داستان تجاوز به من شب چهارشنبه سوری
سلام اسم من نسرین ۳۰ سالمه دوساله از شوهرم طلاق گرفتم یکسال صیغه یکی بودم ۷۰ سالش بود سکته کرد مرد از اون یک ۲۰۶ برام خریده بود ۲۰۰ میلیون رهن خونم بود داده بود با کل وسایلش یک حسابم برام باز کرده بود ۵۰۰میلیون سودشو میگرفتم واسه خرجیم اوضاع مالیم بعد نبود خلاصه از وقتی مرد خیلی از مردای فامیل چشمشون دنبال من بود همشون هم زن داشتن یکی ازونا که خیلی هم پیله بود شوهرخواهرم بود که فقط میخواست هرجور شده مخ منو بزنه منم اصلا بهش راه نمیدادم من کلا آدم خوش برخورد و راحتی ام یعنی زود گرم میگیرم و لباس راحتی میپوشم تو جمع خانوادگی روسری سرم نمیکنم سر همین موضوع خیلی از زن های فامیل با من مشکل دارن مامانم یکبار گفت دخترجان یکم خودتو بپوشون پشت سرت حرف میزنن منم گفتم شوهرای اونا تهشون باد میده جلوی خودشونو بگیرن من از خودم مطمئنم خلاصه تو فامیل به هیچکس رو نمیدادم از این شوهرخواهرم بگم اسمش حمیده ۴۰سالشه قدبلند بدن سازی کار میکنه خوشتیپه خیلی هم اعتمادبه نفسش بالاس که خودش میگه من اگه اراده کنم دست رو هرکی بزارم سریع بهش میرسم واسه همین خیلی پیله من بود ولی موفق نمیشد یک چندباری که از کنارش رد میشدم خودشو میمالوند به من یا با دستش میزد به باسنم یکبار اومد بچه خواهرمو از بغلم بگیره از قصد از زیر سینه ام گرفت یک فشار داد که من اخم کردم بهش گفتم حواستو جمع کارت بکن داری از حدت میگذری کفرش دراومده بود اصلا خشم تو صورتش میشد دید یک مدت بهم کم محلی میکرد منم خوشحال بودم که بیخیال من شده تا اینکه رسید به چهارشنبه سوری بابام یک باغ بزرگ داره بیشتر دورهمی ها و مناسبت ها اونجا مهمونی میگیره و همه رو دعوت میکنه توخانواده ما یه غیرازمامانم و خواهرم اکثرا مشروب میخورن مثلا بابام واسه خودش آبجو درست میکنه منو داداشم عرق سگی دوست داریم باقی فامیل هم مردهاشون بیشترشون میخورن اون شب من یک بلوز تقریبا چسب یقه اش هفتی چاک سینه ام مشخص بود یک دامن بلند تا مچ پام ولی چسب پام بود خیلی عرق خوردم سر میز بودم یک لحظه متوجه شدم شوهرخواهرم داره با چشماش منو میخوره نگاهشو از چاک سینه ام برنمیداشت هرچی تو چشم نگاش میکردم که از رو بره فایده نداشت منم مست بودم یهو تو جمع بلند گفتم چیه حمید خسته نشدی اینقدر سینه هامو نگاه کردی خواهرم اون طرف بود ناراحت شد سرشوهرش دادکشید یک دعوایی راه افتاد بعد قهرکرد حاضرشد به شوهرش گفتم پاشو بریم خونه بابام خیلی ناراحت شد از دست من که چرا جلو فامیل حمیدو خراب کردم حمید هم داشت آتیش میگرفت چشماش قرمز شده بود کاردمیزدی ازش خون نمیومد اینا جمع کردن رفتن دیگه آخرای شب بود شام خوردیم چون خیلی مست بودم خوابم گرفت حاضرشدم به بابام گفتم من میرم خونه مامانم گفت حالت خوب نیست تنها نرو به داداشم گفت منو برسونه خونه حدودا ساعتای ۳ صبح بود رسیدم خونه داداشم گفت من میرم باغ کمک بابا بکنم جمع و جور کنم منم گفتم باشه برو منم میگیرم