تاوان بی غیرت شدنم (۵ و پایانی)

1401/03/02

...قسمت قبل

سلام ببخشید که قسمت آخرو انقد دیر فرستادم یه مشکلاتی پیش اومد که شاید بعدا نوشتم براتون…
تا چندوقتی علیرضا گیر داده بود اگه رفیقم با دوس دخترش کات کرده من جورش کنم واسش و من همش بحثو عوض میکردم…علیرضا شک کرده بود ولی هنوز مطمئن نبود چون فقط یبار فیلمو دیده بود.اصرار میکرد بازم فیلمو نشونش بدم و من همش میگفتم پاکش کردم ولی هنوز رو گوشیم بود.علیرضا رفت و آمدش به خونه ما زیاد شده بود انگار دنبال یه نشونه میگشت.هربار که من واسه تعطیلات یا فرجه امتحانات میومدم خونمون اونم به بهونه سر زدن به فامیلشون میومد شهر ما و خونه ما هم میومد.مامانم با تیشرت آستین کوتاه و شلوار لی و شال میومد جلوش و علیرضا هم کم کم شروع کرده بود جلوی من دیدش میزد.شاید میخواست ببینه عکس العمل من چیه.میترسیدم چیزی بش بگم و اون فیلمو به روم بیاره پس صبر کردم ببینم چی پیش میاد.یروز که میخواستم راه بیفتم سمت دانشگاه به علیرضا زنگ زدم که باهم بریم اما اون گفت یسری کار داره دو سه روز بعد میاد منم تنها رفتم سمت دانشگاه و شب رسیدم وارد خوابگاه شدم.وسایلمو گذاشتم و زنگ زدم به مامانم تا بش خبر بدم که رسیدم ولی جواب نداد گفتم لابد خونه داییم اینان واسه همینم پیگیر نشدم…فرداش زنگ زدم به مامانم با صدای خسته جواب داد…گفتم چرا انقد صدات گرفته گفت خواب بودم…گفتم تا ۱۲ خواب بودی؟گفت آره سرم درد میکرد.گفتم بچه ها کجان گفت دیشب گذاشتمشون خونه داییت.فهمیدم درست حدس زدم و خونه داییم بوده.یهو صدای جیغ اومد گفتم چیشد گفت پام خورد به مبل…من برم واسه ناهار یچیزی درست کنم فعلا…خداحافظی کردم و اون دو سه روز هم به همین ترتیب گذشت و هربار زنگ میزدم به مامانم ناراحت بود و صداش گرفته بود…ترسیدم نکنه بازم سامان واسش مزاحمت ایجاد کرده.تا روز سوم که علیرضا اومد خوابگاه و سلام علیک و…داشتیم حرف میزدیم که یهو پرسید مامانت چطوره؟با تعجب نگاش کردم گفتم خوبه چطور؟با لبخند گفت هیچی همینجوری…یکم با اخم نگاش کردم و چیزی نگفتم…شک مثل خوره افتاد به جونم که این چرا یهو حال مامانمو پرسید؟تصمیم گرفتم از قضیه سر دربیارم.منتظر شدم بره حموم و گوشیشو برداشتم رمزشو بلد بودم وارد پیاماش شدم دیدم بعله به مامانم پیام داده و بعد از احوالپرسی یه فیلم براش فرستاده.فیلمو باز کردم…
