تخیل یا واقعیت ؟ (۱)

1399/08/20

داستان طولانیه و دارای سکس کم
اگه بازخورد خوبی بگیرم ادامه همینو مینویسم که قسمتای سکسی بیشتری داره
****دفترچه خدمت سربازی رو پست کرده بودم و تاریخ اعزام معلوم شده بود چند ماه دیگه باید میرفتم دو سال از عمر نازنینو واسه این کشور تخمی هدر میدادم
از اونجایی که بیکار بودم و تو این چند ماه باقی مونده هم نمیشد کار خاصی انجام داد به پیشنهاد یکی از دوستان رفتم تو مغازه ای که تازه اجاره کرده بود کمکش کنم به جز من یه بنده خدایی که چند سال از من بزرگتر بود یکم از نظر ذهنی مشکل داشت اونجا مشغول شده بود بیشتر پادو بود و مسئول امور بیخودی صداش میزدن شهرام بی عقل
شهرام بی عقل ما متاهل بود و خانمش چند ماهه باردار یه موتور هم داشت که با اون رفت و امد میکرد
داستان ما از اونجایی شروع شد که شهرام یه روز دیر و پیاده اومد مغازه اعصابشم داغون بود یکم سربه سرش گذاشتیم که چی شده چرا ناراحتی گفت موتورم خراب شده به خانمم قول دادم غروب بریم النگدره تعمیرکار هم گفت تا فردا تعمیر موتور طول میکشه حسین دوستم گفت این که غصه نداره سام با ماشین خودش میبرتتون من جا خوردم چرا من مگه من نوکر اقا تشریف دارم در ضمن ماشین مال خودم نیست باید از بابام اجازه میگرفتم هر جا میخواستم برم با یه نگاه چپ به حسین فهموندم که من نمیتونم من هنوز داشتم به حسین نگاه میکردم که شهرام که واقعا بی عقلی برازندش بود با تلفن مغازه زنگ زد با خانمش که غروب با ماشین میریم النگدره ماشین جور کردم
منم ادم دل رحمی بودم اون موقع به بابام خبر دادم داستانو تعریف کردم گفت عیبی نداره فقط شب زود بیا خونه
شهرام هم ادرس خونشو داد و خودش زودتر رفت خونه گفت شامم به خانمش میگه درست کنه ساعت ۶ هم اونجا باش
بعد از رفتنش حسابی با حسین بحثم شد که چرا همچین حرفی زده
ساعت پنج و نیم راه افتادم به ادرسی که داده بود رسییدم دیدم سر کوچه منتظرمه گفت بیا تو خونه یکم دیگه خانمم کار داره منم ماشینو پارک کردم رفتم تو خونه دیدم یه خانم با چادر گل گلی با حجاب کامل که اونم بنده خدا انگار شیرین میزنه اومد جلو و سلام کرد ولی خدایی خیلی مودب بود بعد از اون یه خانم با تاپ وشلوارک خیلی سکسی اومد جلو و دست داد و سلام کرد اینجا دیگه حسابی هنگ بودن نه به اون خانم شهرام نه به این ،چرا این اینطوری هنوز تو ذهنم دنبال این بودم که کی هست و اینجا چکار میکنه که شهرام گفت سمیرا خانم از دوستای خانمم هستن ایشونم با ما میان النگدره هنوز حرفش تموم نشده بود که دیدم یه پسر تقریبا ۵ ساله هم اومد تو حیاط اسمش مهدی بود پسر سمیرا
بعد از جمع کردن وسایل و حاضر شدن خانما راه افتادیم سمت مقصد .
رسیدیم و حصیرو پهن کردیم و نشستیم شهرام چون میدونست من قلیون میکشم سریع شروع کرد به اماده کردن قلیون خانمشم یه فلاسک چای اورده بود واسمون چایی ریختو یکم تنقلات
بعد حدود دو ساعت که دیگه قشنگ با هم اشنا شدیم و فهمیدم که سمیرا از شوهر جدا شده و بچش فقط پنج شنبه و جمعه پیشه اونه و بقیه طول هفته پیشه پدرشه به شهرام گفتم گرسنه نیستی دنبال بهونه بودم که زودتر برم خونه چون اخلاق بابام دستم بود اگه دیر میکردم باز دو ساعت باید حرف میشنیدم
تازه داستان شروع شد خانما همچی اورده بودن اما اصل غذا رو نیاورده بودن
گفتم بهتره پاشین بریم خونه همونجا شام رو میل بفرمائید که از اونا اصرار که نه یکی بره شامو از خونه بیاره خلاصه قرار شد منو سمیرا بریم دنبال غذایی که تو خونه جا گذاشتن
تو راه سمیرا شردع کرد از خودش گفتم که چند شالشه شغلش چیه کجا خونه داره و چرا از شوهرش جدا شده .
