تا ثریا (۲)

1399/11/18

...قسمت قبل

ثریا با عجله رفت بالا و منم رفتم توی اتاقم وخودم رو به خواب زدم ،نمی دونم چقدر طول کشید ولی راستی راستی خوابم برد و حوالی ساعت 6 مامان بیدارم کرد:سعید،پاشو! الان میخوابی شب خوابت نمی بره ، پاشو!
بیدار شدم وچند لحظه ای به اتفاقات اونروز فکر کردم . به اینکه رفتار ثریا از این به بعد باهام چجوریه ومن باهاش چکار باید کنم؟ بلند شدم ونشستم و کــشی به بدنم دادم.صدای ثریا به حالت تمسخر توی گوشم پیچید :واقعا خسته نباشی؟ کار هر کسی نیست این همه خواب؟نگاهش کردم، داشت میخندید . انتظارش رو نداشتم پایین باشه ،با حالت متلک گفتم :نمیدونی چقدربدنم خشک شده؟انگار یکی چلوندم وآبم رو گرفته!!لبخندی زد ورفت آشپزخونه .
آبی به صورتم زدم ولباس پوشیدم و رفتم دوری زدم وکمی خرید کردم .بستنی مورد علاقه ثریا رو گرفتم وبرگشتم .
هیچ وقت حرفی در مورد اتفاقات رد وبدل شده بینمون نمیزدیم . شوخیها و حرفامون روال گذشته رو داشت . فقط یک شب ثریا پیام داد :سعید حالا من که حامله نمی شم ولی مراقب باش اینجور موارد تو نریزی ،واسه خودت شر درست کنی!!! پیامش گیجم کرده بود ،نمیدونستم چراغ سبزه برای تکرار یا توصیه برای سکس با دیگران.فقط نوشتم چشم
تا حدود یک ماه نه فرصتش پیش اومد و نه اتفاقی خاصی بینمون افتاد، فقط گاهی من شیطنتهای کوچیکی میکردم .تا بالاخره فرصت طلایی پیش اومد .یکی از بستگان توی شهرستان فوت کرد .قرار شد مامان وبابا پنجشنبه صبح خیلی زود برن و شب برگردن.بعد از شام ثریا اومد پایین با مامان کار داشت .گفت :سعید تو هم میری؟مامان به جای من گفت نه! کمی با مامان صحبت کرد وشب خیر گفت و رفت بالا . با کلی نقشه وبرنامه برای فردا و سفارشات مامان (عادت همیشه اش بود همین که از در خونه میخواست بره بیرون ،به اندازه یک ماه سفارش میکرد) خوابیدم . ساعت 4 رفتند و من خوابیدم .با صدای باز شدن در ورودی بیدار شدم . فکر کردم بابا و مامان برگشتند!چشمام رو که باز کردم دیدم ثریاست و هوا هم کاملا روشنه .نگاه ساعت کردم ،9:00 بود .گفت هنوز خوابی ،نمیخوای بیدار شی ؟ گفتم نه، تا صبح از ترس خوابم نبرده ! اومد نشست روی مبل بالاسرم و کمی شوخی کرد .هنوزم خوابم میومد ولی ثریا شیطنت میکرد و خواب از سرم پرید .بلند شدم و رفتم دستشویی .آبی بصورتم زدم ،کمی خمیر دندون قرقره کردم و برگشتم ثریا توی آشپزخونه داشت زیر کتری رو روشن میکرد .همون تیپ همیشگیش رو داشت دامن مشکی بلند وتیشرت .رفتم واز پشت بغلش کردم وسرم رو تکیه دادم به پشتش .موهاشو با کلیپس جمع کرده بود روی سرش .چند ثانیه ای ساکت بود بعد با خنده گفت: سعید تو دیگه خیلی پر رو بی حیا شدی، ها ؟بدون اینکه جوابش رو بدم سرم رو چرخوندم و گردنش رو بوسیدم .نفسی کشید و دستاش رو گذاشت روی دستام.سری قبل اونقدر عجله واسترس داشتم که فرصت نشد حتی به پستوناش دست بزنم وفقط خودم رو ارضاء کردم .هنوز هم استرس داشتم ولی مثل بار اول نبود .آروم دستم رو بردم بالا وگذاشتم روی پستوناش .