میخوابم صبح میام خونه مامان ماشینو میگیرم خلاصه رفتم بالا اینقدر حالم بد بود نفهمیدم چجوری در واحد باز کردم رفتم تو اتاق بلوز دامن دراوردم با شورت و سوتین رو تخت افتادم خوابم برد نیم ساعت طول نکشید که صدای در خونه اومد اصلا حس اینکه بلند بشم نداشتم بیخیال دوباره چشامو بستم خوابیدم که یهو یک دست سرد اومد لای پام از ترس یهو از جام پریدم یک جیغ زدم بلندشدم دیدم حمیده لخت رو تختم نشسته بعد فهمیدم کلید در واحد روی در جا گذاشتم اونم اومده بود تو با صدای بلند گفتم اینجا چه گوهی داری میخوری حیون عوضی یکی همچین محکم زد تو گوشم که چشمام سیاهی رفت گوشم سوت میکشید شوکه شدم فقط اشک میریختم نگاهش میکردم چشماش کاسه خون بود انگار تو حال خودش نبود بعد از پشت موهام گرفت کشید سمت خودش گفت جنده خانوم هرچی میخواستم با زبون خوش بیام سمتت خودت نخواستی امشب هم آبرومو بردی میخوام تلافی همه این کاراتو سرت دربیارم شروع کردم التماس کردن حمید غلط کردم ببخشید مست بودم نفهمیدم تروخدا بیخیال من شو تو شوهرخواهرمی نمیتونستم به خواهرم خیانت کنم ولی گوشش نمیشنید انگار از شانه هام گرفت آورد لبه تخت گفت ببین یک بلایی سرت درمیارم که تا عمرداری یادت بمونه بعدکیرشو گرفت تو دستش آورد جلو صورتم گفت بخور کیرش خیلی بزرگ بود کله کیرش قرمز گنده وحشت کرده بودم اینجوری ندیده بودم یکم خودمو جمع کردم دوباره موهامو کشید گفت بخور که بزور میکنم تو دهنت منم سر کیرشو گرفتم کردم تو دهنم بزور جا میشد تا ته حلقم فشار میداد میخواستم خفه بشم هرچی اشک ریختم التماس کردم فایده نداشت کار خودشو میکرد با یک دستش سینمو گرفته بود محکم میمالوند واقعا درد داشتم بعد درازم کرد کیرشو گذاشت رو کوسم داشت بالاپایین میکرد دستشو گذاشت جلو دهنم جیغ نزنم یهو تا ته فشار داد تو کوسم یک درد عجیبی بهم دست داد پاهام بی حس شد چشام سیاهی رفت از هوش رفتم یک لحظه به خودم اومدم دیدم داره تلمبه میزنه نفسم اومد بالا اشک تو چشمم خشک شده بود از شدت درد نمیتونستم تکون بخورم اونم هی میگفت خوبت شد جنده خانوم آدم شدی دیگه گوه خوری نکنی منو تو جمع خراب نکنی آبرومو بردی پاره ات میکنم جرت میدم یک کاری میکنم بری کوس و کونتو وصله پینه کنی من از شدت درد و ترس تکون نمیخوردم اونم تند تند تلمبه میزد نمیدونم قرص خورده بود یا جی ولی آبش نمیومد یک نیم ساعت تلمبه میزد کوسم خشک شده بود یک سوزش وحشتناکی داشتم دهنم هم خشک شده بود نمیتونستم تف بزنم اونم عین خیالش نبود بعد پاهامو گذاشت روی شانه اش خودشو انداخت روم پاهام اومد بغل سرم سر کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم بزور فشار میداد بکنه توش ولی نمیرفت کیرش گنده بود منم از عقب نداده بودم دید فایده نداره رفت روغن آورد شروع کرد انگشت کردن من میدونم تا ۴تا انگشتشو جا کرد بعد دراز کشید گفت بیا بشین روش منم فقط میخواستم زود تموم بشه بلندشدم کیرشو گرفتم حالت دوپا روی کیرش نشستم داشتم یواش