وای چی میدیدم!؟علیرضا گوشیشو گذاشته بود توی حموم ما لای رخت چرکا و از حموم کردن مامانم فیلم گرفته بود!دیگه بعدش قابل پیش بینیه…از مامانم رابطه خواست ولی مامانم باهاش مخالفت کرده اما اون تهدیدش کرده فیلمشو پخش میکنه تو فضای مجازی یا حتی بدتر میفرسته واسه بچه های دانشگاه…مامانم بازم قبول نکرده بود و کلی فحش بارش کرده بود.پس بگو چرا مامانم ناراحت بود…یکم اومدم پایینتر دیدم نه قضیه بدتر از این حرفاس…علیرضا صورت مامانمو شطرنجی کرده بود و فیلمشو فرستاده بود واسه چندتا از رفیقای دانشگاهمون و اسکرین شات پیامارو فرستاد واسه مامانم.مامانمم که ایندفه واقعا ترسیده بود افتاد به التماس اما علیرضا گوشش بدهکار نبود و فقط یچیز میخواست تا بالاخره مامانم قبول کرد و بهش گفت بچه هارو میفرستم خونه داداشم و شب بیا…
واقعا چرا حماقت من و بدبختی مامانم تمومی نداشت؟بازم مامانمو تو دردسر انداخته بودم.تا ۳ روز بعد از پیام خبری نبود تا روزی که علیرضا میخواست بیاد دانشگاه و واسه مامانم نوشته بود این ۳روز حسابی خوش گذشت آفرین سگه ماده ی من!وای این چه طرز حرف زدن با مامانم بود!؟نکنه فقط سکس نبوده و اذیتش کرده؟با خودم گفتم امکان نداره مامانمو کرده باشه و فیلم نگرفته باشه پس رفتم تو گالریش و دیدم گلی فیلم توشه که معلوم بود تو این ۳ روز گرفته…فیلمارو باز کردم…
تو اولیش داشت قلاده میبست گردن مامانم!چیزایی که میدیدمو باور نمیکردم.صورت مامانم قرمز بود و جای دست روش بود و معلوم بود کتک خورده لبشم پاره شده بود و زخم بود.مشخص بود علیرضا با سکس معمولی حال نمیکنه.قلاده رو که بست مامانمو نشوند رو زانو و کیرشو کرد تو دهنش…محکم ته حلقش میکرد و اونم سرفه میکرد و اوق میزد و سیلی میخورد.وقت نبود واسه دیدن همه فیلما پس با شیر ایت فرستادمشون واسه خودم و تا جایی که شد فیلمارو دیدم.ینی همه کار با مامانم کرد.از کون و دهن و کس مامانمو حسابی گایید و کلی هم کتکش زد و بهش توهین کرد…بعضی وقتا مامانم از شدت تحقیر بغضش میترکید و میزد زیر گریه ولی علیرضا قصی القلب تر از این حرفا بود که دلش به رحم بیاد.
فیلما تموم شد و منم بی اختیار آبم اومده بود و حس پشیمونی و عصبانیت اومده بود سراغم.دلم میخواست برم تو حموم و علیرضا رو بکشم.ولی پاهام توان این کارو نداشتن.مامانم بزور گاییده شده بود و من هیچ کاری نمیتونستم بکنم.با خودم گفتم اگه الان هیچ کاری نکنم بازم زندگی مامانم جهنم میشه و ممکنه از علیرضا هم باردار بشه.واسه همین صبر کردم از حموم بیاد تا باش حرف بزنم و راضیش کنم دست از سر مادرم برداره…فیلمارو هم پاک کردم از رو گوشیش تا نتونه سو استفاده کنه.از حموم اومد و رفت لباسشو عوض کرد بش گفتم بیا بشین بات حرف دارم.اومد نشست.یکم نگاش کردم و تمام توانمو جمع کردم بش گفتم میدونم با مادرم چبکار کردی.با لبخند و بدون اینکه بترسه گفت میدونم که میدونی…اون فیلم مادرت بود که داشت تو زیر زمین…یهو حرفشو قطع کردم گفتم اونش بتو ربطی نداره فقط بدون ایندفه از اشتباهت میگذرم به شرطی که دست از سر مامانم برداری.با لبخند بدون اینکه بهم اهمیتی بده پاشد رفت سمت یخچال.از بی محلیش حرصم گرفته بود.