زیر مانتوش یه پیرهن دکمه ای پوشیده بود و زیرش هم کرست داشت.
من هنوز مشغول مالیدن سینه هاش بودم و خیلی اروم دکمه های مانتوش و دکمه های پیرهنش رو باز کردم. خانوم ول داده بودو داشت حال میکرد. ازاین به بعد دیگه زیاد کار نداشتم.
مانتو و پیرهنش رو دراوردم وای سوتین و شلوارش همچنان تنش بود.دمر کردمش و از روی شلوار کیرم رو میمالیدم روی کونش و با دو دست سینه هاش رو محکم میمالیدم جوری که حسابی قرمز شده بودن.و ازپشت گردنش رو میخوردم. بعد به پشت خابوندمش و نشستم رو شکمش. من هنوز لباسام تنم بود به غیر همون پیرهنی که از اول نبود.
بعد کیرم رو که دیگه تو شلوار جا نمیشد رودر اوردم وگذاشتم روی سینه هاش که هنوز توی کرست بودن. با هر طریق کرست رو کندم و کیرم رو گذاشتم لای پستوناش. خیلی مقاومت میکرد معلوم بود از ای قسمت خوشش نمیاد که من یکی محکم خابوندم تو صورتش.
انتظار این رو نداشت که دیدم اشک اومد روی چشماش ولی من ادامه دادم.حسابی حال میکردم که یه دفعه ابم ریخت روی سینه هاش.

کیرم یه کم خم شد که موهاش رو گرفتم و سرش رو کشیدم جلوی کیرم. یالا زود باش .معلوم بود خیلی ترسیده و از طرفی هم از ساک زدن بدش میاد. دستم رو بردم با که بخابونم توی گوشش که شروع کرد به مکیدن. باور کنید هیچ حسی توی کیرم نبود.فقط میخاستم اذیتش کنم.
موهاش رو جوری میکشیدم که دردش میومد و مجبور بود سرش رو با دست من هماهنگ کنه.یه کم بیشتر که ساک زد کیرم یواش یواش داشت دوباره راست میشد. که هولش دادم عقب. لبش رو بوسیدم و گفتم ببخشید اخه دست خودم نبود و داشتم خرش میکردم. شروع کردم صورتش رو بوسیدن و گردنش رو و خیلی اروم سینه هاش رو مالیدن. داشت اروم گریه میکردو من فکر دیگه ای داشتم.
همین طور که مثلا داشتم خرش میکردم دستم رو بردم سمت شلوارش گفت نه چیکار میکنی که گوشیم رو از روی میز ورداشتم و گفتم از همش فیلم گرفتم. اگه نذاری یه کم کست رو بمالم فردا همش رو تو محله پخش میکنم. راستش هیچ فیلمی در کار نبود ولی همین تهدید هم کار ساز شد و من شلوار خانوم رو دراوردم.یه کم با کسش ور رفتم ولی این مال من نبود پس دوباره دمرش کردم و گفتم. میخام یه کم ور برم ابم که اومد برو و افتادم روش خیلی نمیتونست تکون بخوره و منم همین جور داشتم با همه جاش ور میرفتم.با دستام سینه هاش رو میمالیدم و کیرم رو هم روی کونش.که دیدم حالا وقتشه که کار رو تموم کنم و با یه فشار کیرم رو فرو کنم توکونش. خوب اوللللللش نرفت و خانومم معلوم بود به شوهر بدبختش از کون نداده و خیلی تنگه.داشت جیق میکشید و داد که نمیدم و این حرفا که منم نامردی نکردم و دومی رو گذاشتم تو کمرشو جای انگشتام روی کمر سفیدش مونده بود که سوی رو بزنم تو گوشش که خانو کوتا اومد. دیگه دلیلو منطق و اینا حالیم نبود کیرم که تا اونوقت اونقدر سفت نشده بود رو با تمتم وجود فشار دادم. مگه تو میرفت . خانومه هم از ترس ابروش سعی میکرد جیق نزنه ولی درد وحشتناکی میکشید برای همینم بادست سعی کردم جلوی دهنش رو بگیرم.از درد داشت میمرد ولی من همچنان میکردم. وحشیانه و نامردانه. به معنی کلمه جرش دادم.
وقتی داشتم تلمبه میزدم محکم روی کمری کشیده میزدم.
اینقدر این کارو کردم که برای بار دوم ارضا شدم. دیگه حتی نمیتونستم رو پام واستم. کارم که تموم شد بهش گفتم من اینقدر هم بد نیستم. ای به تلافی بلایی که سر پرویز (شوهرش )اوردی بود. جنده ی عوضی اگه جایی درز کنه فیلم رو مستقیم میفرستم برای بابای کونیت که تو رو پس انداخته.
فهیمه دیگه خونه ما نیومد و حتی اگه جایی من رو ببینه به یاد اون روز داغ میشه . این بلا رو باید سر هر زنی که شوهرش رو اذیت میکنه اورد.
ممنون از اینکه این متن رو خوندید.90-11-18