دو دقیقه ای بی حرکت موندم. توی همون حالت چرخوندمش وبا هل دادن راهنماییش کردم بسمت پذیرایی . نشستم روی مبل تک نفره واونم همراه خودم نشوندم روی پام .تکیه دادم وفشارش دادم به خودم .دست راستم رو کردم زیر تیشرتش و گذاشتم روی شکمش!نفس عمیقی کشید وسرش رو تکیه داد به شونه ام .چند لحطه ای دستم رو نگه داشتم وبا نوازش شکم ودور نافش آوردم بالا و کردم زیر سوتینش.تند تند نفس میزد وشکم وقفسه سینه اش پر وخالی میشد پستونش رو گرفتم توی دستم . سایزش جالب بود .راحت توی دستم جا میشد و در حد دخترای نوجوان بود .دست دیگم رو از توی یقه اش بردم تو و اون یکی پستونش رو گرفتم و شروع کردم به بازی و نرم مالیدن .سرش رو کمی چرخوند، جوری که راحت میتونستم صورتش رو ببوسم .چند تا بوسه زدم ونرمه گوشش رو گرفتم به لبام ومیک زدم .رقص باسنش رو پاهام باعث شد کیرم هم سیخ بشه وخودش رو وارد بازی کنه کمی پاش رو باز کرد تا کیرم افتاد لای پاش و دوباره چسبوند بهم.
دست راستم رو با نوازش شکمش بردم پایین ولحظاتی کیرم رو فشار دادم روی کوسش و میمالید بهش .ولش کردم ودستم رو کردم توی شرتش .با برخورد نوک انگشتم به کوسش دستش رو از روی دامن گذشت رو دستم وبا فشار حرکتش رو متوقف کرد .کمی پاهاش رو باز کرد انگشت فاک رو آروم کردم توش.خودش رو بیشتر فشار داد به من .خیلی آروم انگشتم رو حرکت میدادم .دستش رو برداشت وکرد زیر شرتش و دستم رو همراهی کرد و دست دیگه اش رو گذاشت روی صورتم وفشار داد .
چند لحظه صورتم رو کشیدم عقب وفقط پستونا وکوسش رو مالیدم . کاملا تحریک شده بود صداش رو ول کرده بود وراحت ناله میکرد.دستام رو کشیدم بیرون تیشرت وسوتینش رو درآوردم .چشمام به بدن بلورین وزیباش روشن شد .عجب پوست شفاف وسفیدی داشت .هیچ وقت تصور همیچین لعبتی رو نداشتم .تیشرت خودم رو هم درآوردم و دوباره چسبوندمش به خودم .برخورد موهای بدنم بهش ،مور مورش میشد وهی خودش رو جمع میکرد لحظاتی با نوک انگشتام از زیر گلو تا زیر نافش رو نوازش کردم وازش خواستم برگرده رو به من .جالب بود توی حالت عادی همش باهام کل کل میکرد ولی اینجا هیچ مقاومتی نداشت و باهام راه میومد . سینه های کوچیک ولی خوشگل و جذابی داشت. قبل از اینکه بشینه در حالت سر پاکمی نوک پستوناش رو خوردم بعد نشوندمش .با چند بوسه از لباش ،لب پاینش رو کردم توی دهنم شروع کردم میک زدن وخوردن. کف دستام رو میکشیدم پشت و پهلوهاش . از پشت، دستم رو کردم توی شرتش و باسنش رو گرفتم وکمی بازی کردم وکشیدم جلوتر تا جایی که شکم هامون چسبید به هم .
باسنش بر خلاف پستوناش گوشتی و متناسب با اندامش بودند .در حین مالیدن باسنش ،انگشتام رو میکشیدم توی شیار و روی سراخ کونش . چشماش داشت قرمز میشد .خیلی فعالیت نداشت و نهایتش بازوها و روی شونه هام رو میمالید . یک دستم رو آزاد کردم ودست ثریا رو کردم توی شرتم وکیرم رو دادم دستش .چند دقیقه ای بازی کرد باهاش و خایه هام رو نوازش کرد ومالید .منم مشغول بودم .دست انداختمزیر بغلش و بلندش کردم ودامن وشرتش رو کشیدم پایین . اووففـــــــــ.