پاشدم دنبالش رفتم دستشو گرفتم برش گردوندم سمت خودم تو چشاش نگاه کردم با حالت عصبانیت…اونم یهو اخماش رفت تو هم اومد جلو نزدیکم شد جوری که نفساشو رو صورتم حس میکردم.بهم گفت دست از سرش بر ندارم چیکار میکنی؟و زل زد تو چشام…اون لحظه هیچی به فکرم نرسید بگم.فقط گفتم گناه داره.گفت اون موقع که اون رفیقت اون رفتارو تو زیرزمین خونتون با مادرت میکرد گناه نداشت حالا مال ما خار داره؟در ضمن گوهخوریش بتو نیومده من با مادرت چیکار میکنم.دیگه نبینم تو کار ما دخالت بکنی فهمیدی؟نمیدونم چرا ولی گفتم چشم!علیرضا لبخند زد و دستشو اورد پشتم همینجور که تو چشام نگاه میکرد لپ کونمو گرفت تو مشتش و فشار داد.از زمانی که با کیارش رفاقتم بهم خورده بود این اولین باری بود کسی دست به کونم میزد.تمام لذت های خوش کون دادن برگشت سراغم ولی نمیخواستم علیرضا بفهمه قبلا کونی بودم واسه همینم ازش فاصله گرفتم.علیرضا بازم لبخند زد و گفت آخر هفته باهم میریم خونتون و من شب خونتون میمونم مامانتم قراره خواهرات و داداشتو بفرسته خونه داییت.بهش گفتم علیرضا دیوونه نشو من نمیخوام آبروم جلوی مامانم بره…باز اخماش رفت تو هم گفت اگه هرچی میگم گوش نگیری خودم شخصا آبروتو پیش مامانت میبرم…بعدشم گفت نترس یه فکری هم واسه اونش میکنیم و چشمک زد بهم.
تا آخر هفته علیرضا بارها منو انگشت کرد و کونمو مالید ولی پاشو فراتر نزاشت انگار میخواست منو تو کف بزاره!آخر هفته باهم اومدیم خونمون و مامانمم که سعی میکرد طبیعی رفتار کنه ازمون پذیرایی کرد بچه هارو هم فرستاد خونه داییم.وقتی رو مبل کنار هم نشسته بودیم دستشو کرد زیر کونم و میمالیدش…با ترس حواسم به مامانم بود یوقت نبینه ولی اون تو آشپزخونه بود.نگاهش کردم گفتم علیرضا نکن اینجا جاش نیست…آروم کنار گوشم گفت هرجا من بگم جاشه و ادامه داد.تا آخر سب همین بساط بود و هروقت چشم مامانمو دور میدید منو میمالوند. خلاصه آخر شب شد و اومدیم اتاق من علیرضا با خنده گفت مامانت یجوری جلو من شال زده که تو نفهمی سگم شده…بش گفتم علیرضا اینجوری نگو بدم میاد هرچی باشه مادرمه…دیدم اومد جلوم گفت زانو بزن…گفتم بیخیال ببخشید…یهو انقد سریع سیلی خورد تو صورتم که نفهمیدم از کجا خوردم.دوباره بهم گفت زانو بزن…منم آروم زانو زدم جلوش.موهامو گرفت صورتمو از رو شلوار مالید به کیرش گفت این کیری که داری حسش میکنی امشب قراره بره تو خصوصی ترین جاهای مادرت.میدونم لذت میبری ولی اگه ناراحتم بشی برام مهم نیست…همونطور که ناراحتی مادرت برام مهم نبود.میدونی تو اون ۳ روز چند بار اشک مادرتو دراوردم؟امشبم بهش گفتم تو لیوان شربتت خواب آور ریختم که راحت باشیم.هرچی شنیدی یا دیدی حق هیچ عکس العملی نداری…اگه کاری کنی اول آبروی خودت میره بعدشم آبروی مادرت.بعدشم خودشو از صورتم جدا کرد و رفت دراز کشید و شروع کرد پیام دادن…حدس زدم به کی داره پیام میده ولی چیزی نمیتونستم بگم…بعد از نیم ساعت دلهره آور دیدم بدون اینکه چیزی بگه پاشد رفت سمت در اتاق.دم در برگشت بمن گفت یادت که نرفته؟هرچی شنیدی و دیدی هیچ غلطی نمیکنی و رفت.