کار به درد و دل و اینا کشید انگار منتظر بود منم از خودم بگم یا حداقل از غصه های زندگیش که میگه دلداریش بدم ولی از اونجایی بنده اصلا تو باغ نبودم هیچی. رفتیمو برگشتیم شامو خوردیم یکم ورق بازی کردیم دیگه وقته برگشتن بود حرکت کردیم سمته خونه شهرام. وقتی رسیدیم شهرام و خانمش پیاده شدن شهرام گفت اگه زحمتت نمیشه سمیرا رو تا خونش برسون رفتیم سمت خونه سمیرا تو راه بچش خوابش برد موقع پیاده شدن گفت اگه میشه مهدی رو تا طبفه سوم ببرم خودش زودتر رفت بالا منم از راه پله خودمو فحش میدادمو یکی پله ها رو میرفتم بالا ( آپارتمان آسانسور نداشت) تا رسیدم تو واحد سمیرا گفت تو اتاق سمت راست یه تخت هست مهدی رو بخوابون اونجا از اتاق که اومدم‌بیرون دیدم سمیرا قلیون به دست تعارف میکنه گه چایی هم گذاشتم اماده شه یه خانم جوان نسبتا خوشگل قد بلند هم از اون یکی اتاق اومد بیرون که سمیرا معرفی کرد که اسمش سارا هست و اونم مطلقه و هم خونه هستن یه نگاه به ساعت انداختم دیدم اب از سرم گذشته دیگه باید با باباهه دعوا بگیرم
نشستمو شروع کردیم قلیون کشیدنو صحبت کردن از همه چی صحبت کردیم که صحبت به بازیگرا و خانم زهرا امیر ابراهیمی که فیلم پورن ایشون در اومده بود که گفتم اتفاقا فیلمشو تو لپ‌ تاپم دارم سمیرا گفت بیار ببینم و دیگه ساعت نزدیک ۲ صبح بود مطمئن بودم بابام خوابیده خداحافظی کردمو رفتم خونه
اصلا به حرفای سمیرا توجه نکردم که گفته فیلم پورن برام بیار فردا طبق معمول در مغازه بودیم که خانم شهرام با سمیرا اومدن اونجا که هم تشکر کنن هم منو شام دعوت کنن خونه سمیرا منم قبول کردم فقط سمیرا گفت داری میای امشب اون فیلمی که گفته بودی رو بیار
غروب از مغازه رفتم خونه فیلمو ریختم رو یه فلش حرکت کردم سمت خونه سمیرا .شهرام و زنش هم اونجا بودن قبل از من ا مده بودن سارا هم که بود دور هم شامو زدیم که صدای ایفون اومد سمیرا در و باز کرد و گفت احمده دوست پسر سارا اومد داخل مثه یه گاو یه سلام خشکی کردو دست سارا رو گرفت برد تو اتاق درم بست سمیرا گفت اخلاقش همینه ناراحت نشین رو به من کرد گفت فیلمو اوردی گفتم اره تو این فلشه گرفت زد به تلویزیون من با تعجب نگاش کردم گفت اینجا همه خودین جز احمد فیلم پخش کرد با اینکه هنوز هنگ بودم ولی ۴ نفری داشتیم فیلم پورن نگاه میکردیم
هنوز مات و مبهوت بودم که شهرام واقعا کم عقله که جلو زنش نشسته با من فیلم پورن میبینه خوب بود فیلم طولانی نبود تموم شد شهرام کس مغز بدونه اینکه چیزی بگه دست زنشو گرفتو رفتن تو اون یکی اتاق اونم در و بست بعد از اندک مدتی صدای اه و ناله ای سکسی از هر دو اتاق شنیده میشد
من تا اون موقع تجربه سکس ان چنانی نداشتم هر چی دوست دختر برده بودیم با ناز و ادا از کون به زور کرمو و وازلین تنها یک بار هم یه جنده پولی برده بودیم که از کس و کون کردیم
ولی خب فیلم زیاد دیده بودم سمیرا یه بالشت انداخت وسط حال جلوی تلویزیون یه فلش دیگه زد و شروع کرد به دیدن فیلم پورن البته که خارجی
به من گفت اگه میبینی بیا دراز بکش با هم نگاه کنیم من که کیرم از صداهای تو اتاق و فیلم قبلی همچنان راست بود با کله قبول کردم