👍 0
👎 1
57139 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

312079
2012-02-19 18:51:53 +0330 +0330
NA

تا همین جاش بگم من کان حسنم.(معنی فارسیش میشه من معدن خوبیام) ولی یک ایراد بزرگ دارم اونم اینه که بینهایت مغرورم. شاید درست نباشه ولی من خودم رو باهوشترین خوشتیپترین و…ترین ادم ایران میدونم سر همین قزیه هم زیاد دوست صمیمی ندارم.
مهندس خوشتیپ مملکت که مرامت منو کشته… “قضیه” نه قزیه باسواد!
داستانتم بیخود بود … تو چیکاره ایی که از کسی تقاص بگیری بگو اونقدر بی وجدان و بیشعور بودی که از یه زن تنها و بی پناه سؤاستفاده کردی اونم به وحشیانه ترین وضعی که میدونستی بخاطر آبروش مجبوره سکوت کنه. شوهرشم چشمش کور میخواست طلاق بده یا زنشو ادب کنه نه اینکه بره کراکی شه!
شما مریضی و همین اعتماد بنفس کاذبتم که خودتو بهترین تو کل ایران میدونی از همین سرچشمه میگیره.

0 ❤️

312080
2012-02-19 23:07:48 +0330 +0330
NA

شما بیماری

0 ❤️

312081
2012-02-19 23:43:09 +0330 +0330
NA

کان حسنم.(معنی فارسیش میشه من معدن خوبیام)
ببین من فارسی بهتر میدونم کان حسنی یعنی کون حسن اقایی! که همینم معلومه اعتماد به نفس کاذب داری!

0 ❤️

312082
2012-02-20 02:04:22 +0330 +0330
NA

نظر بچه هارودیدم نخوندم

0 ❤️

312083
2012-02-20 02:30:18 +0330 +0330
NA

آنان که در شهر نان قسمت می کنند ، او را لنگ نان گذاشته اند تا هر زمان که لنگ هم آغوشی ماندند ، او را به نانی بخرند

مهندس عقلت نمی رسه چی گفتم ولی می تونی یه یکی بگی واست ترجمه اش کنه.برات متاسفم.

0 ❤️

312084
2012-02-20 03:35:37 +0330 +0330
NA

گه بود داستانت گه

0 ❤️

312085
2012-02-20 05:14:00 +0330 +0330
NA

akhe bad bakht chera doroogh migi
in dastana ro gofti ta talafie koni
man midoonam
shoharesh to ro karde zade kooneto jer dade hala dari oghdato khali mikoni

ghabel tavajoh arghavan khanoom
in agha oghde jer khordan koonesho intori bartaraf karde
akhe chera in kose sher haro minevisi to boro jagheto bezan o be shohar oon khanoom koon bede

0 ❤️

312086
2012-02-20 06:04:33 +0330 +0330
NA

حالم از خودتو داستانت بهم خورد…فقط می تونم بگم خیلی پست و بی شرفی حتی اگه داستانت دروغ باشه

0 ❤️

312087
2012-02-20 06:32:39 +0330 +0330
NA

چقدر کووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس شعرررررررررررررررررررررررررررررر بود
حالم به هم خورد

0 ❤️

312088
2012-02-20 06:34:26 +0330 +0330
NA

چقدر کووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس شعرررررررررررررررررررررررررررررر بود
حالم به هم خورد

