تجاوز برادرم چشم و گوشم رو باز کرد

1397/04/25

الان که میخوام این داستان رو براتون تعریف کنم 29سال دارم و قضیه برمیگرده به زمانی که فقط ده سال داشتم.
از این پسرای عقده ای که میان اینجا و از سکس با خواهرشون مینویسن حالم به هم میخوره چون خودم قربانی هوس برادر نامردم شدم. اصلا دلم نمیخواد در موردش بنویسم اما مینویسم تا بگم شما جقی های کس مغز عقده ای که میاین از سکس با خواهرتون با افتخار حرف میزنید (که البته میدونم همه ش هم تراوشات ذهن کثیفتون هست)، اینم در نظر بگیرید که اون خواهر بیچاره تون هیچ گناهی نداره جز اینکه یه برادر شیطان صفت داره.
تنها ده سالم بود یادم ک میاد دلم میخواد زار بزنم ،حق من نبود من هنوز هیچی از سکس نمیدونستم .
کم و بیش متوجه افکار پلید برادرم شده بودم اما جرات نداشتم در موردش با کسی حرف بزنم. هر جا منو تنها گیر می آورد خودشو بهم می مالید و یا از پشت بهم می چسبید جوری که برجستگی کیرش رو روی باسنم حس میکردم. یه بارم ک خواب بودم نصف شب وقتی دستشو کرده بود تو شلوارم و سوراخ کونمو انگشت میکرد از خواب پریدم اما از ترس خودمو به خواب زدم تا زمانیکه آهی ازش بلند شد و آهسته دستشو از زیر شلوارم بیرون آورد و آهسته اتاق رو ترک کرد. دوازده سال ازم بزرگتر بود و تا جایی که یادمه همیشه باعث سرافکندگی پدرم بود اما هیچ کس فکرشم نمیکرد که دیگه این یه قلم هم ازش بر بیاد.
خلاصه تمام شب و روز من با ترس توام شده بود و همش آویزون مادرم بودم که مبادا تنهام بزاره .
اما بالاخره یه روز که خاله م بستری شد بیمارستان مادرم وقتی من خواب بودم رفت بیمارستان عیادت خواهرش… با صدای نفس های داغ و منزجر کننده ای از خواب پریدم. کنارم دراز کشیده بود، چشماش قرمز شده بود و مرتب منو می بوسید و قربون و صدقه م میرفت که اینو برات میخرم و اونو میخرم. حالم داشت بهم میخورد خیلی ترسیده بودم. گریه کردم گفتم ولم کن به مامان میگم بخدا. اما هیچ توجهی ب من و حرفام نمیکرد. خیلی سریع شلوارمو در آورد و شلوار خودشم کشید پایین. چشمم ب کیرش ک افتاد گریه م بیشتر شد .اولین بارم بود که چنین چیزی می دیدم. خیلی بزرگ بود . هیچ اختیاری از خودم نداشتم و از ترس تسلیم شدم. کمرمو آورد بالا
سر کیرشو توف زد و گذاشتش در کونم. خیلی درد داشتم جیغ زدم اما توجهی نکرد سوزش عجیبی داشتم ،نفساش میخورد تو گوشم و سینه هامو که تازه نوک زده بودن فشار میداد. فقط خدا میدونه چه عذابی میکشیدم، از درد داشتم میمردم. تند تند تلنبه زد و خیلی زود ارضا شد. آبشو ریخت رو کمرم . نفس راحتی کشیدم گفتم الان دیگه ولم میکنه. با یه دستمال داشت پشتمو تمیز میکرد برگشتم زدم زیر دستش خواستم داد بزنم بگم ولم کن که یهو چشمام به دستمال خونی تو دستش افتاد. گریه م بیشتر شد و شروع کردم جیغ و داد زدن. اون لحظه احساس عجیبی داشتم تو عالم بچگی فکر میکردم میمیرم چون از پشتم خون اومده. اونم ترسیده بود و التماس میکرد که هیچی به کسی نگم. گفت اگه بگی هر دوتامونو از خونه میندازن بیرون. بعدشم با عجله بلند شد و رفت. منم موندم عاجز و درمونده که چه کنم شلوارمو پوشیدم و دوباره دراز کشیدم. نمیدونم چقد گذشت که صدای مادرمو شنیدم. از طرفی هم خجالت میکشیدم در موردش حرف بزنم هم میترسیدم مادرم بفهمه و به گوش بابا برسه و منو از خونه بندازن بیرون.
خودمو زدم به خواب مامانم اومد بالای سرم از ترس داشتم میمردم. متوجه لرزیدنم شد پتو رو از روم بلند کرد وقتی نگاش کردم چشماش گرد شده بودن و هی میگفت چته مادر چرا میلرزی. گریه کردی؟؟؟ نای حرف زدن نداشتم و فقط داشتم نگاش میکردم. اما وقتی داد زد و گفت میگم چته؟ بغضم دوباره ترکید . دستاشو گذاشت زیر کمرم که بلندم کنه متوجه خون شد. دیگه جزییات رو نمیگم خیلی طولانی میشه اما همه چیزو برای مادرم تعریف کردم و اونم پا به پام گریه کرد و مرتب تو صورت خودش میزد. اون شب برادرم خونه نیومد و تا یک ماه و نیم چشمم بهش نیوفتاد. مادرم دیگه ازم غافل نشد. نزاشت پدرم چیزی بفهمه اما جوری برادرم رو تهدید کرد که دیگه جرات نکرد نزدیکم بشه…
چندسالی گذشت و وقتی از اون حال و هوا خارج شدم به اصل قضیه که فکر کردم دیدم سکس چیز بدی نیست البته اگه طرف مقابل آدم ،برادرش نباشه . پام به دبیرستان که باز شد از طریق یکی از دوستام چندتا فیلم پورن ب دستم رسید و دیگه هرکاری میکردم از اون حال و هوا بیام بیرون نمیشد…
تا اینکه با پسری به اسم وحید دوست شدم. زیاد طول نکشید که راضیم کرد باهاش برم خونه
خالی… اگه دوست داشتین درموردش بنویسم حتما این کارو میکنم…