یواش میکردم تو که یهو از مچ پاهامم گرفت کشید کنار کیرش تا ته رفت توی کونم احساس کردم تا توی روده هام رفته از فشار زیاد استفراغ کردم روش دیگه هیجی نفهمیدم تا اینکه صدای مامانمو شنیدم که میگفت نسرین جان دخترم چشماتو باز کن عزیزم یواش یواش چشمامو باز کردم دیدم توی بیمارستانم۸ تا بخیه کونم خورده بود پاره شده بودم مامانم گفت ساعت ۷ صبح داداشت اومده ماشینتو بده دیده درخونه بازه اومده تو تورو بیهوش پیدا کرده با امبولانس آوردت بیمارستان کی باهات اینکارو کرده خدا ازش نگذره منم واسه خاطر زندگی خواهرمو بچه اش یک کلمه حرف نزدم جمید هم از ترسش اصلا جلوی من خودشو نشون نمیده جرات نداره یک کلمه باهام حرف بزنه من افسردگی شدید گرفتم الان یکسال میگذره من دیگه اون آدم سابق نشدم این تجربه تلخی بود که برام اتفاق افتاد اومدم واسه شما تعریف کردم ببخشید اگه طولانی شد خدانگهدار
نوشته: نسرین
خوب شد اولش قسم نخوردی ماجرا واسه همین چهارشنبه سوری بود که گذشت
اتفاقا دو روز پیش ناخن کارم باهام درد و دل میکرد.ایشون مطلقع بودن
این خانم یه خواهر دارن که بدلیل حادثه رانندگی دو سه ماهه فوت شده
ناخن کار تعریف میکرد ک شوهر خواهرش علنی بارها بهش ابراز علاقه کرده بوده و چندین بار قصد تجاوز رو بهش داشته
الانم ک خواهره فوت شده
یهو سرزده شبا میاد پشت در خونه ی این خانم که در رو وا کن من دوستت دارم
اینم باز نمیکنه
این داستان بالا هم یکی مثل ناخن کار من
چرا فکر میکنید دروغه
چجوری وارد آپارتمان شده بود ؟؟؟
تو در واحد رو فقط باز گذاشته بودی ، در آپارتمان پس چجوری باز شده
داداش جاکشت موقع رفتن کور بود ندید !!!
با اون اتفاق توی باغ یعنی هیشکی نفهمید کی تو رو گاییده !!!
داداشت ۳ نصف شب تو رو رسوند و بعد خودش دوباره برگشت باغ !!!
کوس شعری بیش نبود
فقط یه چیزش رو راست گفتی ، اونم کون پاره تو
چرت گفتی وقتی تا ۴ انگشت با روغن کرد تو کونت لوله پلیکا هم میکردی تو کونت 8 بخیه نمیخورد پس لطف کن کسشر مغر معیوبتو تو سایت نزار این یه فیتیشه که دوست داری بهت تجاوز بشه جر بخوری بخیه بشه کونت که هر کدوم از بچها شهوانی بخوایی با کمال میل انجام میده ولی در اون حد که کونت پاره بشه نیست بعد این که کردت بگو با سر یه تیزی یکم کونتو پاره کنه که فیتیشت عملی بشه
اگه حقیقت داشته باشه خاطرم بلایی بدهم سرش بیارن و بهش بگن از طرف فلانی که سلام رسوند و دقیقا از کونش پارعه کنند فقط یادگار برایش بمونه تخم هم نمیکنه حرفی بزنه ابرویشبرو
ببخشید اشتباه تایپ هست ولی در کل من اگر چنین چیزی شده بدون هیچ توقعی این کارو میکنم کونش و پاره کنند
حالا دیگه پیش آمده
ناراحتی یه حادثه تلخ را یکبار باید خورد نه تمام عمر
ولش کن به زندگی برگرد شاید سخت باشه ولی تمامش کن
سر یه نگاه کردن بگاش دادی تو جمع بعد کونت هفت تا بخیه خورد صدات در نیومد…اینجور که تو از اون هفتاد ساله بدبخت کندی کلا بِکَنی دیه بخیه های کونتم کندی از داماده چ برسه لوش ندی!!!