0 ❤️

312089
2012-02-20 06:45:13 +0330 +0330
NA

خيلي داستان مزخرفي بود كس مغز جقي

0 ❤️

312090
2012-02-20 07:48:40 +0330 +0330
NA

خاک بر اون سرت که با افتخار اومدی تعریف هم میکنی. گمانم خودتم حاصل یک همچنین برنامه ای هستی که سر مادرت اومده بوده.کونی عوضی بگو دلم سکس میخواست این گه رو خوردم چرا اسمشو میذاری تادیب؟

0 ❤️

312091
2012-02-20 08:59:10 +0330 +0330
NA

کیرم تو کونت فقط میتونم همینو بگم

0 ❤️

312092
2012-02-20 09:04:15 +0330 +0330
NA

يكي از مسئولين قزويني گفته :
من ورزش نميكنم ولي ورزشكاران را چرا .

0 ❤️

312093
2012-02-20 14:17:40 +0330 +0330

چرا میخوای واسه رذالتت دلیل و منطق بیاری؟تو به جای کدوم قاضی حکم میدی؟اصلا کی از تو خواسته که توی زندگی مردم سرک بکشی؟کی بهت گفته انقدر فهم و ادراک داری که واسه مردم رای صادر کنی و یکی رو گناهکار بشناسی و دیگری رو بیگناه؟
تو که اینهمه صفتهای تفضیلیه ترین داری یه چندتاشو فراموش کردی بگی بی سواد ترین بیشرف ترین و نامردترین …البته صفتهات زیادن بچه ها یه چندتاشو نام بردن کاش مکسی اینجا بود فکر کنم خیلی جالب واست نظر میداد جوری که از داستان نویسی پشیمون بشی

0 ❤️

312094
2012-02-20 17:23:32 +0330 +0330
NA

من تا آخر نخوندم . مغروری ؟ خوشتیپی ؟ باهوش ترین آدم ایرانی ؟ آدم ؟ آدم ؟ بیچاره انقدر تنها هستی ، که این داستان خیالی و در واقع کسسسسس شعر رو توی شهوانی نوشتی تا بگی منم هستم . آدمای مغروری مثل تو هستن که ایران شده این.

0 ❤️

312095
2012-02-20 17:49:55 +0330 +0330
NA

حتما خودت کون دادی که میان درد کون فهیمه رو تشخیص دادی
شک نکن که مادرت هم اون موقع از کون به قنبر بقال سرکوچه میداده
بیسواد دروغگوی عقده ای

0 ❤️

312096
2012-02-20 19:12:11 +0330 +0330
NA

من نميگم نكردي!
من نميگم نامردي كردي!
من ميگم اينجوري با آب و تاب نكردي!
من ميگم اصلاتو كونش نكردي!

0 ❤️

312097
2012-02-21 00:29:30 +0330 +0330
NA

hiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiichiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii

0 ❤️

312098
2012-02-26 13:36:15 +0330 +0330

کوس کش بچه کونی. معلومه تو قزوین خیلی گاییدنت که اینجوری عقده شده برات. به تو چه ربطی داره که انتقام یک فرد معتاد رو بگیری؟ کله کیری اون مرده از کون گشادیش رفته معتاد شده به جای اینکه از اون انتقام بگیری برعکس رفتی سراغ زنش؟ دیدی زنش تنها شده بیشرفی خودتو نمایان کردی؟ افرادی مثل تو معمولا حرامزاده هستند و معلوم نیست مادرت به چه کسی کوس داده و تو رو پس انداخته. خلاصه کلام از تو بی صفت تر و کثیف تر و ابله تر و کونی تر وجود نداره. خودت هم اعتراف کردی خوشگلترین هستی پس نوش جون قزوینی ها که هر شب کونت میذارن.

0 ❤️

312099
2012-02-28 09:35:21 +0330 +0330
NA

از این داستان دروغت خیلی بدم اومد ماکه خودمون بچه ناف قزوینیم (راهن) به جمله "من کان حسنم"میگیم “من کون خوبی هستم ببم جان”
ببم جان سعی کن دیگه از کس شعرا تو تصوراتتم وارد نکنی که کانتو به باد فنا میدی
خوشحالم که به حرف من رسیدی …

0 ❤️

312100
2012-03-14 13:22:06 +0330 +0330
NA

منم میخوام داستان بنویسم به اسمه تادیب زن تو کونده

0 ❤️