نوشته: شیلا


👍 14
👎 6
97703 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

702709
2018-07-16 21:21:12 +0430 +0430

ناراحت شدم واقعا…هوووف

0 ❤️

702713
2018-07-16 21:23:27 +0430 +0430

خواهرتو سگ بگائه ، ننت جندست

0 ❤️

702733
2018-07-16 21:44:57 +0430 +0430

لایک کردم و خداروشکر میکنم ک تو یکی حداقل ب بزرگترت گفتی دوستان همه انتقاد کردن ولی این داستان هرچند اگر دروغم باشه(ک البته مطمئنم سرگذشت واقعیه و حتی برای خیلی های دیگه اتفاق افتاده)یه نکته آموزشی خیلی خوب توش داشت اونم اینکه اگه اتفاق ناگواری توی سن کم براتون افتاد با خانوادتون یا حداقل دیگه با مادرتون(چون اکثرا با مادر راحت ترن)در میون بزارید تا از اتفاقای تلخ دیگه جلوگیری بشه و شاید حتی طرفم ب سزای عمل زشتش برسه.دختر همین داستان مطمئنا اگر از روی ترس یا شرم ب مادرش نمیگفت برادرش تو ذهن مریض خودش ممکن بود فکر کنه ک خواهرم ازینکه منه حیوون کردمش راضیه ک سکوت کرده و بعد بازم بارها بارها میرفت سراغش و اونموقع دیگه کسی نمیدونست ک سرنوشت دختر چی میشد…هرچیمیشد خیلی خیلی تلخ تر از اینی ک الان هست میشد…

3 ❤️

702747
2018-07-16 21:56:48 +0430 +0430
NA

خیلی باحاله میگه نه ننویس چون نمیتونم قبول کنم این ادبیات خشن دست پخت یک خانوم باشه حاجی کجای کاری الان دخترا جوری حرف میزنن که خودت که مردی خجالت میکشی تو کدوم عصری؟؟؟؟؟؟وات دِ فاز

1 ❤️

702784
2018-07-16 23:45:07 +0430 +0430
NA

کص عمت منم بودم میکردمت سکس ک چیز بدی نی ارع دیگه داداشت اینده نگر بود میدونست چ جنده ای میشه دمش گرم خوب کاری کرد ?

