ساعت هنوز يازده نشده بود كه با نور خورشيد بيدار شدم
طبق عادت هميشه تو همون تخت خواب گوشيمو چك كردم
اصلان جابري :
…
سلام
ساعت سه بيا خونم منتظرتم
…
صبحونه كوچيكي خوردم ميدونستم براي اينكه تميز بشم بايد تا ساعت سه چيز ديگه اي نخورم
رفتم كه آماده بشم تو اتاق لباسامو درآوردم و تو اينه به خودم نگاه كردم بدني كه نه دختر بود نه پسر روح دخترونه اجازه كامل شدن جسم پسرونه رو نداده بود
صورت گرد بدون حتي ذره اي مو
پايين تنه درشت و گوشتي كه در مقابل كمر باريك و سرشونه ها كوچيكم خود نمايي ميكرد
از وقتي شروع كردم همون خرده مو هاي بدنمو ليزر كردم به جز بالا چيزي كه شايد نشه اسمشو گذاشت كير
با صداي موبايل به خودم اومدم ساعتو نگاه كردم و سريع تر اماده شدم شرت لامبادا زرشكي پوشيدم
شلوار جين فاق كوتاه و قد نود با يه تيشرت ساده سفيد از رژ كمرنگي كه داشتم به لبم زدم و مچ بند رو به پام بستم
سوار اسنپ شدم كه برم
اصلان رو دوماهي ميشد كه ميشناختم آدم خرپولي بود و خوب برام هزينه ميكرد زن و بچش خارج بودند و گاييدن كون ترنس فانتزي عزيزش بود
جلو در خونش آيفون رو زدم و درو باز كرد رفتم بالا
در باز بود تا رفتم تو صداش از اشپزخونه اومد
اصلان :بشين ميام الان
رو مبل نشستم اومد بيرون سري تكون داد و اومد سمتم جلو ايستاد چشم تو چشم هم شديم
دست انداخت زير چونم سرشو اورد جلو و لباشو گذاشت رو لبام با يه بوسه ريز شروع كرد و بعدش براي چند ثانيه زبونامون به هم گره خورد
هم زمان دست گذاشتم رو كيرش دستمو پس زد و ازم جدا شد
رفت سمت اتاق خوابش منم پشت سرش راه افتادم لخت مادرزاد شد برگشت به من كه تو چهارچوب در بودم نگاه كرد بدون هيچ حرفي و با دست بهم فهموند كه لخت شم تيشرتمو دراوردم و خم شدم كه شلوار درارم اومد جلو

با شرت رفتم تو بغلش رو نوك اانگشتام وايسادم تا بتونم ببوسمش
دستامو دو طرف صورتش گذاشتم و اونم لپا تپل كونم رو تو دستش گرفت و زبونامون تو هم گره خورد
يه اسپنك محكم به كونم زد و ازم جدا شد
اصلان :برو رو تخت
داشتم ميرفتم كه دوباره به اون يكي طرف كونم يه چك محكم ديگه زد قند تو دلم اب شد خيلي حرفه اي بود هميشه از همينش خوشم ميومد
رو تخت دراز كشيد
اصلان :بيا بخورش ببينم
با يه چشم رفتم بين پاهاش و شروع كردم به ساك زدن
از بالا تا پايين كيرشو يه ليس زدم و كردمش تو دهنم خودم حسابي بالا پايين كردم و هرچي داشتم براش گذاشتم
بعدش كيرشو گرفتم تو دستم و رفتم سراغ تخماش دونه دونه تو دهنم كردم و هم زمان براش كيرشو ميماليدم
دوباره رفتم رو كيرش و اينبار تا ته كردم تو دهنم چند ثانيه نگه داشتم و اب دهنم سرازير شد رو كيرش نفس تازه كردم دوباره تكرار كردم دفعه دوم كه سرمو آوردم بالا يه نگاهي بهش انداختم
گفت سوراخمو بليس
سوراخ كونش مو داشت مثل كيرش اما تميز بود
يه پاشو كمي داد بالا منم شروع به ليسيدن كردم
از سوراخش بالا ميومدم و خايه هاشو ليس ميزدم
دوباره ميرفتم و با زبونم ميزدم تو سوراخش
گفت بسه پاشو قمبل كن
پشت بهش شدم و با يه قوس به كمر قمبل كردم جلوش
شرتو تا نيمه پايين كشيد دو تا چك ديگه زد
لا كونم باز كرد يه نگاه به سوراخم انداخت
اصلان :هنوزم تر و تازه اي برام پاشو شرتتو دربيار از كشو ميزم كاندوم و ژل رو بيار
رفتم اوردم به کیرش کاندوم کشید و ژل زد
لاچاک و سوراخ کونمو هم ژلی کرد