یه چند تا فیلم کوتاه با هم دیدیم دیگه قشنگ معلوم بود سمیرا اخرت حشره ولی همش منتظر بود من یه چیزی بگم ولی خب منم میترسیدم اونم دید نه انگار من اینکاره نیستن خودش دست به کار شد دستشو گذاشت رو سرمو شروع کرد به نوازش کردن دیدم اون داره منو نوازش میکنه جرات پیدا کردم منم دستمو بردم سمت مو های بلونده مجعدش شروع به نوازش کردم دیگه بیشتر حشری شد شهوت تو چشمای عسلیش موج میزد با حرکاتش و اه و اوه بهم میفهموند که زودتر توش کنم ولی من هنوز میترسیدم هنوز هر دو تا لباس تنمون بود لبامو بردم سمت لباش اروم شروع کردم لب گرفتن واقعا طعم به یاد ماندنی بود زبون ها در هم گره خورده بودتو همون حالت سمیرا یه دستشو رفت سمت شلوارم و دکمه شلوار منو باز کرد و دستشو از زیر شورت رسوند به کیرم با یه دست کیرمو میمالید با یه دست موهامو نوازش میکرد منم یه دستمو از زیر شلوارک صورتیش به اون کس خیس رسوندن و همزمان که داشتم لب میگرفتم با یه دست سینه ی سایز ۷۵ و یه دست دیگه کس او نو میمالیدم هنوز حرفی بینمون رد وبدل نشده بود ولی هر دو تشنه سکس بودیم یه چند دقیقه ای به همین صورت گذشت لب تو لب و دست ها که بدن همدیگه رو نوازش میکرد گردن و لاله گوش بود که میک زده میشد که سمیرا طاقت نیاورد گفت نمیخوای کاری کنی من هنوزم یکم ترس اینو داشتم یکی از اتاق نیاد بیرون مارو تو این وضع ببینه به سمیرا گفتم اینجا وسط حال که نمیشه بریم حموم گفت نه همه میفهمن گفتم چکار کنیم گفت بریم تو راهروی کوچکی که بین اشپز خونه و حمام وسرویس بهداشتی هست اگر هم کسی اومد تو بر دستشویی من میرم تو اشپزخونه رفتیم تو راهرو اون رو به اتاقا شلوارک و شورتشو کشید پایین داگی شد منم او پشت تو راهرو مثله ندیده ها بدون هیچ مقدمه ای کیرمو کردن تو یه کس تمیز خیسه خیس انقد حشری بودم که تا کیرمو کردم تو کس داغ سمیرا به یک دقیقه هم نرسید ارضا شدم سریع کشیدم بیرون دستم گرفتم رفتم تو دستشویی
خودمو شستم اومدم بیرون دیدم سمیرا تو حال دراز کشیده رفتم کنارش گفتم مرسی خیلی حال داد اگه اجازه میدی من برم گفت همین خودتو خالی کردی میخای بری پس من چی خب اطلاعات زیادی نداشتم گفتم چکا کنم گفت انقد زود ارضا شدی که من هنوز ارضا نشدم منم ارضا کن بعد برو دوباره همه چی از اول نوازش ، لب، مالیدن تا دوباره کیرم راست شد این دفعه دیگه شهوت جلو چشای سمیرا رو گرفته بود همونجا وسط حال شلوار منو کشید پایین شروع کرد ساک زدن جوری ساک میزد که انگار چند ساله بازیگر پورنه کیرم مثه سنگ شده بود منم دیگه جراتم خیلی بیشتر شده بود هر دو پایین تنه رو لخت کردیم خوابوندمش اومدم روش کیرمو گذاشتم جلو سوراخ خیسه کس سمیرا اروم اروم کردم توش بار هر عقب جلو یه مالش هم به سینه هاش میدادم یک دقیقه ای همین جوری عقب جلو کردم که خودش گفت داگی بیشتر حال میده دوبار رفت تو پوزیشن داگی من رفتم پشتش دوباره کیرمو گذاشتم دم سوراخ کس اینبار محکم تر وسریع تر عقب جلو میکردم بعد از دو دقیقه زانو هم درد گرفت خواستم کیرمو در بیارم که نزاشت گفت ادامه بده یکی از پاهامو بلند کردم و کف پامو جا زانو گذاشتم رو زمین حالا راحتر میتونستم عقب جلو کنم به اصطلاح تلمبه بزنم یه چند تا تلمبه دیگه زدم که ناله های سکسی سمیرا بلندتر شد تازه فهمیدم که ارضا شده بلندش کردم گفتم میخوام سرپا بکنم (صداهای تو اتاق دیگه قطع شده بود معلوم بود کارشون تموم شده ولی فهمیدن که ما شروع کردیم رعایت کردن کسی بیرون نیومد) گفت حالا هر کار میکنی بکن تازه داره حال میده ایستاد یه پاشو گذاشت رو دسته مبل و یکم خم شد منم ایستاده از پشت کردم تو یه دقیقه تند تر از قبل تلمبه زدم دوباره داشتم ارضا میشدم گفتم کجا بریزم که خودش سریع برگشت نشست جلوم گفت بپاش تو صورتم منم همین کارو کردم بعد یکم برام ساک زد رفت دسشویی خودشو تمیز کرد منم بعد از سمیرا رفتم دسشویی خودمو شستم خواستم برم که سمیرا نزاشت
ادامه دارد…