0 ❤️

702787
2018-07-17 00:35:59 +0430 +0430

کسی ک بهش تجاوز بشه اونم تو بچگی تو ضمیر ناخود اگاهش تصویر وحشتناکی از سکس شکل میگیره یچیزی در حد قتل . و ذهن خودتم یکی از همون ذهنای مریض بود ‌. البته از حق نگزریم داستانت بد نبود اخرشو بد تموم کردی

0 ❤️

702834
2018-07-17 06:39:59 +0430 +0430
NA

واقعا متاسفم خیلی ناراحت کننده بود ولی سعی کن بهش دیگه فکر نکنی
بقیشو بنویس

0 ❤️

702837
2018-07-17 07:13:15 +0430 +0430

زر نزننننننننن
با دروغ و تراواشات ذهن شوتت نمیخواد بنویسی

0 ❤️

702841
2018-07-17 07:54:25 +0430 +0430

در موردش بنویسی ؟؟؟ اگر یه کلمه دگ بنویسی اینبار خودم به زور میکنمت

1 ❤️

702866
2018-07-17 10:05:22 +0430 +0430

اول میگی دوست نداری تعریف کنی و از اتفاقات افتاده ناراحتی بعدش با جزئیات تعریف میکنی!!!
همیشه ثابت شده کسایی که مورد تجاوز قرار گرفتن دیگه نتونستن با جنس مخالف به راحتی ارتباط برقرار کنن و از سکس بیزار شدن اونوقت شما با دیدن یک فیلم…

1 ❤️

702890
2018-07-17 11:59:47 +0430 +0430
NA

عجب برادر حرامزاده ای داری 😢
داستان با وحید هم بنویس :)

0 ❤️

702914
2018-07-17 14:28:06 +0430 +0430

واقعی و دروغ بودنشو کاری ندارم!ولی بنظرم ربطی به نسبت و این چیزا نداره دوستی یا رابطه و…شاید یه خواهر برادر باشن همدیگه رو واقعا دوست داشته باشن،بدون تجاوز و زور و این چیزایی که میگی…وقتی دوطرف رغبت داشته باشن بنظرم مشکلی نداره،کم و بیش هم می بینیم خواهر برادر واقعا عاشق همن و مشکلیم نیست

1 ❤️

702941
2018-07-17 17:05:42 +0430 +0430
NA

نظر شما چیه؟خیال پردازی خوبی بود

0 ❤️

702945
2018-07-17 17:45:14 +0430 +0430

کیرم تو کوست تو همون ده سالگی

0 ❤️

702962
2018-07-17 20:14:27 +0430 +0430
NA

اولا اینجور که من متوجه شدم،برادرت مرام گذاشته و فقط پشتت رو گذاشته و به پردت دست نزده،اگه دنبال دلیلی برای جنده بودنت هستی این دلیل خوبی نیست.البته تو به کارم ادامه بده

0 ❤️

702970
2018-07-17 20:29:16 +0430 +0430
NA

تو به جندگی ادامه بده،البته تو مطمئنی که قبل از تجاوز برادرت جنده نبودی؟؟؟!

0 ❤️

703059
2018-07-17 21:46:41 +0430 +0430

به این میدی مگهدداداشت خار داشته

0 ❤️

703235
2018-07-18 13:17:04 +0430 +0430

نه کاکو دمت گرم …نوکرتم هستم نیازی نی بنویسی دمت گرم…ولی تابلو بود نویسنده پسره جقیه

0 ❤️

707548
2018-08-03 15:13:30 +0430 +0430

بنظرم دختری که سختیه همچین سکسی کشیده باشه برای سکسای بعدیش عاقلانه تر برخورد میکنه نه این ک مخشو بزن ببرن خونه خالی چون یه بار گول خریدن اسباب بازی خورده بود ک جیغ نزنه

0 ❤️

772629
2019-06-10 02:29:05 +0430 +0430

نمیدونم بعضیا چجورین
من حتی فکرشم نمیتونم بکنم سکس با خواهر رو.
عزیزم دوست داشتی منم نانازه خوشگلمو بهت فرو کنم پیام بده.منت به سرم میذارید

0 ❤️

840811
2021-11-04 19:52:20 +0330 +0330

خیلی سنگ دل بوده

0 ❤️

908692
2022-12-29 22:37:37 +0330 +0330

این داستان سکسیه یا روضه و چس ناله! باشه بابا کردت که کرد خوب کاری کرد یه جوری ادای مظلوم بازی و امام زاده ها رو در اوردی که الان یه پا جنده شهر شدی فقط واس داداشه اُخ بود
بکن بابا.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها