تجاوز وحشتناک ترین واقعه در این عالم

1398/03/07

از من بپرسن وحشتناک ترین واقعه در این عالم چیه میگم تجاوز
اگه بپرسند ترسناک ترین چیز چیه میگم چیزه کلفت در صاحبی قسی القلب
و بپرسند دردناک ترین چیز چیه بازم میگم همون لعنتی.(ک…)
بپرسن بیشتر از گرگو پلنگو شیر از چی میترسی بازم میگم از اون آن هنگامی که به داخل رود(به لحن ترجمه قرآنی)
داستانم بیشتر جنبه آموزندگی و توصیه ای داره
و در آخر چند توصیه به همتیپ های خودم.
همین الان که دهم ماه رمضان ۹۸ هست کمی اونطرف تر از خونمون یه زمین خالی هست که بزرگه کنارشم خیابون هست
رفتم آتیش روشن کنم تا ذغالشو بیارم برا مادر بزرگم که پاهاش درد میکنه بذاره زیر کرسی
ما تو یه شهرستان کوچک .سرد سیر زندگی میکنیم
همسایه ها اذیت میشدن از دود آتیش که تو حیاط خونه روشن میکردیم
بخاطر این رفتم اونجا روشن کنم
ساعت چهارصبح بود بعده سحری خوردن رفتم روشن کنم
روز روم نمیشه رفتو آمد زیاده.
یه ماشین پژو دو نفر حدود ۳۵ ساله تا منو دیدن با اون موها و چهره دخترونه
موهای پرپشت و بلند
و چهره خوشگل که کاش نبود این لعنتی .چقد کار دستم داده
کاش منم زشت بودم.
خلاصه نگه داشتن نمیدونستن اول از کجا شروع کنن و چی بگن.
چند ثانیه ای همینجور گذشت
هنسفری رو برداشتم از گوشم آهنگ سبد سبد ابی رو داشتم گوش میکردم
به همدیگه نگاه میکردن و یه چیزایی بین شون ردو بدل میشد.
اخه قیافه منم مغرورانه ست.زیاد جرات نمیکردن
خلاصه اونی که طرف شاگرد نشسته بود پرسید تو کی هستی؟؟؟
+ممممنننن ؟؟؟؟
با تپوتپ و ترس گفتم منننن مممنم دیگه.( ندونستم چی بگم از ترسم)
اخه قیافشون خیلی خطری بود.
شک نداشتم میخواستن به زور سوارم کنن ببرن.
فکر کردن مسافرم سردم شده یا از خونه فرار کردم
-اینجا چیکار میکنی ؟
+ذغال درست میکنم برا مادر بزرگم.
-برای چی؟
+بذاره زیر کرسی
-خونتون کجاست؟
ککککککمی اونطرف تر.
یکمی اینطرف اونطرف نگاه کرد
منم آماده بودم که تا دره ماشینو باز کنه فرار کنم.
خلاصه شانس اوردم یکی داشت میومد فکر کنم از نماز جماعت از مسجد میومد.آخه اذان صبح شده بود.
شک نداشتم اون نبود به زور میتپوندنم تو ماشین
با این تیپو قیافه ای که اونا میدیدن و شما فقط میشنوید)
خلاصه رفتن.
منم پلاکشونو زود نوشتم تو گوشیم
(یه توصیه داداشی… اگه اینجور موارد مشکوکی دیدید حتمن اینکارو بکنید خیلی به درد میخوره.مثل من زرنگ باشید.و کراگاه بازی دربیارید.خخخ.بگذریم)
بعد از ده دقیقه که هنوز هوا تاریک بود و هییییچکی هم نبود تو اون اطراف
دیدم یه ماشین شاستی بلند ترمز زد کنارم.
شیشه رو داد پایین
کمی براندازم کرد.
کمی از اونا با کلاس تر بنظر میومد.
سلام کرد.
+سلام
(بجه ها با ج. یادتون باشه مثبت ها منم .منفی ها اون عوضیای اشک.که میخوان بچه مردمو ببرن تجاوز زوری بکنن.غلط که نکرده حالا خوشگله.مگه بناست هر کی حالا یه وجاهتی داشت بهش دست درازی بکنید آشغالا)
خلاصه…
_اینجا چیکار میکنی؟
+میبینید دیگه دارم آتیش روشن میکنم.
کمی جدی تر حرف زدم.
چون کاملا معلوم بود اون دو نفر اینو فرستادن.
یا چون خودشون جرات نکردن
یا گفتن ماشین فلان دوستمونو بفرستیم شاید با این بهتر تا کنه.
_خندیدن کرد بقول افغانیا بعد پرسید آتیش برا چته؟؟
کمی گازویل ریختم رو آتیش که داخل بطری نوشابه خانوادگی بود.با سوراخ کوچیک رو درش
+برا مادر بزرگم
چیکار کنه؟؟
+بذاره زیر کرسی.
_کرسی یا کورست؟؟؟