چهار پنج باری قشنگ کیرشو لاپام بالا پایین کرد
میخواست قشنگ تشنم کنه
بعد از اینکه قشنگ لاچاک کیرش
و مالید با دستش لپا کونمو گرفت از هم باز کرد و کلاهکشو رو سوراخم تنظیم کرد با یه حرکت کلاهکو کرد تو من به پتو چنگ زدم و ناله ریزی کردم
دستشو از زیر برد رو سینه هام نوکشونو فشار میداد
بعد چند ثانیه سریع از سرشونه هام گرفتو کیرشو تا خایه جا کرد تو کونم یه آه بلند کشیدمو لبمو گاز گرفتم میدونستم که نباید اعتراضی بهش کنم چون از پول خبری نبود بعدش البته خودمم از سبکش بدم نمیومد
شروع کرد تلمبه زدن آروم میزد ولی سنگین با هر بار زدن تا خایه جا میکرد وزن شکمشو پشتم احساس میکردم منم هربار که جا میکرد با آه و ناله جوابشو میدادم
دستاشو ازم جدا کرد زد رو کونم و گفت خودت بزن خسته شدم
منم شروع کردم عقب جلو کردن هر دفعه تا اخر میخوردم بهش که کونم میلرزید دوباره اروم جلو میرفتم و محکم برمیگشتم تا با شدت کیرش بره تو کونم کم کم داشتم تحریک میشدم که گفتن بسه پاشو برو به دیوار دستاتو بزار میخوام ایستاده به خدمتت برسم
منم اطاعت کردم
اومد پشتم سر کیرشو رو سوراخم تنظیم کرد
کرد تو و دستشو دور گردنم حلقه کرد از دیوار جدام کردم سرمو برد نزدیک سرش منم به کمرم قوس دادم تا راحت تر بزنه لاله گوشم و گردنمو میخورد هم زمان تلمبه های شدید میزد و صدای نفس نفسامون و برخورد بدنامون به هم تو اتاق می پیچید
با اون یکی دستش رو شکمم و سینه هام دست میکشید داشتم بیشترین لذتو میبردم بعد چند دقیقه کیرشو بیرون کشید
اصلان :زانو بزن جلوم ساک بزن تا ابم بیاد
زانو زدم جلوش شروع کردم دارکوبی عقب جلو کردن
هر چند تا که میرفتم سرمو نگه میداشت و بعد ول میکرد
اصلان :مکث نکن ادامه بده همین خوبه
با اینکه صداشو شنیدم که چی گفت ولی یه لحظه سرمو عقب کشیدم که نفس تازه کنم
سریع از موهام گرفتو خودش جلو اومد و شروع کرد تلمبه زدن اب دهنم از روی لب لوچم اویزون بود حتی رو سینه هام ریخته بود امونم نمیداد
یه ذره شلش کرد دوسه بار دراورد و کرد تو دهنم که دفعه اخرش تا ته نگه داشت و ابشو ریخت تو دهنم
اصلان :تا تهشو میدی پایین
با چشام تایید کردم کیرشو کشید بیرون منم ابشو قورت دادم
اصلان: کیرمو قشنگ تمیز کن
بعد اینکه بقیه اب کیرو از روش لیس زدم ازم جدا شد و رو تخت دراز کشید
رفتم دستشویی سر و صورتمو شستم رو سوراخمو پاک کردم که ژلی نمونه
بعدشم لباسامو پوشیدم اصلان پاشد رفت سمت میز و ۱۰ تا تروال پنجایی برداشت آورد داد بهم
اصلان: اخر هفته هستی !؟
پویا : کار خاصی ندارم
فکر کردم میخواد که دوباره بیام ولی نگفت
اصلان : اخر هفته تو ویلام مهمونی هست میخوام بیای پنج شنبه تا جمعه
پویا : هزینش فرق داره ها !؟
اصلان : سه میلیون میدم
برق چشامو گرفت و گفتم باشه
بعدش اومد جلو لب ازم گرفت و ازم خداحافظی کرد و رفتم سمت خونه تو راه برگشت شانس آوردم که عقب اسنپ نشستم چون اگه جلو میشستم قطعا رانندش کیرشو میداد دستم اینقدر که این حشری بود و بادیدن تیپ و اندام من دنبال لاس زدن و زدن مخم بود
پنجشنبه صبح اصلان زنگ زد ساعت چهار بیا اینجا حرکت کنیم منم گفتم باشه
میدونستم باید تمیز برم پیشش چون با پولی که اون داره میده باید تو این دو روز حسابی از کونم کار بکشم
اما من فکر کردم فقط با خودشم تا اینکه رفتم ویلا و فهمیدم دوتا از شریک های کاریش هم دعوتن

نوشته: پویا