میتونم وارد جزییات بشم ولی همینقد بهتون بگم که اون شب اشکم واسه مامانم دراومد…علیرضا اصلا سکس معمولی دوست نداره و کاری کرد اونشب مامانم با گریه التماسش کنه که بس کنه…صدای سیلی هایی که مامانم میخورد دلمو میلرزوند…فقط تا موقعی لذت داشت که آبم اومد و بعدش فقط عذاب وجدان بود‌‌.انگار بیشتر از کتک زدنش لذت میبرد تا کردنش!من اونشب چیزی ندیدم ولی صدای جیغ مامانم گویای همه چیز بود.بعد از یکساعت و نیم شکنجه علیرضا اومد تو اتاق و دراز کشید سر جاش.برگشت بمن نگاه کرد با خنده گفت نترس فیلم گرفتم بعدا میتونی مثل قبلیا بفرستی واسه خودت…انگار همه چیو میدونس.بش گفتم مامانم خوبه؟با خنده گفت آره فقط داره فکر میکنه واسه کبودی صورتش چی بهت بگه…با عصبانیت گفتم صورتشو کبود کردی؟گفت هیس میفهمه بیداریا…نترس کبودی اونجوری نیست یکم سرخ شده بخاطر سیلی ها و دیگه چیزی نگفت…منم یک ساعتی تو فکر بودم که خوابم برد…صبح بیدار شدم دیدم علیرضا خوابه رفتم تو حال دیدم مامانم شال نداره و داره صبحونه آماده میکنه رفتم گفتم صبح بخیر برگشت با ترس منو نگاه کرد گفت صبح بخیر خوب خوابیدی؟گفتم آره…یکم صورتش باد کرده بود ولی با آرایش پوشونده بود سرخیشو.گفتم صورتت چیشده؟گفت زیاد خوابیدم پف کرده…برو دوستتو بیدار کن صبحونه بخورین.
بزارین همینجا تمومش کنم فقط بدونین علیرضا از مادرم یه برده تمام عیار ساخت…وقتایی که من دانشگاه بودم و بابام ماموریت اون میومد شهرمون و میموند خونمون و هرکاری که فکرشو بکنین با مامانم میکرد تا جایی که پای چندتا از هم دانشگاهیام هم به خونمون باز شد و گروهی از مادرم سو استفاده میکردن و با خودشون مهمونی میبردنش.به اوناهم گفته بود که مادر منه و آبرومو چند جا برده بود.چند تا از فیلماشم واسم فرستاد وقتایی که مامانم از شدت جیغ کشیدن کبود میشد و التماس میکرد بس کنن و اونا ادامه میدادن…کارهای کثیفی که با مامانم تو توالت و حموم میکردن و…گاهی هم مثل سگ باهاش رفتار میکردن…یبار که دانشگاه بودم علیرضا یه فیلم برام فرستاد که توش قلاده بسته بودن گردن مامانم و توی حیاط خونمون بسته بودنش به درخت.بنده خدا تو سرما لختش کرده بودن و داشت میلرزید و رو بدنشم آثار شکنجه بود…خودشونم توی حال داشتن مشروب و مزه میخوردن.تو یه فیلمم موقع کردنش مجبورش کردن تو دوربین نگاه کنه و اسم و فامیل و شغل و محل زندگی و محل کارشو بگه…همون فیلم کافی بود که زندگی مادرم کاملا تموم بشه.
شاید بعدا بازم داستانمو براتون گفتم.