عجیبه که اشتباه رو اشتباه میکنن اونایی که بهشون تجاوز شده …اون حیوون بابد ادم میشد باید تاوان میداد…حتی به قیمت زندگی خواهرت چون ممکنه با کس دیگه ای هم این کارو کنه
يه پیشنهاد برای ادمین عزیز داستانها رو طبقه بندی کنید مثلا به واقعی * خیالی*توهمی وغیره ملت تکلیف خودشونو بدونن
حقت بوده جنده گوه میخوری آبروی طرف رو توو جمع میبری مثلا میگفتی به داداش کونیت چی میشد مطمئن ن اونم میرفت به اون کیر کلفت میداد و مثل تو جر میخورد تا تو باشی دیگه از این گوه خوریات نکنی
ددی و مستر هستم.از شیراز لیتل و برده هایی که حامی میخان بیان دایرکت
۳۰ سالمه
@Sohil777
دیوونه باید به خواهرت بگی که بدونه با چه آدم حرومزاده ای داره زندگی میکنه، اگر دوسش داری خواهرتو باید بهش بگی،
دمش گرم
خوب جنده خانوم مثل آدم بهش میدادی تا این بلارو سرت میاره
البته بیشتر بخاطر اینکه تو جمع خرابش کردی جرت داده
چرا نگفتی؟ یعنی از اینکه خواهرت با همچین حیوانی زندگی می کنه راضی هستی؟ به خاطر کدوم زندگی خواهرت هیچ چی نگفتی؟ بعد کون ۸ تا بخیه؟
تو میگی آدم حساب نمیکنم فلان بعد طرف اومد جرت داده حرف نزدی. جنده کونی چاقال
امثال تو هستن که باعث میشن اینا پرو بشن
حقت که جرت داده
میرفتی شکایت میکردی
گوه خور خالی بند
طرف جرت داده از ترس فلان خاک تو سرت کنن کونب
داستان خوبی بود معلومه قوه تخیلت خوب کار میکنه اما یادت باشه کسی که سگ مست میکنه اولا هیچی حالیش نیست تا متوجه نگاه خواهر شوهرش رو سینه هاش باشه دوما هم بمونه برای بعد 😁 😁 😁 😁
باید میگفتی تا خواهرت بفهمه با چه حیوونی زندگی میکنه
تورو خدا بگید شما ها که این اتفاقا براتون میوفته تو همین مملکت زندگی میکنید؟؟؟
چه باحاله اینجا ما نمیدونستیم😂😂😂😂😁
دم حمید گرم… حقت بوده جنده خانوم… لابد خودت کونت میخاریده که اینجوری جرت داده…
خار مردی رو وسط جمع زدی لاش دادی انتظار داشتی رمانتیک بکنت !!؟؟؟
واقعا متاسفم براي كساي كع اين رفتار رو دارن سكس بايد توش عشق بلشه وگرنه حيون بازيه
گوه زیادی خوردی وضع مالیت بعد نبود قبل بود .