  • بی ادببببب.
    اینم باز همون سوالو پرسید
    _خونتون کجاست؟؟؟
    با این سوالی که دوبار در یک شب تکرار شده بود بیشتر ترس ورم داشت
  • کمی پایین تر.
    خواستم دروغکی بگم مثلا اونجا
    دیدم معلومه که دروغه چون درش بسته بود.
  • کاری داشتید؟؟؟
    یچی گفت متوجه نشدم
    پرسیدم چی
    خندیدو گفت هیچی
    نا گفته نماند هر سه چهره این دو ماشین برام نا آشنا بود‌ن.مال اطراف بودن احتمالا.
    خلاصه اینم اینور اونورش نگاه کرد
    شکر خدا .خدا انگار اینسری کمک کارم بود
    (یه سال پیش اگه یکی رو میفرستاد اون بلای وحشتناک به سرم نمیومد.با بغض نوشتم این داخل پرانتزو)
    خلاصه سره عزیزای دلمو به درد نیارم دیدیم هر دومون که یکی داره میاد.
    منی که ترس کل وجودمو در اون جای خلوت برداشته بود.
    انگار یه روحی بهم دمیده شد
    اینم رفت.
    پلاک اینم احتیاطا نوشتم
    میدونستم باز برمیگردن بشکه آتیشو با انبر زود برداشتمو الفرار.
    الانم زیر کرسی کنار مادر بزرگم دارم مینویسم داستانو.
    انگورو منگور حبه انگور زیر کرسی.خخخ
    مادر بزرگمم هی میگه پسرم بگیر بخواب دیگه کی میخوای بخوابی تو پس صبح شد
    تقو تق راه انداختی صدای دکمه های گوشیمو میگه. که سایلنت کردم
    اما نتیجه از نقل این ماجرا
    ۱_اونایی که میدونن یجوری اند که دندان طمع خیلیا تیز میشه براشون هیچوقت در موقعیتی قرار نگیرن که خطرناکه.
    ۲.شب دیر وقت بیرون نباشن.عین آب خوردنه برا بعضیا محکم دست گذاشتن تو دهن ینفر و در عرض دو ثانیه با قدرت تمام بگیرن پرتش کنن تو ماشین و ببرن.
    ۳ به احدی از حتی رفقاشون اعتماد (کامل.)نکنن
    همیشه یه بدبینی نسبی داشته باشن
    و باغ و خونه خالی و و و نرن
    از قدیم میگن کیره بلند شده دینو ایمون نداره.
    حدیث هم هست که وقتی آلت بیدار میشه نصف عقلش میخوابه
    چون اتفاق افتاد دیگه افتاده
    کسی هم که آلت در دبر او رفت دیگر خیری در او نیست بگفته پیامبر
    که چقدر من برا این جمله تکان دهنده گریه کردم
    الانم همینطور
    تمامش میکنم
    ببخشید
    برا همینم اسممو گذاشتم میسرابل
    به زبان لاتین: بدبخت.

نوشته: امیر میسرابل


👍 5
👎 19
36191 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

769909
2019-05-28 20:37:34 +0430 +0430

کیر تو داستانت

1 ❤️

769921
2019-05-28 20:53:24 +0430 +0430

فدات عزیزم گذشته مهم نیس آینده مهعه دوست دارم مراقب خودت باش

0 ❤️

769935
2019-05-28 21:21:52 +0430 +0430

گوه تمام عالم درون روح محمد رسول الله و سلمان فارسی که دین کثیف اسلام شما را مجبور به جلق زدن کرده و آن مغز فندقی که در کله پوک شماست گندیده شده است.

والسلام و علیکم و رحمت الله و برکاته

1 ❤️

769936
2019-05-28 21:22:43 +0430 +0430

معلوم نیست چه گناه و خبط و خطایی کردیم که شب ۲۳ ماه رمضان و شب قدر که همه قرآن سرشون گرفتن ، باید چرندیات توعه گوساله رو بخونیم.