پایان

نوشته: Armin


👍 22
👎 44
93201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

875496
2022-05-23 01:38:31 +0430 +0430

این چه تم کسشعری شده که همه هم از رو هم اسکی میرن؟


875498
2022-05-23 01:46:27 +0430 +0430

اومدم فحش مادر بهت بدم که دیدم خوشت میاد، اومدم بگم جون مادرت ننویس که دیدم کیرتم نیست
کصکش بس کن، این خزعبلاتو اینجا نذار
دیگه در این حد مریض و روانی آخه بیناموس


875501
2022-05-23 01:53:13 +0430 +0430

داستان خوبی بود ولی هرچی رفتیم جلوتر جلوه های سکسیش کمتر شد

0 ❤️

875502
2022-05-23 01:53:15 +0430 +0430

مشخصه که این داستان دروغه
ولی خاک تو سرت بخاطر این افکار پستت
و اینکه اینقدر حقیر و بی همه چیزی


875515
2022-05-23 02:15:43 +0430 +0430

بچه کونی هیچ نامردی اینکارو با زن یا حتی جنده هم نمیکنه که ببندش به درخت تو سرما و نیست همچین زنی که تحمل این شکنجه ها را بکنه و دم نزنه

4 ❤️

875519
2022-05-23 02:18:56 +0430 +0430

تو یه مازوخیسمی هستی ، بیغ بی همچیز

4 ❤️

875520
2022-05-23 02:19:53 +0430 +0430

نخونده میگم کسشعر نوشتی بچه کونی

3 ❤️

875524
2022-05-23 02:22:53 +0430 +0430

وای وای من الان کامل خوندم این کصتانتو انقدر آدم پستی تو ندیدم حتی فکر به این خزعبلات آدمو داغون میکنه تو چطور زنده ای ؟؟؟

4 ❤️

875533
2022-05-23 02:43:50 +0430 +0430

بعد این همه مدت چرت و پرت نوشتی

1 ❤️

875542
2022-05-23 03:15:17 +0430 +0430

خاک توسره مجلوقت کنن

0 ❤️

875556
2022-05-23 04:56:37 +0430 +0430

من نمیدونم کسایی که این فانتزی رو ندارن، برای چی اصلا میان این داستانارو میخونن. کسایی که مخاطب این داستانا هستن، این یکی از بهترین داستان‌هایی هستش که خوندن تا حالا و خیلی هم حال کردن. بنظر منکه خیلی خوب مینویسی و فانتزیاتم عالیه
بازم ادامه بده این داستانو

0 ❤️

875557
2022-05-23 04:56:55 +0430 +0430

یه داستان جذاب رو با بی حوصلگی تموم کردی فقط خواستی تمومش کنی
حیف بود

1 ❤️

875563
2022-05-23 06:02:13 +0430 +0430

اخه کسکشترین ادم روی زمینم این همه کسکشیو قبول نمیکنه
تیر برق کوچتون از پهنا تو کونت بد بخت کونی

0 ❤️

875572
2022-05-23 07:32:47 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/behrozix
مگه مجبورت کردن بخونی مادرجننده خواهرکسسه…از اسم داستان معلومه تمش چیه پس خواهشا گوههخوری نکن وقتی خودتم رو مادرت نظر داری

0 ❤️

875573
2022-05-23 07:34:32 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/amirlove85
من هیچوقت نگفتم که داستانم واقعیه ولی خاک تو سر تو که اسم داستانو میخونی ولی بازم میای کامنت کسشر میزاری خاررکسه اگه خودتم واسه خواهر مادرت نیز نکرده باشی که نمیای تو این سایت

0 ❤️

875575
2022-05-23 07:35:39 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/Danised
تو هم یه مادررجنده ریاکاری که قشنگ معلومه از این داستانا خوشت میاد فقط میخوای یه کسسشری گفته باشی

0 ❤️

875576
2022-05-23 07:36:40 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/Navid_13sex80
ممنونم لطف داری عزیزم

0 ❤️

875577
2022-05-23 07:39:53 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/Zara kon
چیشد توضیح بده ببینم