کوس تازه شیو کرده وسفیدش جون میداد واسه خوردن .دورتا دورش رو بوسیدم خوردم. از جام بلند شدم وثریا رو نشوندم رومبل .کوسش را تا لبه مبل کشیدم جلو پاهاش رو باز کردم .نشستم رو زمین بین پاهاش ثریا تکیه اش رو داده بود دست گذاشته بود روی پستوناش .قشنگ محدوده کوسش تا زیر نافش رو لیس زدم وبوسیدم .با میک زدن پره ها زبونم رو آروم کردم تو و شرو کردم زبون زدن وبا دو انگشت چو چو لش رو مالیدم.حسابی خوردم ولیسیدم ثریا که تا اون موقع هیچ حرفی نزده بود ،با چشمانی بسته و صدای کم رقی گفت بسه بکن توش .از جام بلند شدم و شلوارم رو درآوردم یک باش گذاشتم زیر زانو هام ،کیرم رو خیس کردم وگذشتم در سوراخش وخیلی نرم فشار دادم تو .ثریا دستهای مبل رو مثل چنگ زدن فشار داد و تا چسبیدن خایه هام به کوسش فقط آه کشید . با ملایمت شروع کردم بیرون کشیدن وتو کردن .با دستام پستوناش رو نوازش میکردم دو دقیقه ای نرم تلنبه زدم . و کشیدم بیرو خوابوندمش رو تشکم که هنوز توی پذیرایی پهن بود .یکم دیگه کوسش رو خوردم وتف مالی کردم وبا تنظیم کیم خوابیدم روش .یکی دو دقیقه ای با لب گرفتن و بازی با دستاش نرم تلنبه زدم . داشتم میومدم سرعتم رو کم کم بیشتر کردم . با چند تا ضربه محکم ثریا مثل غش کردن دستاش افتاد .ترسید صداش کردم!خیلی بی حال گفت کارت رو بکن !
چند ضربه آخر رو محکم وبا همه توانم زدم .فکر کنم نصف آبم ریختتوش، کشیدم بیرون و بقیه اش رو ریختم روی شکمش .و دراز کشیدم کنارش .گدر گوشش گفتم چی شد؟ خوبی ؟ با لبخندی اولین بوسه رو زد به لبم و گفت: ارضاء شدم با شرتش آبهای رو شکمش رو پاک کرد وگذاشتش لای پاش وبرگشت پشتش رو کرد به من و اومد عقب تا چسبید بهم. بغلش کردم و نیم ساعتی توی بغلم بود تا صدای قل زدن کتری بلند شد .پاشد رفت توی توالت خودش رو شست و امد خواست لباس بپوشه نذاشتم .همونجور لخت رفت بالا .منم چایی دم کردم .لحظاتی بعد با مقداری سرشیر و عسل اومد پایین و صبحونه رو خوردیم جمع کردیم . بعد صبحونه دیگه فاصله نگرفت وخودش اومد روی مبل سه نفره نشست وچسبید بهم . بغلش کردم .انگار نمیخواستیم حرفی در این مورد بزنیم .فقط پرسید سعید ناها چی بخوریم ؟ گفتم از بیرون میگیرم . امروز تو فقط مال من باش. برگشت و اولین لب رو ازم گرفت .

نوشته: سعید رزمی


👍 36
👎 3
33401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

790404
2021-02-06 00:55:15 +0330 +0330

فوتبالیست نبودی قبلا؟؟

0 ❤️

790408
2021-02-06 00:58:03 +0330 +0330

فامیلای مردم چه با شعورن!! دقیقا میدونن کی باید بمیرن!! 😁

4 ❤️

790510
2021-02-06 13:42:46 +0330 +0330

اگه یه تانکر آب بود هم نیم ساعت طول نمیکشید جوش اومدنش. کزکج

0 ❤️

790534
2021-02-06 17:45:34 +0330 +0330

عالی بود . خوب کردی که گابیدیش تعارف نباید کرد . به نظرم وقتی زن اومد جلو باید گاییدش والا کسی دیگه می‌ره روش

2 ❤️

792706
2021-02-19 08:34:21 +0330 +0330

خوشم اومد خوب بود. داستانت منو یاد دوره ای توی زندگیه خودم انداخت.

1 ❤️