دیروز باامید کجا بودین ما میدونیم و همشون خندیدن پسرای محلمون بودن من هشت نه سال بیشتر نداشتم روز قبلش با پسرعموم که بخاطرازدواج فامیلی پدرومادرش عقب مونده ذهنی بود رفته بودیم بیابون نزدیک خونمون ک بیابون زیادداشت یکی ازروستاهای نزدیک هرمزگان زندگی مکردم هیچ چیز نمیدونستم که توبیابون یک بار من خوابیدم اون اومد روی من یک بارم من خوابیدم روی اون نمدونستم همین مقدمه ی برای شروع بدبختی منه با دوستام همراه پسرا همیشه بازی مکردیم یه روز که تو یه خونه تازه داشتن میساختن قایم موشک بازی مکردیم یکی از پسرا چسپیدب من خواستم فرار کنم اما نذاشتت فقط میچس
پید و خودش رو تکون میداد روز بعد که داشتیم بازی میکردیم دوستشم هم اومد همین کارو کرد بازم خواستم فرار کنم ک نشد ازاون ب بعد موقع غروب که مخواستم برگردم خونه با دوستش منو به دیوار میچسپوندن یه بار اون میچسپید بهم یه بار دوستش همش به همین منوال بود تا دیگ نرفتم برای بازی از تابستون متنفر بودم چون وقتی بابا و مامانم میرفتن سرکار میومدن توخونمون اول اون یکی دوستش میومد داداشم رو همراه خودش میبرد بعد اون میومد خونه و فقط من از دستش فرار میکردم راه فراری هم نداشتم خواهر کوچیکم که اون موقع سه یا چهار سالش بیشتر نبود هم پیش من بود همیشه تنها کاری که میتونست
م انجام بدم گریه بود فقط وفقط گریه چون خودمو مقصر میدونستم و میترسیدم به کسی چیزی بگم هیچ وقت یادم نمیره یه روز قبل از مهر داشتم از مسجد برمشگتم غروب بود دیدم یکی داره میاد به زور گرفتم بردم پشت یه خونه خالی اینقد گلوم رو فشار داد دیگ حتی نمیتونستم خودمو تکون بدم لباسم رو دراورد از پشت بهم چسپید فقط همین بعد ولم کرد گفت اگه فردا نیای به هه میگم ابروتو میبرم روز بعدش رفتم مدرسه در خونمون دیدمش تو یه مدرسه با داداشم بودن یکی دوسال بزرگتر از داداشم بودن هردو بهم خندیدن روزا میگذشت روزای تعطیل متنفر بودم یه بار که واقعا توخودم شکستم زمانی بود که تا درو باز کردم سینم رو فشار داد نگاه کردم دیدم هشت نه نفر روبه رو خونمون نشستن همشون پسرای محلمون بودم بااین که بچه بودم ولی داغون شدم خیلی من یه خورده زیاد رشدداشتم برای همین تو اون سن یازده دوازده سلگی سینه داشتم …
دو سه سال رو توهمین قدرخلاصه کردم …من تک تک اون لحظه ها رو یادمه یه دختر ترسو که بهش یادندادن چنین اتفاقای رو به خانوادش بگه …ادامش رو حتما بعد میذارم چون توانایی مرور همش رو ندارم
نوشته: ترسو
اخه الان باید چی بگم چرا یه بار خودشون رو بهت می مالیدن بازم باهاشون بازی میکردی درکل نمیدونم چی بگم اخه همه هم بچه بودین وهم بازی اگه تو همون عالم بچگی به خانواده ات میگفتی حتما کمکت میکردن وگناهکار هم نمیدونستنت چون بچه بودی اما خب امیدوارم باهاش کنار بیای چون اینجور مواقع اگه نتونی کنار بیایی بیشتر داغون وافسرده میشی.بعدشم تو با این سن پایینت اینجا چکار میکنی اخه گل من
متاسفم
اینی که گفتی کمترین عوارضی هست که بدلیل نادانی پدر و مادرها گریبانگیر بچه ها میشه.
کاش اینو قانون بکنند که هیچ زن و شوهری حق ندارند بچه دار بشن،مگر اینکه مهربان و دانا باشند.دو تا شرط اساسی که بسیاری از پدر و مادرها ندارند.
دوستان یه نفربسته اشتباه برام فرستاده الان میگه بسته رو میخوام راهی هست مطمئن بشم خودش فرستاده نباشه بسته رو بدم فردا یکی دیگه فرستاده باشه.اگر میتونین کمکم کنید
کاربر بانو سودابه
اگر از شرکت پست یا پیک تحویل گرفتن به همونها برگردونید
آخی دلم سوخت
گناه داری :(
همچین پسرایی رو باید تو دستشویی مدرسه با چندتا گوجه بازِ کیر تیز به دست فاک سپرد
سودابه
آدرس درست رو بپرس اگه نزدیک بود برو تحویل بده شیتیلش هم بگیر
یا بگو به تخم پسرم که اشتباه فرستادی
ای خدا دوستان من عذر میخوام بابت نوشتنم که همش عیب بود دوستان بسته سه ماهه اینترنتی
ای بابا…
اعصابم نداریم که…
به این داستان کاری ندارم…
ولی اگر من به شخصه ببینم کسی برای بچه ها مزاحمت ایجاد میکنه شک ندارم که اساسی زندگیش روبه هم میریزم…
شاهزاده گلم ممنون عزیز دلم.خدا کنه هرچی از خدا میخوای بهت بده.بوس گل.بابت بد نوشتن سوال عذر میخوام اخه سایت ارسالش نمیکرد اینقدر کلمه ازش کم کردم یهو ارسال شد بسته اینترنتی
ایس وهمایون ممنون بابت پاسخ واقعا بابت بد طرح کردن سوال عذر میخوام 😢 😢
شاهزاده سپاس ، از بابت تبریک ممنونم، لایک 3 کامنت زیبایت تقدیم شد. ?
[ناآگاهی و عدم آموزش و اطلاع کافی والدین گرامی ]
در برخورد با مسائل روز، نسبت به فرزند،
همیشه آسیب های جبران ناپذیر روحی وارد خواهد کرد.
آفرين 4 ?
متاسفم برای بشریت که پدر مادر هایی رو داره که آموزش درست به بچه هاشون نمییدن
خداروشکر سند ۲۰۳۰ هم تو ایران امضا شد تا این مسائل آموزش داده بشه
Ali_jan سند ۲۰۳۰ تصویب نشده بود که
چه علم شنگه ای بپا کردن واسش
زمونه بدی شده بخدا.خدابه دادمون برسه.بعدماهابدبختن
همین بی توجهی ها میشه که فاجعه ای مثل آتنا پیش میاد
خانواده ها حتما باید به بچه هاشون یاد بدن که اگه همچین اتفاقاتی افتاد حتما بیان بگن
این بچه محلاتونم چه کسکشایی بودن