(این متن حاوی مطالب طنز وفکاهه میباشد)
بزرگان اهل ادب آورده اند که آن یگانه دوران وسرور انس وجان آن ادیب ادیبان وبزرگ بزرگان عبیدجلقانی درکتاب گرانسنگ خود «تاریخ ملجوقیان »صفات بایسته وشایسته مردان را با بررسی زندگی آن یگانه اعصار و آن شیخ نامدارشیخ ابوالحسن جلقانی ملقب به أبوالجلق ثانی ذکرنموده وتمامی مردان را به سوی کمال رهنمود کرده است.
عبید جلقانی اینگونه آغازنموده است که:
الایا ایهاالساقی ادرکأسا وناولها که جلق آسان نمود اول ولی افتادمشکلها
اینگونه نقل شدندی که بزرگ ماآن همیشه کیردرمیدان وبزرگ جلقیان هروعده صلات جلق زدندی وبی جلق صلات نکردندی واینگونه که گفتندی روزی حداقل ۵وعده جلق زدندی وماشاالله کمری داشتندی.روزی از روزها که شیخ خودرا برای صلات عصرآماده کردندی ومشغول دیدن فیلم آلتااوشن بودندی ومفصل جلق زدندی ناگاه درکمرخویش درد حس کردندی ودانستندی که به پایان عمرجلقی خویش رسیدندی ودیگرلختی ازعمرباقی نماندندی
لذا سریع پیامک دادندی وپسران خود جمع کردندی تاآنهارانصیحت کردندی البته ذکرکردندی که شیخ ازدواج نکردندی وپسران شیخ حکایت داشتندی که گفتندی:
(گویند روزی شیخ مشغول فیلم دیدن بودندی وسریال بازی تاج وتخت دیدندی وآن قسمت بودندی که دنریس تخم درآتش گذاشتندی وخود رفتندی ولخت شدندی واژدها زادندی
این صحنه شیخ راتکان دادندی وازدیدن بدن دنریس شهوتی شدندی وجلقی زدندی وخودرانهیب زدندی که ازعنایات خداغافل نشدندی وسریع رفتندی وازمغازه ۳ لپ لپ خریدندی وتوسل کردندی وجلق زدندی وآب خویش بر روی لپ لپها ریختندی وازعنایات خدا پسران شیخ از لپ لپ بیرون آمدندی لذا شیخ راشکننده لپ لپها نیز خواندندی)
پسران شیخ جمع شدندی وهریک چوبی آوردندی شیخ که آنهارادیدندی نهیب زدندی که چه گهی خوردندی وآنهاگفتندی که آمدندی تانصیحت شدندی ورمز اتحادآموختندی شیخ ابرودرهم کشیدندی وگفتندی کسخل ها چوب رادرکون خودکردندی که اتحاد راسودی نبودندی وبزرگان گفتندی که تفرقه انداختندی وحکومت کردندی پس دیگر گه نخوردندی وخفه شدندی تااسرار جهان برشماگفتندی پسران آرام شدندی وشیخ شروع کردندی:
درآن زمان که خداوند مشغول خلقت آدم بودندی هرچه تف زدندی گل آدم خوب چسبنده نشدندی وهرچه کردندی غالب نگرفتندی خداکه کلافه شدندی گل را رها کردندی ولختی چرت زدندی.درمیان فرشته های خدا جبلیق خودرا به جای فرشته ها جازدندی وخداکه انگار گاگول بودندی نفهمیدندی که جبلیق فرشته نبودندی وگویندی که جبلیق بسیارجلق زدندی ویک جلق او۶هزارسال طول کشیدندی.جبلیق که کنجکاو بودندی به کارگاه خدارفتندی وگل آدم دیدندی وازدیدن آدم شهوتی شدندی وجلق زدندی وآب خویش برگل آدم ریختندی وسریع رفتندی.خداکه بیدارشدندی دیدندی گل آدم چسبنده شدندی وخوشحال شدندی وآدم را ساختندی وذوق کردندی وسریع فرشته ها راجمع کردندی وآدم را به آنها نشان دادندی وگفتندی که سجده کردندی همه سجده کردندی ولی جبلیق سجده نکردندی وگفتندی بروکشکتوسابیدندی ومن سجده نکردندی وخدا ناراحت شدندی وبغض کردندی وگفتندی خیلی لوس بودندی ودیگرتورا دوست نداشتندی وباتوقهر بودندی جبلیق خندیدندی وگفتندی به چپم بودندی که مرا دوست نداشتندی وقسم خوردندی که دست ازسر آدم برنداشتندی واورا جلقی کردندی…
ادامه دارد
نوشته: پارسا
چرت اند پرت
شوالیه عزیز شما که میفهمی ، بفهم
اما شعور داشته باش و دیگران رو به نفهمی متهم نکن
دیسلایک
به نظر من که در قالب طنز بسیار خوب کار شده بود و واجد کاراکترهای یه متن طنز آمیز موفق هست. منتظر کارهای طنز آمیز بعدیت هستیم.
بزرگوارعزیز اگه توسه نقطه پرندروهم اضافه کنی لطف رودرحقم تموم کردی
میشه چرندوپرند سپاس
لاست عزیز به نظرت احترام میزارم ولی این نوع نثر برای خیلی ها نوستالژیکه
سیارای عزیز ممنون ازحمایتت حتماتلاشموبیشتر میکنم
شوالیه عزیز ممنون ازحمایتت وخوشحالم پسندیدی
چشم خدمت میرسم
هپی عزیز به نظرت احترام میزارم
ولی ابتدای متن عرض شد مطلب فکاهست وخب قصداین متن کمی بازی بااعتقادات ادیانه وباب اول بیشتر جنبه مقدمه داشت
امیدوارم دنبال کنی
همشهری عزیز ممنون ازحمایتت ونظردلگرم کنندت
باحمایت شماحتما با انرژی ادامه میدم
به متون قدیمی تسلط که چه عرض کنم اصن آشنا نبودی. اینقد اندندی کردی که فقط دو خط خوندم.
منم نمیچونم متنای سبک کلیله دمنه ای رو بقونم. لطفا روان بنویسید.
ریدندےآبےنبودندے که پاکے کنندندے چاقال الملکےبیش نبودندں
منم این نوشته ها رو خیلی دوست دارم دمت گرم بازم بنویس برامون منتظر کارای بعدیتم فقط یه اشکال کوچیکی که داشت اخر هر جمله فعل اندی بکار بردی که یکم از زیبایی و روان بودنش کم می کنه بنظرم یکم نثرای اینجوری مطالعه کن تا بهتر شه کارت
جالب نبود…نتونستم تمومش کنم