0 ❤️

875580
2022-05-23 08:34:38 +0430 +0430

اولین داستان چرت و دروغی بود که خوندم به نظرم همش تصورات ذهن خراب نویسنده بود

1 ❤️

875587
2022-05-23 09:55:50 +0430 +0430

یعنی مامانت خودکشی کرده؟؟
لطفا بازم داستانت رو ادامه بده آرمین جان
بخش علیرضا رو خیلی خیلیی سر سری رد کردی
تجاوز و بی دی اس ام رو تازه به داستان های مادرت وارد کردی
خیلی خیلی کلاس کاری سکس های مامانت رو بالا بردی
لطفا اگر میتونی یه عکس یا فیلم با پوشوندن صورت هم از مامانت بزار ما ببینیم
درباره اش نظر بدیم

0 ❤️

875588
2022-05-23 09:58:37 +0430 +0430

نمیدونم نطفه نویسنده اینجور داستانا چطوری به وجود اومده فقط مطمئنم از جای درستی به وجود نیومده
یه چند وقتی هم هست که هی پنج قسمت پنج قسمت یا بیشتر یا کمتر با اسمای کصشر آپلود میشن که مطمئنم همشونو یه نفر مینویسه که اون یه نفرم راجب نطفش گفتم
فقط میتونم بگم که حرومزاده تر از کسی که این افکار و اتفاقاتو رواج میده و به عادی سازیش واسه کسایی که میخونن کمک میکنه ندیدم و نداریم چون واضحه که واقعیتی پشتش نیست و فقط هدف به هم ریختن افکار مردمه
احتمالا هم بخواد روی کامنتم ریپلی کنه و گوه خوری کنه که بکیرمم نیست درواقع وجودیت حرومزاده ای مثل تو ارزشش از موش فاضلابم کمتره
اینارو هم به خاطر ذهن و افکارت نوشتم چون اوناست که باعث نوشتن این هرزنامه میشه و روی بقیه تاثیر میزاره

4 ❤️

875593
2022-05-23 10:19:10 +0430 +0430

ببین ننویس روانی برآی لذت بردن یک زن و نابود کردن کار حیوانات هست که اونهم انجام نمی‌دهند پس خاک بر سرت

2 ❤️

875597
2022-05-23 10:36:08 +0430 +0430

کس وشر میگی چرا. حالا درسته مملکت اینقدرام بی قانون نیست. سر این موضوعا شکایت بشه کون طرف پاره میکنن. اینجوری بود ملت راه میفتادن از خونه هر کس یه فیلم میگرفتن و بعدم کل اون خانواده رو می کردن.
لطف کن دیگه ننویس. چون مزخرفی بیش نیست

1 ❤️

875600
2022-05-23 10:50:30 +0430 +0430

بابات کجا بود بعد ماموریت که میومد نمی رفت سراغ زنش نمیگفت چرا بدن زنم یا صورتش زخمه، اون داییت نمیگفت جدیدا خواهرم وقتی شوهرش ماموریته و پسرش دانشگاه یه شهر دیگس چرا بچه هاشو میزاره چند روز خونه من میره بعد که میاد کبود یا زخمه آقا قسمت اخر کند زدی به معنای تمام

1 ❤️

875606
2022-05-23 11:32:39 +0430 +0430

شاهکاری که نابود شد
واقعا داستان شاهکارت رو با این سرعت الکی که به قسمت اخر دادی نابود کردی
داستان علیرضا حداقل ۳ تا بخش میتونست بشه
حیف
این چن وقت کلی داستان جالب یهو خراب شدن

1 ❤️

875610
2022-05-23 11:44:48 +0430 +0430

دروغ محض

0 ❤️

875613
2022-05-23 12:21:06 +0430 +0430

آرمین جان
بار سومه کامنت میزارم
لطفا لطفا لطفا لطفا
داستان رو ادامه بده و تمومش نکن
سبکت واقعا واقعا عالیه
لطفا ادامه بده
ما دوستت داریم
هم خودت هم الهه رو