یعنی ریدی به پرونده یکسال آیندمون . انتر

5 ❤️

769976
2019-05-29 01:08:31 +0430 +0430

بجه ها بخدا من طلبه نیشتممممم
چرا آدمو ناراحت میکنید .حالا هر کی یه حدیث گفت
طلبه ست؟
یا شیخه؟
یه بسیجیه؟؟
من از هیچکدوم از اینا خوشم نمیاد
ولی خب دین خودمم دارم.اگرم با این نظام موافق نباشم.
شما مسیحی هم باشی
یهودی هم باشی
زرد تشتی هم باشی
بلاخره از پیغمبره اون دینت یه دو کلام بلاخره حرف شنیدی دیگه‌. که بخوای بگی
منم اونی که شنیدم گفتم.
و واقعیتیه
میتونید در تمام اطرافتون ببینید کسایی که این بلا به سرشون اومده مثل منه بیچاره
ببینید چقد پژمرده و فسرده شدن.و دیگه اون آدم سابق نشدن.
اگه بیای اینجا و تو شب احیا همین دو بیان عمیق رو بشنوی و بکار ببندی .به دیگران هم منتقل کنی .به بچت هم یجوری بفهمونی
بهتر از صد تا جوشن کبیر خوندنو .بک یا الله گفتنه

1 ❤️

769977
2019-05-29 01:12:55 +0430 +0430

😢

0 ❤️

769981
2019-05-29 02:16:59 +0430 +0430

چی بافتی واس خودت ؟

0 ❤️

769984
2019-05-29 02:28:22 +0430 +0430

یه طوری گفتی فکر کردم به ۲۴ روش ممکن و غیر ممکن سامورایی گاییدنت.ولی خب توصیه های جالبی داشتی.اما بعد از این همه گذشتن زمان شما هنوز از کرسی استفاده میکنید؟من که جایی کرسی ندیدم دیگه

0 ❤️

770021
2019-05-29 08:26:52 +0430 +0430

کیرم دهن خودتو پیامبرت و قرآن کیریتون

0 ❤️

770025
2019-05-29 09:22:58 +0430 +0430

کاری با این داستان ندارم. ولی چندسال پیش. رفیقم که قیافه خوبی داره. با یه خرده فاصله از در خونه شون بوده…
یه ماشین میاد میگه بیا نزدیکتر کارت دارم. این در میره. طرف میفته دنبالش و اونم میپره تو خونه و در رو میبنده…
شانس اورد زودتر فرار کرد. مگرنه بزور برده بودنش دیوثا

0 ❤️

770048
2019-05-29 12:35:00 +0430 +0430

ببین وضع چطوری شده که پسر در امان نیست.دیگه فکر کن‌ دختراوزنا چه وضعی دارن

0 ❤️

770052
2019-05-29 13:18:31 +0430 +0430

خیلی بدتر از اونی هست که فکرشو بکنی
فقط سه بار از پشت بوم خونه ما افتادن بخاطره کون.
وقتی که پدر مادرم نبودن.
کاری که اعدامه حکمش.
هیچی حالیشون نیست.
حالا این اولین داستانم بود.نوشتم
حوصلم نمیکشه اونا رو بنویسم
حالمو خراب میکنه

0 ❤️

770055
2019-05-29 13:22:38 +0430 +0430

اگه کامنت ها خوب باشه شاید انگیزه پیدا کنم اونارم بنویسم

0 ❤️

770067
2019-05-29 16:13:01 +0430 +0430

عیسی به دین خود موسی به دین خود،
به مقدسات توهین نکنیم.

0 ❤️

770071
2019-05-29 16:52:50 +0430 +0430

شکارچیه نشونه میگیره که ببرو بزنه شلیک میکنه میخوره به درخت بغلی ببر
پببره میاد یه دست ترتیبه شکارچیه رو میده میره دوباره کمین میکنه و شلیک و دوباره درخت و آمدن ببرو…وبار سوم …و چهارم که ببر قاطی میکنه میگه کص کش اومدی شکار یا کون بدی؟!!
حکایت شماست اینقدر وایسادی چرخوندی زغالو تا بالاخره به مراد دلت رسیدی
آفرین دلاور 🙄

1 ❤️

770081
2019-05-29 19:27:05 +0430 +0430

خیلی خندیدم به پیام ببر و شکارچی
نه عوضی
منکه گفتم فرار کردم.
از این پیامت معلومه درجه شیشه خورده و عوضی بودنت خیلی بالاست.خخخ