کلا دوست داشتی بهش بدی از هیکل روفرمش گفتی از کیر کلفتش از همه چی گفتی که بگی کی گاییدت … گوه زیادی میخوری افسردگی دیگه چه کوفتیه ، فهمیدی برای چی مشروب برات بده یا نه جیگول
البته کارش درست نبوده،ولی تو هم جاشو داشتی هم حقت بوده تو که میدونستی بهت نظر ذاره یا مسالمت آمیز باهاش کنار میومدی یا لااقل یخورده پوشیده تر میگشتی و کوس وکونت وسینه هاتو نمایش نمیدادی ،خودت گفتی هم صیغه شدی ،هم عرق میخوری ،خب کسی که صیغه میشه در نظر خیلی مردا جنده حساب میشه ،کسی که عرق میخوره تو حالا مستی شاید خیلی کارا بکنه تو هم بی قید بند بودی ،یه مثل قدیمی میگه تا بز ماده دم تکون نوده بز نر طرفش نمیره تو داستانت میگی رو ندادم ولی مطمئنا یه کارایی کردی که بهت چسبیده و اونجور کار ناجور رو باهات کرده مسالمت آمیز باهاش کنار اومده بودی این بلا رو سرت نمی آورد ایشالا کونت خوب بشه وغم وغصه هاتو فراموش کنی
تو پس کی اون ادم سابق میشی…اخه چرا هم میدین هم گله میکنین
تا حالا نشنیده بودم کسی با کون دادن راهی بیمارستان بشه حتی وین دیزل هم با اون کیر خرکیش زنه را از کون میکنه اینقدر که تو گفتی پاره نمیشن پس زر مفت نزن عنتر خان
کسشعر در حد المپیک ، اولاٌ آقا پسر عزیز شوهر خواهر مثلا جاکشت چطور خبر داشت " جناب آلو" ساعت سه نیمه شب برمی گردیدآپارتمان خودتان که در کمین نشسته بوده و لابد مثل فیلم های سینمایی در یک لحظه از در ورودی مجتمع واردشده ؟ دوما جناب آلوی مست را دادشکت تا بالا نرسونده که مطمئن بشه خونه خودتو می تونی پیدا کنی ؟ اما عجله داشته برسه به باغ و کمک ابوی محترم !! باقیش نمی گم که بیشتر شرمنده نشی .
باید لوش میدادی
اگه دستم بهش برسه، یه کاری باهاش میکنم که تورو ببینه جیغ بزنه.
آخه مگه مجبوری اینقدر دروغ به هم ببافی . یک کلام بگوجنده ام خیال همه رو راحت کن
اولا کار بدی کردی که تو جمع ی ادمو خراب کردی اونم دامادتونو
هر چی باشه شوهر خواهرته بعد وقتی لباس چسبون میپوشی
و اونکارارو میکنی ادم نمیدونه چی بگه ولی اون ادم ی حرومزادس که
اینکارو با تو کرده بجای افسردگی گفتی وضع پولیت خوبه خرج کن
پول بده به یکی که جوری بزننش که از قیافه بیفته بعدم اینکارو ۳ بار انحام بده جوریکه دیگه تورو ببینه فرار کنه چیه هی میگی افسردگی گرفتم
خوار مادرشو جلو چشاش بیار کاری باهاش،بکن فیلمم ازش بگیر
حیثیتشو جلو چشماش بیار با پول میشه بدون اینکه کسی فهمید چالش کرد و بعد سیاهشو پوشید اگرم کسیو نداری که اینکارو برات بکنه بمن بگو
اینقدر لاشخور هفت سر زیر سر دارم کساییکه برای یک میلیون سر طرفو میارن من کلا از ادمای نامرد خوشم نمیاد و هر کسی چه تو خیابون و چه تو گذر زندگی ببینم مظلوم واقع شده و یکی یا کسانی دارن بهش زور میگن
قاطی میکنم و تا طرفو سر جاش نشونم آروم نمیگیرم اینجوریم پس مظلوم بودنو کنار بذار خانمی 👙👠💄
به نظرم حقت بوده…چطور انتظار داشتی بدون پوشش بگردی و همه رو اغوا کنی ولی کسی بهت دست درازی نکنه…فکر کنم الان آدم شده باشی
با حمایت شما و تشویق کاربرها و تشکر از معلمم که خیلی برام زحمت کشید من تونستم به موفقیت برسم و کاربر مورد اعتماد سایت بشم.
چند روز اکانتم VIPشده😊
بخیه آخه کس مشنگ مگه دیواره مقعد پاره میشه که بخان بخیه بزنن 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
مشکل شما زنا اینه که همه جاتون و دوست دارید به نمایش بذارید و برای چشم مردا هم تصمیم بگیرید که کجا رو نگاه کنن و کجا رو نکاه نکنن،تو خودت میخاریدی ،شک نکن ،هر چند شک دارم داشتانت واقعی باشه
حالا دقت کن خواهرت چه لذتی میبره خودت هم یک مدت دیگه دوباره بهش میدی نوش جان دوتا تون
کسوشعر از این بدتر غیر محاله