0 ❤️

875618
2022-05-23 13:23:53 +0430 +0430

امیدوارم خود به همه چیزت ،و تمام اون بی همه چیزایی که لایکت کردن
همه ی شما انگابا به فجیع ترین شکل ممکن بمیرید
درسته بیناموسی ولی یه ارزشی چیزی تو زندگیت داری دیگ ؟همونو گاییدم

0 ❤️

875629
2022-05-23 15:06:23 +0430 +0430

واقعا ناراحت کننده هست که بهترین شخصیت منفی داستانت رو بعد از یه ارامش موقت وارد داستان کردی و سر سری و بدون حوصله تمومش کردی و رفتی
داستان علیرضا رو حسابی باز کن و کشش بده

0 ❤️

875632
2022-05-23 15:24:39 +0430 +0430

شما به شدت نیازمند یک مشاوره روانی بالای ۴۰ جلسه هستی. در ضمن باید دارو بگیری، شاید هم نیاز به بستری شدن در آسایشگاه داشته باشی. خیلی حالت بده

0 ❤️

875634
2022-05-23 15:34:54 +0430 +0430

حالا کاری به خود کونیت ندارم اون بابای کس کش مادرجندت چجوری نمیفهمید مادر ننه سگت داره بردگی میکنه نکنه باباتم برده ی یه زن جنده ی دیگه بوده اصلا او خواهر و برادرات مال کدوم مردی بوده من که فک نکنم بابا داشته باشی ریدم تو دهن خودتو و مادرتو بابات با این کس شعرات

0 ❤️

875642
2022-05-23 16:21:45 +0430 +0430

تو گه خوردی این ارمین نویسنده قسمتای قبل نیست
یه کیری دیگس فقط اومد یه کسشر نوشت ک تمومش کنه فقط

2 ❤️

875643
2022-05-23 16:37:15 +0430 +0430

بس ک تو کانتر هدشات شدی مغزت از کار افتاده 😂

2 ❤️

875645
2022-05-23 16:41:15 +0430 +0430

سر جدت از این چرت و پرتا و کس شعرا ننویسین

1 ❤️

875652
2022-05-23 18:08:52 +0430 +0430

انصافا داستان نویسی بیغیرتی و مامان رو خوب بلدی . افرین حتما همینجوری ادامه بده

0 ❤️

875666
2022-05-23 21:14:03 +0430 +0430

ننویس

0 ❤️

875668
2022-05-23 22:10:27 +0430 +0430

آمدم بهت فحش بدم دیدم چیزی نیست که تو لیاقت اون داشته باشی و حیف اسم انسان روی تو
فقط لطفاً دیگه ننویس جان کونت بچه کونی پلشت
خوشت آمد نه

0 ❤️

875675
2022-05-23 23:58:34 +0430 +0430

خراب کردیش داستانو … مخصوصا آخرش 😕

اگر همون کیارش و پسرخاله ش میکردنش بهتر بود .

بعدی رو کی میخوای بنویسی ؟ 👌

0 ❤️

875701
2022-05-24 01:45:29 +0430 +0430

خواستم فحش مادر بدم دیدم توی بچه کونی از این فحشا دوست داری و تحریک هم میشی و بعدش میری باهاش جق میزنی و ارضا هم میشی 😂😐
هیچی ندارم بگم … میسپرمت به دوستان عزیز 😂🙌

0 ❤️

875761
2022-05-24 09:33:27 +0430 +0430

دیگه انقدر تخیلی ؟ بچه اعصابم رو ریختی بهم. اکر این اتفاق درواقعیت برای کسی بیفته فقط باید طرف رو بکشه ولاغیر

0 ❤️

875762
2022-05-24 09:38:53 +0430 +0430

الان یکم حالم بهتر شد
باید بگم داستانتو خوب پیش بردی ولی انتهاش رو بدون برنامه یا باعجله تموم کردی
اواخر داستان از داستان سکسی به داستان ژانر وحشت تبدیل شده
درکل با اینکه اعصابم رو ریختی به هم ولی خوب بود

0 ❤️

875767
2022-05-24 10:17:22 +0430 +0430

خوشحالم که این کسشر بلاخره تموم شد و دیگه شاهد این عنوان کثیف نخواهیم بود.