0 ❤️

770084
2019-05-29 19:45:36 +0430 +0430
NA

کص ننت جاکش چیه نوشتی مریض باشه بابا همه فهمیندن اقوامت جکو جندس

0 ❤️

770147
2019-05-29 21:49:09 +0430 +0430

رحمتیییک اوغلووو

0 ❤️

770177
2019-05-30 00:24:10 +0430 +0430

بی ادب 😢

0 ❤️

770181
2019-05-30 00:28:47 +0430 +0430

چرا این حرفو نوشتی.
از کجای داستانم
یا حرف های دیگم
به این نتیجه رسیدی که اقوامم جکو جنده ست.
اقوام من از پاک ترین خانواده ها هستن.
بر عکس خوده خاک بر سرم
واقعا متاسفم به فرهنگ و ادب مون
که میخوایم یاد بگیریم توهین بیخود به کسی نکنیم.
یا اگرم مشکل روانی خیلی فشار اورد لااقل با علتی قانع کننده فحش و ناسزا بدیم به یکی.
تو اگه منو از نزدیک ببینی عمرا اگه دلت بیاد این چیزارو به روم بگی

0 ❤️

770270
2019-05-30 12:27:20 +0430 +0430

واقعا اگه این داستانو نمینوشتی زنده نمیموندی تا فردا؟!!! کمی بیشتر ازش نخوندم بس که چرت بود!
این سایت انگار هیچ درو پیکری نداره هرکی میاد یچیزی از تو مغز نداشتش در میاد مینویسه!!!

0 ❤️

770303
2019-05-30 18:25:23 +0430 +0430

طفولی که صبح ساعت 4 رفته سر کوچه شون ذغال درست کنه…
صاحب نداری مگه صبحی ولت میکنن بیرون…
در ضمن طفولی که اون موقع بیرونه معلومه چقدر میارزه…
بعدش اون بدبختی که اومده بوده و میحرفیدین ببین چقدر اوسکول بوده که اون وقت شب کس چرخی میکرده…
تازه نگفتی شاسی بلندش از این چینیای قورباغه ای بود … کراس اور بود… آخه تو این مملکت همه هر چی میبینن میگن شاسی بلنده…

0 ❤️

770319
2019-05-30 19:20:12 +0430 +0430

شرط میبندم سه نفری بردن کردنت
کوونده لاشی دروغگو

0 ❤️

770437
2019-05-30 23:27:46 +0430 +0430

آخه من بابا ندارم.
بعدشم جای دوری نرفته بودم که اون موقع از صبح
نزدیک درمون بودم دیگه 😢
بعدشم شاستی بلندششششش از اون خوبا بود
چشت درآد.
هیچم قولباقه ای نبود.
بعدشم خیلیم ارزیده باچممممم.
اولش تعریف کردم که

0 ❤️

770438
2019-05-30 23:31:08 +0430 +0430

نه بخخخخخخدا عمو نکردنم 😢
سری سوم میومدن مطمءن بودم سوارم میکردن که زود جمع کردمو رفتم خونه.
نانازم سالم موند. بوووووووووج
خخخ

0 ❤️

770444
2019-05-30 23:47:19 +0430 +0430

دیگه از اونشب نرفتم بیرون
به مامان جونمم گفتم اینجوری شد
خیلی ترسید
گفت دیگه از فردا لازم نیست مادرجون آتیش. ذغال آماده میگیریم همون تو خونه سرخش میکنیم

0 ❤️

770495
2019-05-31 09:27:33 +0430 +0430

به نظرمن زورگیری وخفت گیری ازقتل هم بدتر چون قتل یکبارمیمیری ولی اونجوری روزی هزاربارجسم و روحت میمیره
نمیدونم کدوم کشوری بوده( شایدروم باستان) وقتی کسی زوری تجاوزمیکرده روی یک تیرک میبستنش ویکی ازرگهای قوزک پاشومیزدن وداخلش نی باریک میزاشتن که اروم وقطره ای خونش بره و باسخترین و دردناکترین وضع به درک واصل بشه
مواظب خودت باش و به کسی اعتمادنکن

0 ❤️

770499
2019-05-31 10:10:01 +0430 +0430

چشم.
مرسی.
خوب بود پیامت.
نشنیده بودم.
واقعا حقشونه اینجوری بکننشون 😢

0 ❤️