نوشته: سام


👍 6
👎 6
14901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

776263
2020-11-10 00:51:31 +0330 +0330

تا قسمت فیلم زهرا امیر ابراهیمی خوندم
دوست عزیز! شخص مذکور کیم کارداشیان نبوده ساکن آمریکا نبوده که این امر باعث شهرتش بشه! زندگی این دختر و خوانواده اش به خاطر این فیلم و عوضی بودن خیلی از هموطنان گرامی، داخل این کشور عقب افتاده خیلی تحت الشعاع قرار گرفت و کم آزار ندید!
به قول یاس: همین حالا سی دی رو بشکن :)
داستانتم قشنگ نبود و غلط املایی هم فراوان داشت
دیس!

5 ❤️

776269
2020-11-10 01:02:37 +0330 +0330

من از داستانهای چند قسمتی بدم میاد

0 ❤️

776270
2020-11-10 01:04:51 +0330 +0330

😂😂😂شر و ور

1 ❤️

776272
2020-11-10 01:11:53 +0330 +0330

به قول دوستان اصل ماجرا :
شهرام بی عقل موتورش خراب میشه از تو میخوان که زنشو ببری.
وقتی به خونه میرسین میبینین که بنده خدا اصلا زن نداره.
حال تو می مانی و شهرام بی عقله…

4 ❤️

776274
2020-11-10 01:13:04 +0330 +0330
  • خانواده
    اشتباه تایپی بود و چشمم ندید 🙄🤦🏻‍♀️
0 ❤️

776280
2020-11-10 01:25:28 +0330 +0330

یعنی قشنگ نشستی سی پورن رو برامون تایپش کردی معلومه در قسمت های بعد هم همخونه و زن اون یارو دیوونهه رو میکنی.

اصل ماجرا: یارو گندولاته اومده داخل سارا گفته امشی نمیدم مهمون داریم زشته!! یارو هم عربده کشیده گفته مهمونتم میکنم!! اینم پاشده فرار کنه که دیده خیلی دیره…! از فرداش شبش یاد گرفته هر جا میره ساعت شیش خونه باشه!! 🤤

1 ❤️

776311
2020-11-10 07:44:37 +0330 +0330

ببین بازخورد خوبی نگرفتی پس دیگه ادامش ننویس
اما دقیقا تمامی کسانی که این جمله رو نوشتن در ادامه بازم داستان ادامه دادن و گند زدن به باور و اعصاب همه خواننده های شهوانی

0 ❤️

776418
2020-11-11 09:34:15 +0330 +0330

کسشعر

0 ❤️

776576
2020-11-12 19:12:57 +0330 +0330

داستانا چقد تخمی شده

0 ❤️

777582
2020-11-19 11:21:27 +0330 +0330

چقدر خوبه با فهم و شعور باشه بزاره تو کست بکنی و مزاحمت نشه🤣🤣🤣🤣

0 ❤️