0 ❤️

875783
2022-05-24 12:06:50 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/Nianioa
نمیخوام حرف خاصی بت بزنم چون کمترین ارزشی برام نداری فقط دیگه همه میبینن کسی که ادعای مخالفت با این داستانارو میکنه سر و تهشو بزنی تو این سایت ول میچرخه و مطمئنم همه داستاناشم میخونه پس راحت باش و کسشر بگو ولی آخر شب این تویی که با داستانای من جق میزنی😂😂😂

0 ❤️

875786
2022-05-24 12:25:07 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/Hotmanirani
نخون عزیز من نخون قربونت نخون مادررسگ

0 ❤️

875787
2022-05-24 12:27:13 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/_MoHaMaDRezA
تو چی ناموس داری؟اگه داری چرا اینجور داستانا رو میخونی؟پس تو هم دوس داری ناموست به بدترین شکل ممکن جلوت گاییده بشه

0 ❤️

875788
2022-05-24 12:29:20 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/moein.sina
بنده هم ریدم تو کسس مادرت

0 ❤️

875790
2022-05-24 12:31:34 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/Powerlifting1378
کیرمم نمیخوردی مادررجنده اگه پیشت بودم مادررتو میگاییدم که گوهخوری نکنی

0 ❤️

875801
2022-05-24 13:47:24 +0430 +0430

هر کسی تو زندگی جنسیش فانتزی‌هایی داره
همه همینجوری‌ان
ولی این افکار از فانتزی کیلومترها گذشته، در اینکه این نوشته ها فقط داستانه شکی نیست
ولی نویسندش واقعا باید چه اتفاقایی براش بیفته که بتونه اینارو تصور کنه و بنویسه
چه بلایی باید سر تفکراتش بیاد که بتونه انقدر تصویر خشن تو ذهنش بسازه
البته خب با کامنتایی که خوندم طرفدارانی هم داره این نوع فانتزی ولی واقعا ترسناکه این موضوع
منم فانتزی دادم و تا حدی اجراییش،کردم اون فانتزی برای لذت بود ولا غیر تو این داستان لذتی پیدا نکردم

0 ❤️

875874
2022-05-25 01:40:43 +0430 +0430

عیبی نداره . بازم بنویس در مورد مامی ولی تحقیرش در حد فحش باشه نه کُتک و شاش و اینا 😬
اون چند قسمت اول خیلی خوووب و جذاب بود !!!
دمت گرم 😍 🙏 🙏

0 ❤️

877278
2022-06-02 05:26:34 +0430 +0430

واقعا تخمی.مگه مجبوری کسشر بگی!!!؟

0 ❤️

877870
2022-06-06 00:50:20 +0430 +0430

داش سعي كن يكم كمتر كصشر بنويسي تنها چيزي كه از اين كصشر فهميدم و تنها نكته آموزندش بود أينه كمتر بخوريم

0 ❤️

882351
2022-06-30 13:55:17 +0430 +0430

کیرم تو دهنت کصکش بی ناموس حالم بهم خورد مادر حرمت داره کصکش ادامه نده کونی

0 ❤️

886493
2022-07-22 19:21:08 +0430 +0430

بذار باز هم داستانت خوبه

0 ❤️

889777
2022-08-12 16:08:09 +0430 +0430

ادامش

0 ❤️

894995
2022-09-13 01:51:51 +0430 +0430

https://shahvani.com/profile/Arminsh2
چه مشکلات پیش اومد که اینقدر با تاخیر بود ، خصوصی میشه پیام بدی بهم حرف بزنیم

0 ❤️

936573
2023-07-07 19:58:18 +0330 +0330

اگه راست میگی عکس مامانتو بزار با شکنجه شد ببینم راسته یا دروغه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها